ماجرای کلاهبردای یکی از ستارههای ملی پوش فوتبال ایران از رفیق و هم تیمی خود در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ به جنجالیترین سوژه روز فوتبال ایران تبدیل شد.
به گزارش تابناک ورزشی، این ماجرا به قدری عجیب بود که با گذشت سالها هنوز هم تبعات و صداهای زیادی از آن شنیده میشود به خصوص از جانب طرفی که به عنوان کلاهبردار باعث شد تا منزل مادر داود سیدعباسی ستاره سابق تیم ملی و سرخابیها در مزایده بانک قرار بگیرد.
داود سیدعباسی که روزهای بسیار سختی را تجربه میکرد با بیان این که تنها به خاطر رفاقت و باز کردن گرهای از مشکلات دوست صمیمی اش زیر بار گرو گذاشتن سند ملک مادرش رفت، اما ضربه بدی خورد ، جزئیات ناگفته از این پرونده را رسانه ای کرد. او در مراسم ختم برادر مرحومش با مامورانی روبرو شد که حکم تخلیه منزل مادری اش را در دست داشتند.
خانه مادرم را برسم رفاقت گذاشتم اما عواقب سنگینی داشت
تاریکترین نقطه زندگی من در ورزش همان مقطعی بود که با این اتفاق روبرو شدم. همیشه در زندگی خصوصی و ورزشی نگاه دوستانه و رفاقتی داشتم. باید در راه رفاقت هرکاری از دست مان برمی آید انجام دهیم. یکی از این به اصطلاح دوستان نزدیک، کمکی از من خواست که برحسب رفاقت و اطمینان من سند منزل مادرم را در گروی بانک گذاشتم. اجباری هم در کار نبود، چون من دلی این کار را انجام دادم . شاید جالب باشد بدانید من آن روز اصلا تهران نبودم و در مشهد حضور داشتم. با یک تماس تلفنی و درخواستی که از من شد خانه مادرم را گروی بانک گذاشتم تا این وام واریز شود، اما متاسفانه این اعتماد عواقب سنگینی برای من در پی داشت.
شوخی شوخی خانه مادرم رفت به مزایده
از همان سال اول ماجرا من فهمیدم که یک قسط هم واریز نشده است. با این آدم صحبت میکردم و نگرانی ام را بروز میدادم، اما ایشان مدام وعده میداد که جای نگرانی نیست، مگر من کلاهبردارم، مگر من اصلا چنین آدمی هستم. سه چهار سال درگیر این موضوع بودم. هر روز اخطاریه و حکم میرفت درب منزل مادرم و کلی استرس به خانواده وارد میشد. همه این اخطاریهها موجود است و هیچ وقت بدون سند نخواستم کسی را قضاوت کنم. آن جا بود که فهمیدم خانه مادرم شوخی شوخی به مزایده رفته است.
چهارسال گذشت و یک ریال نداد
خودم منزل مادرم را خریدم. نباید بگویم، اما واقعا این اتفاق افتاد و مجبور شدم منزل خودم را دوباره بخرم و وکیلم با کلی دوندگی این ملک را از بانک پس بگیرد و از مزایده خارج کند. آن موقع نمیتوانستم شکایتی داشته باشم، چون باید اول دین به بانک را پرداخت میکردم. اول باید تسویه میکردم و بعد میرفتم شاکی میشدم. آن روز اتفاقا من یک جلسهای هم با این آقا داشتم به همین خاطر وقتی خانه را از بانک خریدم با این آقا توافق کردیم که ظرف شش ماه این پول به حساب من برگردد، اما از آن شش ماه الان چهار سال گذشته دریغ از یک ریال برگشت از آن دین.
ماجرا را به همه طور دیگری گفته بود
از طریق وکلایم اقدامات را انجام دادیم و حکم اولیه در دادگاه بدوی را گرفتیم. این جا که بحث پول نیست و بحث سوای پول است. چون حرفهایی نقل محافل شد که همه واقعیتها را برعکس و بسیار بد جلوه میداد. من مانده بودم وسط حرفهایی که هر کس به کسی میگفت. آنها با دیدن من و شنیدن اصل ماجرا میگفتند ما چیز دیگری شنیدم. این ماجرا سوای از پول است و میخواهم که حق به حقدار برسد. این پرونده خدا را شکر به خوبی پیگیری شد و هفته قبل هم اولین حکم بدوی را گرفتم و تا آخر روال قانونی آن پیش خواهد رفت.
حکم جلب را برای دشمنم هم نمی خواهم
روال قانون هر چه باشد همان خواهد شد، اما امیدوارم که به حکم جلب کشیده نشود، چون اصلا دوست ندارم شاهد این اتفاقات باشم حتی اگر برای کسی باشد که بدترین اتفاق ممکن را برای من رقم زده است. این یک مورد از این اتفاقات بود و چند مورد دیگر مشابه با آن هم در دنیای رفاقت داشتم. در مقطعی شایعه شد به خاطر حکم جلب من این فرد، قبل از برنامه کارشناسی سیما بازداشت شده است! من هم از طریق جراید خبر را شنیدم و اصلا به من ارتباطی نداشت. اتفاقا خودم ناراحت شدم، چون واقعا چهره فوتبال ما را مخدوش کرد.