از قرن نوزدهم، ایرانشناسی در «استونی» مورد توجه بوده و از آن زمان، نسخ خطی فارسی به این کشور آورده شد
خانم «لیدیا لئونتوا» (Lidia Leontjeva)؛ استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تالین استونی (Tallinn University) سالها است که از ایران و ایرانشناسی سخن میگوید و کلاسهای فارسی دانشگاه تالین بهعنوان بزرگترین دانشگاه کشور استونی را در پایتخت این کشور اداره میکند. خانم لئونتوا در حال حاضر تنها ایرانشناس- بویژه در حوزه دانشگاه - در کشور استونی است که آگاهی وسیعی در زمینه زبان و ادب فارسی دارد و همچنین در حوزه مباحث مربوط به ایرانشناسی مشغول به مطالعه و تحقیق است. او به دلیل همکاریهای فرهنگی ایران و استونی، آمد و شدی با رایزنی فرهنگی ایران در سوئد و همچنین بنیاد سعدی داشته و دارد. بسیار شایسته مینمود از تلاشها و تکاپوهای علمی فرهنگی در این خطه و در خصوص تاریخ مطالعات ایرانشناسی و زبان فارسی در سه کشور شرق حوزه دریای بالتیک یعنی استونی، لتونی و لیتوانی گفت و گو کند و بویژه از فعالیتهای خود در کشور استونی سخن بگوید. این گفتوگو در واقع پاسخی است به خواست محققانی که میخواهند بدانند در کشورهای حاشیه دریای بالتیک وضعیت مباحث مربوط به ایران شناسی و زبان و ادب فارسی چگونه است. رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در شهر استکهلم سوئد، به این سبب که استونی، لتونی و لیتوانی امور سیاسی و فرهنگی خود را با کشورمان از ناحیه نمایندگی ایران در سوئد پیگیری میکنند، در یک روز جمعه تابستانی از او میزبانی کرد تا با او از تلاشهایش در حوزه دریای بالتیک سخن بگوید.خانم لئونتوا! در ابتدا و برای ورود به بحث، جهت آشنایی مردم ایران، از پیشینه علمی خود بگویید و اینکه چگونه شد به سوی زبان فارسی و فرهنگ ایرانی کشیده شدید؟
من در شهر تالین پایتخت کشور استونی زندگی میکنم و در رشته ایرانشناسی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه سنت پترزبورگ در روسیه فارغالتحصیل شدهام و محقق دوره دکتری در رشته ایرانشناسی هستم؛ علاقه من تدریس زبان فارسی و مطالعه در مورد ادبیات ایران است و در حال حاضر استاد زبان فارسی در دانشگاه تالین هستم. هنگامی که از دانشگاه مسکو با درجه کارشناسی ارشد در زمینه زبان فارسی فارغالتحصیل شدم با کمک همکارانم توانستیم در قرن بیست و یکم، مجدداً مرکز شرقشناسی را در دانشگاه تالین تأسیس کنیم و بنده تدریس و تحقیق در حوزه زبان و ادب فارسی را بر عهده گرفتم. ما در استونی دانشجویان و محققان علاقهمند به ایران داریم ولی متأسفانه منابع و متون مورد استفاده توسط محققان تدریس زبان فارسی در دانشگاه تارتو (University of Tartu) بهرهگیری از متون انگلیسی بوده است. این یک مشکل است که شما زبان و ادب را تدریس کنی و برای همیشه بخواهی از متون غیر آن زبان و از برگردانهای متنی بهره ببری. من امیدوارم که در آینده این فرصت را داشته باشم که کتابهای ارزندهای را از زبان فارسی به زبان استونیایی ترجمه کنم البته در حال حاضر کار من بیشتر صرف آموزش زبان فارسی در دانشگاههای کشور استونی میشود و کمتر فرصت انجام برگردان به فارسی را دارم. از قرن نوزدهم مباحث مربوط به ایرانشناسی در دانشگاه تالین مورد توجه بوده است. در اول قرن نوزدهم میلادی مرکز شرقشناسی در استونی تأسیس شد و هم زبان فارسی و هم زبان عربی در دانشگاه تارتو که دانشگاه ملی و مادر کشور استونی است تدریس میشد و از قرن نوزدهم نسخ خطی به زبان فارسی از کشورهای مختلف به دانشگاه تارتو آورده شد و استادان مشهوری در این دانشگاه تدریس میکردند و البته محققان اهل استونی علاقه زیادی به مطالعه در مورد زبان فارسی داشته و هنوز هم دارند. تعدادی از کتابها و آثار مشهور ایرانی به زبان استونیایی ترجمه شده است. بوستان و گلستان سعدی، آثاری از رودکی و رباعیات خیام از این جمله است. مترجم این آثار، «هالجند اودام» (Haljand Udam) است که خودش زبان فارسی را یاد گرفته بود. ایشان ابتدا زمینشناسی خوانده بود ولی بعد علاقهمند به مطالعه و بررسی آثار زبان و ادب فارسی شد و شیفته فرهنگ و ادب ایران شد. او در ادامه مطالعه زبانهای شرقی را در دانشگاه مسکو و دانشگاه تاشکند ادامه داد و توانست در سال 1971 از پایان نامه دکتری خود با عنوان «پیرامون معانی و واژههای صوفیانه فارسی» با موفقیت دفاع کند. این دانشمند بزرگ استونیایی در سال 2005 درگذشت.
البته این مشکلی است که کم و بیش در بسیاری از نقاط جغرافیای فرهنگی ایرانشناسی شاهد آن هستیم و بسیارند ایرانشناسانی که ایرانشناس هستند ولی زبان فارسی را گاه بخوبی نمیدانند و گاه اصلاً نمیدانند. در کشور سوئد پارهای از آثار فرهنگ ایرانی از زبانهای دیگر اروپایی به زبان سوئدی برگردان شده است از جمله بسیاری از افسانههای ایرانی یا حتی آثار گرانسنگ فارسی چون گلستان سعدی و به همین دلیل نبود محققان و مترجمانی که به زبان فارسی تسلط دارند باعث شده مطالب مربوط به ایران را از متون انگلیسی مطالعه کنند.
دقیقاً و این خوب نیست و بهتر است محققان استونیایی زبان فارسی را فرا بگیرند و تحقیق خود در مورد ایران را مستقیم از متون فارسی انجام دهند. فرهنگ و ادب فارسی این قدر ظرفیت دارد که باید مستقیم وارد این سرزمین و فرهنگ شد و از آن بهره برد. تاکنون کسی را ندیدهام که به ایران سفر کرده باشند و علاقهمند و شیفته ایران و ایرانی نشده باشد.
متأسفانه در قرن بیستم از توجه و تحقیق در حوزه ادب و زبان فارسی کاسته شد و امروزه بیشتر آثار ترجمه شده از ادبیات ایران از زبانهای دیگر چون انگلیسی به زبان استونیایی ترجمه شده و در اختیار قرار گرفته است. بهطور مثال اشعار حافظ شیرازی از زبان انگلیسی به زبان استونیایی ترجمه شده است که طبیعتاً خیلی مناسب نیست. وقتی شعرهای حافظ از زبان انگلیسی به زبان استونیایی ترجمه و منتشر میشود، لطف شعر حافظ از بین میرود و واقعاً این کار ارزش زیادی ندارد.این نظر شخصی من است که اگر هیچ امکان دسترسی به ترجمه مستقیم یک متن به متن استونیایی نباشد باید از انگلیسی ترجمه کنند اما راه بهتر این است که مستقیم از فارسی به زبان استونیایی ترجمه را انجام دهیم. من تلاش دارم تا ارتباط دانشجویان و محققان استونی با ایران را مستقیمتر و عینیتر کنم تا شاید در آینده بهطور مستقیم بتوانیم از این آبشخور فرهنگی بهرهبرداری کنیم.
البته لازمه اینکه بتوان یک فرهنگ و آثار و میراث برخاسته از آن را دریافت مستلزم نه تنها آشنایی بلکه تسلط بر کلیت ساختارهای فرهنگی یک حوزه تمدنی است. زبان، آغاز کار است و باید نسبت به تقویت بنیه زبانی کوشا بود.شما هم اینک زمینههای گسترش آموزش زبان فارسی در کشور استونی را چگونه میبینید؟ آیا امکانی هست که بتوان در آینده مترجمانی و به دنبال آن ایرانشناسانی در این منطقه داشته باشیم؟
من در حال حاضر در دانشگاه تالین، زبان فارسی را تدریس میکنم بجز من در دانشگاه تارتو هم کسانی از دانشجویان ایرانی تلاش کردهاند که زبان فارسی را تدریس کنند اما به دلیل اینکه حلقه واسط بین دانشجویان استونیایی و معلم، زبان انگلیسی بوده لذا روند تدریس با مشکلاتی مواجه بوده است. عمده موفقیت من در تدریس این است که چون خودم اهل استونی هستم لذا میتوانم با دانشجویان از لحاظ زبانی بخوبی ارتباط برقرار کنم و دانشجویان را به نحو شایسته در یادگیری زبان فارسی کمک کنم.
در میان صحبتهایتان اشاره کردید که از قرن نوزدهم تعداد زیادی کتابهای فارسی به استونی آورده شده است. این کتابها قطعاً گنجینهای ارزشمند از آثار فارسی است.هم اینک این آثار در کجا نگهداری میشوند؟
عمده این کتابها در کتابخانه دانشگاه تارتو نگهداری میشود و من توانستم این کتابها را ببینم. در بین این کتب، نسخ خطی هم هستند و بیشتر دیوانهای شعرای فارسی هستند مثلاً نسخه دستنویس دیوان حافظ در کتابخانه تارتو نگهداری میشود که نسخه با ارزشی است.
در بازدید و گفت و گویی که با مسئولان و استادان دانشگاه تالین داشتم متوجه شدم در بخش شرقشناسی دانشگاه زبانهای دیگر از جمله چینی، عربی و ترکی تدریس میشد، وضعیت آموزش زبانهای خارجی غیر فارسی به طور کلی در دانشگاههای استونی چگونه است؟
تدریس زبان ترکی در دانشگاه تالین قدمت زیادی دارد. اصولاً مرکز شرقشناسی از بخشهای اولیهای بود که در دانشگاه تالین تأسیس شد. ما رابطه خوب و پر سابقهای با ترکیه داشتهایم اما امروزه وضعیت تدریس زبان ترکی مناسب نیست البته از نظر ترجمه وضعیت ترجمه متون از زبان ترکی به زبان استونیایی در مقایسه با ترجمه کتب فارسی وضعیت بسیار بهتری دارد. در مورد تدریس زبان عربی ما یک استاد بسیار خوب داریم که در دنیا مشهور است البته در کل وضع تدریس زبان عربی خوب نیست زیرا تدریس زبان عربی مثلاً به طور مشخص از سوی هیچ کشور عربی یا مؤسسه بینالمللی حمایت نمیشود اما از نظر ترجمهای باز وضعیت کتابهای ترجمه شده از زبان عربی در مقایسه با زبان ترکی بهتر است، اما وضعیت تدریس زبان چینی در استونی خیلی خیلی خوب است و این به این دلیل است که کشور چین از نظر اقتصادی بسیار قوی است و زمینه اقتصادی باعث شده است که تمایل دانشجویان به یادگیری زبان چینی بسیار زیاد شود. الان شش استاد در دانشگاه تالین زبان و تاریخ چین را تدریس میکنند که این حجم از فعالیت برای گسترش زبان و ادبیات چینی بسیار قابل توجه است.
دانش و تجربه فرهنگی ما به ما میگوید یکی از مشکلات گسترش روابط و تعاملات فرهنگی و بویژه زمینههای زبانی وادب فارسی عدم شناخت یک جامعه از جامعه دیگری است هرچند آن جامعه دارای فرهنگی غنی و تمدنی تاریخی باشد. در حقیقت رویآوری به امر ایرانشناسی بنا بر مقتضای فرهنگی و میزان شناخت دیگران از ایران مقولهای است که باید آن را میزان ارتباطات فرهنگی دانست. حال با توجه به صحبتهای شما که بسیاری از کتب و آثار فاخر زبان و ادب فارسی که قابلیت ترجمه به زبان استونیایی را دارد هنوز به این زبان ترجمه نشده است و در زمینه تدریس زبان فارسی هم جای کار بیشتر هست، پیشنهاد و راهکارهای شما برای توسعه حوزه ایرانشناسی در استونی، تدریس و ترجمه متون زبان و ادب فارسی به زبان استونیایی چیست؟
به نظر من، ما باید بیشتر برای دانشجویان و مردم استونی راجع به ایران صحبت کنیم. بسیاری از مردم عادی در استونی اطلاعات کافی راجع به ایران ندارند که کجا هست، زبان مردم در ایران چیست و چه تاریخ و پیشینه فرهنگی دارند. ما میتوانیم با برگزاری نشست، همایش، ترجمههای بیشتر از متون و کتب فارسی و نمایش فیلم برای مردم و بویژه دانشجویان نشان بدهیم که ایران کجاست و ویژگیهای فرهنگی و تاریخی ایران را به مخاطبان استونیایی نشان بدهیم.
تاریخ روابط فرهنگی ایران و سوئد در سالجاری مسیحی یعنی سال2017 وارد چهارصدمین سال خود میشود ولی با وجود این تاریخ طولانی مراودات سیاسی فرهنگی و تجاری باز عدم شناخت متقابل بر پا است و باید بیشتر به مقوله ایرانشناسی پرداخت.این وضعیت قطعاً در خصوص استونی از شرایط نامناسبتری برخوردار است.
بله واقعاً مقوله ایرانشناسی مغفول افتاده و این وظیفه نهادهای مرتبط است در این خصوص کوشش کنند مردم منطقه نوردیک، ایران را نمیشناسند و آگاهی نسبت به فرهنگ و تاریخ و تمدن عالی ایران و جایگاه فرهنگی تمدنی آن در درازای تاریخ ندارند. ما چگونه میتوانیم مطالعات ایرانشناسی را در منطقه توسعه دهیم. این سؤال سختی است. من فقط میتوانم نظر شخصی خودم را بگویم. بعضی از مردم در منطقه بالتیک، ایران را بخوبی میشناسند و به ایران سفر کردهاند البته تعداد این افراد هر چه بیشتر شود بهتر است. افراد زیادی را در استونی میشناسم که با ایران و فرهنگ ایرانی آشنا هستند و این آشنایی بیشتر از طریق مسافرت به ایران و ارتباط با دوستان ایرانی به دست آمده است. من تا حالا کسی را ندیدهام که به ایران سفر کرده باشد و وقتی برگشت بگوید که از ایران خوشم نیامده است. هر چه امکان سفر به ایران بیشتر باشد بالطبع آشنایی با مردم و فرهنگ ایران بین خارجیها بیشتر میشود. ما در استونی ضربالمثلی داریم که کوشش میکنم ترجمهاش را به فارسی بگویم. ما میگوییم: «چشم خود شاه است». یعنی اگر شما تا به چشم خودتان نبینید، نمیتوانید نظر درستی بدهید. ایران زیبا را باید از نزدیک دید.
مردم ایران همواره قدردان کسانی هستند که در حوزه فرهنگ و تاریخ و تمدن آنان مطالعه و تحقیق میکنند و آنان را شایسته تکریم و تجلیل میدانند و این یک خواست عمومی است که ایرانشناسان را در هرگوشه جهان بشناسند شما چه سخنی با ایرانیان و بویژه با جوانان ایرانی دارید؟
ما مردم جهان در جهان مدرن زندگی میکنیم و به نظر من ما همه مردم دنیا روز به روز بیشتر شبیه یکدیگر میشویم چون امکان آشنایی و ارتباط با یکدیگر را به وفور داریم اما در عین حال ما نباید فراموش کنیم که چه کسی هستیم و از کجا آمدهایم. ما باید موارد خوب را از سایر مردم دنیا یاد بگیریم اما همچنین نباید تمدن و رسوم خوب خود را فراموش کنیم.
گفتوگو از: سید عبدالمجید میردامادی ـ رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در سوئد
این گفتوگو نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.