لیلا اوتادی در آخرین برنامه «هفت» در سال 1395 حرف های جنجالی زد و بدون نام بردن از باران کوثری، با اشاراتی کاملاً مشخص، کنایه هایی را نسبت به مافیای سینما مطرح کرد.
به گزارش «تابناک»؛ برنامه سینمایی هفت در حالی امشب حدود 23:20 روی آنتن شبکه سوم سیما رفت که بهروز افخمی در ابتدا به رفتن ایوبی اشاره کرد و ترجیح داد حالا با رفتن ایوبی، لحنش را نسبت به دوره مدیریتی او تعدیل کند و با تقدیر از عملکرد مدیر پیشین سینمای ایران، برنامه را آغاز و در ادامه از حیدریان به عنوان بهترین گزینه برای اداره سینمای ایران حمایت کرد.
افخمی گفت: یکی از مهمترین اتفاقات هفته گذشته کناره گیری آقای دکتر ایوبی از مدیریت سازمان سینمایی بود که به نظر من اتفاق خوشایندی نبود. من با ایشان یک شرط درباره میزان فروش سال آینده سینمای ایران بسته بودم. با رفتن ایوبی نمی دانم شرطم را به کسی باید ببازم! من از ایشان جز متانت و مهربانی و احترام به همه فیلمسازان و دست اندرکاران سینمای ایران ندیدیم. و فکر می کنم اگر انتقادی هم به ایشان بود از همین زاویه بود که سعی می کردند همه را راضی نگه دارند و با همه خوب بودند.
او در بخش دیگری از موضع گیری اش درباره این تغییرات سراغ حیدریان رفت و گفت: آقای حیدریان نیز تا جایی که من می دانم در شرایط کنونی بهترین گزینه برای مدیریت سازمان سینمایی است و مطمئنم ایشان کاملا بر کار خود مسلط هستند و حتما دوره خوبی در انتظار سازمان سینمایی ایران خواهد بود. به هر حال «صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت». امیدوارم آقای ایوبی در هر سمت و جایگاهی که هستند موفق باشند.
در ادامه این برنامه، لیلا اوتادی مهمان برنامه «هفت» شد و حرف های جنجالی بی سابقه ای زد که معمولا سینماگران زن جسارت بیانش را ندارند. اوتادی درخصوص حضور در عرصه بازیگری گفت: من سینما را بدون هیچ پشتوانه خانوادگی شروع کردم. روابط و موروثی بودن در سینما نیز مانند همه مشاغل در ایران است و بیشتر به فرزندان خود نقش می دهند! اما من نه پدر تهیه کننده و نه مادر کارگردان دارم و تا اینجا با تلاش خود پیش آمدم.
او تأکید کرد: در ایران بر خلاف جهان، عموما برای بازیگران جوان خانم، نقش های خوب نوشته نمی شود. برای خانم های مسن نقش های بهتری وجود دارد. من همیشه می گویم اتفاقا پیری در سینمای ایران خوب است و امیدوارم زودتر به سنی برسیم که نقش های خوب برای ما نوشته شود.
این بازیگر سینما و تلویزیون در ادامه گفت: من شخصا به مافیای بازیگری در سینمای ایران به این صورت که کسی را در لیست سیاه قرار دهند یا بلاک می کنند، اعتقاد ندارم. بلکه بیشتر رأس هرم هایی هستند که تلاش می کنند عوامل را آن گونه که می خواهند بچینند. این اصولا درباره تهیه کنندگان نیست و دو سه نفر بازیگر مرد و اخیرا یک خانم کوچولو مافیای سینمای ایران شده اند!
اوتادی در ادامه باران کوثری را خانم کوچولو خواند و بدون آوردن صریح نام او، به کنایه گفت: برای من بسیار عجیب است که چطور یک خانم جوان در سن و سال من می تواند این چنین کست بچیند و عوامل جلو و پشت دوربین را تعیین کند! من تاکنون در هیچ یک از مراسم جشنواره فیلم فجر در این 15 سال شرکت نکرده ام، چون فکر می کنم در آنجا نیز مافیا وجود دارد. هرچند ممکن است این اظهارنظر من سبب شود برای همیشه به من جایزه ندهند اما برایم مهم نیست.
اشاره اوتادی احتمالاً به نقش باران کوثری در برخی پروژه های سینمایی از جمله فیلم های سینمایی اخیر رضا درمیشیان است. اوتادی که معمولاً با نقدهای مثبتی از سوی رسانه ها و منتقدان مواجه نشده، در ادامه به خبرنگاران حمله کرد و گفت: خبرنگاران سینمایی باسواد تعداد معدودی هستند و همیشه سعی کرده ام از این فضاها دوری کنم.
اوتادی در ادامه دوباره به سراغ باران کوثری آمد و گفت: من با این مسأله که تنها 5 نفر هستند که از یک فیلم به فیلم بعدی می روند، مخالفم و هیچ گاه درون یک مافیا نرفته ام. معتقدم این شیوه انتخاب کست سبب می شود، مردم کم کم خسته شوند و شکستن نقش ها برای هم بازیگران و هم مردم جذاب خواهد بود. من به شخصه سعی کرده ام بدون این روابط در سینما کار کنم. یا خدا می خواهد یا نمی خواهد. فکر می کنم نهایتا از انتخاب ها، تقدیرها و زندگی اش آنچه خدا خواسته راضی باشد.
این بازیگر سینما و تلویزیون در بخش دیگری از حرف هایش سراغ مافیای اکران رفت و گفت: به فیلم «شیر تو شیر» ابراهیم فروزش اجازه اکران ندادند. ایشان کارگردان بسیار بزرگی هستند و استاد بسیاری از اساتید امروز سینمای ایران هستند. فیلم قبلی ایشان نیز امکان اکران نگرفت. شاید تهیه کننده این فیلم ها در مافیای سینمای ایران نبودند.
اوتادی در ادامه به رویکرد جشنواره فیلم فجر نقد وارد کرد و گفت: اینکه ما هر سال سیمرغ بازیگری را به بازیگری می دهیم که تنها می تواند گریه کند، دیگر چه چیز دارد؟ حقیقتا هیچ چیز! در حوزه کمدی، خنداندن و... توانمندی خاصی ندارند و تنها می توانند گریه کنند!
این بازیگر زن سینمای ایران درباره بازیگر مورد علاقه اش اظهار داشت: من حقیقتا عاشق کار خانم معتمدآریا هستم. خانم سوسن تسلیمی را نیز دوست دارم. البته آن خانم کوچولوی مافیا بازیگر خوبی است.
او با بیان اینکه به جشنواره فیلم فجر نمی رود و به همین دلیل نمی داند در فیلم هایی که بازی کرده، چه اتفاقی افتاده، تأکید کرد: آن طور که مطلع شده ام نقشم در فیلم «آزاد به قید شرط» کم شده است؛ اما چون من در جشنواره نمی روم فیلم را هنوز خودم ندیده ام.
در ادامه سیدمحمود رضوی، تهیه کننده سینما در برنامه هفت درخصوص تهیه کنندگی خلاق در سینمای ایران گفت: خدمت آقای دکتر ایوبی خسته نباشید عرض می کنم. در این چند سال زحمت زیادی کشیدند که فکر می کنم گل کارشان، افتتاح مجدد خانه سینما بود. ایشان همان طور که شما گفتید، سعی داشتند همگی را راضی نگه دارند و به همه احترام می گذاشتند. آقای حیدریان نیز که به جای ایشان آمدند از باتجربه ها و بهترین های سینما هستند و برایشان آرزوی موفقیت می کنیم.
این تهیه کننده تأکید کرد: سینما برای من فرای سرگرمی یا هنر، یک رسانه است. ظرفی است برای انتقال پیام. این پیام هم به عنوان شعار طرح نمی کنم. می تواند در «دهلیز»، «سیانور» یا... قرار گیرد. اگر بخواهیم محتوای سالمی را عرضه کنیم، برای جذب دیگران به این محتوا باید رنگ و لعابی به این محتوا داد. کارگردان باید به خوبی و دقت این محتوا را قابل انتقال کند.
او ادامه داد: من به یک فهم حداقلی رسیدم که در چه زمینه هایی خلأ وجود دارد و در بازاری که همگی در آن مشغول فعالیت اند، من چیز زیادی نمی توانم در آن ایجاد کنم و سعی می کنم به سراغ عرصه های رها شده بروم. در اواخر دهه 60 فیلم هایی با مضامین و فرم های خاص تولید می شد که برای آن صف های بسیاری نیز شکل می گرفت. آیا نمی توان در همان مضامین با فرمول های به روز شده فیلم های جدید ساخت و دوباره مخاطبان را به سمت آنها کشاند؟
رضوی درباره فیلم تازه اش گفت: در «ماجرای نیمروز» به نسبت «سیانور» یک قدم رو به جلو داریم و آن «قهرمان» است. این «قهرمان» نیز چند سالی بود که در سینمای ایران فراموش شده بود. هادی حجازی فر برای نسل جوان یک اسطوره شده و همان رفتاری را در قبال آن می کنند که 20 سال پیش برای جمشید هاشم پور می کردند! انرژی جوانانه ای که در بهروز شعیبی و محمدحسین مهدویان است، انگیزه اصلی هر تهیه کننده ای برای خلق یک کار فوق العاده است. کار کردن با کارگردانی که تمام تجربه هایش را کرده و انگیزه ای برای خلق یک اتفاق تازه ندارد، سخت است.
این تهیه کننده سینما در ادامه گفت: سینمای ایران ذاتا دولتی و حاکمیتی است و در میان بیش از 100 فیلم تولید سالانه ایران، کمتر از 15 فیلم هستند که کاملا خصوصی تولید می شوند. فارابی، تصویر شهر، حوزه هنری و ... سالانه کمک های بسیاری به تولید فیلم در سینمای ایران می کنند.
رضوی اعتراف کرد: ما تهیه کنندگان عادت کرده ایم که منافعمان را در تولید ببریم. وقتی جیب شخصی خودمان نیست، این تأمین منابع از جیب نهادهای دولتی درمی آید و نگاه از مخاطب برداشته می شود. مسأله درست بودن این اظهارنظر نیست که باید دولت سهمش کم شود و پای حاکمیت از تولید در سینمای ایران بیرون رود، مسأله این است که باید چگونه بیرون رود. این شیوه اگر به صورت شوک باشد، قطعا به نابودی سینما منجر می شود. من معتقدم دولت باید حمایت و کمک خود را از تولید به سمت دیگر برود.
او ادامه داد: دوما باید برویم به سمت استودیوهای فیلمسازی که صاحبان آن تهیه کنندگان نباشند، بلکه کمپانی و برندهایی باشند که سود خود را در تولید نبینند بلکه در نمایش و توزیع. در میان مدت باید دولت این کمک ها را در توزیع خرج کند. بلیت کارت هایی که می تواند به مردم بدهد و مردم انتخاب کنند که این هزینه را صرف کدام فیلم ها کنند. اولا این موجب رونق ساخت سالن شود و دوما تهیه کنندگان به سمت تولید فیلم هایی بروند که موجب رضایت مردم شوند. این اهدای باواسطه سوپسیت های دولتی اول از دولت به مردم و بعد از مردم به فیلمسازان می تواند کمک کند.
رضوی درباره برنامه بعدی اش گفت: فیلم بعدی من درباره اتفاقات تابستان 67 (سال وقوع عملیات مرصاد) است. فعلا در مرحله تحقیقات فیلمنامه هستیم و هنوز به سرنخ خوب و نتیجه کامل نرسیده ایم. دوست دارم برخی افراد این فیلم را کارگردانی کنند اما هنوز درباره کارگردان آن به جمع بندی نرسیده ام.
مسعود اطیابی، سخنگوی شورای عالی تهیه کنندگان درباره افزایش قیمت بلیت سینماها در برنامه هفت نیز گفت: سینماگر و سینمادار به هیچ وجه علاقه ای به افزایش قیمت بلیت ندارند. اما امروزه سهم بخش خصوصی در سینما بیشتر شده و نمی توان به فکر سود او نبود. هرچند این بیماری سینمای ما وجود دارد که برخی تهیه کننده سفارش می گیرد و سود خود را در تولید می کند و حتی برای او ارزش افزوده فرهنگی نیز وجود ندارد. اما ما درباره سینماگر بخش خصوصی حرف میزنیم که برای او مخاطب از اهمیت بالایی برخوردار است.
او در ادامه در توجیه گران کردن 100 درصد بلیت سینماها گفت: تصمیم گیری درباره افزایش قیمت برای سینماها در جلسات شورای عالی تهیه کنندگان و شورای صنفی نمایش بسیار سخت بود چون معتقدند نگه داشتن مخاطب در سینما مسأله مهمی است. لذا تصمیم گرفته شد جز در موارد استثنایی قیمت بلیت بالاتر نرود. این استثنا بین 10 تا 20 هزار تومان برای فیلم های خاص در شرایط خاص در توافق سینماگر و پخش کننده تعیین می شود.
او افزود: اما آیا شما فکر می کنید اساسا فیلمی در سال آینده باشد که با عدد سقف قیمت 20 هزارتومانی به نمایش درآید؟ این اتفاق بعید است و جز در مواردی برای فیلم هایی با هزینه های ساخت بسیار بالا و فاخر ممکن است رخ دهد.
اطیابی برای گرفتن زهر ماجرا گفت: پیش بینی ما این است که هرچند این امکان گذاشته شد و با توجه به تورم سالانه در کشور، این قابلیت وجود دارد اما کمتر سینماگری از این امکان برای فیلمش استفاده کند. ضمن آنکه این عدد ممکن است بعد از گذشت هفته اول یا دوم به عدد ابتدایی بازگردد. ضمن آنکه این عدد برای سینماهای مدرن تعیین شده است و در سینماهای دیگر بلیت با قیمت قبلی به فروش می رسد. فکر می کنم سبد کالای فرهنگی و شأن سینما رفتن برای مردم آنقدر بالا رفته که حاضر باشند برای این مسأله هزینه بیشتری بدهند و این مسأله سبب ریز مخاطب بازگشته به سینما نمی شود!
در آخر، میز نقد فیلم «خوب، بد، جلف» با حضور مسعود فراستی و خسرو نقیبی برگزار شد. فراستی نقدهایی را به اولین فیلم پیمان قاسم خانی وارد کرد و خسرو نقیبی نیز دفاع ملایمی از قاسم خانی داشت. پس از نقد این فیلم، دو منتقد به همراه افخمی به بررسی سینمای ایران در سال 1395 پرداختند. نقیبی در بخشی از نقدهایش گفت: استقبالی که سینماگران از آقای حیدریان کردند را هم نمی فهمم. چون ما بالاخره دوره ایشان را هم دیدیم و آن دوره آمدند تا فضا را بسته تر کنند تا از آن گشایش سیاسی بگذریم. و فکر می کنیم در فرصت باقیمانده نیز شاهد تنگ شدن بیشتر فضا باشیم. و بنظرم شبکه نمایش خانگی شبکه اصلی عرضه آثار سینمایی شود.
مسعود فراستی نیز با اشاره به اینکه حیدریان و بهشتی در همان تفکرات دهه شصتی شان مانده اند، گفت: اگر مصاحبه های آقای بهشتی و دوستان همفکر آن دورانش را هنوز هم بخوانید، می بینید، فکر همان طور منجمد مانده و همان فکر است. لذا بعید می دانم اتفاقی در فرصت باقی مانده رخ دهد. البته من فکر می کنم آقای حیدریان از آقای ایوبی بهتر است چون اهل دیالوگ است. آقای ایوبی بشتر اهل مونولوگ بود و با اطرافیان خود دیالوگ می کرد!