سرویس ورزشی «تابناک» ـ پروسه این فصل پرسپولیس، دایی و کاشانی را باید در چند بخش پیگیری کرد تا به نقطه اوج و منطقي درست از نظر انتقادی رسید.
نخست: جان سخت!علی دایی بسان همه عمرش و شبیه به همه دوران زندگی اش، یک جان سخت واقعی بود.او هرگز ناامید نشد، حتی هنگامی که بیشترین شکست تاریخ را متقبل شد و هر لحظه، بوی برکناری اش استشمام می شد.
او (علی دایی) شهریار سهند و سبلان دوباره از خاکستر برخاست و آشیانه قهرمانیش را روی همان خاکسترها ساخت، آن هم بدون حمایت لیدرها، رسانه ها و پیشکسوتان. او در آن روزها، تنها و تنها به جز خدا، کاشانی را داشت که دایی را می توانست برکنار کند و نکرد!
این بخش پنهان داستان زندگی یک سال و نیمه دایی با پرسپولیس بود که شاید بهتر بود به پاس آن حمايت در ميانه هاي فصل و پس از شكست در دو دربي ـ كه هر مديري را مجاب مي كرد تا دايي را بركنار كند و كاشاني را مجاب نكرد ـ در پایان فصل و در تقارن زماني با سعي در آشتي دادن كاشانی و دايي، او، شهريار سهند و سبلان و عصاره اين فوتبال و نماد فوتبال ايران، شادي را به كام هواداران پرسپوليس زهر نمي كرد.
برخی گمان می کردند، كاشاني پس از شكست در دومين دربي دايي، استعفای وی را بپذیرد و برخی می گویند از او در برابر بوقچي ها و رسانه ها حمايت نكرد؛ اما نيمه اولي هم بود كه كاشاني، نقش خود را به درستي بازی کرد و سرانجام آن نيمه درست زير سايه اين نيمه غلط ديده نشد!
دوم: بدترين زمان براي انتقامبخش دوم اين نوشته به انتخاب بدترين زمان براي انتقام از سوي دايي بازمي گردد، چرا كه هواداران پرسپوليس، پس از تحمل يك سال ضعف و شكست، تازه چند هفته بود كه اميدوار شده بودند و در پایان، چون بمبي از شادي منفجر شدند؛ اما شادي آنها تنها چند ساعت دوام يافت، چرا كه كاشاني پس از تلاش نافرجام در آشتي، استعفا داد و دايي هم آن گفت كه خبر از سرَ درون سرخ فام ها داشت و مويد اختلاف شديد و لابي هاي گوناگون براي ضربه فني كردن يكديگر بود!
دايي و كاشاني ـ به ويژه دايي ـ دست کم به پاس آن حمايت بي چون و چراي هواداران واقعي پرسپوليس (به اعتراف خود آقاي سرمربي) بايد اجازه خوشحالي به هواداران پرسپوليس را مي دادند كه ندادند!
او، علي دايي، سرمربي قهرمان پرسپوليس كه ركورد بيشترين شكست در يك فصل و تعدد شكست در بازي هاي حيثيتي را در اين تيم شكست، بايد به پاس حمايت هاي آن هوادار مشعوف، اندكي صبر مي كرد و چند روزي زبان به دهان مي گرفت و سكوت مي كرد و نكرد تا گلايه هاي مردمي را با خود داشته باشد!
سوم: استعفاي بموقعنيمه تاريك مديريت كاشاني در حمايت نادرست از دايي بر كسي پوشيده نيست. در واقع، دايي در دو، سه ماه اخير، تنها جلو آمد، ولی نكته سومي هم هست كه بايد درباره كاشاني نوشت و آن استعفاي بموقع بود.
استعفا دادن نیز زمانی دارد و كاشاني مي توانست همچون برخي ديگر از مديران بماند و در باد قهرماني بخوابد و زمان را براي نقل و انتقالات از دست بدهد و بعد استعفا دهد! اما او چنين نكرد و درست در روز قهرماني پرسپوليس رفت تا تصميم نهايي هر چه مي خواهد باشد و بموقع باشد.
البته كاشاني هم مي توانست دو، سه روزي اجازه دهد كه هواداران پرسپوليس خوش باشند ولی سرانجام، او پس از قهرماني پرسپوليس با دايي، بايد مي رفت و رفت!
چهارم: هدف استعفا بود كه حاصل نشددر باب كاشاني و تحمل و سعه صدر او، بايد يك نكته را هم نوشت كه آن اين که كاشاني نمي خواست با دايي ادامه دهد؛ اما مي خواست دايي يا قراردادش تمام شود يا اينكه استعفا بدهد! پس در آن نيمه اوليه، حمايت كاشاني از دايي بايد اين نكته را هم در نظر داشت كه:
حمايت كاشاني از دايي، نه استوار بر يك ايدئولوژي فني كه مرتبط با يك تئوري كم هزينه بود!
استعفاي دايي، كاشاني را نه متقبل هزينه مالي مي كرد و نه هزينه معنوي (بركناري دايي آقاي گل جهان شايسته نبود).
به هر حال، در پایان بايد گفت قطعاً متوجه شده ايد كه در اين نوشتار، نه كوششي بر حمايت و پشتيباني از دايي صورت گرفته بود و نه كاشاني، بلكه تلاش داشتيم نگاهي خاكستري داشته باشيم، به رخدادهایی كه ارتش سرخ در فصل گذشته با آن روبه رو شد و رویدادهایي كه رقم خورد...!