تعجب لاریجانی از مهر محرمانه، اعتراض 21 نماینده به لاریجانی انتقاد مطهری به مجمع، منوی جدید نفتی برای خارجیها، ارسال بمب پیشپرده انتخابات میان دورهای امریکا، دلار زدایی دو غول اقتصادی، درخواست وزیر برای نجات سیستان، شدت تورم بر دهکهای بالا، آغاز مبارزه با بیماری مهلک قاچاق کتاب، رکورد تاریخی گرانی مسکن، استقبال وزیران پیشنهادی از فرم شفافیت و انضباط مالی، تکرار بحران موشکی؟ پیدا و پنهان کابینه نیم بند «عبدالمهدی»، از مواردی است که موضوع گزارش های خبری و تحلیلی روزنامه های امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامه های امروز شنبه، پنجم آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شدند که حمایت روسیه از عربستان، اختلاف نظرها بر سر هیأت نظارتی مجمع، دلار زدایی دو غول اقتصادی، ادامه واکنش های طنز و جدی به گلایه های اسحاق جهانگیری از اختیاراتش در دولت تعجب لاریجانی از مهر محرمانه یک نامه و عناوین مرتبط با سفر زائرین اربعین، از مواردی است که در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته تر از سایر موضوعات منعکس شده است.
روزنامه خراسان عنوان دلار زدایی 2 غول اقتصادی را تیتر یک امروز خود کرد و از امضای توافق 30 میلیارد دلاری بین چین و ژاپن برای مبنا قرار دادن پول ملی در تجارت دو جانبه خبر داد. این روزنامه در گزارشی دیگر از نامه وزیر کشور به سازمان برنامه برای جبران خسارات وارد شده به سیستان خبر داده است.
روزنامه شرق عنوان تعجب لاریجانی از مهر محرمانه را از اظهارات علیرضا رحیمی عضو هیأت رئیسه مجلس انتخاب کرده که طی آن به موضوع تکذیب ادعای اخذ گرین کارت تعدادی در خلال مذاکرات برجام اشاره شده است. این روزنامه در سرمقاله امروزش به قلم احمد غلامی یادداشتی با عنوان استراتژی روحانی علیه خودش منتشر کرده است.
روزنامه آفتاب یزد عنوان حمایت روسیه از سعودی را تیتر اصلی صفحه نخست امروز خود کرده و در گزارشی به واکنش روس ها در مقابل اظهارات رسمی سعودی درباره قتل خاشقجی پرداخته است. این روزنامه گفت و گویی با محمد مهاجری فعال رسانه ای اصولگرا انجام داده و عنوان آن را «ما اصولگرها فشل شده ایم» برگزیده است.
روزنامه کیهان عنوان نمایندگان مجلس خواستار شدند؛ اقدام متقابل با دیپلماتهای آلمان کمترین واکنش به بازداشت اسدی است را تیتر یک امروزش کرده و در ستون یادداشت روز امروز خود به قلم محمد صرفی مطلبی با عنوان جای خالی نیچه در پیادهروی اربعین! منتشر کرده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم؛
آقای جهانگیری، چرا هنوز بر کرسی نشسته اید؟
عبدالحسين طوطيايي، كارشناس اقتصادي طی یادداشتی که روزنامه قانون در صفحه نخست امروزش چاپ کرده، نوشت: آقای اسحاق جهانگیری اولین شخصیتی از کرسینشستگان مدیریت کلان کشورمان نیست که بیش از پاسخگویی در حوزه اختیاراتش، اتفاقا خودش زبان به نقد و شکوه از تنگناها مي گشايد. به نظر میرسد اینگونه سلوک با مردم شیوه مرسوم بسیاری از صاحبان کرسی در کشورمان تاکنون بوده است. شیوهای که به جای پاسخ به مطالبات جامعه خود، گریز به جلو كرده و تا میتوانند شرایط را نقد میکنند. از آن سو مردم نیز ناگزیر نه تنها از طرح مطالبات خود منصرف شده بلکه چه بسا به همدردی و دلسوزی با این گروه از مسئولان واداشته شوند. پرسش این است که آیا چنین روال نامتعارفی نادیده انگاشتن حقوق مردم و نوعی جفا به آنها محسوب نمیشود؟
مردمی که به هر حال تخم مرغهای مطالبات خودرا در سبد این بزرگواران قرار دادهاند چرا باید اکنون به جای تکیه بر اقتدارشان از حق پرسشگری خود چشم بپوشند؟ آقای جهانگیری بهتازگي در تلاش برای برائت خود از ناملايمات حال حاضرکشور اظهار داشته اند که بسیاری از حقایق وجود دارد که در این شرایط مصلحت طرح آنها نیست و نیز افزودهاند که از من آنقدر سلب اختیار شده است که قادر به جابهجایی حتی منشیام هم نیستم! به نظر میرسد آقای جهانگیری برای این درد دل شتاب و افراط زیادی به خرج داده و پیشبینی اثرات روانی این گونه گفتار با مردم را نکردهاند. از فرهیختهای مانند معاون اول محترم دستگاه اجرایی کشور و با پیشینه چند دهه مدیریتهای کلان واقعا دور از انتظار است که برای تحبیب قلوب بیشتر این گونه خود را بیسر و یال و اشکم و کوپال توصیف كرده و خودزنی کنند. آیا احتمال نمیدهند که مخاطبان انبوه ایشان از گروههای همسو و ناهمسو بپرسند که پس چرا بیش از پنج سال و این گونه دست و پا بسته بر اریکه معاونت اولی دستگاه اجرایی کشور تکیه زدهاید؟ آیا چنین توجیهی مصداق عذر بدتر از گناه به شمار نمیآید؟ آقای جهانگیری در ابراز ناتوانی و درد دل خود درعین حال از اصطلاح مکرر و شناخته شده «در این شرایط صلاح نیست که حقایق را بگویم» استفاده کردند.
مردم ما سالیان متمادی است که باوجود دگرگونی مستمر در شرایط زمانی اما همواره با این اصطلاح تکرار شده « در این مقطع و شرایط حساس زمانی» در پشت دیوار حقایق به انتظار ایستادهاند. آنها چه بسا همواره از خود بپرسند سرانجام این شرایط خاص چه زمانی به پایان میرسد ؟ آیا آنها حق ندارند سوار هواپیمایی نشوند که کمک خلبان از کابین خود اعلام ميكند که آنچنان دستهایش بسته است که یارای فشردن حتی یک دکمه یا اهرم را برای هدایت هواپیما ندارد؟ به نظر میرسد این شیوه از کنش عمدتا ویژگی مشترک آن دسته از مسئولانی است که در زیر بیرق و ادعای اصلاح طلبی در تلاش بودهاند، در گفتار و نه الزاما کردار و با ترفند مظلوم نمایی هر دو هندوانه میز و مردم را در یک دست بگیرند. رییس جمهوری که خودرا تدارکاتچی میداند یا معاون اولی که در افراط از نقد و گلایه خودرا مسلوبالاختیار درتغييرمنشی خود میداند اما همچنان با استعفا و در«این شرایط حساس زمانی» بیگانهاند. آنها باید به مردم نيز حق بدهند که از مرز همدردی عبور کرده و تلاش كنند قبل از هر پروازی از هواپیمایی این چنین پرخطر بگریزند. آیا این چنین ابراز ناتوانی زیبنده معاون اولی است که در همه روزها و شبها در جلسات و تریبونهای مختلف بوده و حتی میتواند دلاری را به نام خود در تبادلات پولی ثبت كند. بايد به جناب جهانگیری و دیگر مدیریتهای کلانی که هم به قدرت و نیز ادعای اصلاح طلبی مزین هستند، تاکید كرد که مردم از این دوگانگي آنان حتی بیش از رقبایشان خسته شدهاند. چهرههای دوگانهای که با چنین ترفندهایی به منابعی از قدرت تبدیل شدهاند که در عین حال حق پرسش را به شیوه نرمافزاری از جامعه مخاطب خود ستاندهاند. مردمی که در این سرگردانی سالیان متمادی است که با تریبونهایی سروکار دارند که با تهدید نخنما شده بگم بگمهای خود، آنان را در برزخ پرسش و دفاع معطل نگه داشتهاند.
آیا رویکرد اروپا به عربستان سعودی تغییر کرده است؟
روزنامه جمهوری اسلامی در بخشی از سرمقاله امروزش با عنوان روی دیگر ماجرای قاشقجی نوشت: اینکه این روزها میشنویم سران کشورهای غربی یکی بعد از دیگری اعلام میکنند در روابط خود با رژیم عربستان ممکن است تجدیدنظر کنیم، یک ظاهرسازی سیاسی است که برای فریب دادن افکار عمومی تدارک دیده شده است. دولتهای غربی اگر واقعاً به خاطر پایمال شدن حقوق بشر توسط عربستان در ماجرای جمال قاشقچی میخواهند این کشور را تحت فشار قرار دهند، چرا به خاطر کشتار وسیعی که دولت عربستان در یمن مرتکب میشود هیچ عکسالعملی نشان نمیدهند؟ چرا در برابر کشتار شیعیان قطیف واکنشی نشان نمیدهند؟ چرا با اینکه میدانند دولت عربستان در بحرین به آل خلیفه برای کشتار مردمی که به صورت مسالمت آمیز تظاهرات میکنند و خواستار حقوق قانونی خود هستند کمک میکند، اعتراضی نمیکنند؟ دولتهای غربی نه تنها در برابر اینهمه جنایت آل سعود عکسالعملی نشان نمیدهند، حتی به این رژیم کمک هم میکنند کما اینکه در حمایت از تروریستهائی همچون داعش، القاعده، النصره، احرارالشام و ارتش باصطلاح آزاد سوریه که سرتاسر منطقه خاورمیانه را ناامن کردهاند با رژیم آل سعود همراهی هم میکنند.
در کنار این واقعیت شفاف، سران کشورهای غربی این را هم میدانند که جمهوری اسلامی ایران بزرگترین قربانی تروریسم در منطقه است. آنها در برابر جنایاتی که منافقین علیه مردم و دولتمردان ایران مرتکب شدند، نه تنها واکنشی نشان ندادند بلکه آنها را در آغوش گرفتند. مقامات اروپائی و آمریکائی جنایات صدام در به راه انداختن جنگ و تجاوز به پنج استان ایران و کشتن آنهمه مردم بیدفاع با سلاحهای شیمیائی و موشکهائی که خانهها، مدارس و مساجد را ویران کردند را نه تنها محکوم نکردند بلکه به او سلاح بیشتری دادند و تمام کارخانههای تولید سلاحهای شیمیایی خود را در اختیار او گذاشتند. این عملکرد غربیها کاملاً نشان میدهد آنها در ادعاهایشان مبنی بر حمایت از حقوق بشر دروغ میگویند و در ماجرای جمال قاشقچی نیز اگر ژست تجدیدنظر در روابط با رژیم سعودی میگیرند دنبال تحقق اهداف سودجویانه خودشان با استفاده از موقعیتی که پیش آمده است هستند.
واقعیت این است که جمال قاشقجی اکنون به ابزاری تبدیل شده که دولتها هر کدام بسته به نوع منافعی که در نظر دارند به دست آورند با آن بازی میکنند. آمریکا میخواهد آل سعود را بیشتر بدوشد و شخص ترامپ میخواهد در انتخابات میان دورهای کنگره از ژست حقوق بشری به نفع حزب جمهوریخواه بهره ببرد، دولتهای اروپائی هم درصدد بالا بردن حجم قراردادها و افزایش قیمت سلاحها، و هر کالای دیگری که در عربستان میفروشند هستند و ترکیه هم علاوه بر دنبال کردن هدف احیاء امپراطوری عثمانی و گوشمالی دادن مخالفان اخوان المسلمین در منطقه به دلارهای نفتی آل سعود هم چشم دوخته است. این است دنیای کثیف سیاستی که زمامداران غربی و دست پروردههای آنها ساختهاند.
اگر میخواهیم سیاست را از آلودگیها دور سازیم و افکار عمومی جهان امروز را با سیاست صحیح آشنا کنیم، باید این واقعیتها را منتشر نمائیم و البته خودمان نیز از این قبیل آلودگیها دوری نمائیم. امروز، دنیای سیاست بسیار کثیف است. پالایش سیاست از آلودگیها وظیفه بزرگ رسانهها و سیاستمدارانی است که میخواهند انسانی زندگی کنند.
جای خالی نیچه در پیادهروی اربعین!
محمد صرفی در ستون یادداشت روز کیهان در یادداشتی با عنوان جای خالی نیچه در پیادهروی اربعین!» نوشت: خدا مرده است»! این عبارت مشهور نیچه فیلسوف شهیر آلمانی است. منظور او از این عبارت که از زبان یک دیوانه در کتاب «دانش طربناک» بیان میکند، اشاره به زوال ایمان، اعتقاد و امور قدسی در عصر معاصر است. زوالی که عامل و مسبب آن انسان است. او در عبارتی دیگر، عصر حاضر را عصر پایان معجزات معرفی میکند و در توصیف آن میگوید؛ «دیگر نه عصا مار شد، نه دریا شکافته شد، نه ماه به دو نیم تقسیم شد، نه کودکی بدون پدر متولد شد، نه مردهای زنده شد، نه انسانی در دل ماهی رفت، نه شتری از دل کوه بیرون آمد، نه آتشی گلستان شد، نه انسانی با حیوانات سخن گفت، نه کسی سوار بر قالیچهای پرواز کرد.»
حذف ایمان در عصر معاصر به ظهور خدایان یا بهتر است بگوییم بتهای جدید انجامیده است. تیم وو (Tim wu) استاد حقوق دانشگاه کلمبیا و مبدع تئوری «بیطرفی شبکهای» است و در سال ۲۰۱۳ او بهعنوان یکی از «100 حقوقدان تأثیرگذار آمریکا» برگزیده شد. وی در مصاحبه با نشریه آتلانتیک درباره آخرین کتاب خود با عنوان «تاجران توجه: تلاشی حماسی برای ورود به مغز ما» (چاپ 2016) به نکته جالبی اشاره میکند؛ «یکی از تزهای ظریف کتاب این است که تجارت در قرن بیستم جای دین را گرفته است. در بخش طولانیتر حیات بشر، چه کسی افکار ما را شکل میداد؟ مبلّغان و دین این کار را میکردند. اما من فکر میکنم تجارت، با استفاده از تبلیغات، دین را بهعنوان آموزگار اصلی سعادت بشر سرنگون کرده است.»
این اظهارنظر محقق آمریکایی را میتوان شکل امروزی نظریه فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم دانست. اگر نظریه تیم وو را مبنا قرار دهیم که تجارت جای دین را گرفته است، این پرسش قابل طرح است که خدایان (موفقترین تاجران) عصر جدید چه کسانی هستند؟ اپل، آلفابت(مالک گوگل)، آمازون و مایکروسافت جزو ارزشمندترین شرکتهای دنیا هستند و هر چهار مورد نیز در عرصه فناوری اطلاعات – بخوانید تجارت تبلیغات - فعالیت میکنند. این شرکتها مشتریهای خود را بهتر از هر کسی میشناسند؛ بهتر از والدین، بهتر از همسر، بهتر از دوستان و همکاران و اغراق نیست اگر بگوییم حتی بهتر از خودشان!
در دنیایی که همه چیز قابل اندازهگیری و تبدیل شدن به مولفهای تجاری دارد، جمع شدن سالانه میلیونها نفر در گوشهای از دنیا و پیادهروی دهها کیلومتری و بلکه صدها کیلومتری برخی از آنان چه معنایی دارد و با کدام الگوریتم قابل تحلیل و محاسبه است؟ مراسمی که از یک دهه پیش رشدی تصاعدی و انفجاری به خود گرفته و از هزاران تن، اینک به 20 میلیون نفر رسیده و بیشک این افزایش در سالهای آینده نیز ادامه خواهد داشت.
زیارت اربعین اگر تا چند سال پیش، فعالیتی نخبگانی و محدود بود اینک به مراسمی جهانی تبدیل شده است. این مراسم دارای مختصات و ویژگیهای منحصر به فرد و خاصی است که اطلاق عبارت «معجزه عصر جدید» برای آن مناسب به نظر میرسد. گردآوری هدفمند چند صد نفر در یک مکان مشخص نیاز به برنامهریزی دقیق، تامین بودجه، مدیریت انسانی، تبلیغات وسیع و عوامل متعدد دیگر دارد. نبود یا نقص هر کدام از این عوامل و اسباب، برنامه را دچار اختلال و حتی شکست میکند. چه کسی این 20 میلیون زائر پیاده را دعوت کرده است؟ کدام اتاق فکر و مدیریت منسجم پشت این برنامه است؟ تدارکات سنگین و بودجه عظیم این برنامه را چه کسی تقبل و تضمین کرده است؟ اگر شرکتهای بزرگ دنیا میخواستند این تعداد آدم را دور هم جمع کنند، چقدر هزینه و تبلیغات باید میکردند؟ از چه ترفند، شعار و جذابیتی برای جلب توجه این جمعیت انبوه باید استفاده میکردند؟ اصلاً فرض کنید موفق هم میشدند، چه باید کنند و به این آدمها چه بدهند که نهتنها سال دیگر هم بیایند بلکه افراد جدید نیز به آنها اضافه شوند؟