هدف از بعثت پيامبران، و در صدر همه آنها پيامبر خاتم (ص)، چيست؟ چرا بايد مردان بزرگی که دوست و دشمن به پاکی و خيرخواهی آنان اعتراف کرده و می کنند، دچار زحمت ومشقت های کمرشکنی شوند که در پی انتخاب و برانگيختن آنان به رسالت الهی تحمل کردند؟
تاريخ نشان می دهد که پيامبران خدا از محترم ترين بندگان او در ميان مردم بوده ومی توانستند در کمال عزت و آرامش روزگار خود راسپری کنند. اما چه هدف يا اهداف بزرگی داشته اند که برای تحقق آنها چنين دشواری هايی را برخود روا می ديده اند؟ و آيا به اهداف خود دست پيدا کرده اند؟ چرا؟
پاسخی که نخستين مومن و برترين شاگرد مکتب رسول خدا (ص) به این پرسش ها داده است، درخور تامل و بازخوانی مکرر است. نگاهی به خطبه های نهج البلاغه نشان می دهد که احيای کرامت وحقوق انسان ها ونجات بشر از حقارت و تحقیر، اصلی ترين هدف بعثت همه پيامبران بوده است؛ چنانکه در بخشی از خطبه اول فرمود: «پيامبران از پى يكديگر آمدند تا از مردم بخواهند كه پيمان فطری خود با خدا را به ياد آورند، حجت را بر انسان تمام کنند، و بار ديگرگنجينه های عقلشان را که مدفون ساخته بودند، استخراج نمايند؛ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ اَلْعُقُولِ.»
به هنگام بعثت، انسان که می تواند ، و بلکه بايد، گل سرسبد جهان آفرينش باشد، چنان سقوط کرده بود که حتی از کرامت در معيشت و آسايش در زندگی مادی هم محروم شده بود، والبته مکان بعثت، يعنی جزيره العرب در اين انحطاط گوی سبقت از همه ربوده بود. در خطبه 26 آمده است: «خداوند، محمد (ص) را مبعوث داشت كه بيمدهنده جهانيان باشد و امين وحى او. و شما اى جماعت عربها، پيش از آن ، بدترين آيين را داشتيد و در بدترين جاها به سر مىبرديد و در زمين هاى سنگلاخ و ناهموار مىزيستيد و با مارهاى سخت همخانه بوديد. آبى تيره و ناگوار مىنوشيديد و طعامى درشت و خشن مىخورديد و خون يكديگر مىريختيد و قطع رحم می کردید. بتان در ميان شما برپا بودند و خود غرق گناه بوديد.»
اکنون پيامبر خدا آمده است تا چنين مردمی را به کرامت وحقوق خود برساند؛ و به تعبير خطبه 33 نهج البلاغه، «خداوند سبحان، محمد (ص) را به پيامبرى فرستاد؛ در حالی که در ميان قوم عرب كسى نبود كه كتابى خوانده باشد يا دعوى پيامبرى كرده باشد. پس محمد (ص) مردم جاهلى را تا جايگاه كرامت انسانى پيش برد و به رستگارى رساند».
پيامبر آمد تا از همين مردم مقداد، ابوذر، سلمان و حتی علی(ع) بسازد! آيا هدفی بزرگتر از اين ممکن است؟! به تعبير امام خمينی(ره) : «روز بعثت روزى است كه خداى تبارك و تعالى، موجود كاملى كه از او كاملتر نيست و نمىشود باشد مأمور كرد كه تكميل كند موجودات را، انسانها را .... پيغمبر مىخواست همه مردم را على بن ابي طالب كند ولى نمىشد. و اگر بعثت پيغمبر هيچ ثمرهاى نداشت الاّ وجود على بن ابي طالب و وجودامام زمان- سلام اللَّه عليه- اين هم توفيق بسيار بزرگى بود. اگر خداى تبارك و تعالى، پيغمبر را بعث مىكرد براى ساختن يك همچه انسانهاى كامل، سزاوار بود؛ لكن آنها مىخواستند كه همه آن طور بشوند، آن توفيق حاصل نشد» (صحيفه امام، ج12، صص421- 425). برای همين است که از نظر ايشان هيچ روزی به بزرگی وبرکت مبعث نبوده ونخواهد بود (صحيفه امام ، ج12،ص420).
او درچنان زمان ومکانی با اين پيام آمد که «ما فرزندان آدم را کرامت بخشيديم»، وخود با اينکه برترين مخلوق و علت خلقت بود، ولي در همان حال، كرامت هيچ بشري را ناديده نميگرفت؛ با ضعيفترينها نشست و برخاست داشت، از گمنامترينها دلجويي ميكرد و پايمال كردن حق هيچ كس را برنميتافت؛ به ويژه كساني كه فريادشان به جايي نميرسيد و تضييع حقوق آنها هزينهاي در بر نداشت. پيامبر ما چنان به انسان و حرمت او ميانديشيد كه حتي پيكر بيجان او را نيز شايسته احترام ميديد.
همين نگاه وحياني و منطبق با فطرت بود كه دوست و دشمن را پروانهوار گرد شمع وجودش جمع كرده و زمينه را براي جهانگير شدن پيامش، با شتابي باور نكردني، آماده كرده بود: «هر آينه پيامبری از خود شما بر شما مبعوث شد که هر آنچه شما را رنج می دهد بر او گران می آيد، سخت به شما دلبسته است و با مؤمنان رئوف و مهربان است».
آمدن اين پيامبر رحمت مبارک و پیامش عالَمگیر باد.