یکی از چرخشهای آشکاری که در ماههای اخیر نظارهگر وقوعش بودیم، گرایش شدید گروههای فرهنگی و اجتماعی به چهرهای سیاسی است که در دورهای کمتر مراجعهکنندهای داشتند، ولی با چرخش نسبی اوضاع و تغییرات رخ داده در بخش اجرایی کشور، نسیمی حکایت تغییر مسیر باد و لزوم یک چرخش سریع را یادآور شد و اینگونه بود که مشخص شد همچنان ابنالوقت بودن میتواند تا چه اندازه برجسته باشد.
به گزارش «تابناک»، «ابن الوقت. [اِ نُل ْ وَ] (ع ص مرکب). آنکه به مقتضای وقت کار کند و سابقه و لاحقه را اعتبار نکند. زمانه ساز؛ آنکه از حاضر تمتع جوید بینظری بگذشته و آینده. لیک صافی فارغ است از وقت حال / صوفی ابن الوقت باشد در مثال» [لغتنامه دهخدا] این شاید بهترین مطلع برای نقد یکی از ریشهدارترین رذائل اخلاقی است که گاهی اخلاقیترین گروهها را نیز مشمول خود میکند و شاید نگاشتن در نقد این رفتار تازگی نداشته باشد.
اما بهانهای که باعث شده تا به نقد این رفتار ناپسند پرداخته شود، تغییرات چشمگیر و چرخش تندی است که گروهی از چهرههای مطرح و گروههای وسیع فرهنگی و اجتماعی و بعضاً سیاسی در تعریف نسبتشان با دو چهره سیاسی داشتهاند. یکی از این چهرهها در گذشته اساساً دیداری نداشت و اکنون نیز دیدارهای محدودی دارد، ولی دیدار با چهره دیگر، در دورهای حکم یک تابو را داشت و مشخصاً در سال ۹۰ دیدارها با چنین مسئولی در هر ماه به تعداد انگشتان یک دست نمیرسید.
بسیاری از چهرهها میترسیدند که چنین دیدارهای آن دوران با این چهره پرسابقه نظام، هزینههای فراوانی داشته باشد و بحث از دست دادن مسئولیت کلیدی این چهره سیاسی در کشور و عملاً به حداقل رسیدن قدرت سیاسی این چهره نیز به عنوان گمانه پررنگ و البته اشتباه در آن دوران، منجر به در پیشگیری رویکرد «حفظ فاصله ایمنی» توسط نخبگانی که نزدیکی فکری با او داشتند نیز شده بود.
با گذشت یک سال و اندی و تغییر آرایش سیاسی و طبیعتاً تغییر تحلیلهای سیاسی، مشخصاً شد این چهره همچنان از چهرههای تاثیرگذار در معادلات جاری و آتی خواهد بود و دوباره یک تماس توصیهوار او و یا نزدیکانش، شاید بتواند منجر به انتصاب یا عزل مسئولی شود و همین افزایش شدید تأثیرگذاری، منجر به بازگشت اشتیاق برای دیدارها شد و سیل دیدارها آنچنان وسیع بود که مدیریتش به دشواری گرایید.
حجم درخواستها برای دیدار با این چهره، آن هم از نه سوی جریانهای سیاسی، بلکه عمدتاً از سوی گروههای فرهنگی و اجتماعی ـ که در میانشان، چهرههای شاخص چشمگیرند ـ آنچنان قابل ملاحظه بوده که در دورهای چند ماهه توزیع شده و دو اتاق معمول برای جلسات، هر روز پر و خالی میشود و البته تنها برخی از این دیدارها رسانهای میشود.
در این شرایط به همان میزان که افزوده نشدن بیش از حد و معدود بودن چرخشهای چهره مطرح سیاسی در یک سال اخیر قابل درک است، کثرت و وسعت چرخشهای گروهی از فرهنگیان قابل هضم نیست. به هر صورت در فضای سیاسی کشور که مچگیری تکنیکی رایج و مورد استفاده بیشتر جریانهاست، کوچکترین تغییر چشمگیر در موضع سیاسی با چنان واکنشهایی در فضای رسانه همراه شده و هزینههایی به بار میآورد که کنشگر سیاسی را به پشیمانی وامیدارد، ولی در فضای فرهنگی چنین نیست.
میتوان امروز یادداشتی درباره تولد یک چهره مطرح سیاسی و حتی داستان کوتاهی به چنین مناسبی نگاشت و خصوصی تقدیم کرد و فردا درباره چهره سیاسی دیگری چنین یادداشتی به نگارش درآورد که کاملاً در مقابل چهره سیاسی قبلی است و این گونه با قدرت باد موافق همراه شد! آنچه آزاردهنده است، نه صرفاً توسعه چنین مستنکری است، بلکه تبدیل این رفتار به رویهای معمول حتی برای گروهی از چهرههای فرهنگی است که باید چراغ به دست در پی راهنمایی باشند.
شاید بتوان روزگاری شفافتر درباره مصادیق این چرخشها سخن به میان آورد؛ اما در این مقطع طرح همین نقد درباره ابنالوقت بودن، تلنگری لازم بود تا نسبت به آنچه در حال وقوع است، اندکی تجدیدنظر شده و این گونه نباشد که با هر نسیمی، نقاب چهره را تغییر دهیم، از راهی به راه مخالف بجهیم و این گونه بر بدیهیترین اصول اخلاقی جامعه، خط بطلان بکشیم.
شاید حکایت گروهی از ما، حکایت کانفورمیست باشد؛ گروهی که در مسیر باد حرکت میکنند و همیشه با اکثریت قدرتمند هستند! برای درک بهتر آنچه روی میدهد و اتفاقاً یک پدیده جهانی ریشه دار است، باید دیدن و شنیدن اجرای ترانهای به همین نام را توصیه اکید کرد؛ ترانهای که جورجیو گابر و آدریانو سلنتانو، دو هنرمند ایتالیایی آن را اجرا کردهاند.