زهرا سلیمیان در «معرفی و نقد کتاب تهران» نوشت: نمایشنامهی «سوءتفاهم» یک تراژدی است که در سه پرده نوشته شده است. این تراژدی در شهر کوچکی در چکسلواکی جان میگیرد. مارتا، دختری سیساله، با مادر شصتسالهاش مسافرخانهی کوچکی را اداره میکند. خدمتکار پیری در این مسافرخانه کمکحال آنهاست. یان برادر و فرزند سیوهشتسالهی آنها، پس از بیست سال دوری، با همسرش نزد مادر و خواهرش بازمیگردد. رابطهی میان این سه نفر هستهی اصلی داستان سوء تفاهم را میسازد؛ داستانی سرشار از خشونت، غم، یأس، استیصال، کینه، عشق، انتقام و به تأکید خود کامو، سرشار از «پوچی و طغیان» است.
مارتا، بنابر گفتهی مادر، جدی و خشک است و هرگز خوش گذرانی نمیکند. پدرش را سالها پیش از دست داده و تنها نقطهی اشتراک خود با مادر و دلیل عشق او به خودش را همدستیشان در جنایت میداند. مارتا به دنبال گرماست. گرمایی که در سرزمین دیگر یافت میشود، سرزمینی جز اروپا. آرمانشهر مارتا زندگی زیر آفتابی است که روح را از تمام سؤالها میزداید و تنها راه بهدستآوردن پول برای رسیدن به آنجا، همکاری در جنایت است.
مادر اما خسته شده است. خسته از جنایت. او به بیخیالی و آسودگی نیاز دارد. امروز که یان به خانه برگشته، مادر ادعا میکند که او را نمیشناسد اما با او رفتار عجیبی دارد. یان برای او مانند دیگر قربانیان نیست. مادر میخواهد امشب دیگر دست به جنایت نزند و بخوابد. او حالا پس از گذراندن عمری که با خون دیگران آمیخته شده، دیگر شهری آرمانی برای خود متصور نیست. برایش فرقی ندارد که در سرمای اروپا بمیرد یا گرمای آفریقا.
یان بیست سال است که رفته و حالا با کولهباری از خوشبختی، موفقیت و پول به دامان خانواده برگشته و منتظر است تا بهگرمی از او استقبال کنند؛ گوسفندی در مقابلش ذبح شود و بتواند خانوادهاش را خوشبخت کند. به همین دلیل است که وقتی با استقبال مادر و خواهر روبهرو میشود، تعجب میکند. با آنکه حس میکند همه چیز به شکل عجیبی مشکوک است، سراغ همسرش که در مسافرخانهی دیگری از تنهایی غصهدار و منتظر اوست، نمیرود و شب را در قتلگاه میگذراند.
ماریا همسرِ یان، از همان سرزمینی آمده که مارتا آرزویش را دارد. او از ابتدا به این مهمانسرا و این کشور که مردمش نمیخندند، مشکوک است و دائماً از یان میخواهد که خود را به مادر و خواهر معرفی کند و زودتر از اینجا بروند. او نگران است اما خودش هم دقیقاً نمیداند از چه چیز نگران است.
در مثلثی که کامو ترسیم کرده (مارتا، مادر، یان) هیچ رأسی قویتر از رأس دیگر نیست. هر سهی آنها تلاش دارند تا این مثلث را به حرکت درآورند. گاهی کفه به سمت یان حرکت میکند و گاهی مادر و گاهی هم مارتا، اما آنچه در برخی لحظات بیشتر به چشم میخورد، کشمکشی است که میان خواهر و برادر شکل گرفته. به عبارت دیگر، هیچ کدام از این سه نفر در پیشبرد درام نقش اصلی را بازی نمیکنند. هر سه به یک اندازه به سوءتفاهم دامن میزنند.
صحنههای سوءتفاهم یکی پس از دیگری نموداری است از روابط پیچیدهی انسانهایی که نمیتوان آنها را سیاه، سفید یا حتی خاکستری دید. آدمهای این نمایش رنگ خود را دارند. ترکیبی از رنگهای بیاسم. نه میتوان به آنها حق داد نه میتوان حق نداد. آنقدر در انجام کارهایشان مصمم هستند و آنقدر دلیل دارند که در لحظاتی میتوان نتیجه گرفت که وظیفهای جز این نداشتهاند. آنها ناگزیر از چنین انتخابی بودهاند؛ جبری که طبیعت بر آنها روا داشته و آنها با آغوش باز آن را پذیرفتهاند.
درصحنهی اول از پردهی اول، کامو بیپروا از جنایت حرف میزند. او چیزی را پنهان نمیکند. ما را به دنبال پیداکردن کلید جنایت نمیکشاند. هدف کامو خلق هرچه بهتر یک داستان پلیسی نیست. او میخواهد از انسان و ترسهایش حرف بزند؛ از رنجهایش، حسرتها و دلزدگیهایش. کامو از مرگ سخن میگوید. با بیان آشکار و صریح جنایت از همان ابتدا تکلیف خواننده با داستان روشن میشود. جنایتی در کار است و آنچه در این نمایشنامه اهمیت دارد، رابطهای است که میان اجزای جنایت شکل گرفته.
کامو معنای امری به نام «سوءتفاهم» را در همان ابتدا بهصورت ضمنی و در پس گفتوگوها برایمان تعریف میکند: شاید بیهوده میگوییم سوءتفاهم امری است که پیش میآید. مادر و مارتا سوءتفاهم را پیش میآورند و آن را ایجاد میکنند.
در سوءتفاهم، کامو به شکلی زیبا و بیرحمانه پرده از رنگهای خالی از حقیقتِ زندگیِ روزمره برمیدارد و جانِ زندگی انسان را در قالب داستانی زنده و محکم به تصویر میکشد.
به گزارش «معرفی و نقد کتاب تهران»، نویسندهی معروف سوءتفاهم، آلبر کامو، در سال ۱۹۱۳ در الجزایر متولد شد و در سال ۱۹۶۰ از دنیا رفت. او فیلسوف، روزنامهنگار فرانسوی و یکی از نویسندگان بزرگ قرن بیستم است. از آثار مشهور او میتوان به رمان بینظیر و مشهور «بیگانه» و «افسانهی سیزیف» است.
کامو نمایشنامهی سوءتفاهم را در سال ۱۳۴۳ نوشت و در سال ۱۹۵۸ بازنویسی کرد. آنچه امروزه در فرانسه به زبان اصلی (فرانسوی) منتشر میشود، همان نسخهی اصلاحشده است. کامو در نسخهی ۱۹۵۸ بسیاری از جملات را حذف و برخی را نیز به جملات تلگرافی تبدیل کرده است. او در اصلاحِ سوءتفاهم، کلمات خاص خود مانند «طغیان» و «پوچی» را بیشتر به کار برده است.
خشایار دیهیمی، همانطورکه در «یادداشت مترجم» نوشته، متن ۱۹۵۸ را مبنای ترجمه قرار داده و در قسمتهایی که جملات تلگرافی برای خوانندهی فارسیزبان مبهم بوده از متن ۱۹۴۳ بهره برده است. این کتاب را نشر ماهی در سال ۱۳۹۵ در ۹۶ صفحه چاپ کرده است.