چه شد که یکباره همه چارهای جز بیرحمی به دیگران ندیدند؟
دور جدید مذاکرات هستهای در حالی در وین آغاز میشود که خبر تلاشهای حزب کارگزاران برای بازسازی خود خبر مهم سیاست داخلی است. اوضاع اوکراین و یک روایت جدید از چرایی انحطاط اخلاقی در سالهای اخیر، دیگر مطالب مهم روزنامههای امروز است.
کد خبر: ۳۸۷۴۴۶
تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۹:۰۲ 18 March 2014
کد خبر: ۳۸۷۴۴۶
|
۲۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۹:۰۲ 18 March 2014
|
20803 بازدید
20803 بازدید
دور جدید مذاکرات هستهای، در حالی در وین آغاز میشود که خبر تلاشهای حزب کارگزاران برای بازسازی خود خبر مهم سیاست داخلی است. اوضاع اوکراین و یک روایت جدید از چرایی انحطاط اخلاقی در سالهای اخیر، دیگر مطالب مهم روزنامههای امروز است. شایعات کوچک و بزرگ تحولات اساسی در حزب کارگزاران
اعتماد سخنان کرباسچی، دبیرکل فعلی کارگزاران را در مطلبی با تیتر «شایعات کوچک و بزرگ تحولات اساسی در حزب کارگزاران سازندگی» مورد توجه قرار داده و نوشته است: کارگزاران پس از وقفهای چهار ساله در فعالیتهای مستمر حزبی با تغییرات اساسی دوباره احیا میشود. قرار است حزب کارگزاران سازندگی با تغییراتی ویژه در بدنه و حتی ریاستش فعالیت خود را پس از ماهها فعالیت پراکنده و چراغ خاموش، با سبک و سیاقی نو از سر بگیرد.
در همین راستا هم خبرهای ریز و درشت فراوانی به گوش میرسد؛ از خداحافظی برخی چهرهها با این حزب گرفته تا اضافه شدن برخی چهرههای نامآشنا به آن، شایعات درباره بازسازی حزب کارگزاران آنچنان داغ است که حتی شنیده میشود، غلامحسین کرباسچی دبیرکل و بنیانگذار این حزب جایش را به حسین مرعشی بسپارد. این شایعه آنچنان جدی است که گفته میشود اعضای کارگزاران سازندگی نگران این هستند که با توجه محکومیت قبلی حسین مرعشی و همچنین حکم شش سال محرومیت از فعالیت در احزاب وی نتواند به راحتی بر کرسی دبیرکلی کارگزاران تکیه زند. به همین دلیل هم نام محمد هاشمی بهرمانی به عنوان گزینه دوم جانشین دوم کرباسچی به گوش میرسد.
از دیگر شایعات داغی که درباره حزب کارگزاران سازندگی به گوش میرسد، خداحافظی محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی و از گردانندگان اصلی کارگزاران از این تشکل است. در مقابل این شایعات کوچک و بزرگ اما غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران بدون نام بردن از میزان تغییرات و چگونگی آن بر غیر ترکیب شورای مرکزی حزب متبوعش صحه میگذارد و میگوید که حزب کارگزاران سازندگی برای دور جدید فعالیتهای خود دست به تغییرات جدی در ترکیب شورای مرکزی زده است و تغییرات جدی در دستور کار است.
او در توضیح این تغییرات با اعلام اینکه از سعید لیلاز و محمد قوچانی برای حضور در شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی دعوت شده است اسامی علی جمالی، دبیر سابق سیاسی ادوار تحکیم وحدت نیز عضو شورای مرکزی و علی سیاسی راد، عضو سابق شورای مرکزی ادوار تحکیم وحدت را به تغییرات احتمالی شورای مرکزی حزبش اضافه میکند.
کرباسچی با اشاره به تداوم فعالیت حزب کارگزاران در چند سال گذشته و با تأکید بر برگزاری جلسات حزب متبوعش در تهران و شهرستانها معتقد است بخشی از فعالیتهای حزب، در مرکز و در سایر استانها ادامه داشته است.
کرباسچی میگوید فعالیت حزب کارگزاران بیش از آنکه تبلیغاتی و مطبوعاتی باشد، در جهت باورهای اعضای حزب در تحکیم روشهای توسعه گرایانه در کشور، پیش رفته است. دبیرکل حزب کارگزاران درباره برنامهریزیهای حزب متبوعش برای انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی، میافزاید که به فکر انتخابات آینده مجلس هستیم، حزب کارگزاران در تمام انتخاباتها فعال بوده و در انتخابات آتی نیز شرکت خواهد کرد.
در کنار خبرهای مهم کرباسچی شنیده میشود که اضافه شدن چند عضو جدید به شورای مرکزی کارگزاران تمام تغییرات احتمالی در حزب کارگزاران سازندگی نخواهد بود،
احتمال امهمترین تغییر کارگزاران در آینده نزدیک، جانشینی حسین مرعشی به جای غلامحسین کرباسچی در مقام دبیر کلی این حزب است؛ جایی که از محمد هاشمی نیز به عنوان یک گزینه جدی دیگر نام برده میشود. در این میان آنچه حایز اهمیت است اینکه عزم کارگزارنیها بر ایجاد سبک و روشی نو در فعالیتهای حزبیشان جدی است، بنابراین به نظر میرسد باتوجه به در پیش بودن انتخابات مجلس آینده نخستین گام تغییرات اساسی کارگزارانیها کرسیهای سبز رنگ بهارستان را نشانه گرفته است. با این اوصاف باید دید که فضای سیاسی ماههای آینده کشور به کارگزارنیها اجازه ورود به رقابتهای مجلس آینده را خواهد داد یا نه؟
سعید لیلاز با تأیید خبر دعوتش برای عضویت در شورای مرکزی حزب کارگزاران به «اعتماد» گفت: از من برای عضویت در حزب کارگزاران سازندگی دعوت شده است و در همین راستا هم مذاکراتی با آقایان مرعشی و کرباسچی داشتهام.
لیلاز همچنین ضمن تأکید بر اینکه اطلاع خاصی از دیگر گزینههای شورای مرکزی حزب کارگزاران ندارد، گفت: «من فقط میدانم همین پیشنهادهم به محمد قوچانی داده شده و از او هم دعوت شده به شورای مرکزی حزب کارگزاران اضافه شود».
وی در پاسخ به اینکه علت این تغییرات چیست، گفت: «اجازه بدهید تا اعلام رسمی موضوع در این باره اظهارنظری نکنم». نزاع دوباره شرق و غرب
تحولات اوکراین از معدود مسائل بینالمللی است که بدون داشتن ارتباط مستقیم با ایران، این روزها در صفحه اول بیشتر روزنامهها جا خوش کرده است.
جهانگیر کرمی در یادداشتی برای تهران امروز با تیتر «نزاع دوباره شرق و غرب» نوشته: اعتراضات داخلی در اوکراین ازسه ماه پیش تاکنون موجب تحولاتی در داخل این کشور شد که پیامدهای آن فراتر از جامعه اوکراین رفته و مناطق پیرامونی، بهویژه روسیه و اتحادیه اروپا و همچنین مسائل جهانی را تحتالشعاع قرار داده است. در واقع بحران اوکراین با مناقشه بر سر شبهجزیره کریمه آغاز و به سرعت به بحرانی منطقهای و سپس جهانی تبدیل شد.
نمونه بحران اوکراین نشان میدهد برخلاف پیشبینیهای ساموئل هانتینگتون مبنی بر اینکه تعارضات آینده را بیشتر به عنوان تعارضات فرهنگی و تمدنی قلمداد میکرد، بحران اوکراین نه در ابعاد اشاره شده بلکه در مرزهای منطقهگراییهای متعارض قرار گرفته است. به این معنا که رقابت اتحادیه اروپا و یوراسیک با محوریت روسیه بوده و کرملین در تلاش است تا موقعیت منطقهای و بینالمللی خود را تقویت کرده و منطقهگرایی سیاسی و امنیتی در اوراسیای مرکزی را با تمرکز بر تاسیس یک نهاد منطقهای ـ اقتصادی میسر سازد.
از سوی دیگر اتحادیه اروپا با علم به اهمیت سرزمینی، جغرافیایی، اقتصادی، و جمعیتی اوکراین در تلاش است تا ظرفیت این کشور را بر قلمرو خود بیفزاید؛ در مقابل کرملین، یوراسیک بدون اوکراین را نهادی ناقص و ناکارآمد و ناکام در مییابد. اما موضوع بحران اوکراین تنها یک چارچوب مفهومی منطقهای گرایی قابل تحلیل نیست، زیرا روسیه از منطقهگرایی یوراسیکی با هدف بازیگری بینالمللی، به عنوان یک قدرت بزرگ، معنا پیدا میکند که این سطح از تحلیل کرملین را بیشتر در مقابل ناتو و آمریکا قرار میدهد. لذا بحران اوکراین و الزامات بینالمللی آن روابط روسیه و آمریکا را در دوره جدیدی از تنش و تعارض وارد خواهد ساخت که تا به امروز ابعاد اقتصادی آن تا حدودی مشخص شده است.
اما پرسش مهم این است که آیا این سطح از تعارض میتواند آغاز دوره کاملی از تحریمهای همه جانبه علیه روسیه باشد؟ به نظر میرسد نمیتوان بهطور یقین اعلام کرد که دولت آمریکا چنین هدفی را پیگیری میکند، زیرا روابط اقتصادی آمریکا و روسیه حدود ۲۰میلیون دلار برآورد شده است؛ این در حالی است که اتحادیه اروپا به دلیل حجم بالای مبادلات اقتصادی با روسیه تمایل کمتری به اعمال تحریمهای اقتصادی علیه روسیه خواهد داشت، زیرا اتحادیه اروپا درگیر بحران اقتصادی است و نمیتواند به سادگی از این موضوع غفلت کند.
از این رو، بهرغم تمامی ادعاهای اتحادیه اروپا و غربیها، اعمال تحریمهای همهجانبه علیه روسیه در شرایط کنونی و در یک نظام بینالملل وابسته متقابل کار بسیار دشواری خواهد بود. از سوی دیگر باید اشاره کرد که اتحادیه اروپا گریبانگیر مشکلاتی است که در جریان تحریمها علیه ایران برای این منطقه پیش آمد.
به این معنا که اگر اتحادیه اروپا طی سالهای گذشته با تحریم ایران در خط انتقال انرژی ناباکو شتاب نمیکرد، امروزه در معرض یک بحران احتمالی انرژی، به دلیل ورود به بازار تحریمها علیه روسیه، نبود و میتوانست از فرصتهای احتمالی ایجاد شده در انتقال انرژی از کشورهای ترکمنستان، ایران، آذربایجان و حتی عراق به اروپا بهرهمند شود. در نتیجه به نظر میرسد بحران اوکراین در این سطوحی که به آن اشاره شد، روابط روسیه و آمریکا را بیش از هر زمان دیگری، یعنی از سال ۱۹۸۵ تا به امروز (۳۰ سال گذشته)، وارد تنش و تعارض کرده و نمیتوان چشمانداز روشنی از حلوفصل مسائل میان آمریکا و روسیه ارائه داد.
الهه کولایی دیگر استاد دانشگاه تهران در مطلبی با تیتر «کریمه در ازای کییف» برای شرق نوشته: با فروپاشی اتحاد شوروی، نگاه خوشبینانهای در رهبران روسیه در جهت تنظیم رابطه با غرب بهویژه آمریکا شکل گرفت. این خوشبینی به زودی براساس شواهد متعدد در اختیار روسها، تغییر کرد و روندی از گسترش بدبینی نسبت به اهداف و سیاستهای غرب در پیرامون روسیه، جای آن را گرفت. یکی از مهمترین مسائل در این میان، نوع و گستره روابط روسیه با جمهوریهای پیشین اتحاد جماهیر شوروی بود. روسیه در سیاست خارجی، دو حوزه را تحت عنوان خارج نزدیک و خارج دور تعریف کرد که از دیدگاه آنها، خارج نزدیک، حوزه منافع حیاتی را شامل میشد.
هیچگاه این نگرش مورد تأیید غرب قرار نگرفت. بقیه کشورهای جهان در قلمرو خارج دور قرار گرفتند. در این میان روسها نشان دادند نسبت به تحولات درون کشورهای «خارج نزدیک» یا همان جمهوریهای تازه استقلالیافته و سمت و سوی سیاست خارجی آنها بسیار حساس هستند و نسبت به جهتگیری رهبران آنها در توسعه روابط با غرب بهویژه آمریکا واکنشهای مناسب را شکل میدهند.
آنچه در اوکراین رخ داد، عرصهای از این تقابل و در واقع تعارض منافع میان روسیه و غرب بهویژه ایالاتمتحده بوده است. به نظر میرسد غربیها از مشغله و دغدغههای روسیه در المپیک سوچی بهرهبرداری لازم را کرده و با اعمال نفوذ و ورود در تحولات داخلی اوکراین، کوشیدند تا مانع بازسازی و توسعه نفوذ روسیه در این جمهوری مهم بازمانده از شوروی شوند. سیاستی که تا حدی یادآور رفتار «ساکاشفیلی» در آستانه المپیک پکن در سال ۲۰۰۸ و حمله به نیروهای پاسدار صلح روسی در «اوستیای جنوبی» است.
آنچه در ماههای گذشته در «کییف» شکل گرفت بهطور طبیعی پاسخ خود را در «کریمه» دریافت کرد. زمانی که اروپا و ایالاتمتحده به مداخله در تحولات داخلی اوکراین با عنوان «دموکراتیکسازی» ـ بدون در نظر داشتن زوایای این مداخله ـ وارد شدند و اشکال آشکار و پنهان حمایت از مخالفان را سازماندهی کردند، بسیار حیرتآور است که واکنش متناسب و قطعی روسیه را در این زمینه پیشبینی نکرده باشند. آنچه در «کریمه» اتفاق افتاد و فرصتی که برای پوتین ایجاد شد نتیجه برآوردهای نادرست و سیاستهای شتابزدهای است که غرب در اوکراین دنبال کرد و پوتین پیش از این، عزم خود را برای دفاع از منافع روسیه با همه ابزارهای لازم نشان داده است.
او بهعنوان افسر پیشین «کگب» برای دفاع از منافع روسیه، استفاده از همه ابزارها را بر خود گشوده مییابد. در این میان آمریکا و اروپاییها نیز به زودی برای مهار این بحران، تمرکز بر ابزارهای دیپلماتیک را بیشتر مورد توجه قرار خواهند داد زیرا رهبران هم ایالات متحده و هم اروپا و هم روسیه به خوبی از تهدیدات مشترک فراروی خود آگاهی داشته و برای فایق آمدن بر این بحران آنگونه که در دو دهه گذشته نشان دادهاند، از ظرفیت مناسبی برای خویشتنداری و مدیریت آن برخوردارند که دیر یا زود از آن بهره خواهند گرفت.
قانون نیز در بخشی از مطلبی با تیتر «اعتقادات سیاه در عرصه بینالملل» در این باره نوشته: ژان دانیل، روزنامهنگار فرانسوی و سردبیر نشریه نوولابزرواتور درباره بحران کریمه مینویسد، «برای همزیستی، آدمها نیاز دارند گهگاه یکدیگر را بکشند». این جمله معروف گیلبرت کیت چسترتون، نویسنده انگلیسی است. جملهای که به واقعیات تلخ سیاسی از جمله حال و هوای این روزهای اوکراین نظر دارد. همچنین جمله معروف دیگری نیز هست که میگوید «کشورهای کوچک بالاخره دیر یا زود توسط همسایگان بزرگ بلعیده میشوند».
میترسم که این عبارات و اعتقادات سیاه همچنان در عرصه روابط بینالمللی معتبر باشد. بحران کریمه ما را به یاد تابستان سال ٢٠٠٨ میاندازد که ولادیمیر پوتین برای جلوگیری از نزدیک شدن گرجستان به سازمان ناتو، نیروهای نظامی خود را وارد عمل کرد... اینک نیز از ترس اینکه اوکراین از گرجستان پنج سال پیش تقلید کند و به اروپا نزدیک شود، روسیه به حرکتهای جداییطلب در شبهجزیرۀ کریمه دامن میزند. به این ترتیب، ولادیمیر پوتین امپریالیسم خود را با اتکا به بخش بزرگی از مردم کریمه تثبیت میکند و دنیای غرب هم قادر به واکنش نیست.
به باور ژان دانیل، روسیه سرزمین عظیمی است که به طرزی غریب از محاصره شدن واهمه دارد. به همین دلیل هم همیشه نگران است که گرایشهای جداییطلب یا خودمختار از محیط اطراف به مرکز امپراتوری سرایت کند. به همین دلیل باید در مقابل روسیه ایستاد و مقاومت کرد اما نه به شکلی که واکنشهای تند آن دوباره تحریک شود. ژان دانیل مینویسد: «پوتین خشن و حسابگر است. این نکته را نباید فراموش کرد». رکود اقتصادی و انحطاط اخلاقی
محمدصادق جنان صفت در یادداشتی برای اعتماد در آستانه سال نو، به رابطه اخلاق عمومی و اقتصاد در سالهای اخیر پرداخته و نوشته: رکود و رخوت در کسب و کار ایرانیان از زمستان ۱۳۹۰ قابل دیدن بود. سیاستهای اقتصادی ناکارآمد، غیرکارشناسانه و ضد آموزههای دانش اقتصاد در سالهای پس از ۱۳۸۴ بستر لازم برای رکود را فراهم کرده بود. علاوه بر این سیاستهای ناکارآمد و ضد علم، تشدید تحریمهای خارجی نیز اثرات خود را بر جای گذاشت و رکود در سال ۱۳۹۱ به بالاترین اندازه خود پس از ۱۳۵۷ رسید.
رکود پدیدار شده در کسب و کار شهروندان و اقتصاد کلان با تورم شتابان همراه شده و نفس مردم را بریده است: رکودی که به اقتصاد ایران سایه انداخته و سال ۱۳۹۲ را نیز درنوردیده پیامدهای عجیب و هنوز ناشناختهای داشته و دارد. در شرایط رکود گسترده است که قصاب، نانوا، شیرفروش، لباس فروش، کفش فروش، آموزگار و کارگر و کشاورز چارهای جز بیرحم شدن نمییابند و به سادگی و با خطر زیر پا گذاشتن اخلاق تلاش میکنند در بدترین موقعیت قرار نگیرند. این روزها که اقتصاد ایران با رکود گسترده سال ۱۳۹۱ دست به گریبان است شاهد رنگ باختن بیشتر فضیلتهای اخلاقی در میان همه هستیم.
مجادلهای که این روزها میان صاحبان کارخانهها و بنگاههای بازرگانی و معدنی با صاحبان و سهامداران بانکها بر سر پول ارزان مردم بیپناه در گرفته است و هر روز شاهد بحثهای شدید این دو گروه علیه هم هستیم جلوهای ترسناک از رکود است. بانکداران به صاحبان کارخانهها اتهام میزنند که پول مردم را گرفته و پس نمیدهند و کارخانه داران به بانکداران یادآور میشوند که پول ارزان مردم را گرفته، یکی از پیامدهای بسیار تاسف بار و ترسناک رکود شدید و ادامه دار، دگرگونی رفتار شهروندان و گرایش به نادیده گرفتن آموزههای اخلاقی و انسانی است. در شرایط رکودی است که کیک تولید کوچک شده و شهروندان در موقعیت دشوار قرار گرفته و هر فرد و هر خانواده تلاش میکند سهمش از این کیک کوچک شده کم نشود و در این تلاش حتی اخلاق را زیر پا میگذارد.
وقتی رکود تعمیق مییابد و کارفرمایان با انبوه عرضه کار از سوی نیروی کار مواجه میشوند میتوانند دستمزدها را حتی از نرخ قانونی نیز کمتر کنند. در این موقعیت و در حالی که عزت و سرافرازی متقاضیان کار قربانی میشود اما آنها کار در شرایط سخت و با دستمزدهای تخفیف داده شده را میپذیرند و با سودهای بالابه متقاضیان میدهند. این مجادله که روزهای گذشته در اتاق تهران و اتاق ایران چهره نشان داد گوشهای از بیاخلاقیهای رو به رشد جامعه فعالان اقتصادی است که باید نسبت به آن حساس بود. کمرنگ شدن آموزههای اخلاقی در رفتار شهروندان گرفتار شده در گردباد رکود در ایران امروز به خوبی قابل لمس است و جز اندوه چیزی برای ما به ارمغان نخواهد آورد. دولت یازدهم اگر نتواند این رکود را به سرعت برطرف کرده و نشاط و رونق را به کسب و کار مردم برگرداند، باید تاوان بداخلاقیها را نیز بدهد. سیاست خارجی در سال ۱۳۹۳
دکتر سیدعلی خرم سفیر و نماینده دائم اسبق ایران در سازمان ملل متحد در ژنو در مطلبی برای آرمان به بررسی سیاست خارجی در سال ۱۳۹۳ در سال آینده پرداخته و نوشته: سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بعد از انتخابات بهتدریج سرعت گرفت و حوزههایی را فتح نمود که پیشقدم برای سال ۱۳۹۳ گردید. بزرگترین موضوع سیاست خارجی که شروع خوبی داشت و از حد انتظار منتقدان فرا رفت، پرونده هستهای بود که تا منتقدان به خود آمدند، دوره موقت برنامه اقدام مشترک به عمل درآمد و مذاکرات حول برنامه جامع مذاکرات بهمنظور اعتمادسازی نیز شروع شد.
توافق بر چهارچوب مذاکرات و سپس دستورکار مذاکرات برنامه جامع، موفقیتی بود که به این آسانی بهدست نمیآمد ولی در سال ۱۳۹۲ این مهم نسبتا به انجام رسید و پیگیری آن درسال ۱۳۹۳ از مهمترین اولویتهای سیاست خارجی بهشمار میرود. اگر سیاست خارجی کشورمان بتواند همین مقوله را تحتعنوان برنامه جامع مذاکرات به نتیجه برساند، دستاورد سال ۱۳۹۳ فراهم شده است چون بقیه مسائل سیاست خارجی در گرو موفقیت برنامه اعتمادسازی است. مذاکره ایران و آمریکا در اولویت بعدی است. در پرتو تغییر استراتژی جهانی آمریکا، نقش منطقهای جمهوری اسلامی ایران میتواند بازتعریف شده و از خصوصیاتی برخوردار گردد که قبلا برخوردار نبود. این نقش در سال ۱۳۹۳ میتواند تئوریزه شده و بهتدریج در میدان عمل پیاده شود. نقش ایران در خلیجفارس، در وقایع سوریه، عراق، نسبت به فلسطین در چارچوب بازتعریف نقش منطقهای ایران شکل میگیرد. ایران نباید بدون شناخت دقیق از جایگاه و نقش خود اقداماتی را در منطقه خاورمیانه به اجرا بگذارد زیرا ممکن است در جایگاه جدید نقش بیشتری بتواند به عهده گیرد.
البته این نقش جدید دارای مخالفین جدی در منطقه، در درون آمریکا و حتی در درون ایران است که سیاست و کیاست ایران قادر به جاانداختن جایگاه جدید خواهد بود. روابط ایران و اروپا اولویت بعدی است که مدتی است به تاخیر افتاده و از زوایای مختلف حائز اهمیت است. از بعد انرژی، ایران میتواند روی نقش و همکاری اتحادیه اروپا حساب جدی کند بهترتیبی که غفلت عمدی روسیه در این باب را پشتسر بگذارد و استدلال مناسبی در قبال ترکیه برای فروش و عبور گاز از ترکیه به سمت اروپا پیدا کند. از بعد سیاسی، همکاری ایران و اروپا برای هر دو طرف مهم و راهگشا خواهد بود و اروپا در بسیاری از مقاطع میتواند به کمک ایران بیاید. ایران باید این موقعیت را مغتنم شمرده و با انعطاف لازم با اروپا همکاری کند.
امروزه استاندارد اروپایی از نظر سیاسی ملاک ارزیابی جهانی است و این میتواند در تجارت، اقتصاد، انرژی، سرمایهگذاری، ورود تکنولوژی پیشرفته و بهرهبرداری ایران از مدیریت نوین اروپایی سهم بسزایی ایفا کند. سفر خانم اشتون بهعنوان وزیر امورخارجه اتحادیه اروپا در مقطع مناسبی انجام گرفت. به هر حال در سال ۱۳۹۳ وزارت امورخارجه و سفرای برجسته کشورمان باید بهبود روابط با تکتک کشورهای اروپایی را در محاسبات خود قرار دهند و خلأ بهوجود آمده را به سرعت پر نمایند. در کنار بهبود و گسترش روابط با آمریکا و اروپا، روابط با خاوردور و جنوب آسیا نیز باید مورد نظر قرار گیرد.
مشتریان سنتی نفت ایران با توجه به مصرف انرژی در آسیا باید کماکان در اولویت دوستی و همکاری قرار گیرند. همچنانکه نباید روابط با روسیه رااز نظر دور داشت و برای تکمیل نقش منطقهای ایران باید به گسترش روابط با روسیه پرداخت. روسیه در موضوع سوریه، برای ایران یک همکار و شریک استراتژیک خواهد بود که دو کشور نقش تکمیلی خواهند داشت. ترکیه بهعنوان یکی از مهمترین همسایگان ایران باید در سال ۱۳۹۳ از برنامهریزی ویژه در سیاست خارجی برخوردار شود و در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به گسترش روابط با ترکیه پرداخت.
در اردوگاه مخالفان و منتقدان سیاست خارجی دولت یازدهم نیز، وطن امروز به بیان «۶ مطالبه مهم ملی» در موضوع مذاکرات هستهای از زبان ناصر نوبری پرداخته و نوشته: سفیر سابق ایران در شوروی میگوید لازم است از تیم مذاکرهکننده مطالبه شود. نوبری این مطالبات را ملی و خارج از نگاههای حزبی و جناحی میداند. وی با بیان این مطلب که مطالبه ملی را در ۶ بند قرار داده است، اظهار داشت:
۱ ـ بحث غنیسازی؛ اگر آن بند نبود به نفع ما بود! در حالی که دوستان گفتند این قید پیروزی ما است. مطالبه ما این است که غنیسازی را برای بازی نمیخواهیم. دوستان مذاکرهکننده! مردم هوشیارند. غنیسازی دکوری نمیخواهیم. اینها میخواهند ۱۹ هزارتا را بیاورند به ۵ ـ۴ هزارتا. یعنی ۳۰ سال بچرخد تا یک سال بوشهر را تامین کند! ما غنیسازی صنعتی میخواهیم. همین ۱۹ هزارتا هم کم است.
۲ ـ طبق انپیتی حق داریم آب سنگین داشته باشیم. میخواهند این را تعطیل کنند. آنقدر این نگرانی را طول خواهند داد تا تبدیلش کنند به آب سبک. در موافقتنامه نباید به تعطیلی، نیمهتعطیلی، اوراق کردن، آب سبک کردن و… اشاره شود.
۳ ـ اگر میخواستیم قطعنامهها را اجرا کنیم که دیگر توافق به چه معنی است؟ اگر قرار بود قطعنامه را اجرا کنیم که احمقانه بود. چرا رفتیم ژنو؟ اینکه آوردیم آدرس، یک کلمه کلی است! یعنی یک باخت. اگر میخواستیم اجرا کنیم که تحریمها اتوماتیک برداشته میشود. الان که ادعای بررسی بحث موشکی دارند به خاطر همین بهانه «آدرس» کردن است!
۴ ـ اینها نباید تحقیقات را محدود کنند. در گام نهایی میخواهند تلاش کنند تحقیقات را محدود کنند و این خط قرمز ما است.
۵ ـ تحریمهای اصلی نفتی و بانکی باید به محض آغاز گام نهایی برداشته شود، نه اینکه موکول شود به پایان گام. ژاپنیها که زیر تحریم و فشار اعتمادسازی نکردند. داشتند زندگیشان را میکردند، تنها بازرسی ویژه هستهای داشتند. هیچ کشوری در دنیا در پرتوی چنین تحریمهایی زیر بار اعتمادسازی نمیرود.
۶ ـ این کلمه درازمدت تحمیلی است. چرا ما باید در کوتاهمدت کارهایمان را بکنیم، آنها در درازمدت کار کنند. جوابش را جان کری اخیراً داد. او گفت ایران باید تصمیمات سخت بگیرد. مگر دیگر چه تصمیمی برایمان مانده است؟ ظریف جواب میدهد که ما تصمیم گرفتهایم که سلاح نسازیم و این برایمان سخت نیست اما ما میگوییم اینکه سلاح نسازیم که تصمیم جدیدی نیست. معلوم است که در ذهن کری چیز جدیدی است.