«...باخت؛ ولی چیزی از ارزش هایِ او کم نشد!»
از بس این روزها مجریان و گزارشگران و کارشناسان ورزشی پس از شکست ورزشکاران ایرانی در المپیک ریو می گویند: «فلانی باخت؛ اما این باخت چیزی از ارزش های او کم نمی کند» یا «فلانی دارد وارد مسابقه می شود؛ اما اگر ببازد هم چیزی از ارزش های او کم نخواهد شد!»، این امر دارد برای ما عادی و پذیرفتنی می شود. اما، متاسفانه، چنین نیست؛ با هر باختی چیزی از ارزش های آن ورزشکار، از آن حیث که ورزشکار حرفه ای است، کم می شود. همچنان که با هر برد، به ارزش او، از آن حیث که ورزشکار حرفه ای است، افزوده خواهد شد.
فرض کنیم در نبردی جدی در جبهۀ جنگی هستیم بر سر شهری. آیا تفاوتی ندارد که شهر به دست دشمن بیفتد یا نیفتد؟ آیا فرمانده در هر دو حالت به نیروهای خود به یک نحو نگاه می کند و در هر دو صورت با آنان یکسان برخورد می کند؟
ممکن است، به هر دلیلی، فرمانده با نیروهایش در هر دو حالت به یک شکل برخورد کند؛ اما واقعیت این گونه نیست. در متن واقعیت، شکست یا پیروزی برای هر یک از دو طرف جنگ، آثار و تبعات متفاوتی خواهد داشت. اگر مدافعان شکست بخورند و شهر به دست مهاجمان بیفتد، تغییرات اساسی در سرنوشت ساکنان شهر رخ خواهد داد. برخی کشته، برخی مجروح، بسیاری فقیر و بیکار و ... خواهند شد و طبقات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ... در شهر جا به جا خواهد شد و این نیز بر سرنوشت نسل های آیندۀ ساکنان شهر اثر جدی خواهد گذاشت. تازه، فتح این شهر، ممکن است فاتحان را به طمع بیندازد که به شهرهای دیگر هم بیندیشند و....علاوه بر این، شکست بر روح و روان همۀ ساکنان کشوری که شهری را به دشمن سپرده، تأثیرِ ویرانگرِ جدی خواهد داشت و نیز بر فرهنگ، هنر، اقتصاد، سیاست و ... آن کشور؛ همچنان که بر رابطۀ آن کشور با دیگر کشورها و ملت-ها. این است که در متن واقع، آثار و تبعات شکست و پیروزی مدافعان یک شهر، تفاوت¬ها و تبعات جدی خواهد داشت.
در عرصۀ ورزش هم برد و باخت ها آثار و تبعات واقعی دارد؛ هم بر سرنوشت شخص ورزشکار و مربیان و مدیران مربوط و هم، در این مورد، بر همۀ اعضای کاروان ورزشی ای که در رشته های دیگر مسابقه داده اند یا می دهند. اما این آثار و تبعات ویرانگر به فرد ورزشکار و گروه یا کاروان او محدود نمی شود؛ بلکه بر ملتی و نسل هایی تأثیر سوء خواهد گذاشت. یکی از این آثار ویرانگر، روحیۀ تسلیم و نجنگیدن در زندگی فردی و جمعی است؛ یعنی افسردگی فردی و جمعی.
شکست خوردن بد است؛ اما از آن بدتر، روحیۀ شکست پذیری است، و بدتر از این، انکار شکست و نادیدن آثار و تبعات ویرانگر آن است. شکست ها را ببینیم؛ اما با نقد بی رحمانه خود، در پی قطع کردن سلسلۀ شکست ها و رسیدن به پیروزی باشیم. و مصیب وقتی عام می شود که یک گروه از الگوهای جامعه وقتی شکست می خورند هم خودشان فکر کنند چیزی از ارش¬هایشان کم نشده و هم ملت اش و این بشود بخشی از فرهنگ آن ملت.
اگر چه با واقع بینی و انصاف؛ اما حتماً باید نتیجۀ تک تک نمایندگان ایران در المپیک ریو و مدیران و مربیانِ آنان به صورت فنی و دقیق بررسی و ارزیابی شود. و البته، به هدف این که از شکست های احتمالیِ آینده کاسته شود و شمار پیروزها بیشتر شود. و معلوم است که در «شکست» اردو نباید زد و عمری به مویه بر آن نباید پرداخت. با ارادۀ آهنین و دقت و تمرکز، از شکست باید معبری ساخت به پیروزی.
آری، شکست ورزشکاران ما در المپیک، حال ما را ناخوش ساخته است؛ اما پیروزی را دو دستی به کسی نمی دهند؛ پیروزی را به «چنگ» می آورند! باید شکست هایمان را ببینیم و برای پیروزی با برنامه ریزی و تدبیر و تمرکز بجنگیم.