رونامه قانون نوشت:
این روزها متاُسفانه خبرها حاکی از آن است که میزان خودکشی در بین
جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله، در کشور نسبت به سال گذ شته حدود ۵/۲۵ در صد (از اول
سال ۹۲ تا ا سفند ۹۲) و در مجموع در کل کشور میزان خودکشی ۱۴ در صد افزایش
پیداکرده واز ۲۷۴۰ نفر به ۳۱۲۵ نفر رسیده که زنگ خطری است که باید بیشتر
به آن، توجه کرد وگرنه به نظر میرسد که در سالهای آینده افزایش پیدا کند.
حال برای آنکه این آسیب اجتماعی از دیدگاه جامعهشناسی مورد بحث قرار گیرد
و ابعاد آن بیشتر مشخص گردد لازم دانستیم به بررسی مختصر آن بپردازیم تا
زنگ خطری که به صدا درآمده بهتر شنیده شود.
خودکشی از نگاه تاریخی
خودکشی به معنی نابودکردن واز بین بردن خود، پدیدهای اجتماعی است که
تاریخی بس کهن دارد وسالیان دراز است که گریبان بشر را گرفته ودر فراز
ونشیبهای تحولات اجتماعی، قلب وروح خانواده واجتماع را آزرده میکند.
درهندوستان، از عهد باستان بر اثر نفوذ اندیشه «برهمنها» افراد د
رجستوجوی «نیروانا» دست به خودکشی میزدند. چنانکه تا اواخرقرن نوزدهم،
خودکشی زن «بیوه» پس از مرگ شوهر، در بسیاری از نقاط هندوستان رایج بود.
زیرا، رهبران مذهبی بر این اعتقاد بودند که با خودکشی، علاوه بر رفتن به
بهشت، باعث بخشیدن گناهان شوهر خود میشوند. فقر مادی نیز، عامل دیگر
خودکشی در این کشور است به طوری که در سال ۱۹۸۹ در هندوستان ۲۵۴۷۰ نفر زن
به دلیل نداشتن «جهیزیه» کافی براثر خودکشی، جان خود را ازد ست دادند که
علت اصلی آن را دربین زنان گروه سنی 30-18 ساله، فقر مادی و نداشتن امکان،
برای تهیه جهیزیه دانستهاند. درمصر باستان، مرگ را، رها یی از قید
وبندها ومشکلات میدانستند وحتی گاهی به صورت انجمن، گرد هم میآمدند و
اعضای انجمن درجستوجوی مطبوعترین وسیله برای مردن بر میآمدند. در «رم»
در دوره انحطاط امپراتوری، تعدادخودکشیها د ربین بردگان وکسانی که ازچشم
امپراتور میافتادند، افزایش مییافت که علت آن را میتوان تاثیر فیلسوفان
وادیبانی چون «لوگن» که شاعر خودکشی لقب یافته بود، دانست. رواقیون، تحت
تاثیر افلاطون، اهمیت زیادی برای زندگی قائل نبودند. به همین سبب معتقد
بودند، «مردم از زندگی با همان خرسندی خارج میشوند که از اتاق دود
آلود». با این همه مثل «کلبیها» خصوصا «هواخواه خودکشی نبودند (خودکشی دیو
جانس).» شکاکان «نیز از هواخواهان، خودکشی بودند. علاوه بر اینها، اوضاع
سیاسی نیز در این مورد بیتاثیر نبود. به همین جهت شخصیتهای برجستهای که
از چشم امپراتور میافتادند، خودکشی میکردند، تا داراییشان را ازحرص وطمع
امپراتور، نجات دهند. خودکشی در«یونان»کیفر داشت وجسد فردی که خودکشی کرده
بود از گور محروم بود. دست راستش رامی بریدند ودر مکان دیگر ی، دفن
میکردند. درتبت وچین باستان، افراد به دو دلیل اقدام به خودکشی میکردند.:
یکی برای گریز از مقابل دشمن، ودیگری به تکامل معنوی و همچنین گاهی خود
کشی به صورت گروهی انجام میشد. به عنوان نمونه، پس ازمرگ«کنفوسیوس» د
راعتراض به ازمیان بردن آثارش 500 نفر ازشاگردانش، خود را به دریا
انداختند. در ژاپن،«شرافت» مردها را واداربه «شکم دری» میکرد. بعضی افراد
مذهبی نیز به هنگام نیایش، برای پیوستن به خدا یان، خودکشی میکردند.
خودکشی از نگاه ادیان
«مسیحیت» خودکشی راممنوع میکند ومی گوید: «توکسی رانخواهی کشت. نه دیگری
ونه خود را. چه آنکه خود را میکشد، مگر قاتل یک انسان نیست». چندین شورای
مذهبی بزرگان دین مسیح، متوالیا «این عقیده را تایید کردهاند که: آنهایی
که خود را میکشند از داشتن گورمذهبی، محرومند. قانون شریعت، در آن زمان
تنها محافظ جدی اصول، به شمار میرفت. خودکشی در بین فرقههای مذهبی
«بودایی»به ویژه درمیان متعصبین ودرراه مذهب وعقیده، تشویق میشود و ممکن
است مقبره کسانی که دراین راه خود را میکشند، زیارتگاه شود. خودکشی
درگذشته درتمام جوامع یهودی، مسیحی و اسلام جرم محسوب میشد و جسد افرادی
که خودکشی میکردند، مورد بیاحترامی قرار میگرفتند واز انجام مراسم مذهبی
د رمورداجساد آنان، خود داری میگردید ودر بعضی موارد کلیه اموالشان
مصادره میشد. در اسلام نیز، خودکشی به قدری موردتنفر وانزجار است که بنا
به اقوال، حق ندارند اورا در قبرستان مسلمانان دفن کنند. که همین امر موجب
کاهش میزان خودکشی در بین مسلمانان شده است.« ولا تقتلو انفسکم ان ا... کان
بکم رحیما ».« ومن یفعل ذالک عدوانا» و ظلما سوف نصلیه نارا «وکان ذالک
علی ا... یسیرا» (سوره نساء آیه ۲۹و ۳۰) خودرا مکشید ودستخوش هلاک وتباهی
مسازید که خدا باشما مهربان است. هرکه از روی تجاوز وستم، چنین کند به زودی
اورا به آتش دوزخ، در آوریم. واین برخدا آسان است. امام صادق (ع)
میفرماید: «کسی که عملا خود را بکشد همیشه در آتش جهنم خواهد بود.» خودکشی
دربین سرخپوستان «کواکی یوتل» که مخترع «پتلاچ» وسر مست از «وجهه خواهی»
ومحو در اعمال رقابتآمیز هستند وتا پای جان، مبارزه میکنند، امری عاد ی،
به حساب میآید. در حالی که د رقبیله «زونی» در گینه جدیدکه«آپولونین»
هستند، خودکشی وجود ندارد و مفهوم آن را نمیدانند. اسکیموهای جوان، پدر
ومادر خود راکه سخت پیر شده باشند وکاری ازدستشان بر نیاید با دست خود
میکشند واگرکسی از انجام این کار سرباز زند، چنان است که گویی وظیفه
فرزندی را انجام نداده است. بعضی از زنان سرخپوست آمریکای شمالی، فقط بدان
سبب خود را کشتهاند که شوهرانشان آنان را سرزنش کردهاند. درقرون وسطا،
خودکشی درتمام جهان مسیحیت به موجب قوانین شرعی، محکوم بود و با وجود فقر
اجتماعی در آن روزگار، خودکشی از قرن ۵ تا ۱۱ میلادی زیاد نبود. اما برعکس
درقرن ۱۲ و۱۳ رو به فزونی نهاد. از دوره «رنسانس» تا دوره اصلاح مذهب
وانقلاب فرانسه، از نو هواخواهانی برای خودکشی پیدا شدند. در قرن هفدهم
میلادی، سرکوب ومجازات خودکشی شدید بود و آن را جنایتی معاد ل سوء قصد به
جان پادشاه و برضد خدا وانسان میدانستند. در قرن هجدهم اندیشههای نو،
رونقی به خودکشی داد. اما در آستانه انقلاب فرانسه، سرکوب و جلوگیری از
خودکشی ادامه داشت. ولی در دوره انقلاب وامپراتوری، اعلامیه حقوق بشر که
آزادی انسان را اعلام داشت، کلیه مجازاتهای خودکشی را ازمیان برد، و به
مرور ایام، موارد خودکشی بیش از پیش، فزونی یافت.
تحولات اجتماعی و خودکشی
هر چه برپیچیدگی روابط ومناسبات اجتماعی افزوده میشود، فاصله طبقاتی از
هم بیشتر میمی شود، سرخوردگیها وپریشانفکریها فزونی مییابدو در نتیجه
خودکشی افزایش مییابد. زیرا دراین حالت قدرت تصمیم گیری از دست میرود
وکسی که قصد خودکشی دارد، زندگی را بیمفهوم میبیند و پیوندهایش باجامعه و
دیگران قطع میشود. علاوه بر اینها؛ ازهم گسیختگی پیوندهای سنتی و
همبستگیها ی اجتماعی، ونیز بیگانه شدن با ارزشها وهنجارهای جامعه (آنومی
اجتماعی)، موجب فزونی میزان خودکشی در جوامع به ویژه در جامعههاي صنعتی می
شود. در این حالت آدمها مانند «بادکنکی» هستند که نخهای اطراف آن مانند:
پد ر، مادر، شوهر، برادر، خواهر، فرزند، دوستان ودیگران، از لحاظ اقتصادی،
اجتماعی، فرهنگی ومانند اینها به تدریج بریده میشوند وفرد احساس بیکسی
وبی وزنی میکند و بههوا میرود، وچون احساس میکند که چیزی برای ازدست
دادن ندارد، خود را پوچ مییابد، در خلأ رهامی شود. آن وقت راهی جز خودکشی
نمییابد. در جامعهای که زن وشوهر همدیگر را درک نمیکنند، پدرها
ودخترها، خواهرها وبرادرها، پدر وپسر، مادر ودختر و... همدیگر رانمی
فهمند چون همدیگررا نمیبینند. باهم کمتر حرف میزنند، دریک زندگی کلیشهای
گیر کردهاند. اگر هم یکدیگر را ببینند حرفهای هم را گوش نمیدهند، خود
کشی افزایش مییابد. به همین جهت؛ چنان که تحقیقات جامعه شناسانی چون «امیل
دورکیم» و «موریس هالبواکس» و «رابرت مرتن» ودیگرجامعهشناسان نشان
میدهند خانواده و اختلافات خانوادگی، مذهب، وضع تاهل، مجرد بودن، ناکامی
در عشق وازدواج، ازدواجهای تحمیلی ناامیدی نسبت به آینده، اعتیاد (در
ایران)، عوامل سیاسی چون: جنگ ودر گیریهای سیاسی دیگر، بحرانها
ونابسامانیهای اجتماعی، سن، جنس، شغل، شهری وروستايی، سلامت جسمانی، عوامل
اقتصادی و بحرانهای اقتصادی مثلا «بحران اقتصادی سال ۱۹۲۹ تا سال ۱۹۳۳ در
آمریکا و ارزان شدن ناگهانی دلار در ایران در حدود سی سال قبل و غیره در
افزایش یاکاهش میزان خودکشی موثر است. زیرا ا ینها باعث افزایش یاکاهش
همبستگی اجتماعی میگردد و در نتیجه خودکشی را افزایش یا کاهش میدهد. به
عبارت دیگر آ نچه خود کشی را افزایش یا کاهش میدهد میزان همبستگی اجتماعی
است. به همین جهت است که عواملی چون: خانواده ومتاهل بودن، تجانس وتعلق
اجتماعی وگروهی دین ومذهب، شهری وروستایی بودن و... به این سبب که موجب
افزایش وابستگی فرد به دیگران میشود، موجب کاهش خودکشی میشود.
رابطه اعتقادات مذهبی و خودکشی
اگر اعتقادات مذهبی درجامعه ازحد معینی، کاهش یابد، خود کشی بالا میرود.
چنان که خودکشی در بین پروتستانها به علت فردگرایی از کاتولیکها بیشتر
است. زیرا پروتستانها جهان را برای فرد تبیین میکنند که این امر موجب
گسیختگی پیوندهای فرد باگروه میشود. در این مذهب احساس گناه به وسیله
اعتراف جبران نمیشود. بلکه موردغضب خداوند وخشم دیگران قرار میگیرد.
علاوه بر این بررسیهای اخیر (در سال ۲۰۱۳) نشا ن میدهد؛ از آنجاکه
خداپرستي پروتستان در تنهایی، در خانه وبهدور ازجمع صورت میگیرد، بسیار
بیشتر از کاتولیکهاست. در نتیجه میتوان گفت که نماز جماعت، اعتکا ف و جمع
شدن مردان وزنان جوانان ونوجوانان در مهدیهها و هم چنین مراسم دهه محرم و
ماه مبارک رمضان، و جمع شدن مرد وزن و جوانان و نوجوانان در تکایا ومساجد و
خلاصه عبادت در جمع با دیگران درکشور ما وکشورهای دیگرمسلمان و همچنین
ورز ش وپیاده رویهای همگانی که اخیرا در بیشتر شهرهای کشوردر روز جمعه
باحضور صدها نفر صورت میگیرد و همچنین برگزاری جشنها وپا یکوبیها
وکارناوالهاو مسابقات ورزشی فوتبال و کشتی و مسابقات دیگر از جمله عوامل
مهم، جلوگیری از خودکشی هستند. به همین جهت باید بیشتر مورد توجه قرار
گیرد. اعتقادات وباورهای دینی، یکی از عوامل مهم خود کنترلی و جلوگیری از
احساس تنهایی وبی کسی ودور شدن از جمع و تقویت روابط معنوی و بالا بردن
همبستگی اجتماعی و تقویت وفاق گروهی و در نتیجه عامل مهم جلوگیری از خودکشی
است. به همین جهت است که میزان خود کشی در بین یهودیها، مسلمانان و
کاتولیکها به مراتب کمتراز پروتستانها و لامذهبهاست. بهطوریکه میزان
خود کشی در بین لامذهبها ۲تا ۳ برابرپیروان مذاهب مختلف دیگر بوده چراکه
اعتقادات مذهبی یکی از عوامل مهم وابستگی اجتماعی است.
خودکشی و ازدواج
تحقیقات فراوان نشان داده است که میزان خودکشی در بین افراد متاهل به
مراتب کمتر از افراد مجرد است زیرا خانواده و ازدواج وفرزنددار شدن نیز،
به سبب آنکه ار تباط فرد را با دیگران را افزایش میدهد، یکی از عوامل مهم
جلوگیری از خودکشی است. چنانکه میزان خودکشی درخانواده گسترده به دلیل
افزایش همبستگی اجتماعی به مراتب کمتر از خانواده هستهای (زن وشوهری)
است،. ومیزان خودکشی در بین افرادمجرد، دو برابر افراد متاهل و دربین افراد
طلاق گرفته یا بیوه ۴ تا ۵ برابر آنها ست. همچنین خودکشی در بین افراد ی
که تنها زندگی میکنند ودر همان حال یکی از عزیزان وبستگان چون پدر،
مادر، برادر، خواهر و امثالهم را ازدست میدهند، به دلیل کاهش همبستگی
اجتماعی یا روابط عاطفی خودکشی افزایش مییابد. شغل نیزدر افزایش یاکاهش
خود کشی موثر است و میزان آن دربین افرادی که ازوضعیت وموقعیت اجتماعی
بالاتری، برخوردارند وهمچنین کسانی که از اقشار یا طبقات اجتماعی بالاتر
به پايین سقوط میکنند و درزندگی شکست میخورند، بیشتر است. ازمیان مشاغل
گوناگون میزان خودکشی در بین پزشکان، حقوقدانان، پلیس، هنرمندان سینما،
نقاشان، موسیقیدانان بیشتر است. به عنوان نمونه مطالعاتی که در ایالات
متحده صورت گرفته نشان میدهد که میزان خودکشی سالانه در میان پزشکان ۷۹ در
هزار وکلای دادگستری ۵۴ درهزار، آر شیتکتها ۵۰ در هزار است. همچنین سلامت
جسمانی در افزایش میزان خودکشی موثر است ونیمی از بیمارانی که دچار
بیماریهای سهمگین هستند و یا بهخصوص از بیماریها عصبی چون: روان نژندی،
روان پریشی، اختلالات مغزی، اسکیزوفرنی وتغییرات منفی قیافه بهخصوص در
زنها، از عوامل مهم خودکشی، محسوب میشوند. زیرا اختلالات روانی از قبیل
افسردگی و انزوای اجتماعی، میل به خودکشی را بیشتر میکند.
خودکشی یک ناهنجاری اجتماعی است
باید دانست که، گرچه خودکشی در نگاه نخست، یک ناهنجار ی روانی به نظر
میرسد اما؛ یک ناهنجاری اجتماعی است. زیرا افرادی که خودکشی میکنند، مرگ
را بهتر از زندگی میدانند. در حالی که اکثریت افرادجامعه، تصوری خلاف آن
دارند و برای گریز از مشکلات، راههای بهتری را نسبت به خودکشی انتخاب
میکنند. بنا براین؛ همانطور که دورکیم، موریسها لبواکس، مارسل موس و
اخیرا رابرت مرتن جامعهشناس بزرگ آمریکایی ودیگران روشن کردهاند وما در
تحقیقاتی که با کمک دانشجویان در ۳۳ شهر کشور در طول سالها انجام
دادهایم، خودکشی امری روانی، نژادی، ارثی، جغرافیايي و مانند اینها نیست.
بلکه پدیدهای اجتماعی و بر سه نوع است. خودکشی خودخواهانه، وقتی رخ
میدهد که رابطه فرد با جامعه وبهخصوص بااطرافیانش وکسانی که با آنها
همبستگی دارد ضعیف میشود. فردی که درمنطقهای فقیر نشین ودراتاق محقر به
تنهایی زندگی میکند، نه دوستی دارد ونه رفیقی ونه قوم وخویشی دست به
خودکشی میزند. خودکشی دگر خواهانه (تا حدمعینی) هنگامی صورت میگیرد که؛
فرد به دیگران وابستگی زیادی دارد ووظیفه عمیقی نسبت به دیگران، درخود
احساس میکند، وعلاقهمند میشود تا خود را فدای آنها کند. در این حالت
فرد ارزشها وهنجارهای گروه وجامعه را از آن خود میداند وبین منافع خود ی
وگروه، تفاوتی قائل نیست. به عنوان مثال: میتوان ازخلبانان از جان گذشته
ژاپنی درجنگ دوم جهانی نام برد که با هواپیماهای خود، به کشتیهای آمریکا
یی دربندر پرل هاربرحمله میکردند وبا از بین بردن خود صدها سرباز
آمریکایی را میکشتند. خودکشی دگرخواهانه نه تنها کجروی نامیده نمیشود
بلکه جامعه، برای آن ارزش و احترام ویژه قائل است واز افرادی که به آن
مبادرت میکنند، به عنوان قهرمان ملی یاد میکنند. در ایران نیز درجنگ
تحمیلی صدها جوان رزمند ه دلیر وقهرمان ایران زمین، روی مین دراز کشیدند
وزیر تانک دشمن رفتند وجان خود را فدای مردم وکشور عزیزشان کردند، که به
عنوان قهرمانان در تاریخ ایران نامشان جاودانه ثبت شده است. از این
نمونهها در تاریخ ایران فراوان هستند که در راه وطن جانشان را فداکردند
ونگذاشتند این کشور بهدست دشمن بیفتد. بابک خرم دین، یعقوب لیث صفاری،
بزرگمهر، ابن مقفع و منصور حلاج را بردارزدند و امیرکبیر را درحمام فین
کاشان خونش را ریختند و سالار علی دلواری و رزمندگان دلیر تنگستانی و مبارز
بادولت استعمار گر انگلیس، و سردار جنگل ویارانش، در مبارزه با دولت تزار
روس، جانشان را فدا کردند وسر افراز بیرون آمدند. از این نمونه فراوان است.
آنو میاجتماعی و خودکشی
آنو میاجتماعی عامل دیگری است که خودکشی را افزایش میدهد و آن هنگامی
است که نظارت و کنترل جامعه بر رفتارها، ارزشها وهنجارها ضعیف یا حذف
میشود، وافرادجامعه، به ویژه نو جوانان وجوانان، دچار سردرگمی میشوند و
درست از نادرست برایشان، مشخص نیست. افراد از نظر ذهنی، عقیم میشوند،
وتنها به تمایلات خود میپردازند و مسئولیت هیچ کس وهیچ چیز را، نمیپذیرند
و به اخلاقیات حاکم و خاستگاه جامعه، پشت پا میزنند، ودیگر اعتقادی به
جمع وجامعه خود، ندارند و خود را مجبور به تبعیت و پیروی از آنها،
نمیبینند. چنانکه د رجامعه ما اتفاق افتاده است. از اینرو«بیهنجاری»یا «
نابسامانی»، ناشی از تضعیف وجدان اخلاقی جامعه است، که عموما با بحرانها ی
بزرگ اجتماعی چون جنگ، انقلاب، بحرانهای اقتصادی، سیا سی همراه است. وقتی
قواعد اخلاقی، ارزشها در جامعه، ضعیف میشود، افراد دچار پریشان میشوند،
امیالشان نامحدود شده وعدم تعادل میان آرزوهای افسار گسیخته و وسایل
ارضای آنها، ناگزیر کشمکش جادويي را برمیانگیزد. در این حالت قدرت تصمیم
گیری از دست میرود وزندگی را برای خود بیمفهوم، میبیند و پیوندش را با
جامعه قطع، واقدام به خودکشی میکند (نظریه رابرت مرتن) که به نظر میرسد؛
در ایران درحال حاضر اغلب خودکشیها به علت آنومی اجتماعی است. علاوه برآن
فشار تورم، وگرانی وافزایش هزینه زندگی وعدم توان مالی اداره زندگی، نیز
در افزایش خودکشی موثر است. چنانکه مرتن به خوبی بیان کرده هنگامی که بین
اهداف و وسایل، ناسازگاری وجود داشته باشد و توان بر آوردن آنهاوجود
نداشته باشد، فرد دچاربیهنجاری و درنتیجه به انواع آسیبهای اجتماعی از
جمله خود کشی روی میآورد وخود کشی به وقوع میپیوندد. مردم د رچنین شرایطی
دچار سر درگمی و نگرانی میشوند. از این رو چون بعد از تلاش بسیار، زندگی
را سراب، پیروزی هارا بیفرجام وحیات را پوچ میيابند، دست به خودکشی
میزنند.
درجامعههای امروزی که ذهنیت مادی وحسی حاکم است و ارزشگذاری افراد، بر
اساس داراييها ی آنان صورت میگیرد ، افراد برده واسیر اشیاء شدهاند،
شخصیت و مقام افراد براساس پول و ثروت آنها سنجیده میشود و روابط صوری
ومادی به جای روابط معنوی برجامعه حاکم است و معنویات کمرنگ شده و معیارها
وهنجارهای سنتی بیآنکه توسط هنجارهای جدید، جایگزین گردند، تضعیف
میشوند، بدون شک؛ خودکشی افزایش مییابد. در جامعهای که شادی و نشاط،
چندان موردتوجه قرار نمیگیرد و غمافزایی، بیاعتمادی، یاس و ناامیدی وبد
بینی سوءظن، بدگمانی، پرخاشگری ودادو فریاد کردن، زمینه ساز اکثر سریالها
وفیلمهای سینمایی داخلی شده واثری از ایجاد محبت بین مادرو پدر، خواهرو
برادر، پدرو دختر و... وجود ندارند وچون دو بیگانه رفتار میکنند وبوسیدن
مادر، فرزند و خواهر برادر، وپدر، دختر و.... به فراموشی سپرده شده و تعجب
آور است، باید انتظار افزایش خودکشی داشت. علاوه بر آنچه بهنظر رسید
عواملی چون کمبود محبت در دوران کودکی ونوجوانی وجوانی، ناسازگاری
ونابسامانیهای موجود درخانواده چون طلاق وجدایی والدین، تبعیض بین
فرزندان، اعتیاد یکی از والدین یا هردوی آنها، ناسازگاری بین زن وشوهر،
ورشکستگی اقتصادی، ناکامی هنگامی که دستیابی به یک هدف خواستنی یا ارضای یک
نیاز ناممکن میشود یا به تاخیر میافتد، تفاوتهای فرهنگي و اجتماعی، عدم
تناسب سنی زوجین، ازدواجهای تحمیلی واجباری، عشقهای دروغین، ناکامی در
عشق،، شکست در امر تحصیل، مورد سوءظن قرار گرفتن فرد، افسردگیهای حاد،
مسائل ناموسی، فقر و تنگدستی، بیکاری، ناکامی درعشق، اختلافات زناشويي،
دخالتهای نابجای اطرافیان، تنهایی و بیکسی، تهمتهای ناروا، طعنه وسر
زنش و سرکوفت زدن، اختلاف با پدر ومادر، متاهل و مجرد بودن، سن وجنس، گروه
سنی خاص، شهری وروستايی، فصول سال، شب وروز وماه (خودکشی در ماه مبارک
رمضان، بهخصوص دهه اول محرم کاهش مییابد) و... عوامل دیگری هستند که در
بروز خودکشی نقش دارند.
-
اگر اعتقادات مذهبی درجامعه ازحد معینی، کاهش یابد، خود کشی
بالا میرود. چنان که خودکشی در بین پروتستانها به علت فردگرایی از
کاتولیکها بیشتر است.
-
باید دانست که، گرچه خودکشی د رنگاه نخست، یک ناهنجار ی روانی به نظر میرسد اما یک ناهنجاری اجتماعی است.
-
خانواده ومتاهل بودن، تجانس وتعلق اجتماعی وگروهی، دین ومذهب،
شهری وروستایی بودن و... به این سبب که موجب افزایش وابستگی فرد به دیگران
میشود، موجب کاهش خودکشی میشود.
-
افزایش هزینه زندگی وعدم توان مالی اداره زندگی، نیز در افزایش خودکشی موثر است.