ابتکار در گزارشی نوشت:
اوقات فراغت مختص زندگي شهري در دوران مدرن است. هر چه زندگي پرمشغله تر باشد، اوقات فراغت بيشتر به چشم ميآيد و بايد به گونه اي آن را پر کرد. برنامه ريزي براي اوقات فراغت دغدغه بسياري از خانوادهها براي تابستان فرزندانشان است. يکي از مهمترين گزينهها کلاس موسيقي است. مراجعه به آموزشگاه موسيقي فقط مختص به کودکان نيست. بسياري از افراد، با وجود بالارفتن سن همچنان وسوس يادگيري موسيقي در سر دارند. بخصوص اگر توان تحمل خشونت و فشارهاي زندگي برايشان سخت باشد. اين اشخاص با به دست آوردن اندکي روحيه و وقت خالي درصدد تحقق بخشيدن به رويايشان بر ميآيند.
آموزشگاههاي موسيقي تهران چه تعداد است؟ آمار دقيقي به دست نيامد. سايت خانه موسيقي فقط نام سيزده آموزشگاه مجاز را ذکر کرده است اما تعداد تقريبي آموزشگاهها کمتر از سي برابر اين تعداد نيست. اسامي متفاوتند اما از آهنگ نام همه شان آوايي شاعرانه و عارفانه به گوش ميرسد. يکي از ويژگيهايي که آموزشگاهها براي تبليغات از آن بهره ميبرند تاريخچه و هويت آموزشگاه است.
بر همين اساس آموزشگاههاي جديد هميشه مورد تخريب قرار ميگيرند زيرا«تازه کار»ند و «بي تجربه». اين اتهام بي مورد است زيرا اساتيد بسياري از آموزشگاهها مشترک است. بعضي آموزشگاهها متعلق به نوازنده اي معروف است اما گاه اتفاق ميافتد که صاحب چنين آموزشگاهي در ازاي مبلغي بيشتر از عرف در همان آموزشگاه بي تجربه تدريس ميکند. پس تقريبا سطح همه شان يکي است و تنها اسمها متفاوتند. اين ادعا در سطح مبتدي بسيار موجه است و تنها در سطوح بالاتر و تخصصي تر است که صحتش را از دست ميدهد.
براي گرفتن مجوز آموزشگاه بايد امتحان داد. اين امتحان از سوي خانه موسيقي برگزار ميشود. شرط قبولي در آن تسلط بر سلفژ و تئوري موسيقي و تسلط بر سازي تخصصي است. ممتحنان چند نفرند و همچون هر آزمون شفاهي، سليقه در آن نقش پر رنگي بازي ميکند؛ اگر اختلافات اساتيد را بخشي از سليقه به حساب بياوريم، قضيه بدين شکل ميشود که مثلا فلان استاد چون استاد ديگر را قبول ندارد، شما اگر خودتان هم استاد باشيد چون قبلا شاگرد استاد مذکور بوده ايد، ممکن است در آزمون رد شويد. پس لزوما صاحبان آموزشگاه شايسته ترين افراد زمينه موسيقي نيستند.
بسياري اساتيد اصولا سرمايه اي براي راه اندازي مرکز آموزش موسيقي ندارند. آنها ناچارند با آموزشگاههاي موجود همکاري کنند. قبلا شيوه تقسيم پول بين آموزشگاه و مدرس چهل به شصت بود. در سالهاي اخير و با مهم تر شدن سرمايه، صاحبان آموزشگاه موفق شده اند با اين استدلال که «پولمان خوابيده»، درصد تقسيم پول را به پنجاه پنجاه تغيير دهند. اما هميشه اين گونه نيست. گاهي مدرس با آموزشگاه توافق ميکند که براي برگزاري کلاس فلان مقدار پول ميگيرد و کاري به تعداد شاگرد ندارد. مواقعي که شاگرد کم است اين معامله به سود صاحب آموزشگاه نيست؛ پس او خودش آستين بالا زده و وظيفه خطير تدريس چندين ساز را بر عهده ميگيرد! اين اتفاق بيشتر در مورد سازهايي ميافتد که متقاضي کمتري دارند، مثلا شاگردان کلاسهاي گيتار به نسبت عود معمولا چندين برابرند. اين اتفاق در فصل تابستان مشهود تر از هميشه است. در اين فصل گرم کلاسهاي گيتار غلغله است و جاي سوزن انداختن نيست.
با اين تفاصيل پيداست که در اين آموزشگاه ها، موسيقي به نسبت پول، ارزش چنداني ندارد؛ در واقع هيچ ارزشي ندارد. مهم پول است. حتي در برخي از آنان به نام «تمرين» از شاگردان مبلغي گرفته ميشود. در تمرين چيزي به شاگرد آموزش داده نميشود. قضيه به معناي واقعي کلمه فقط تمرين است اما چون مدرس روي برگزاري جمعي آن تاکيد دارد. شاگرد تازه کار نيز با تصور همکاري در کاري گروهي با علاقه در آن شرکت ميکند و براي تمرين پول ميدهد. تمريني که گاه خود مدرس هم در آن حضور ندارد و يکي از شاگردان قديمي تر را براي نظارت بر آنان به جاي خود ميفرستد. علاوه بر اين در آموزشگاهها دلالي ساز در انجام است و از اين طريق نيز پول جابجا ميشود.
در تبليغات و آگهيهايي که آموزشگاهها در مطبوعات به چاپ ميرسانند، معمولاً عناويني چون «برگزاري کلاسهاي بداهه»، «فضاهاي آموزشي مدرن»، «انتشار سي ديهاي آموزشي»، «جزوههاي فهم موسيقي» و «کتب چگونه نوازنده شويم؟» به چشم ميخورد. جالب اين که برخي از امتيازات تبليغ شده، خود شرط گرفتن مجوز تاسيس آموزشگاه هنري از وزارت ارشاد است. بگذريم از اين که بسياري از اين امکانات بديهي در عمل وجود ندارند. جز اين، بعضي شان بي معني هستند. مثلا آموزش بداهه نوازي يعني چه؟ چگونه ميتوان بداهه نواز تربيت کرد؟ مگر نه اين که ملودي اي که در لحظه شکل ميگيرد، ماحصل تمريني در گذشته و شناخت بالايي از موسيقي است؟ همين لغت”بداهه” موجب بدفهميهايي اساسي شده که شايد مهمترين اش تمرين نکردن است. در عوض همه اميد و انرژي فرد براي نوازنده شدن سرازير ميشود به سمت گرفتن عکسهاي تبليغي و چاپ کارت ويزيت.
موسيقي ايرانيموارد ذکر شده در بالا بيشتر در مورد موسيقي ايراني مصداق دارد زيرا موسيقي ايراني را هاله اي از رمز و راز در بر گرفته است. براي قرنها موسيقي ايراني سينه به سينه منتقل ميشد. براي مثال دستگاهي مثل شور يا سه گاه که داراي ربع پردههاي زيادي هستند، نواخته ميشدند بي آن که فواصل آن شناخته شده باشد. تقريبا صد سال پيش علي نقي وزيري موسيقي ايراني را تئوريزه کرد. وزيري براي اولين بار ربع پردهها را نام گذاري کرد و تلاش زيادي در جهت چندصدايي کردن موسيقي ايراني انجام داد. مهمترين نتيجه اقدامات او مکتوب شدن رديف بود. بعد از کارهاي وزيري ديگر لزوما نيازي به انتقال سينه به سينه نبود هر چند همچنان به دليل ويژگي خاص موسيقي ايراني امکان اجراي کامل رديف تنها به کمک نت نيست. صد سال از اين اتفاق ميمون و مهم ميگذرد اما هنوز صداي آن به گوش خيليها نرسيده است. کساني که به شکل سنتي آموزش ديده اند و حوصله يادگيري نت را ندارند، براي توجيه ضعفشان استدلال ميکنند که موسيقي ايراني از ابتدا نت نداشته است و نياز به نت ندارد.
از سوي ديگر بعضي سازها نزد تعدادي از فرقهها از حرمت خاصي برخوردارند و نوازندگان آن و به سادگي با تغيير رويه آباء و اجدادي کنار نميآيند. نتيجه اين که شاگرد بيشتر به مدرس وابسته ميشود و اين يعني امکان براي سوءاستفاده فراخ تر است. از زحمات وزيري و خالقي و صبا در آموزش موسيقي و ساخت آثار ارزشمند که بگذريم و جلوتر بياييم، با تأسيس مرکز حفظ و اشاعه موسيقي در اواخر دهه چهل، به قول حسين عليزاده شاهد”رنسانسي در موسيقي” هستيم. ميتوان ريشه اين حرکت را روايت نورعلي خان برومند و داريوش صفوت از رديف ميرزاعبدالله دانست. اين موج در ادامه با تشکيل گروه شيدا و ضبط مجموعه چاوشها و آثار پرشور و اجتماعي به روند خود ادامه داد. بعد از انقلاب به دلايل مختلف چنين تمرکز و نظارتي بر موسيقي انجام نشده است. با وجود افزايش جمعيت تهران و نيز ازدياد علاقمندان به موسيقي در شهرستانها انتظار نظارت و سازماندهي مثل گذشته توقعي تقريبا بي جاست اما اوضاع کنوني نيز خوشايند نيست. بيشتر از اين که پولهاي به هدر رفته و سوءاستفادههاي انجام شده تأسف برانگيز باشد، به هرز رفتن انرژيها و استعدادها غم انگيز است. علاقه منداني که به دليل عدم سازماندهي مراکز آموزشي عايدي جز سردرگمي نصيب شان نميشود. سازماندهي مورد بحث از عهده وزارت ارشاد به تنهايي خارج است. شايد حتي نيازي به حضور ارشاد هم نباشد. اين کار نياز به همکاري دسته جمعي اهالي موسيقي دارد. تنها آنها هستند که ميتوانند وضع کنوني را تغيير دهند.