به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه همشهری، نخستین برگ این پرونده دهم آذر سال ۸۷ ورق خورد. آن روز گزارش یک درگیری دسته جمعی در یک ساختمان در حال ساخت در حوالی میدان ونک به پلیس تهران اعلام شد. گروهی از کارآگاهان برای انجام تحقیقات راهی محل حادثه شدند. در جریان این درگیری پسری ۲۵ ساله چاقو خورده و فوت شده بود. به جز او چند نفر دیگر زخمی شده بودند که یکی از آنها عامل جنایت بود. او از ناحیه سر زخمی شده بود که پس از درمان بازداشت شد و به اداره آگاهی تهران انتقال یافت.
قتل جوان میانجی
بررسیها حکایت از این داشت که قاتل، مقتول و تمام افرادی که در درگیری حضور داشتند اهل کشور افغانستان بودند. متهم به قتل در بازجوییها درباره جزئیات درگیری مرگبار گفت: مدتی قبل قاچاقی برای کار به ایران آمدم و در یک ساختمان در حال ساخت، مشغول بهکار شدم. مقتول و دوستانش در ساختمانی در همان حوالی کار میکردند و من هر ازگاهی برای تماشای فیلم و دورهمی به ساختمان آنها میرفتم. وی ادامه داد: روز حادثه با دوستم تماس گرفتم و گفتم شب را نزد آنها میروم تا فیلم تماشا کنیم و دور هم باشیم، اما دوستم با لحن تندی صحبت کرد.
او فحاشی کرد و گفت که از این به بعد حق ندارم به محل کار آنها بروم. دوستم به همراه مقتول و چند نفر دیگر که همه از هموطنانم بودند شب را در اتاقکی که در ساختمان نیمه کاره ساخته بودند میخوابیدند و ما معمولا در همان اتاقک دور هم جمع میشدیم. اما آن شب دوستم عصبانی بود و میگفت نباید پیش آنها بروم. وقتی دلیلش را پرسیدم گفت دوستانش به حضور من اعتراض کردهاند و میگویند هر شبی که من برای تماشای فیلم نزدشان رفتهام پس از رفتن من تمام وسایل قیمتیشان ناپدید شده است.
حدس میزنند که من وسایل را سرقت کردهام. اینها را که شنیدم بهشدت عصبانی شدم بهدلیل اینکه آنها برایم پاپوش دوخته بودند. من هرگز دزد نبودم و آنها به من تهمت دزدی زده بودند. میگفتند من معتاد به تریاک هستم و برای تهیه موادمخدر دست به سرقت میزنم. اما اینطور نبود و تصور آنها نسبت به من اشتباه بود. برای اثبات بیگناهیام به همراه ۲ نفر از دوستانم به مقابل ساختمان نیمهکاره رفتم که درگیری شروع شد. وی ادامه داد: درجریان دعوا با چوب ضربهای به سرم زدند که دچار خونریزی شدم.
از ناحیه سر احساس درد میکردم و سرگیجه داشتم در همان وضعیت برگشتم، اما ناگهان چاقویی که در دستم بود به گردن مقتول که برای میانجیگری وارد درگیری شده بود برخورد کرد. واقعا اتفاقی و ناخواسته بود. من در شرایط خوبی نبودم و درحالیکه خودم زخمی شده بودم چاقو به کارگر جوان برخورد کرد. او نقشی در درگیری نداشت و صرفا برای میانجیگری و پایان دادن به دعوا مداخله کرد که به قیمت جانش تمام شد.
بازگشت از پای چوبه دار
متهم به قتل به نام سعید که متولد سال ۶۱ بود پس از اقرار به قتل هموطن خود به نام ظریف بازداشت شد و پس از بازسازی صحنه جنایت به زندان انتقال یافت. برای تکمیل تحقیقات در پرونده و صدور کیفرخواست باید نظر اولیای دم در پرونده ثبت میشد، اما تلاش تیم تحقیق برای پیدا کردن خانواده مقتول بینتیجه ماند.
در این شرایط با توجه به ماده۳۵۶ قانون مجازات اسلامی اگر مقتول یا مجنی علیه، ولی دمی که صغیر یا مجنون است داشته باشد یا، ولی نداشته باشد یا، ولی او شناخته نشود و یا به او دسترسی نباشد، ولی او، مقام رهبری است و رئیس قوه قضاییه با استیذان از مقام رهبری و درصورت موافقت ایشان، اختیار آن را به دادستانهای مربوط تفویض میکند.
این یعنی بهدلیل عدمدسترسی به اولیایدم، رئیس قوه قضاییه به نمایندگی از اولیای دم باید نظر خود را در این پرونده اعلام میکرد. مدتی بعد پرونده از دفتر رئیس قوه قضاییه به دادسرای جنایی بازگشت و معلوم شد که برای متهم به قتل درخواست قصاص شده است. همین کافی بود تا کیفرخواست در پرونده صادر شود و متهم در دادگاه کیفری پای میزمحاکمه برود. پس از رسیدگی به پرونده در دادگاه، اظهارات شهود و اعترافات متهم، قضات دادگاه حکم به قصاص متهم به قتل دادند و قضات دیوان عالی کشور مهر تأیید بر حکم صادر شده زدند.
در این شرایط پرونده به شعبه سوم اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد و پیش روی دادیار حسین گودرزی قرارگرفت. با انجام مقدمات اجرای حکم، قاتل افغان مدتی قبل به سالن اجرای حکم زندان رجایی شهر منتقل شد تا قصاص شود. اما در واپسین لحظات و درست زمانی که طناب دار بر گردن مجرم بود و سربازی آنجا ایستاده بود تا با دستور قاضی اجرای حکم، اهرم را بکشد، قاتل با گریه و التماس درخواست بخشش کرد و گفت چنانچه آزاد شود به افغانستان میرود و با پیدا کردن خانواده مقتول تا آخرعمرش کار میکند و دیه به آنها میپردازد. التماسهای او در آخرین لحظات موجب شد تا قاضی محمد شهریاری حکم را متوقف کند و به مقتول مهلت زندگی بدهد.
با اجرا نشدن حکم و مهلت دادن به قاتل، او در زندان نامهای نوشت با این مضمون که توبه کرده و اگر آزاد شود به افغانستان برمیگردد و پس از پیدا کردن خانواده مقتول دیه به آنها میپردازد. نامه ضمیمه پرونده شده و با دستور قاضی شهریاری به دفتر حجتالاسلام والمسلمین غلامحسین محسنی اژهای رئیس قوه قضاییه فرستاده شد تا باردیگر تعیین تکلیف شود. پس از بررسیهای دوباره و نظر ریاست قوه قضاییه ورق برگشت و با پرداخت دیه موافقت شد. به این ترتیب قاتل از مجازات مرگ رهایی یافت و مبلغی بهعنوان دیه بهحساب دادگستری واریز کرد و توانست چند روز قبل بعد از گذشت ۱۳ سال از زندان آزاد شود.