درحالحاضر چندین سریال تاریخی در
حال نمایش در صداوسیما و شبکه نمایش خانگیاند. گاهیاوقات اخباری درباره
این سریالها منتشر میشود مبنیبر اینکه اشتباهات تاریخی فاحش در آنها رخ
داده است. در اینجا این سؤال مطرح میشود که وقتی هنر میخواهد سراغ تاریخ
برود، چه استانداردهایی را باید رعایت کند که با چنین اشتباهاتی مواجه
نباشیم؟
ببینید درباره این سریالها یک موضوع مهم وجود دارد و آن اینکه هدف فیلمساز و کارگردان از ساخت این سریالها چیست؟ آیا فیلمساز میخواهد تاریخ درس دهد، میخواهد مخاطب را سرگرم کند یا میخواهد پیامی را به مخاطب منتقل کند؟ با توجه به اینکه فیلمساز یا هنرمند کدامیک از این اهداف را دنبال کند، شیوه مواجههاش با تاریخ فرق خواهد کرد. اما باید دقت داشت با هر هدفی که سراغ تاریخ بروید باید جانب انصاف را نگه دارید. زیرا هرکسی که بخواهد در زمینه تاریخ قلم بزند، چه مورخ و چه فیلمنامهنویس، نمیتواند دیدگاه و نگاهش را که متعلق به امروز است، کنار بگذارد. مورخ یا فیلمساز باید آگاه باشد که با دیدگاه و نگاه امروز دارد سراغ کوروش کبیر یا محمدرضا پهلوی میرود و از جزئیات اتفاقات در آن زمان آگاهی کامل ندارد. بههمیندلیل نباید همهچیز را سیاه سیاه یا سفید سفید ببیند. مشکلی که ما درحالحاضر داریم و فقط هم شامل فیلمسازان نیست و حتی مورخان نیز به آن دچار هستند همین است که رجال کشور را تقسیمبندی میکنند به خائن و وطنفروش در مقابل وطنخواه و ملیگرا. در این زمینه خیلی هم کلیشهای عمل میشود یعنی رجال خائن زشت هم هستند! درصورتیکه در تاریخ وقتی یک شخصیت دست به امضای قراردادی میزند، این اقدام لزوما به این معنی نیست که او میخواسته مملکتش را بفروشد بلکه این شخصیت براساس شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زمان خودش تصمیمی را گرفته است. یا وقتی فرمانده لشکری در یک جنگ شرکت میکند، هدفش شکست و سرافکندگی کشورش نیست بلکه براساس مصالحی که در آن زمان وجود دارد وارد جنگ میشود و ممکن است در این راه شکست هم بخورد. بنابراین وقتی ما میخواهیم سراغ تاریخ برویم باید مجموعه شرایط و عواملی را که باعث رویدادن یک اتفاق تاریخی شده است، مدنظر قرار دهیم. این کار برای فیلمنامهنویس سختتر هم هست چون با داستان سروکار دارد و اساسا هدفش مستقیم یا غیرمستقیم سرگرمکردن مخاطب است. بنابراین نباید دنبال این برود که به مخاطب درس تاریخ بدهد چون کارش این نیست.
اتفاقا تهیهکننده سریال معمای شاه در جایی گفته بود که مردم
صدسال آینده میتوانند بهعنوان یک منبع تاریخی از این سریال استفاده کنند.
واقعیت این است که کار فیلمساز اصلا این نیست. اتفاقا داشتن چنین نگاهی به تاریخ بدآموزی هم دارد. شما بهعنوان یک فیلمساز میتوانید سراغ کتابهای مورخان بروید و از آنها برای ساخت فیلم یا سریال استفاده کنید ولی اینکه فیلمساز بخواهد تاریخ بنویسد دیگر از آن حرفهاست! حتی خود تاریخ را هم فقط مورخ حرفهای میتواند بنویسد نه هرکسی. متأسفانه اگر امروز میبینید که کتابهای تاریخ ما غالبا ضعیف هستند به این خاطر است که مورخان ما حرفهای نیستند. نوشتن تاریخ هم مثل هر کار دیگری فوتوفن خودش را دارد. برخی فکر میکنند تاریخ فقط مجموعه وقایع است. درصورتیکه تاریخ خود یک علم است و هر واقعه تاریخی نیازمند تفسیر. مثلا واقعهای مثل نهضت تنباکو را در نظر بگیرید. اگر فقط مثل یک واقعه بخواهید به آن نگاه کنید نتیجه این میشود که امتیاز خریدوفروش یک کالای ایرانی به خارجیها داده شده و مردم بهخاطر فتوای مرجع تقلیدشان علیه آن قیام کردهاند. اما این همهچیز نیست. این واقعه نیاز به تفسیر دارد. شما باید بتوانید جواب سؤالات زیادی را بدهید. مثل اینکه چرا دولت ایران این امتیاز را میدهد؟ براساس چه شرایط اقتصادی و سیاسیای؟ چرا تنباکو و نه کالایی دیگر؟ دلایل قیام مردم چیست؟ این قیام چه تأثیراتی بر اتفاقات بعد از خود دارد؟ و... . مسئله دیگر این است که هر مورخی ممکن است تفسیری و پاسخی برای این سؤالات داشته باشد و جواب هیچکس، جواب آخر و نهایی نیست. وقتی شما میخواهید با هدفی سیاسی، موضوعی تاریخی را آموزش دهید، نتیجهاش اشتباهات تاریخی خواهد بود.
حتما این جمله را شنیدهاید که ما ایرانیها حافظه تاریخی نداریم. شما اشاره کردید که هنر نمیتواند تاریخ را آموزش دهد. با این تفاسیر هیچ راهی برای انتقال تاریخ به عموم مردم باقی نمیماند.
ببینید، بحث من این نیست. شما شکسپیر را نگاه کنید. شکسپیر بهعنوان بزرگترین درامنویس جهان، سراغ زندگی کلئوپاترا رفته است. امروز تصویری که مردم جهان از کلئوپاترا دارند، کلئوپاترای شکسپیر است نه کلئوپاترای واقعی. شکسپیر قصد اولیهاش این بوده است که یک اثر هنری خلق کند که به درد زندگی مردم دوران خودش بخورد. میدانیم که شکسپیر در دوره الیزابت اول زندگی میکرد که مردم از نظر سیاسی محدودیتهای بسیاری داشتند. بنابراین از داستان کلئوپاترا الهام گرفته بود تا حرف زمانه خودش را بزند. یا فیلم «مردی برای تمام فصول» را در نظر بگیرید که از یک واقعه تاریخی الهام گرفته شده است. هردو اینها آثاری برای سرگرمی هستند که از تاریخ استفاده کردهاند اما با ظرافت و دقت خاصی این کار را انجام دادهاند. حتی اگر شما بخواهید درباره دورهای از تاریخ ایران صحبت کنید باز هم باید همین ظرافت و دقت را داشته باشید وگرنه نهتنها اثرتان، تأثیرگذار نیست که ممکن است در مخاطب واکنش منفی برانگیزد.
منظورتان از ظرافت چیست؟
در این زمینه حرف اول را هنر هنرمند میزند. اما مهمتر از آن بهرهبردن از مشاوران تاریخی است. برای این کار یک مشاور کافی نیست. وقتی شما درباره یک دوره طولانی از تاریخ میخواهید صحبت کنید، محال است بتوانید تنها با استفاده از یک مشاور این کار را انجام دهید. حتی خود مورخان حاضر به این کار نیستند که درباره همه تاریخ به شما مشاوره بدهند. زیرا هر مورخ تنها روی یک بازه زمانی خاص از تاریخ تمرکز و مطالعه میکند. بههمیندلیل باید از یک گروه مشاوران استفاده شود و فیلمنامهنویس تنها کار ایدهپردازی و نگارش را برعهده داشته باشد. من یادم هست در یکی از سریالهای تاریخی که قبلا نمایش داده میشد و مربوط به ایران قبل از اسلام بود، از واژه «کلاس» استفاده شد. کلاس واژهای فرانسوی است، در ایران قبل از اسلام چه میکند؟ معلوم است که برای ساخت این سریال از مشاوران متخصص استفاده نشده است. البته این موضوع در میان مورخان هم دیده میشود. یکی از بیوگرافینویسان معروف هست که در آثارش دست به توصیفات عجیبی میزند؛ مثلا مینویسد: «نصرتالدوله فیروز در اتاقش راه میرفت و با خود زمزمه میکرد!» حالا اگر از او بپرسید مگر شما آنجا بودهای که ببینی نصرتالدوله فیروز، چه میکرده، پاسخ میدهد که من برای عامه مردم مینویسم! اما حتی اگر شما دارید برای عامه مردم مینویسید نباید به شعور آنها توهین کنید و بگویید که مردم همینقدر بیشتر نمیفهمند. اتفاقا مردم سریعا تشخیص میدهند که اثری که برایشان ساخته شده، تخصصی و هنری هست یا نه.
اتفاقا برای سریال معمای شاه، از مشاوران بسیاری کمک گرفته شده است.
این مشاوران چهکسانی هستند؟ واقعیت این است که ممکن است مشاوران هم دستچین
شده باشند بدون اینکه تخصصشان در نظر گرفته شود. مهمترین موضوع درباره
مشاور تاریخی این است که باید متخصص باشد، آنهم متخصص تنها یک دوره تاریخی
و یک موضوع خاص. برای مثال شما اگر بخواهید درباره رابطه ایران و آلمان در
دوره رضاشاه صحبت کنید، باید متخصصی را پیدا کنید که بر این دوره و موضوع
متمرکز شده و درباره آن مطالعه داشته باشد. البته یکی از مشکلات ما این است
که چنین متخصصانی هم نداریم. بهعلاوه همانطور که در ابتدای حرفم گفتم،
باید دید هدف از ساخت این سریالها چیست؟ اگر هدف فیلمساز تاریخ درسدادن
است که چون کارش نیست، درنهایت هم اثرش آنطور که باید از آب درنمیآید.
علاوهبراین خیلی مهم است که شما برای مخاطب اهمیت قائل شوید.
ما فیلمسازی مثل علی حاتمی در تاریخ سینمایمان داریم که آثارش، در
سینمای تاریخی به لحاظ هنری برجسته هستند. چهچیزی باعث میشود علی حاتمی،
علی حاتمی شود و دیگر تکرار نشود؟
من فکر میکنم آنچه در علی حاتمی هست و در دیگران نیست، صداقت اوست. هنرمند
باید صادق باشد وگرنه هنرش به تبلیغات تبدیل میشود. علی حاتمی، هم با
مخاطبانش صادق بود و هم به آنها احترام میگذاشت. او مخاطبش را «عوام» فرض
نمیکرد که هر محتوایی را به هر شکلی میتوان به خوردش داد بلکه بهترین و
متعالیترین اثر را برای مخاطب تولید میکرد. مسئله دیگر این است که علی
حاتمی نمیخواست به مخاطب درس تاریخ بدهد. او یک بازه زمانی محدود را
انتخاب و در محدوده آن برای سرگرمکردن مردم اثری را خلق میکرد.
اشاره کردید که متخصصان تاریخی خوب هم نداریم. این موضوع چقدر بر تولید آثار تاریخی باکیفیت اثرگذار است؟
ما متخصصان تاریخی داریم ولی معدود هستند و نکته دیگر این است که برای اینکه این متخصصان را برای مشاورهدادن به هنرمندان، ترغیب کرد باید پول خوبی را به آنها داد که بتوانند با فراغبال مطالعه کنند و بنویسند. همانطور که گفتم تاریخ فقط توالی رویدادها نیست بلکه تفسیر است و در این تفسیر باید متخصص بود.
بحث سر همین تفسیرهاست. به نظر میرسد یکی از مشکلات ما در زمینه
نگارش تاریخ و ساخت اثر هنری براساس آن، این است که با جانبداری سراغ
تاریخ میرویم.
واقعیت این است که هیچ مورخی کاملا بیطرف نیست وگرنه به یک دایرهالمعارفنگار تبدیل میشود. این دایرهالمعارف است که به شما میگوید چه اتفاقاتی در چه زمانی روی داده، با چه توالیای و چگونه. اینها اطلاعات است. کار مورخ دادن اطلاعات خام نیست. مورخ این اطلاعات را تفسیر میکند و بههمیندلیل نظر خودش هم در این تفسیر دخیل خواهد بود. هر مورخی هم آزاد است که تفسیر و نظر خودش را داشته باشد اما آنچه باید رعایت کند، انصاف است.
انصاف چطور محقق میشود؟
یک معیار خوب برای اینکه ببینید یک اثر تاریخی منصفانه هست یا نه این است که ببینید مورخ همه عوامل مؤثر در یک پدیده را بررسی کرده است یا نه. برای مثال در جریان امضای یکی از قراردادهای ایران با انگلیس باید حتما خودتان را جای عوامل انگلیس بگذارید، سیاستهای انگلیس را بدانید و ببینید براساس کدام منافعش وارد عمل شده است. حتما نظر من بهعنوان یک ایرانی در تفسیر نهایی از امضای این قرارداد اثرگذار است اما باید همین نظر را با نگاهکردن به همه اسناد داد. ببینید من هرگز طرفدار سلطنت نبودهام. اما اگر بخواهم درباره شخصیتی چون رضاشاه صحبت کنم، با وجود اینکه یکی از کسانی که رضاشاه کشت، عموی مادرم بود، سعی میکنم انصاف را رعایت کنم. با رویکارآمدن رضاشاه کشور از نظر اجتماعی و سیاسی زیرورو شد، کشوری که در کشاکش روسیه، انگلیس و عثمانی گرفتار بود، استقلال پیدا کرد، راه، مدرسه، کارخانه و... ساخته شد و... . اما از طرف دیگر رضاشاه دست به کشتار بیسابقهای هم زد؛ از قشقاییهایی بگیرید تا مدرس و عشقی و... . ما باید بتوانیم وقایع را از نگاه آن شخصیت تاریخی هم ببینیم.
این توجیه اشتباهات تاریخی نیست؟
خیر، تفهیم آن است. من نمیگویم رضاشاه اعمالش درست بود. منظورم این است که باید دلایل او را از این کشتارها فهمید. علاوهبراین نباید تاریخ را سیاه و سفید دید. برای مثال درباره دوره تاریخی حکومت محمدرضاشاه، شما نمیتوانید مردم را به دو گروه مخالفان شاه و مزدوران رژیم تقسیمبندی کنید بلکه در آن زمان برخی مردم موافق حکومت محمدرضا پهلوی بودند، برخی مخالف آن بودند، برخی مخالف فعال بودند و عده کثیری اصلا کاری به کار حکومت نداشتند و زندگیشان را میکردند یا وقتی میخواهید از اقدامات پهلوی دوم بنویسید نمیتوانید همهچیز را منفی ببینید. مثلا نمیتوانید دادن حق حضانت فرزند به مادران را بد بدانید. هر دوره تاریخی اشکالات خاص خودش را داشت و باید آن اشتباهات را فهمید و نقد کرد و در کنار آن از اقدامات درست هم گفت. همه اینها هم باید کاملا حرفهای صورت بگیرد و در قالبی ارائه شود که مردم آن را بپسندند.
البته سریال معمای شاه، بهلحاظ فنی، جلوههای بصری، گریم و... قابل مقایسه با سریالهای دیگر صداوسیما نیست.
مشکل اینجاست که نویسنده و کارگردان میخواستند به مردم درس تاریخ بدهند. البته بخشی از این هزینهها هم باید به متخصصان تاریخ داده شود. این را هم بگویم که هرکسی زیر بار مسئولیت مشاورهدادن به یک سریال نمیرود زیرا همه مورخان از تحریف و دستکاریشدن میترسند. هیچکس حاضر نیست مسئولیت سوءاستفاده از تاریخ را قبول کند. البته سوءاستفاده از تاریخ و تحریف آن در جهت یک هدف خاص همیشه وجود داشته است. وقتی هدف تبلیغاتی و سیاسی است اثرگذاری هم وجود ندارد مگر برای مدتی کوتاه. گاهی حتی ممکن است برخی مخاطبان برداشت دیگری از سریال داشته باشند و اصلا پیام سیاسی را دریافت نکنند.
نزدیکی یک فیلمساز یا نویسنده به یک جریان خاص چقدر برای مورخان مهم است؟ چقدر استقلال اثر برای آنها مهم است؟
بعضیها هستند که این موضوع برایشان مهم نیست. اما برای خود من وابستگی و استقلال مهم نیست. برای من علمی و تخصصی حرفزدن مهم است. من معتقدم همه داریم در یک کشور زندگی میکنیم و اگر چیزی بلد هستیم باید سعی کنیم آن را به دیگران منتقل کنیم اما بعضی از مورخان هم هستند که موضوع استقلال اثر برایشان اهمیت دارد و فکر میکنند ممکن است یک جریان دنبال سوءاستفاده از تاریخ به شکلی خاص باشد و بههمیندلیل زیر بار این مسئولیت نمیروند.