به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه سوم اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که اقتصاد جهان زیر سایه کرونا و رمزگشایی از ماجرای سقوط تاریخی قیمت نفت از یک سو و مچ اندازی اصولگرایان برای انتخابات ۱۴۰۰ از دیگر سو، عناوین اصلی صفحات نخست روزنامههای امروز را شامل میشود.
وطن امروز با عنوان بلای سیاه، و شرق با تأیید تخلف در پرونده ارزهای دولتی، اعتماد با واقعا چند میگیری مجری باشی، کیهان با تیتر میخواستند صادرات نفت ایران صفر شود قیمت نفت آمریکا زیر صفر رفت، ابتکار با عنوان آوریل سیاه نفت، جوان با تیتر نفت در خاک سیاه، آفتاب یزد با عنوان مجلس بی انگیزه، جهان صنعت با عنوان صنایع معدنی در تله دلار و جام جم با تیتر شوک نفتی جهان با بازار ایران چه میکند؟ به عنوان تیتر یک در صفحات نخست خود راهی پیشخوان مطبوعات شدند.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
علی بیگدلی طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه آفتاب یزد با عنوان اگر خواهر اون رهبر کره شمالی شود نوشت: اخیرا گزارشهایی وجود دارد که کیم جونگ اون پس از انجام یک عمل جراحی در وضعیت خطرناکی قرار دارد. این شایعه تا جایی در رسانهها منتشر شده است که برخی میگویند احتمالا خواهر "اون" رهبر بعدی کرهشمالی باشد. به عبارتی با انتشار گزارشهایی درباره اوضاع جسمانی کیم جونگ اون، توجه همگان به خواهر رهبر کره شمالی معطوف شده است که به تدریج مراتب قدرت را طی میکند.
خواهر اون در سوئیس زندگی کرده است و هنوز هم یک نوع تربیت اروپایی دارد و در حقیقت عامل اصلی ملاقاتهای ترامپ با برادرش همین خانم بوده است، او هم انگلیسی و هم فرانسه بلد است و هم با فضای بین المللی کاملا آشناست و از یک روحیه آرامی برخوردار است. با توجه به زن بودنش به نظر میآید که در تصمیمات از سعه صدر بیشتری هم برخودار است و آن روحیه خشن را ندارد.
بی تردید نسبت به اون هم به لحاظ تحصیلات و هم به لحاظ تربیت اروپایی که دارد و هم اینکه دنیای بین المللی را بهتر می شناسد شایستهتر است. رهبر فعلی کره شمالی با توجه به نصایحی که پدرش به او کرد همان شیوه پدر بزرگ را در پیش گرفت ولی این خانم اگر جانشین برادرش شود، میتواند روزنههای جدیدی برای کره شمالی به سمت دنیا باز کند. البته هنوز ثابت نشده که تفکرات خواهر اون متفاوت با سیستمهای کمونیستی است، اما لااقل در ظاهر هم که شده میبنیم وقتی برادر او همچنان به همان شیوه پدربزرگش لباس میپوشد و همان رویه پدر و پدربزرگ را پیش گرفته، ولی او به عنوان یک خانم امروزی بیشتر تابع مدلها و فرهنگ اروپایی است از سویی کاملا با دنیای سیاست آشناست و اصرار بر برقراری رابطه با غرب و آمریکا دارد.
او نه تنها ترتیب ملاقات با ترامپ را داد، آن هم در حالی که تا پیش ازاین هیچ رئیس جمهور آمریکایی پا در کشور کره شمالی نگذاشته بود، بلکه برادرش را به برقراری رابطه با کره جنوبی و ژاین تشویق میکرد، قطعا او انبساط پذیری بیشتری نسبت به برادرش دارد و نگاهش نسبت به برادر و خانواده اش در قبال دنیا متفاوت است. خواهر اون در دل رهبران سیاسی هم نفوذ دارد، او با مسکو و چین هم روابط نزدیکی دارد. از سویی اون جرات نمیکند که افراد جوان را به حکومت خود تزریق کند. اما خواهر او قطعا این شیوه را تغییر خواهد داد و همه اینها نشان میدهد که کره شمالی با وجود وی خیلی بهتراز دوران اون اداره خواهد شد.
جواد غیاثی در یادداشت امروز روزنامه خراسان با عنوان کالبدشکافی انجماد نفتی از چهار منظر نوشت: قیمت نفت خام آمریکا در بازار آتی طی روزهای دوشنبه و سه شنبه برای برخی سررسیدها منفی شد؛ اتفاقی بی سابقه در طول تاریخ نفت که در شرایط ویژه کنونی اقتصاد جهانی و برای نفت خام آمریکا رخ داده است. این اتفاق اگرچه به اعتقاد بسیاری و طبق قواعد اقتصادی، کوتاه مدت خواهد بود، اما سقوط قیمت به زیرصفر که میتواند به عنوان انجماد بازار تلقی شود، معلول شرایطی ویژه است و همزمان پیامدها و درسها و البته عبرتهایی هم دارد. در ادامه تلاش میکنیم، «ماهیت» و «علت» این رویداد تاریخی و «چشم انداز» تداوم آن و به ویژه «پیامدها»ی آن را بررسی کنیم.
اول: قیمت منفی به چه معناست؟
ابتدا باید توجه کرد که منفی شدن سنگین قیمتها در بازار آتی و در سررسیدهای نزدیک انجام شده است. درباره فرایندی که منجر به این شرایط در بازار آتی و ماهیت قراردادهای آتی شده میتوانید در گزارش صفحه ۱۰ بخوانید. به طور خلاصه بخش زیادی از ریزش قیمت نفت به منفی ۴۰ دلار دستپخت سفته بازانی است که در بازار آتی به صورت کاغذی نفت معامله میکنند و شاید هرگز از نزدیک یک بشکه نفت هم ندیده اند! .
اما در نزدیکی سررسید، یعنی جایی که مهلت معاملات کاغذی تمام میشود و مجبور به تحویل گرفتن نفت میشوند، به انبارهای مملو از نفت آمریکا برخورد کرده اند و هزینههای حمل و نقل و انبارداری و ... را پیش چشم میبینند؛ لذا فروش با قیمت منفی را به تحویل گرفتن نفت ترجیح داده اند.
چرا قیمتها منجمد شد؟
زمینه ماجرا روشن است. تقاضای جهانی نفت به دلیل کرونا سقوط کرده و مازاد بیش از ۲۰ میلیون بشکهای (در هر روز) نفت در دنیا وجود دارد. مخازن نفتی در برخی نقاط (به ویژه آمریکا) پرشده است و چشم اندازها هم روشن نیست. در آمریکا هم شرایط سختتر است. بخشی از نفت این کشور برخلاف بسیاری دیگر از نقاط دنیا، محصور در خشکی است. مصارف در نزدیکی چاه ها کم است و هزینه انتقال آن به ساحل برای انتقال به مخازن خالی (مثلا در چین) یا ذخیره سازی روی دریا هم بالاست. نفت مازاد وجود دارد و هزینههای حمل و نقل و ذخیره سازی و نگهداری و بیمه و ... خود را در قیمت منفی نشان میدهد. متوقف کردن تولید هم هزینه بر است و به عملکرد میادین و ضریب برداشت و ... آسیب میزند!
چه خواهد شد؟
طبیعتا این شرایط پایدار نیست و به یکی از دو طریق بازار در قیمتهای بالاتر متعادل میشود: ۱- کرونا کنترل میشود و تقاضا بهبود مییابد ۲- در صورت تداوم افت تقاضا، با توافق کشورهای تولیدکننده، عرضه به مقدار بیشتر از توافق پیشین و به صورت اختیاری، کاهش خواهد یافت. ۳- وضعیت تقاضا وخیم خواهد ماند و با توقف سرمایه گذاری جدید در نفت و حذف شرکتهای ضعیفتر و دارای هزینه تمام شده بالاتر (عمدتا شرکتهای شیل آمریکا) از بازار نفت عرضه به اجبار کاهش خواهد یافت.
پیامدهای انجماد نفتی
نفت همچنان یکی از مهمترین منابع سوخت در جهان است و تغییر شدید قیمت آن، آثار قابل توجهی دارد؛ از افت قیمت کالاهای اساسی تا تغییر الگوی مصرف انرژی. اما شاید مهمترین پیامد قیمت پایین نفت، به حاشیه رفتن طرحهای زیست محیطی و غیراقتصادی شدن تولید انرژی از منابع جایگزین، وضعیت اقتصاد و سیاست در آمریکا باشد. برخی معتقدند که یکی از اهداف مهم ترامپ در اعمال تحریمهای نفتی علیه روسیه، ایران و ونزوئلا حذف نفت این کشورها از بازار و بازکردن جا برای کمپانی های نفتی این کشور بوده است. همه میدانند که نظر کمپانیهای نفتی در آمریکا در عرصه سیاست مهم است. در اثر فشار همین کمپانیها بود که ترامپ بعد از تحمیل تحریمهای بی سابقه بر چند کشور تولیدکننده نفت، در یک ماه اخیر هم تلاشهای گسترده ای انجام داد تا با متقاعدکردن عربستان و روسیه برای توافق نفتی، از چنین روزهای سیاهی برای نفت این کشور پیشگیری کند، اما نتوانست. فشارهای ترامپ و تهدیدهای متعدد سناتورها علیه عربستان، اگرچه این کشور را به میز مذاکره با روسیه بازگرداند، اما آن چه کمپانیها از ترامپ میخواستند حاصل نشد. توافق نفتی از حدود ۱۰ روز دیگر اجرایی میشود و اکنون خبرها حکایت از حرکت نفتکشهای سعودی به سمت آمریکا دارد! موضوعی که بر هراس معامله گران نفت آمریکا افزوده است. علاوه بر آن ترامپ از توافقهای زیست محیطی هم خارج شد تا شرکت هایش بتوانند با خیال راحت سوخت بسوزانند. اگر این شرایط تداوم یابد و بازار به قیمت حذف نفت شیل آمریکا متعادل شود، به معنی شکست همه سیاستهای جنجالی ترامپ برای رونق اقتصاد این کشور و راضی کردن کمپانیهای نفتی است.
ورشکستگی شرکت ها، نکول وامهای ۲۰۰ میلیارد دلاری شرکتهای نفتی از نظام بانکی این کشور و آثار زنجیروار آن، از بین صدها هزار شغل به صورت پایدار و آثار بعدی آن را باید در کارنامه ترامپ نوشت. برخی کارشناسان میگویند که در این شرایط ممکن است گزینه ترامپ ایجاد یک جنگ در یک منطقه نفتی برای خروج از منگنه انجماد نفتی باشد. موضوعی که البته در شرایط فعلی جهان از منظر درگیری با کرونا و چالشهای فراوان آن بعید است؛ لذا یک پیامد مهم تداوم قیمتهای پایین نفت در عرصه سیاست، آینده سیاسی ترامپ و سیاستهای متحورانه وی خواهد بود.
احمد زیدآبادی طی یادداشتی که روزنامه آرمان ملی در شماره امروز خود منتشر کرده نوشت: شرایط روزنامه نگاری در دوران پسا کرونا را بررسی میکند چالشها و ضرورتهای روزنامه نگاری پساکرونا از زمان شیوع کرونا در کشور رئیس جمهوری به قدری سخنان متفاوت در این زمینه زده که دیگر به سختی میتوان جامعه را نسبت به برخی از نگرانیهای موجه او متقاعد کرد. حسن روحانی این روزها سخت نگران نابودی مشاغل و ورشکستگی اقتصاد در نتیجه تعطیلــی طولانی مدت بنگاههای اقتصادی است و از همین رو میکوشد تا راهی برای از سرگیری بسیاری از فعالیتهای اقتصادی و نفس کشیدن کسب وکارهای خدماتی پیدا کند. منتقدان از اطــراف مختلف، او را متهم میکنند که رئیس جمهور بیش از آنکه نگران جان مردم باشد در فکر ادامه کسب وکار و درآمدزایی برای دولت اســت. اغلب دولتهای جهان میکوشــند تا بین این دو خطر که یکــی جنبه آنی و دیگری تاثیرات کوتاه مدت و میان مدت و بلندمدت دارد، تعادل و توازن برقرار کنند. در این میان، کشور ما در مواجهه با شیوع کرونا وضع مخصوص به خود را دارد. اقتصاد کشور از سالها پیش تحت تاثیر برخی نزاعها درباره الگوها و سیاســتهای اقتصادی، پراکندگی قدرت دولت، فساد گسترده، ناکارآمدی دیوان ســالاری و به ویژه تحریمهای اقتصادی، به سرعت رو به ضعف نهاده و در غیاب ســرمایه گذاریهای زیرساختی توان خود را از دست داده است.
چنین اقتصادی در مواجهه با شیوع کرونا بی نهایت آسیب پذیر اســت به خصوص که ایران از نظر میزان ابتلا و مرگ ومیر در بین ۱۰ کشور نخست جهان قرار دارد، اما از توانایی آن کشورها برای تزریق هنگفت میلیاردها دلار به اقتصاد و یا پرداخت مبلغ قابل اعتنایی به افراد بیکار و گرفتار آمده در قرنطینه خانگی برخوردار نیســت. مسئولان دولتی متاســفانه این واقعیات را انکار می کنند و برای سرخ نگه داشــتن روی خود، مرتب از وضعیت بهتر ایران نســبت به کشورهای اروپایی در مقابله با کرونا سخن می گویند!
غافل از اینکه به محض کنترل کرونا، اقتصاد آمریکا و کشــورهای اروپایی امکان ورود سریع به دورهای از رونق را دارد، اما اقتصاد معیوب ما در دام تحریم ها، از سرمایه لازم برای خروج از رکود و بازسازی بنگاهها و رونق کســب وکارها برخوردار نیست. در چنین زمینهای، مسئولان دولتی به انتشار خبرهای خوش بی بنیاد رو آورده اند و رقیبان اصولگرا چنان رفتار میکنند که گویی در برابر انبوه مشکلات این کشور اصلا مسئولیتی متوجه آنان نیست! برای نمونه، در روزهای اخیر رئیس جمهور و رئیس بانک مرکزی از آزاد شــدن ۶/۱ میلیــارد دلار از داراییهای بلوکه شده ایران در یکی از بانکهای لوکزامبورگ خبر داده اند و رسانههای داخلی نیز از تاثیر این آزادسازی بر اقتصاد کشور با صاحبنظران مصاحبه کرده اند! حال آنکه به نظر نمیرسد اصولابحث آزادسازی این دارایی و یا انتقال آن به ایران در میان باشد!
حتی اگر دیوان عالی لوکزامبورگ هم به نفع ایران رای دهد، هیچ دلیلی در دست نیست که این مبلغ به دولت ایران مستر شود. چه بسا در بهترین حالت، آن پول به بانکی در سوئیس یا حساب اینستکس واریز شود تا دولت ایران بتواند از آن طریق فقط دارو و غذا وارد کشور کند. حال اگر از قبح پخش این نوع خبرهای بی بیناد از سوی مسئولان دولتی هم صرفنظر کنیم، آیا آنها نمیخواهند به افکار عمومی پاسخ دهند چرا کشوری که در شرایط عادی میتواند سالانه دهها میلیارد دلار ارز خارجی به دست آورد، به افلاسی افتاده که احتمال رفع توقیف ۶/۱ میلیارد دلار آن این همه سبب انبساط خاطرشان میشود؟