شنبه سیزدهم دی ماه با انتشار مجدد روزنامه قانون همراه شده است. در حالی که اجلاس جمعیت ایثارگران مباحث کلی مربوط به وحدت اصولگرایان را به صفحات روزنامهها باز گردانده، آینده سیاسی دو رئیسجمهور پیشین، برنامههای اصلاحطلبان برای انتخابات آتی، تحلیل سخنان اوباما در باره ایران و مقایسه ایران و کوبا از جانب روزنامه نزدیک به سپاه پاسداران دیگر مطالب مهم روزنامههای اول هفته است.
تابلوهای ورود ممنوعی که تحرک خاتمی و احمدینژاد را معلق کرده است
محمدعلي وکيلي در سرمقاله روزنامه ابتکار با عنوان «خاتمي و احمدي نژاد در کجاي سپهر سياست ايران ايستاده اند؟» نوشته: سيد محمد خاتمي و محمود احمدي نژاد هر کدام هشت سال افتخار رياست جمهوري ايران را در کارنامه خود دارند. اين دو هم به لحاظ ويژگي هاي شخصيتي و هم روش مديريتي هيچ شباهتي با هم نداشتند. پوزيشن اصلي خاتمي فيلسوف، روشنفکر و نظريه پرداز است و در جايگاه رياست جمهوري هم تلاش کرد که يک فيلسوف-رئيس جمهور باشد. خاتمي از نظر رفتار شخصي، مداراجو و مشورت پذير بود. اسلام رحماني دغدغه اصلي اش بود. اما محمود احمدي نژاد هيچگاه نخواست پوزيشن مهندسي را رها کند و ميانه اي با نظريه پردازي نداشت. او بيشتر عملگرا و جزئي نگر بود. تکنيکال فکر ميکرد و به همين دليل هم بخش نظريه پردازي را به تنها مونس خود يعني مشايي سپرد. او از نظر رفتار شخصي سخت گير و ستيزه جو و مشورت ناپذير بود و تلاش ميکرد يک انقلابي-رئيس جمهور باشد.
پيامد و آثار دوره رياست جمهوري ان دو نيز تابع اين تفاوت همين ويژگي ها بود. يکي محور گفتمان اصولگرايي بود و ديگري رهبري گفتمان اصلاح طلبي را بر عهده داشت. هر کدام پس از هشت سال رياست جمهوري سنت نوعي خاصي از حکمراني را بر جاي گذاشتند. اما چرخ روزگار آن دو را در دوره بازنشستگي شبيه هم نموده است. سيد محمد خاتمي که از محبوبيت غير قابل انکاري بر خوردار است همچنان سيبل مخالفت ها و موافقت هاست. گويا بخشي از وظيفه دوران بازنشستگي اش ايجاد شغل مخالف خواني براي عده اي است. او هست تا بهانه اي براي مخالفت ها وجود داشته باشد يا به عبارتي بدون انجام فعل خاصي و با تکيه بر ذهنيت سازي رقيب مهمترين نقش را در انسجام بخشي به اردوگاه رقيب ايفا ميکند. اگر او نبود بهانه اي براي انسجام و اتحاد اردوگاه اصولگرايان وجود نداشت. همين سرنوشت را اين روزها محمود احمدي نژاد نيز پيدا کرده است. اين روزها حرکت محمود در دايره سياست معنا و تفسيرخاصي پيدا ميکند. تمام حرکاتش زير ذره بين رقيبان و سياسيون است. سکوتش هم تفسير ميشود. او البته از محبوبيت همطراز سيد محمد برخوردار نيست ولي بي شک همچنان قويترين پايگاه را در بين اصولگرايان داراست. يکي ديگر از شباهت هاي دوران بازنشستگي سيد محمد و محمود اين است که هرکدام با تابلوي "ورود ممنوع" روبرو شده اند و براي فعاليت سياسي، پاشنه آشيل مشترکي دارند.
سيد محمد با تابلوي "فتنه" دست به گريبان است و پشت اين خاکريز زمين گير شده است و محمود نيز با تابلوي "انحراف" گرفتار شده است. رئيس جمهور اسبق، جناب آقاي خاتمي پس از وقايع 88 برغم تنظيم رفتار خود بر مدار جمهوري اسلامي و تأکيد مکرر بر انطباق عناصر گفتماني اش بر فرا گفتمان جمهوري اسلامي، همچنان متهم به رهبري فتنه است و در نگاه رقيبان اين مقدار تعهد جبران کاستي هايش را نميکند و فعاليتش مشروط به توبه و اعلام برائت از سران فتنه شده است.
رئيس جمهور سابق جناب آقاي احمدي نژاد هم در نظر هم کيشان گذشته خود فاقد صلاحيت فعاليت شناخته شده است و مجوز فعاليتش مشروط به اعلام انزجار نسبت به يار ديرنه اش جناب مشايي است. اخيراًً تحت فشارهاي وارده (و به زعم برخي طي يک تاکتيک) جناب مشايي از ساحت سياست خداحافظي کرد. اقدامي که به منزله آشتي گروههاي اصولگرا با محمود احمدي نژاد تفسير شد. ولي اين حرکت در نظر تعدادي از گروههاي اصولگرا کافي ارزيابي نشده و تصريح کردند که احمدي نژاد بايست به صورت علني نسبت به مشايي اعلان برائت و انزجار نمايد!
پس تا به اينجا اين دو رئيس جمهور محترم فعاليتشان در زمان بازنشستگي در تعليق ميباشد و جالب اين که هيچکدام از محدوديتهاي برشمرده شده توسط مراجع قانوني بر آنان اعمال نشده بلکه به دليل تفسير برخي گروههاي قدرتمند، اين جايگاه براي اين دو تعريف شده است.
اين در حالي است که هر کدام از اين دو بزرگوار برغم وجود اشکالات دوران مديريتشان، داراي مزيت ها و ظرفيت هاي بسياري هستند که ميتوانست در خدمت نظام و کشور قرار گيرد و هر کدام نقش يک مشاور و سفير را در پيشبرد اهداف عالي نظام ايفا نمايند اما تعليق غيررسمي فعاليت اين دو به تعليق و ابهام فضاي سياسي نيز منجر شده است. ارزيابي آرايش سياسي ساحت سياست ايران تابع تعيين تکليف وضعيت اين دو چهره است.
بيشتر توضيح دهيد آقاي اوباما! حنيف غفاري در سرمقاله روزنامه رسالت، با اشاره به سخنان چند روز پیش
رئیسجمهور آمریکا در باره ایران، پذیرش نگرانیهای مشروع دفاعی ایران از جانب وی
را مهمترین بخش سخنان اوباما دانسته و در این باره نوشته: اخيرا رئيس جمهور
ايالات متحده آمريکا به نکات
معناداري در خصوص جمهوري اسلامي
ايران و قدرت منطقه اي کشورمان اشاره کرده
است. اوباما اين سخنان را در مصاحبه پايان
سال نو ميلادي خود با راديو ملي آمريکا (NPR) مطرح کرده است: " نگراني هاي مشروع دفاعي ايران را از منظر توسعه قابليت هاي
نظامي با توجه به تجربه جنگ هشت ساله اين کشور با عراق درک مي کنم ،اما حمايت هاي ايران از گروه هايي چون حزب الله که
اسرائيل را تهديد مي کنند توجيه پذير نيست!" در خصوص اظهارات اخير اوباما لازم است 6 نکته مهم را مدنظر قرار دهيم : 1- بدون شک مهم ترين قسمت از مصاحبه اوباما، اعتراف وي نسبت به
نگراني هاي دفاعي مشروع ايران است. او ابتدا به عنوان بالاترين شخصيت سياسي و
حقوقي در آمريکا اين نگراني را مشروع مي
داند و حتي براي اين گزاره يک شاهد مثال
عيني ( جنگ عراق و دفاع هشت ساله ايران ) مي آورد اما نتيجه اي که در نهايت از آن
استخراج مي کند،"مذموم بودن حمايت ايران از گروههاي مقاومت" است!به
عبارت بهتر، ميان " مقدمه" و " موخره" اوباما و صغري و کبرايي
که او چيده است، تناسبي وجود ندارد. اين عدم همخواني و تناسب نه معلول ذهن آشفته
اوباما و نه مرهون عدم توانايي آن در ايجاد يک سنخيت ساده است، بلکه از يک سو
محصول ترس و واهمه شديد واشنگتن از تل آويو و لابي هاي صهيونيستي و از سوي ديگر،
متاثر از سياست کلان " وارونه سازي حقايق خاورميانه مطابق اهداف منطقه اي کاخ
سفيد" است. اين سياست کلان و آن ترس نهادينه شده از تل آويو همچنان در حوزه
سياست خارجي آمريکا جاري است، اما اعتراف بالاترين مقام آمريکا نسبت به نگراني هاي
مشروع دفاعي ايران موضوعي بس قابل تامل است. 2- در علم حقوق و در حوزه حقوق بين الملل عمومي، زماني که يک دولت
نسبت به يک واقعيت اذعان مي کند، اين اذعان داراي " آثار" و "
عواقب" خواهد بود. به عنوان مثال زماني که يک دولت نسبت به اشغالگري خود در
قبال کشوري ديگر اذعان مي کند، " نامشروع بودن حضور آن در خاک کشور
مذکور" به صورت خودکار به اثبات مي رسد. در اين صورت "خروج فوري از کشور
اشغال شده" نيز حکمي کاملا مقبول و خدشه ناپذير( حکمي که در قبال آن نمي توان
تقاضاي دادخواهي مجدد کرد) به شمار مي آيد. حال رئيس جمهور ايالات متحده
آمريکا نسبت به نگراني هاي مشروع دفاعي ايران در منطقه اذعان کرده است. او حتي يک
مرحله نيز پا را فراتر گذاشته و به " جنگ عراق" اشاره کرده است. به
راستي آثار و عواقب چنين اذعاني چگونه بايد مورد ارزيابي و پيگيري حقوقي قرار
گيرد؟ نکته جالب توجه اينکه اوباما در اظهاراتش نهايت محافظه کاري ممکن را به خرج
داده و نگراني هاي مشروع دفاعي ايران را به گذشته ( دوران دفاع مقدس) ارجاع داده است! او اشاره اي نسبت به حضور پايگاههاي نظامي آمريکا و به تازگي انگليس
در خليج فارس،احداث ايستگاههاي نظامي آمريکا در کشورهاي همسايه شمالي ايران، وجود
پايگاه اينجرليک در ترکيه، استقرار نيروهاي نظامي آمريکا در افغانستان ، تهديدات
طالبان و القاعده در پاکستان و تهديدات داعش و گروههاي تکفيري ساخته و پرداخته غرب
و ارتجاع عرب در عراق و ....نکرده است! 3- تهديدات مستمر و مزمن غرب، دستيابي کشورهايي مانند پاکستان و هند
به بمب هسته اي و هزاران دليل و فاکتور ديگر ايجاب مي کند که جمهوري اسلامي ايران
توان دفاعي خود را در برابر هرگونه تهديد بالقوه و بالفعل تقويت کند. بسياري از
تهديدات بالقوه با يک تحول فوري مي تواند به تهديدات بالفعل تبديل شود! نگاه
مبنايي ما نسبت به بسط و گسترش توان دفاعي خود، با تکيه بر دو مولفه" آموزه
هاي ديني" و " حقايق پيراموني" تبديل مي شود. بر اساس آموزه هاي
ديني، جمهوري اسلامي ايران هيچ گاه به عنوان يک طرف متهاجم ، متخاصم و طرفدار جنگ
در منطقه و جهان دست به اقدامي نخواهد زد و هرگونه اقدام نظامي ايران در قبال
تحولات منطقه " ماهيت دفاعي" دارد. حتي در مذاکرات هسته اي نيز بارها
تاکيد شده است که بر اساس فتواي مقام معظم رهبري ، جمهوري اسلامي ايران ساخت و
استفاده از بمب اتمي را حرام مي داند. از اين رو دليل اصلي عدم توليد بمب اتمي و
ديگر سلاح هاي ممنوعه ( از همان سلاح هايي که آمريکا در دهها نبرد نامشروع مانند
فاجعه ناکازاکي و هيروشيما و فلوجه عراق از آنها استفاده کرده است)، نگاه ديني ما
نسبت به اين مقوله است. 4-در حوزه پيراموني ، ما با تهديدات متعددي مواجه هستيم که همين
موضوع توسعه توان موشکي و دفاعي جمهوري اسلامي ايران را خدشه ناپذير مي سازد.ايهود
اولمرت نخست وزير سابق رژيم صهيونيستي نسبت به وجود دهها سلاح ممنوعه اتمي در
زرادخانه هاي اسرائيل اعتراف کرده است. از اين رو بر خلاف القائات اوباما، نه تنها
رژيم اشغالگر قدس از دايره نگراني هاي مشروع ايران خارج نيست، بلکه در کانون و
مرکز اين دايره قرار دارد. در چنين شرايطي حمايت جمهوري اسلامي ايران از گروههاي
مقاومت اسلامي در فلسطين و لبنان و تلاش مقدس کشورمان در تقويت محور مقاومت هم توجيه " ديني"
و هم توجيه " واقع بينانه" دارد. اگر رئاليستي ترين نظريه پردازان و تئوريسينهاي
مسائل بين الملل با نگاهي بي طرفانه بر محيط خاورميانه و سوابق رژيم صهيونيستي
متمرکز شوند،متوجه نگراني هاي مشروع دفاعي جمهوري اسلامي ايران خواهند شد. 5- واقعيت امر اين است که اساسا مقامات کاخ سفيد نه صلاحيت حقوقي و
قانوني "صدور مشروعيت فعاليتهاي دفاعي ايران" را دارند و نه متعاقبا در
تعيين حدود و ثغور صاحب اختيار هستند! حتي آمريکا به لحاظ حقوقي صلاحيت شناسايي يا
عدم شناسايي اين مشروعيت را ندارد. در اين جا قوه عاقله مرکزي کشورمان با توجه به
اصول ديني و اعتقادي از يک سو و با استناد
به آنچه در معادلات پيراموني مي گذرد، ميزان و نحوه بسط و گسترش توان دفاعي را
تعريف مي کند. فراتر از آنچه ذکر شد، اوباما نبايد فراموش کند که کشور متبوعش نه
تنها مرجع تاييد يا عدم تاييد مشروعيت اقدامات دفاعي ايران نيست، بلکه خود جزئي
لاينفک از نگراني هاي مشروع دفاعي کشورمان محسوب مي شود. حمايت مستمر از رژيم
صهيونيستي و حضور نظامي و امنيتي آمريکا در برخي کشورهاي پيراموني و بحرانسازي
هاي مزمن آمريکا در منطقه ( مانند تاسيس داعش و حمايت از گروههاي تکفيري) مواردي
نيست که اوباما بتواند آنها را کتمان کند. حتي در مثال جنگ عراق ، که اوباما خود نيز
به آن اشاره کرده است، دولت آمريکا به عنوان اصلي ترين حامي غربي صدام بايد
پاسخگوي خون مقدس دهها هزار شهيد دوران دفاع مقدس باشد. از اين رو اوباما فراموش
نکند که کشورش " تعيين کننده بازي در فضاي بحران " نيست، بلکه خود جزئي
از بحران است! 6- با همه اوصافي که ذکر شد، به نظر مي رسد لازم است اوباما کمي
بيشتر در خصوص آنچه اخيرا اظهارکرده است توضيح دهد! اگر اوباما واقعا نگراني هاي
مشروع دفاعي ايران را درک کرده است، طرح موضوع انحرافي " توان موشکي
ايران" در مذاکرات هسته اي چه معنا و مفهومي دارد؟ مقامات آمريکايي در دو مذاکره
تعيين کننده و حساس يعني " وين 6" و " وين 8" با استناد به
همين مسئله مانع از رسيدن به توافق نهايي شدند و حتي يکبار نيز در مذاکرات وين 4
با مانور کاذب حول توان موشکي ايران مانع از آغاز نگارش پيش نويس توافقنامه شدند. از
سوي ديگر،لازم است اوباما توضيح دهد چگونه در حالي که نگراني هاي مشروع دفاعي
ايران را با استناد به تهديدات پيراموني کشور درک مي کند، زماني که بحث حمايت
ايران از حماس و حزب الله به ميان مي آيد و حمايتهاي نظامي کشورمان مانع از
استمرار نسل کشي و توحش صهيونيستها در غزه و لبنان مي شود به
يکباره همه پازلها را بر هم مي زند و به دفاع از رژيم کودک کش و منفور صهيونيستي
مي پردازد؟ بهتر است مقامات وزارت امور خارجه کشورمان از اوباما بخواهند تا در
خصوص "درک خود از نگراني هاي مشروع
دفاعي ايران" بيشتر سخن بگويد. اين خود مي تواند مصداق يک ديالوگ سازنده، ولو
کوتاه و غير مستقيم باشد!
«ایران کجا و کوبا کجا؟» به روایت روزنامه جوان عبدالله گنجي در سرمقاله روزنامه جوان با ذکر مقدمهای از صحیفه
امام، استدلال کرده است که تفاوت ایران و کوبا فراتر از آن است که بتوان انتظار
تغییری از جنس تغییر در روابط کوبا و آمریکا را در روابط ایران و آمریکا دید. در این سرمقاله که با عنوان « اين كجا و آن كجا» منتشر شده، آمده
است: «در عالم نهضتهاي زيادي واقع شده است و انقلابهاي بسيار، لكن اكثر نهضتي
بوده است از ظالمي بر ضد ظالم ديگر، از يك ستمكاري براي ستمكار ديگر. نهضتها
همچون نبوده كه همه آنها نهضتهاي صحيح باشد، بلكه غالباً نهضتهايي بوده است كه
يك رژيم ظالمي آمده است و رژيم ظالم ديگر را از بين برده است و خودش جايگزين آن ميشده
است و به ظلم ادامه ميداده است... فرق است مابين قيامهايي كه براي خدا نباشد.
قيامهايي كه براي منفعت دنيايي نباشد، براي غلبه يك كسي بر كس ديگري باشد، براي
پيروزي يك قدرت بر قدرت ديگر باشد، اين قيامها فرق دارد با قيامي كه لله باشد.
آنها اين نكته را نميدانستند كه قيام لله كيفيتش، ماهيتش با قيامهايي كه
غيرخدايي باشد، هر چه باشد، اين با هم فرق دارد. قيام لله پشتوانهاش قدرت
خداست...» (صحيفه امام، جلد 13، ص 137) چند روز پيش و پس از مقاومت 50 ساله ملت و دولت كوبا، دولت امريكا
اعلام كرد در سياستهاي خود در قبال كوبا تجديد نظر ميكند. امريكا اعلام كرد
تحريمها عليه كوبا بيفايده است و اين منازعه نفعي براي امريكا نداشته است. اگر
چه نيت دولتمردان امريكا هنوز داراي زواياي پنهاني است كه قابل قضاوت نيست اما
ارتباط گسترده و ايجاد سفارتخانه ميتواند زمينهسازي فروپاشي كمهزينه كوبا باشد.
كما اينكه دو روز پس از اعلام اوليه، رئيسجمهور امريكا خواستار تغيير نظام سياسي
كوبا شد. پس از اين اتفاق، تحليلهاي مختلفي در ايران صورت گرفت و قرابت بينا
ذهني بين ايران و امريكا و كوبا و امريكا موجب قضاوتهاي مختلفي شد. عدهاي اين
سياست امريكا را نتيجه مقاومت و ايستادگي كوبا دانستند و ادامه اين مشي در جمهوري
اسلامي ايران را موجب تغيير سياستهاي امريكا اعلام كردند چرا كه تحريم 50 ساله
كوبا بيفايده و در نتيجه موجب بازنگري در سياستهاي امريكا شده است اما دسته
ديگري كه همه مشكلات كشور را در برقراري رابطه با امريكا قابل حل ميدانند، «الگوي
كوبا» را براي حل منازعه ايران و امريكا پيشنهاد و اعلام كردند منازعه و مقاومت بيفايده
است. ما هم بايد مثل كوبا عمل كنيم و از وضعيت موجود در امريكا استفاده و مسائل
خود را حل كنيم. تعميم «الگوي كوبا» به انقلاب اسلامي مبتني بر آنچه در صدر اين نوشته
از امام نقل شد و همچنين مباني و خاستگاه
انقلابي اسلامي، نوعي نگاه تقليلگرايانه به آرمانها و جايگاه انقلاب اسلامي در
جهان معاصر است. ممكن است در تعاملات و منازعات شكلي ايران و امريكا تشابهاتي با
رفتار كوبا و امريكا باشد اما اين كجا و آن كجا. پيش از پرداختن به تفاوتهاي
مبنايي و ماهوي، ميتوان تشابهات شكلي و مشترك را اينگونه برشمرد: ايستادگي طولاني
مدت دو دولت و دو كشور در مقابل امريكا قابل ستايش است. حفظ روحيه انقلابي و مردمي
بودن مسئولان، مهاجرت اپوزيسيون دو كشور به امريكا، تك محصولي بودن دو كشور، ضديت
با استكبار و امپرياليسم و زير بار سلطه غرب نرفتن و امريكا را رأس استكبار دانستن
از جمله مشتركات ايران و كوبا در مقابل امريكا است. اما ماهيت حقيقي، تفاوتهاي
ماهوي در اهداف، دلايل وقوع، خاستگاه قيام و ايدئولوژي مبارزه از جمله عوامل
اساسي در تفاوت دو انقلاب است كه با استناد به سخنان امام (ره) در صدر اين نوشته
آن را يادآور شديم. 1- كوبا كشوري منزوي (انزواي جغرافيايي و جزيرهاي در دريا) و داراي
محدوديت سرزميني بدون عمق استراتژيك جهاني است حال آنكه ايران در قلب جهان اسلام
واقع است و علاوه بر جهان اسلام متصل به حوزه تمدني ايران در آسياي ميانه و قفقاز
است. 2- كوبا در طول 50 سال گذشته مشغول دفاع و حفاظت از خود بوده است.
حال آنكه انقلاب اسلامي علاوه بر حراست از وجود خود، گسترش نفوذ خود در منطقه را
به انجام رسانده است و اكنون مهمترين قدرت منطقه از ديدگاه همه قدرتهاي بزرگ
محسوب ميشود. 3- كوبا فرزند شرق ايدئولوژيك و سوسياليست است و فاقد انديشه متمايز
و منحصر به فرد بوده و در بلوك شرق تعريف ميشود. حال آنكه انقلاب اسلامي داراي
انديشه مستقل و الهي است كه با آن به بنيانگذاري يك سبك سياسي در جهان معاصر همت
گماشت و دست رد بر سينه دو ايدئولوژي (سوسياليسم و ليبراليسم) زد. 4- سوسياليسم يك ايدئولوژي مادي و مبتني بر ماترياليسم تاريخي است كه
در مباني با امپرياليسم به يك آبشخور ميرسند اما انقلاب اسلامي «قيام لله» بود و
مدعاي جهانشمولي آن فراتر از رهاوردهاي انساني است. 5- انقلاب كوبا در يك جزيره محصور محقق شد اما الهامبخشي انقلاب
اسلامي و تكانههاي آن هنوز جريان هژمون بر جهان را در گيجي نگه داشته است كه نه
تنها خود از استثمار و استعمار رهيده است كه ملتهاي آزاده جهان را به خروج از
سلطه جباران دعوت ميكند. 6- كوبا در دوران تحريم فقط توانست در دو حوزه سوادآموزي و پزشكي
توفيقات قابل قبولي به دست آورد حال آنكه انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي در بسياري
رشتهها و حوزههاي علمي درمقامهاي اول و برتر جهان قرار دارد كه ذكر آن در اين
مختصر نميگنجد. 7- نظام سياسي كوبا يك نظام بسته و خانواده محور است. حال آنكه در
انقلاب اسلامي چرخش نخبگان به صورت دائمي و مستمر در جريان است و نظام قومي- قبيلهاي
در آن وجود ندارد. 8- كوبا يك كشور مستعمره و كمريشه بود و در دوران جنگ سرد يكي از
پايگاههاي شرق محسوب ميشد كه واقعه خليج خوكها نمونهاي از آن است كه تا مرز
آرايش دو ابرقدرت پيش رفت. حال آنكه ملت ايران داراي تمدن چند هزارساله و داراي نشانههاي هويتي
مستقل همچون تاريخ، زبان و فرهنگ است. 9- طبق آموزههاي انبيا و ائمه و ديدگاههاي سياسي امام خميني (ره)،
آنچه در كوبا اتفاق افتاده جابهجايي يك طاغوت با طاغوت ديگر است. اما در انقلاب
اسلامي، هدف «قيام لله» بوده است و غايت سياست هدايت انسانها در مسير كمال الهي
تلقي ميشود. 10- مشكل غرب با انقلاب اسلامي ماهيتي و منازعه بر سر وجود اسلام
سياسي در ايران است اما ماهيت كوبا و امريكا از نگاه دستگاه معرفت اسلامي، از يك
خاستگاه و آبشخور مشترك نشئت ميگيرد و غايت هر دو اعمال قدرت و حفظ هويت مادي و
جغرافيايي است. 11- ملت ايران داراي يك گنجينه پايانناپذير به نام عاشورا است كه نه
تنها كوبا بلكه همه تمدنهاي بشري از آن محرومند. 12- انقلاب اسلامي مدعاي جهانشمولي و نابودي نظامهاي استكباري و
طاغوتي دارد. حال آنكه كوبا به زيست مسالمتآميز و رعايت حقوق مادي خود قانع است. بنابر اين در دستگاه معرفت شناسانه انقلاب اسلامي، منازعه ما و غرب
منازعه حق و باطل و كفر و ايمان است. با اين تقسيمبندي كوبا در همان بلوكي است كه
امريكاست، هرچند كوبا قدرت اعمال خوي سلطهگري ندارد.
تاكتيك هاي جديد اصلاح طلبان براي انتخابات مجلس در حالی که روزنامه جوان با تاکید مجدد بر «تجدیدنظرطلب» خواندن
بیشتر اصلاحطلبان به مخالفت با حضور عدهای در مجلس آینده پرداخته، روزنامه
اعتماد در باره « تاكتيك هاي جديد اصلاح طلبان براي انتخابات مجلس» نوشته: محسن
رهامي درباره آخرين وضعيت جريان اصلاحات و آماده سازي نيروهاي اين جريان براي
انتخابات مجلس آتي گفت: تاكتيك هاي مختلفي براي شركت كانديدا هاي اصلاح طلب در
انتخابات از سوي گروه هاي مختلف ارايه مي شود. قرار است در شوراي سياستگذاري
انتخابات مجلس كه با رياست من برگزار مي شود گروه هاي اصلاح طلب تاكتيك ها و نظرات
خود را براي انتخابات ارايه دهند. اصلاح طلبان قرار است با تاكتيك هاي جديد و
مختلفي در انتخابات مجلس حضور پيدا كنند. ما تجربه انتخابات هاي گذشته را داريم
بنابراين در حال طراحي تاكتيك هاي جديدي براي شركت در انتخابات مجلس هستيم. رييس
كميته انتخابات شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات در گفت وگويي كه با پايگاه خبري نداي
ايرانيان داشت، افزود: حتي اگر مخالفان اصلاحات هم بخواهند حذف يك جريان سياسي
هيچگاه رخ نمي دهد. نگراني از اينكه در انتخابات ۹۴ مجلس ممكن است دوباره اصلاح
طلبان پيروز شوند دليل تكاپوي امسال مخالفان اصلاحات است. اكنون شوراي هماهنگي
جلسات انتخابات مجلس را تقريبا به طور منظم برگزار مي كند. وي همچنين درباره آراي
كشوري اصلاح طلبان و تاثير آن در معادلات سياسي كشور تاكيد كرد: روحاني هيچگاه به
اين اندازه راي نمي آورد. سبد راي اصلاح طلبان روحاني را رييس جمهور كرد. رقيبان
جريان اصلاحات تنها راه را در حذف اصلاح طلبان مي بينند. بنابراين به گونه حسادت
آميز اصلاح طلبان را برانداز و ضد انقلاب معرفي مي كنند. رهامي همچنين درباره
اظهاراتي كه طي هفته هاي گذشته از سوي برخي اصولگرايان در خصوص اصلاح طلبان مطرح
مي شود ،گفت: اصلاحات مگر بدون قبول داشتن نظام و نظم حاكم مي شود؟ آن وقت بايد از
آنها بپرسيم منظور آنها از اصلاحات چيست؟اصلاح طلب نمي تواند براندازي كند چون
كنار هم قرار دادن اين دو، جمع اضداد است.