سرانجام آثار افزایش شدید بهای کاغذ به پشت جلد کتب رسید و قیمت کتابهایی که هماکنون با چاپهای تازه وارد بازار میشوند و به ویژه کتبی که فرصت تجدیدچاپ یافتهاند، با رشد عجیب قیمت همراه شدهاند که نه تنها مخاطب عام را از هزینه برای خرید کتب غیرضروری بازمیدارد که حتی بخشی از قشرهای فرهنگی و کتابخوان را نیز ناخواسته واداشته سراغ نسخههای الکترونیک و رایگان کتب بروند!
به گزارش «تابناک»، در اقتصاد پایه، هیچگاه کتاب در میان نیازهای ضروری قرار نمیگیرد و طبیعتاً خوراک، پوشاک و مسکن در اولویت نخست هستند؛ بنابراین، طبیعی است در شرایطی که قرار باشد بخشی از هزینهها کسر شود یا اولویتبندی در اقتصاد خانوار شدت بگیرد، نیازهای ضروری آخرین گزینههایی است که دستخوش کاهش میشوند. پیش از آنها اما نوبت به کاهش یا حذف اقلامی میرسد که حذفشان سلامت و کیفیت زندگی را دستخوش تغییرات شدیدی نمیسازد.
یکی از مهمترین کالاهایی که چنین ویژگی دارد و به نام اقلام غیرضروری حذف میشود، کتب و نشریات است. نشریات با راهکارهایی همچون جذب آگهی و پشتیبانی مالی جریانات حامیشان به حیات خود ـ هرچند با دشواری ـ ادامه میدهند و به واقع به واسطه آنکه نشریات و به طور خاص روزنامهها با عقبه مالی خاصی انتشارشان آغاز میشود، با همان عقبه مالی و نهایتاً با کاهش تیراژ، صفحات و کیفیت کاغذ و چاپ به حیاتشان ادامه میدهند.
در حوزه نشر کتاب اما مبنا، اصالت انتشار کتب است و به ویژه در سرفصلهای غیرسیاسی و علمی و ادبی که سرمایهگذاری مشترک یا منفردِ مؤلف و ناشر، منجر به رسیدن یک جلد کتاب به پشت ویترین کتاب فروشیها میشود، برخورداری از عقبه مالی فرامتنی و سیاسی منجر به نگاه منفی فعالان آن حوزه شده و حتی درباره کیفیت اثر نیز تردیدهایی پیش میآید؛ بنابراین حتی چهرههایی که دارای چنین عقبههای بالقوهای هستند، تلاش میکنند، مستقل کتابهایشان را به زیور طبع بیارایند.
در چنین فضایی طبیعتاً افزایش قیمت کاغذ بیش از آنکه به نشریات فشار وارد سازد، به حوزه نشر کتاب ضربه میزند و قیمت کتب به شکل سرسام آوری افزایش مییابد که طبیعتاً با توجه به فضای اقتصادی کشور و کاهش قدرت خرید، رغبت مخاطب عام برای خرید کتاب را کاهش میبخشد و این اتفاق، بخش چشمگیری از درآمد نشرها را که بر همین خرده فروشیها استوار است، سلب مینماید. متأسفانه عرضه اقلام جانبی در کنار کتاب در کتاب فروشیها و کافه کتابها نیز نتوانسته مخاطب عام را برای حوزه کتاب به قدر کافی حفظ کند و تنها سرعت ریزش مخاطب کتاب را تا اندازهای کاهش داده است.
کافه کتاب از نسخه غربیاش به خوبی در ایران کپی و بومی شد اما جنبه کافه بر کتاب چربیده و عملاً کمک عمیقی به افزایش فروش کتب نکرد
ماجرا اما آنجا جالب میشود که بهای کتب، اهالی فرهنگ و مخاطب پیگیر و کتاب خوان را هم وادار به زیر پا گذاشتن حق مؤلف کرده و در محافل خصوصی فرهنگی نیز بعضاً بدون قبح درباره مطالعه کتب از روی نسخههای الکترونیک سخن به میان میآید و این گروه که سرمایه اصلی و ماندگار حوزه کتاب کشور به شمار رفته و تنها امید کتاب فروشیها، توسعه این گروه بود، نیز رو به تقلیل نهاده و برگرفته از فشارهای اقتصادی، یا خرید کتاب را به حداقل ممکن کاهش دادهاند و یا از جمع مشتریهای این حوزه خارج شدهاند.
جریان سومی که در کاهش فشار به نشرهای مختلف موثر بوده و البته این لطف به یک اندازه مشمول نشرها نمیشده، خرید وسیع کتب توسط نهادهای فرهنگی از جمله متولیان کتابخانهها، دانشگاهها و مراکز پژوهشی و... بوده که متاسفانه با کاهش بودجه حوزه فرهنگ در یک سال اخیر، خرید کتب جزو ردیفهایی بوده که در بودجه به حداقل ممکن کاهش یافته و از این جهت حتی نهادهای فرهنگی نیز گلایهمند هستند، چرا که توان پوشش نیازهای جمعیت تحت پوشش خود را به قدر کفایت نداشتهاند اما قطعاً باز هم ضربه اصلی را کتاب فروشیها متحمل شدهاند.
در چنین شرایطی اصلاً عجیب نیست که خبرهایی درباره تعطیلی برخی کتاب فروشیها و احتمال تعطیلی برخی دیگر شنیده شود و بازار کتاب به مرحله پایین کشیدن اجتناب ناپذیر کرکره مراکز عرضه کتاب برسد و با همین نمودار رشد قیمت پشت جلد کتب و هزینههای جانبی اداره کتاب فروشیها، بعید نیست این وضعیت فراگیر شود.
هم اکنون خرید پنج جلد کتاب نه چندان حجیم با کاغذ معمولی و چاپ سیاه و سفید، میتواند تا یک صدهزار تومان هزینه را به خریدار تحمیل کند که واقعاً مخاطب کتاب خوان را هم از رفتن به سمت و سوی کتاب فروشیها پشیمان میسازد و متأثر از همین قیمتهای نجومی و کاهش قدرت خرید اهل مطالعه، تیراژ برخی کتب به زیر هزار نسخه تقلیل یافته است.
با این مختصات، انتظار میرود وزارت فرهنگ و ارشاد در عوض واردات و عرضه کاغذ به قیمت هر بند ۶۰ هزار تومان، اقدام به عرضه کاغذ با قیمت بسیار پایینتر از کنونی و عرضه یارانهای کاغذ به شکل فراگیر کند تا کتاب فروشیها توان چاپ کتاب با قیمتی که این کالا جنبه لوکس پیدا نکند را داشته باشند. این دستور کار برای وزارت فرهنگ و ارشاد دیر یا زود میبایست اجرا شود، حال میتوان اجازه داد این اتفاق پس از تعطیلیِ بسیار وسیع و گروهیِ کتاب فروشیها و فشار یک باره افکارعمومی به این نهاد متولی رخ دهد یا پیش از وقوع چنین شرایطی اقدام کرد.
یک کتاب فروشی در آرژانتین؛ ابعاد و جایگاه چنین فروشگاههایی در هر کشور میتواند بیانگر جایگاه کتاب در آن کشور باشد
همچنین هرچند منطق حکم میکند تا نشرها برای ادامه حیات از مطبوعات تقلید نکرده و نماینده یک گروه سیاسی نشوند، در عین حال اتفاق بدی نیست که نشرها به سمت جذب اسپانسرهای صنعتی برای نشر کتبشان بروند؛ به عبارت سادهتر، نشرها میتوانند در آغاز یا پایان صفحات چاپ تازه هر کتابشان با توجه به اقبال مخاطبان نسبت به هر کتاب و اهمیت و قیمت اثر، صفحاتی را با قیمتی مناسب برای تبلیغ یک کالا یا یک برند صنعتی همچون صفحات تبلیغاتی ابتدا یا انتهای نشریات فرهنگی اختصاص دهند و از قبل چنین تبلیغاتی بخش چشمگیری از هزینه چاپ کتاب را تحصیل کرده و با هزینهای به مراتب پایینتر کتابهایش را منتشر کنند.
همچنین میتوان پیشنهاد کرد در عوض درج تبلیغات محصولات یک شرکت، تنها در یک صفحه ابتدایی یا انتهایی ذکر کرد که این کتاب با حمایت مالی شرکت طرف قرارداد نشر یافته یا امکان بازنشر را پیدا کرده که برای پرستیژ شرکتهای بزرگ یک اتفاق مثبت است و در هزینههای تبلیغاتی چنین شرکتها و موسسات اقتصادی و مالی که سالیانه بعضاً صدها میلیارد تومان هزینه تبلیغاتی انجام میدهند، ارقام چند ده و چندصد میلیون تومانی اصلاً دیده نمیشود.
چنین رویکردی البته مستلزم آن است که مؤلفان و ناشران در تصمیمی مشترک پا بر غرور خود گذاشته و برای حفظ اقتصاد حوزه کتاب که متضمن حفظ یکی از ستونهای فرهنگ کشور است، حاضر به چنین مشارکتی با حوزههای اقتصادی غیرفرهنگی شوند و از موضع بالا نیز با چنین نهادهایی برخورد نداشته باشند و به چشم طرف قرارداد همراهی کنند.
توسعه فروش نسخههای الکترونیک کتب از سوی خود ناشران داخلی در نسخههای متناسب با آی پید و سایر کتابخوانها منضمم به نسخه صوتی با صدای نویسنده یا یکی از چهرههای مشهور نیز راهکار دیگری است که هنوز مورد توجه نشرهای داخلی قرار نگرفته و در رویکرد صنعتی به نشر ایران میتواند بسیار کارآمد باشد، کما اینکه نشرهای خارجی در این زمینه سودهای کلانی را از آن خود ساختهاند.
در صورت عملیاتی شدن چنین طرحهایی، میتوان امیدوار بود با همزمانی سیاستهایی همچون تزریق حجم انبوهی از کاغذ یارانهای به نشرها، شاهد بهبود وضعیت بازار کتاب و تعدیل قیمت گذاری کتب نیز بود. حال باید صبر کرد و دید آیا نشرها در پی چنین سازوکارهای اقتصادی خواهند رفت یا چشم انتظار کمکهای بلاعوض و خریدهای کلان نهادهای فرهنگی که با اوضاع کنونی اندکی بعید است، ورشکستی را تجربه میکنند؟