تابناک؛سید مسلم بهشتی نژاد- سیاست اگر چه شاخص اصلی قطب بندی این روزهای مردم ایران شده است و همه از سیاست و سیاست ورزی سخن میگویند، اما آنچه به نظر میرسد در ایران در حال وقوع است، از بین رفتن جامعه ایرانی و جایگزین شدن اجتماعات ایرانی به جای آن است. شاید در نگاه نخست تفاوتی بین اجتماع و جامعه احساس نشود، اما واقعیت این است که حکومتها هر چه در اجماع سازی حول منافع ملی، کارآمدتر باشند، بیشتر به سمت جامعه سازی حرکت میکنند و هر چه روابط اجتماعی مبتنی بر اجماع حول منافع را کاهش دهند، بیشتر جامعه را در معرض نابودی قرار میدهندو از جامعه فقط اجتماعاتی باقی میماند که عامل همبستگی آنان فقط شباهت و عناصر عاطفی است.
به گزارش «تابناک» در اجتماعات انسانی عناصری همچون عاطفه و شباهت است که افراد را به هم پیوند میدهد، مانند اجتماعات خانوادگی. در عالم سیاست، حکومتها هم نقش زیادی در ایجاد اجتماعات ندارند و وجود اهداف مشترک در یک محیط جغرافیایی خاص که با روابط عاطفی هم همراه میشود، ممکن است بیشمار اجتماع انسانی را سر و سامان دهد؛ اما این حفظ و تشکیل یک جامعه متشکل از روابط اجتماعی حول مفهومی همچون منافع ملی است که یک جامعه را شکل میدهد. مثلا اعضای جامعه ایرانی، مهم نیست که در داخل یک کشور باشند یا خارج از آن. همین که روابط اجتماعی سازماندهی شده یا غیر سازمان دهی شدهای بین آنان حول منافع ملی در جریان باشد، آنان یک جامعه را تشکیل میدهند.
هر چه این عامل پیوستگی که همان منافع ملی است، پررنگتر باشد، افراد حول آن، الگوی واحد و مشخصی را برای رسیدن به هدف دنبال میکنند و مانند یک جامعه عمل میکنند و در مقابل هر چه منافع ملی در جامعهای کم رنگتر شود، افراد اگر چه در کنار هم در یک واحد جغرافیایی حضور دارند، این تلاش، اما یک الگوی واحد شکل نمیگیرد و هر کسی در کنار دیگری، برای بهبود شرایط خودش کار میکند.
در این سالها، آسیب اصلی در کشور متوجه جامعه ایرانی است؛ آن مفهوم عام و با اهمیتی که فارغ از جغرافیا، مردم را به حرکت در قالب یک الگوی مشخص وا دارد، به تدریج در حال کمرنگ شدن است و اگر قید جغرافیا یا همان محیط زندگی از دو ایرانی، گرفته شود و آنان وابستگی عاطفی به هم نداشته باشند، در همان محیط جغرافیایی مانند دو غریبه زندگی و حرکت میکنند. آنچیزی که در حال از دست رفتن است، آن عنصری قوام بخشی است که علیرغم تفاوت، مردم را در قالب یک جامعه در کنار همدیگر قرار میدهد.
اینکه مشاهده میشود در خارج کشور افرادی هستند که اگر چه مهاجرت کرده اند، اما آن عنصر قوام بخش منافع ملی، آنهرا را هنوز به عنوان عضوی از جامعه ایرانی نگه داشته است و در مقابل ایرانیانی در داخل کشور زندگی میکنند و گویی فقط به جبر جغرافیا در این مملکت حرکت یا کاری را انجام میدهند، ناشی از همین موضوع است.
راه گریزی نیست؛ باید تفاوتهای جامعه ایرانی به رسمیت شناخته شود؛ باید دیدگاههای سیاسی گروههای مختلف جامعه ضمن به رسمیت شناخته شدن، اجازه بیان داشته باشد؛ باید اعتراض به رسمیت شناخته شود؛ از سیاه و سفید دیدن جامعه پرهیز شود؛ انتخابات سمبل اراده ملی است، اراده ملی محقق شده در انتخابات، در اجرا باید فرصت ظهور و بروز پیدا کند؛ نمیشود امید را در انتخابات زنده کرده و پس از انتخابات آن را کور کرد؛ هیچ راهی نیست که طناب محکم منافع ملی را که میتواند جامعه ایرانی، حول آن شکل بگیرد را در انتخابات کشف کرد تا جامعه ایرانی با تفاوت دیدگاه شان به آن چنگ بزنند! منافع ملی مبتنی بر اراده ملی و حاکمیت مردم، آن عنصر قوام دهنده جامعه ایرانی است؛ اگر به هر دلیلی منافع ملی تعریف شده ذیل اراده ملی، فرصت تحقق پیدا نکنند، جامعه از درون متلاشی میشود؛ فردا و فرداها دیر است؛ امروز اگر از دست برود، اجتماعاتی بی ارتباط با هم در کشور شکل میگیرد که نه منفعتی در یک حرکت جمعی ملی دارد و نه دیگر حوصلهای برای آن!