به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه ۸ تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که ورود طرفین مذاکره کننده به قطر و آغاز مذاکرات در دوحه، توصیه رهبر معظم انقلاب به مسئولان قضایی کشور، گریز فاطمی امین از تیررس نمایندگان با لایحه تفکیکی دولت و حمایت چین و روسیه از عضویت ایران در بریکس در صفحات نخست روزنامههای امروز را مرور میکنیم.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را میخوانیم؛
عباس عبدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با تیتر درباره مجازات نوشت: درباره قوه قضاییه و قوانین کشور به ویژه قوانین جزایی هر چه بنویسیم، کم است به ویژه که در هفته این قوه نیز قرار داریم. یکی از مشکلات مهمی که جامعه ما با آن درگیر است، و هیچ ربطی هم به تحریم و این دولت و آن دولت و رسانهها و اقتصاد ندارد و اگر هم از اینها تأثیر بپذیرد بسیار اندک است، موضوع مجازات است. گرچه جامعه بدون جرم و در نتیجه بدون مجازات نداریم ولی در هر جامعهای باید پرسید که کدام فعل یا ترک فعل جرم است؟ مجازات هر کدام چگونه است؟ هم از حیث نوع مجازات و هم از حیث شدت آن، و بالاخره اینکه این مجازات چگونه و طی چه فرآیندی نهایی و اجرایی میشود؟ و پیش از همه، باید نگاه به فلسفه مجازات روشن باشد. اگر از این رویکرد به اتفاقات جاری نگاه کنیم، مواردی هست که در فهم آن دچار مشکل میشویم. فیلمی که در هفته گذشته منتشر شد و طی آن چند نفر از افراد متهم در یک وانت در داخل شهر مرند گردانده شدند. آنان متهم به ربودن و تجاوز به یک دختر جوان هستند که همراه نامزد خود در پارک بوده است.
در فیلم منتشره رفتارهای خشنی علیه متهمان به ویژه از طرف ماموران انجام میشود و در نهایت نیز به دست مردم خشمگین سپرده میشوند. اگر یک لحظه تصور کنیم که چنین اقدامی را افرادی علیه منسوبین خودمان انجام دادهاند، به صفت شخصی سراسر آکنده از خشم و نفرت میشویم، و هیچ مجازاتی هم نمیتواند ترمیمکننده زخم ناشی از چنین جنایتی بر ما و بر قربانی منسوب به ما باشد و تا پایان عمر همه را درگیر خود خواهد کرد. نه فقط علیه نزدیکان ما، بلکه علیه هر فرد دیگری هم مرتکب شوند، چنین خشم و نفرتی را بر میانگیزد. ولی این یک روی سکه است. اگر قربانی و مردم هم بحق خشمگین باشند، حکومت و قانون حق این کارها را ندارد. نه فقط حق ندارد بلکه خشمگینی و خشونت رسمی، موجب تشدید چنین وضعی خواهد شد. چرا حق ندارد؟ به علت روشن مخالفت قانون. کافی است همین جمله از مرحوم امام (ره) را ذکر کنم: «یک نفر آدم جانی که دارند میبرند بکشندش، اگر شما یک سیلی بزنید، او حق دارد به شما سیلی را عوض بزند و خلاف شرع کردید.
گمان نکنید که حالا که این آدم توی حبس آمده است، ما باید با او رفتار بد کنیم.» عدالت، کلیت به هم پیوسته است. اگر کسی ظلم میکند و باید مجازات شود، نمیتوان متقابلاً به او ظلم کرد. قانون فصلالخطاب است. مجازات با انتقامگیری کور فرق دارد. مجازات باید حس انتقامگیری را از طریق اجرای عدالت تضعیف و مهار کند، نه آنکه با باتوم به جای حساس متهم بزند. خب اگر آنان تجاوز کردهاند، حکمشان مطابق قانون اعدام است. کسی میتواند حکم اعدام دهد که حقوق متهم را رعایت کند. دستور به انجام چنین کاری که متهمان را در شهر بگردانند و چنان رفتاری با آنان کنند در صلاحیت هیچ مقام قضایی نیست. اگر مقام قضایی و غیر قضایی خارج از امتیازات قانونی دستوری صادر کند، به اندازه مجرمان و حتی بیشتر از آنان مسوول است و باید پاسخگو باشند.
این حد از رفتارهای غریزی و انتقامگیرانه از طرف مقامات مسوول، ناشی از بیتوجهی به حدود و اختیارات و نیز اعتقاد به این رویکرد است که با مجازاتهای خشن و عمومی و فرا قانونی میتوان مانع از جرم یا تکرار آن شد. بیتوجهی به حدود اختیارات و صلاحیتها از سوی مقامات اداری و قضایی یکی از بزرگترین فسادها است. باور به اینکه خشونت و شدت مجازات میتواند مانع از وقوع جرم شود نیز یکی دیگر از بزرگترین اشتباهات رایج است. البته هر مجازاتی باید متناسب با جرم باشد، ولی شدت مجازات لزوما عامل بازدارندگی نیست، زیرا بسیاری از مجرمان هنگام ارتکاب برخی از جرایم، روی مجازات حساب چندانی باز نمیکنند.
علنی کردن وجه خشن مجازات نه تنها موجب کاهش جرم نمیشود، بلکه آن را افزایش هم خواهد داد. زیرا ارتکاب جرم، ناشی از قطع پیوستگیهای اجتماعی فرد است، و برخلاف قدیم که مجازاتهای خشن در ملأ عام میتوانست پیوستگی و همبستگی مردم را تقویت کند، اکنون موجب زوال و تضعیف این همبستگیها میشود، و همین ضعف به نیروهای گریز از جامعه مجال میدهد تا با فراغ بال بیشتری، هنجارهای قانونی را نقض کنند. از این رو باید درباره اِعمال مجازاتهایی که بدنی و زجرآور هستند، تجدیدنظر کلی کرد؛ حداقل به این علت که اثربخشی آنها محل سوال است. برای اثبات و رد این ادعا میتوان مطالعات جامعهشناختی انجام داد. میتوان این فرضیه را آزمون کرد که درک انسان امروزی از مجازات بدنی و جسمی متفاوت از گذشته شده است و به همین علت ضمن حفظ رویکردمان نسبت به فلسفه مجازات، میتوانیم جزییات آن را شامل جرم، شدت مجازات، کیفیت مجازات و... اصلاح و بهروز کنیم.
سید رحیم نعمتی طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان پاتک غرب به جاده ابریشم چینی نوشت: گروه ۷ یا جی ۷ متشکل از کشورهای امریکا، آلمان، ایتالیا، بریتانیا، فرانسه، ژاپن و کانادا است که نشست سران آن طی روزهای اخیر در ارتفاعات کوههای آلپ برگزار شد. همان طور که انتظار میرفت، موضوع تهاجم روسیه به اوکراین در این بیش از چهار ماه یکی از محورهای اصلی این نشست بود که این بار هم ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، مثل نشستهای مشابه قبلی حضور مجازی در بین رهبران گروه ۷ داشت. با این حال، روسیه و جنگ اوکراین و کمبود انرژی ناشی از آن در بازار جهانی یا تغییرات آب و هوایی تنها موضوعات مهم این نشست نبودند، بلکه مساله تقابل با چین در عرصه اقتصادی نیز موضوع مهم دیگری بود که رهبران هفت کشور در این گروه به آن پرداختند.
طرح این هفت کشور برای تقابل با چین به نام «همکاری برای زیرساخت و توسعه جهانی» است که گفته میشود گروه ۷ میخواهد با این طرح با طرح چینی «کمربند و جاده چین» مقابله کند. طرح کمربند و جاده طی یک دهه گذشته اصلیترین محور اقتصادی و سیاسی چین بوده تا اینکه جاده ابریشم باستانی را در قالب مسیری تازه احیا کند و علاوه بر مسیر زمینی، مسیر دریایی نیز به عنوان جاده ابریشم دریایی به آن اضافه شده است. گفته میشود که بیش از ۱۴۶ کشور به این طرح پیوستهاند و پکن طی این دهه بیش از ۳۰۰/۱ میلیارد دلار هزینه کرده است. پکن با این طرح از یک سو به دنبال ایجاد مسیر امن تجاری از ایالتهای غربی و شرقی خود با دو مسیر خشکی و دریایی به سمت قاره اروپا است و از سوی دیگر، زمینهای برای توسعه اقتصادی کشورهای درگیر این طرح فراهم کند. همین موضوع نگرانی اصلی امریکا از سالها قبل بوده، چرا که میترسد با تحقق اهداف جاده ابریشم چینی، زمینههای نفوذ خود را دستکم در مسیر این جاده از دست بدهد و به این وسیله، جهان چندقطبی بتواند در مقابل یکهتازیهای آن قرار بگیرد.
به این جهت است که با وجود تلاش واشنگتن برای کشاندن کشورهای اروپایی به رویارویی با جاده ابریشم چینی، موفقیت چندانی به دست نیاورده و طرحهای شکست خورده به نامهای «دروازه جهانی (Global Gateway) و «دنیایی بهتر بسازیم (B ۳ W)» از سوی اتحادیه اروپا و امریکا از مصادیق این موضوع بودند. این طرحها مثل طرح اخیر به دنبال سرمایهگذاری در کشورهای در حال توسعه بود که حتی از جذب ۴ هزار میلیارد دلار سرمایه صحبت میشد، اما به دو دلیل واقعبینانه نبودن جذب این حجم از سرمایه و رقابت نه چندان پنهان بین امریکا و اتحادیه اروپا، این طرحها محکوم به شکست بودند. حالا جنگ اوکراین باعث شده امریکا مجال بیشتری برای کشاندن دیگر کشورهای عضو گروه ۷ به خصوص اروپاییها به تقابل چین بدهد، جدای از اینکه به نظر میرسد ۶۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری طی پنج سال آینده حاکی از نگاه واقعبینانهای از سرمایهگذاری در این طرح است. با این حال، هنوز مشکل رقابت بین اتحادیه اروپا و حتی تعامل اقتصادی امریکا با چین به قوت خود باقی است. در واقع، چین طی سالهای اخیر نشان داده از چنان قدرت اقتصادی برخوردار است که میتواند از اقدامات تنبیهی اقتصادی برای برخورد با اعمال تحریکآمیز دیگر کشورها استفاده کند و این عامل میتواند دستکم برخی از شرکای اروپایی را برای مشارکت فعال در همکاری برای زیرساخت و توسعه جهانی دچار تردید کند.
گذشته از این، نحوه واکنش نسبت به جنگ اوکراین از سوی کشورهای در حال توسعه نشان داد که این کشورها آگاه به نیات استعماری غرب هستند و چندان تمایلی به همسویی با آن ندارند و این مانع قابلتوجهی در برابر این طرح غربی است. حجم بالایی از کشورهای درگیر در کمربند و جاده چینی را هم باید به این عوامل اضافه کرد که فعالیتهای عمرانی در بخش قابلتوجهی از آنها شروع شده و به نظر نمیرسد که آنها حاضر باشند نقد چینی را به نسیه غربی بفروشند. به این ترتیب، طرح امریکایی-اروپایی «همکاری برای زیرساخت و توسعه جهانی» میتواند روی کاغذ پاتکی به جاده ابریشم چین باشد، اما تا تحقق واقعی این پاتک راه زیادی در پیش است و پکن در این مدت در مسیر خود در جاده ابریشم پیش میرود.
«جهانصنعت» طی یادداشتی در شماره امروز خود با عنوان سفر لاوروف به ایران و رخدادهای بزرگ نوشت: در مغز روسها نسبت به نظام سیاسی ایران و شهروندان این سرزمین و نیز به مثابه یک کشور همسایه چه میگذرد؟ پس از سفر دو روزه سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه به ایران دو رخداد بزرگ اتفاق افتاد. رخداد نخست در درون سرزمین و در مقوله بالاترین مسائل امنیتی بود. تغییر روسای دو نهاد بسیار بااهمیت امنیتی همان رخداد بزرگ در درون سرزمین بود که پیامدها و دلایل آن شاید در روزها و هفتههای آتی آشکار شود. رخداد دوم در سطح سیاست خارجی و برگشت ناگهانی ورق در مذاکرات با آمریکا بود. شاید زود باشد در این باره و اینکه آیا سفر دو روزه لاوروف در رخ دادن این اتفاقها موثر بوده یا نه سخن گفت، اما به هر حال مسائلی در ذهنها ایجاد کرده است. این سفر دو روزه اگر با مطالعه گفتوگوی ولادیمیر ساژین، پژوهشگر ارشد انستیتوی شرقشناسی آکادمی علوم روسیه با روزنامه «نیزاویسیمایا گازیتا» همراه باشد شاید به حل این پرسش که در مغز روسیه نسبت به ایران چه میگذرد کمک کند.
این مقام روسی متخصص مسائل ایران در گفتوگویش با روزنامه یادشده گفته است: «ایران به لغو تحریمها بسیار نیاز دارد، به خاطر اینکه اقتصاد آن در وضعیت اسفناکی است. اما برای روسیه که ذینفع نیست که ایران امکان دستیابی به سلاح هستهای را داشته باشد، لغو تحریمهای نفتی ایران که پیامد آن کاهش بهای نفت است نیز حالا فوقالعاده به ضررش است. روسیه علنا نمیتواند علیه احیای توافقنامه هستهای سخن بگوید. به همین خاطر لاوروف به تهران رفت تا به روش دیپلماتیک این مساله را حل کند. مسکو و تهران در وضعیت دوست- رقیب قرار گرفتهاند و این شرایطی است که میتواند موجب و مانع تعمیق همکاری شود. حذف نام سپاه از این فهرست برای سپاه پاسداران هیچ چیزی را تغییر نمیدهد، زیرا همه سران آن تحت تحریم باقی خواهند ماند. جمهوریخواهان بسیار به دقت همه گامهای بایدن در رابطه با ایران را زیر نظر دارند و او البته تصمیم نخواهد گرفت با حذف سپاه از فهرست تروریستی این برگ برنده را به آنها بدهد؛ بنابراین به احتمال زیاد نفت ایران نیز به بازار جهانی باز نخواهد گشت. به لطف آمریکا، ماموریت لاوروف در ایران موفقیتآمیز خواهد بود.»
دقت در آنچه این مقام روسی بر زبان آورده نشان میدهد روسیه پوتین هرگز نمیخواهد مساله ایران و آمریکا حل شود و بهترین وضعیت برایش این است که ایران در همین حالت «نه جنگ- نه صلح» با غرب باقی بماند تا روسیه پوتین بتواند نفت و گاز خود را بفروشد و ایران نیز به این حرکت روسیه نگاه کند و به قول این شرقشناس روسی، اقتصاد اسفناک ایران هر روز بدتر از روز پیش شود. آیا روسها با این حرف که حتی حذف سپاه پاسداران از لیست سازمانهای تروریستی آمریکا نیز فایدهای برای ایران ندارد میخواهد مساله را پیچیدهتر کند. اما نقطه عطف این گفتگو شاید این باشد که این شرقشناس که مسائل ایران را از نزدیک دنبال میکند میگوید نفت ایران به بازار برنمیگردد و به لطف آمریکا سفر لاوروف موفقیتآمیز خواهد بود.