امروز که به یاد میلاد پیامبر رحمت و رأفت و پیشوای راستی و راستگویی به جشن و سرور ایستادهایم، جا دارد به کارنامه خود به عنوان مدعیان پیروی از آن راهنمایان خوشبختی بشر نیک بنگریم و مدعای خود در تبعیت از آن چراغهای هدایت را به بوته نقد بسپاریم.
انقلاب اسلامی ما در سال ۱۳۵۷، با همه خطاهای کوچک و بزرگی که میشد مرتکب نشویم و شدیم، به اعتراف صاحبنظران تاریخ و جامعهشناسان انقلاب، مسالمتآمیزترین انقلاب تاریخ معاصر بود. ما به پیروی از الگوی نهضت سراسر افتخار آخرین فرستاده خدا و خوشهچینی از مکتب پیشوایان پس از او و همنشینان پاکش، بر طومار بیش از بیست و پنج سده خودکامگی مهر پایان نهادیم به امید آن که پس از آن روزگار تلخ، روزهایی چون شکر آید.
در آن روزها فارغ از مذهب و دین و مسلکی که هر یک بدان دل بسته بودیم در کنار یکدیگر ایستادیم، کینههای گذشته را از دل شستیم و برای آیندهای روشنتر دست همکاری و همیاری فشردیم. هیچ قشری و صنفی و حزبی و قومی ادعای آن را نداشت که عبور از پل پیروزی را به تنهایی به انجام رسانده است و به قدر خویش کوشیدیم کاری پیامبرانه کنیم. یادمان بود که به وقت فتح مکه که پیشقراولان سپاهش فریاد «امروز، روز انتقام است» را سر دادند تا تاوان آن همه جفا و ناجوانمردی که در حق خود و خانواده و اموالشان رفته بود بازستانند، آن راهبر فرزانه ندا داد که «امروز، روز رحمت و بخشش است».
صدافسوس که از همان روزهای نخست تکهابرهای نسیان در آسمان پیروزیمان پیدا شد و به تدریج فراموش کردیم برای چه آمدهایم. تا کار به جایی کشید که خشونتورزی، حتی گاهی به نام مهرورزی، به جای تعامل نشست و برکشیدن کینههای دیروز جای بذرافشانی امیدهای فردا را گرفت. جاری ساختن سیل تهمت و افترا به سوی یکدیگر را مباح دانستیم و یادمان رفت که آمدهایم سفرههای تهی مردمان رنجکشیده را پر کنیم و به جای آن که تهیدستان قربانی ظلم و فساد که انسانیتشان را چپاولگران مال و ناموس به یغما برده بودند، بر سر سفره انقلاب بنشانیم، به یکدیگر تنه زدیم تا مبادا دیگری زودتر و بیشتر از ما نصیبش گردد.
مردم را نه به عنوان غایتی در خود، که به مثابه ابزاری برای دستیابی به مقصود خود نگریستیم و آن شد که نباید میشد. امروز و در هنگامهای که بدخواهان این آب و خاک عرصه را بر مردمان نجیب این مرز و بوم تنگ کردهاند، انسجام ملی و وحدت درونی ما اهمیتش از تلاش برای وحدت در میان برادران و خواهران مسلمانمان در سراسر دنیا کمتر نیست. سرمایه اجتماعی، اصلیترین و اساسیترین پشتوانه ما در عبور از برهه خطرناکی است که در آن قرار گرفتهایم؛ بسیار گرانبهاتر از هر سلاح جنگی، سرمایه مالی، و حتی توانایی در ایفای دیپلماسی فعال.
از همین روست که ضرورت شکلگیری یک گفت وگوی ملی که در آن همه ایرانیان بنا به منزلت برابری که در شهروندی با یکدیگر دارند (همه شهروندانی درجه یک هستیم) مشارکت فعال داشته باشند یک ضرورت انکارناپذیر است. به جای آن که با فرو ریختن آتشبار تهمت و افترا و دشنام بر سر یکدیگر بر تلخکامیهای مردممان بیفزایم، زمان آن فرا رسیده که خاضعانه بپذیریم که ایران از آن همه ایرانیان است، که فرایندهای تصمیمگیری کلان بدون به رسمیت شناختن تنوع و تعدد الگوهای زیستی و لحاظ کردن سازوکارهای خرد همگانی راه به جایی نمیبرد، که پاسداری از منافع بلندمدت ملی و نه دفاع لجوجانه از منافع گروهی، قشری، صنفی، محلی و حزبی ماست که ثبات و اقتدار را به کشور بازخواهد گرداند، که در عرصه سیاست حقانیت این یا آن عقیده و مسلک و مرام اساس موضوعیت ندارد و مبنای حکومت تکیه بر اجماع همپوش میان گفتمانهای به لحاظ اخلاقی معقول است، که محو مناسبات ظالمانه و تبعیضآلود و تلاش برای شکلگیری نظام همکاری عادلانه میان همه شهروندان نیازی بنیادین و فوری است، که عذرخواهی رسمی از همه نارواهایی که در گذشته بر افراد و گروهها رفته و کوشش برای جبران آن و التیام زخمهای بر جای مانده از گذشته با سلوک پیامبران و از جمله آخرین پیامآور رحمت و رأفت سازگار است.
من به سهم خود تنها و تنها از همه آنهایی که عرق دین خواهی یا شور انقلابیگریشان آنها را وامیدارد، وجود «دیگری» برنتابند و چنان کنند که سخنش در هیاهوی دشنامها شنیده نشود فروتنانه دعوت میکنم به اندکی تأمل و درنگ در راه طی شده. مبادا ما داعیهداران پیروی از آیین محمدی نه دعوتکنندگان به کلمه توحید و توحید در کلمه، که آتشافروزان شعلههایی باشیم که ملک و مملکت در آن بسوزد و خاکسترش را گردباد تاریخ به هیچستان ببرد.
والسلام علی من اتبع الهدی.