به گزارش «تابناک»؛ روزنامه های امروز سه شنبه دوم اسفندماه در حالی چاپ و منتشر شد که تصمیم جدید ارزی بانک مرکزی، واکنش ها به گرانی گوشت، تلهرسانهای برای ایران و چرا عرضه خودرو در بورس مسالهدار شده است؟ در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم؛
نبی شریفی طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با تیتر سفر سرزده بایدن و سرنوشت جنگ بهار نوشت: جنگ روسیه علیه اوکراین، سه روز دیگر یعنی در 24 فوریه ۲۰۲۳، نخستین سال خود را به پایان می رساند. جنگی که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، با هدف مقابله با عضویت اوکراین در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و جلوگیری از نزدیک شدن آمریکا و متحدانش به مرزهای خود، کلید زد. مسکو در آن زمان بر این باور بود که میتواند با تهدید یا تهاجم کوبنده و سریع، دولت کییف را که با آمدن ولودیمیر زلنسکی بیش از پیش به غرب نزدیک شده بود، از این تصمیم منصرف کند. پوتین جنگ را با این تصور که کییف، پایتخت اوکراین، پیش از حمایت و ورود ناتو به ماجرا سقوط میکند یا دست کم اعضای این پیمان نظامی واکنش خود را به اعتراضات و تحریمهای لفظی محدود میکنند، آغاز کرد. تصور بیراهی هم نبود. این همان واکنشی بود که آمریکا و کشورهای اروپایی در پی الحاق شبه جزیره کریمه در سال ۲۰۱۴ از خود نشان داده بودند. اما طی ۱۲ ماه گذشته، خیلی از برنامهها و پیش بینیهای مسکو محقق نشد. ارتش روسیه تا دروازههای کییف، پیشروی کرد و با مقاومت ارتش اوکراین، طی چند هفته مجبور شد از مواضع خود عقب نشینی کند، اما ماجرا به همین جا ختم نشد. با این که اوکراین عضو ناتو نبود و حمایت از آن ضرورتی نداشت، دولتمردان کشورهای عضو ناتو با تغییر رویکرد خود، به حمایت نظامی از اوکراین در کنار تحریمهای بین المللی علیه روسیه پرداختند.
آنها حتی بارها تاکید کردند که نبرد اوکراین مانند جنگ روسیه علیه اروپا و غرب است. حاصل این رویکرد، کنار گذاشتن خط قرمزها برای ارسال موشک انداز، سامانههای پدافندی و تانک به اوکراین بود. سفر دیروز جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا به پایتخت اوکراین نیز مهر تاییدی بر حمایت همه جانبه غرب در جنگ روسیه علیه این کشور بود. سفر سرزده جو بایدن به کی یف در آستانه سالگرد تهاجم روسیه به چند دلیل دارای اهمیت است. چیزی تا پایان ماه فوریه و آغاز جنگ خونین بهار باقی نمانده و سفر رئیس جمهور آمریکا به اوکراین و همچنین اعلام کمک نظامی جدید نیم میلیارد دلاری، میتواند پیامی جدی برای روسیه باشد. دیگر این که، این سفر در حالی انجام شده است که جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا در حاشیه کنفرانس امنیتی مونیخ، دولت پکن را به ارسال کمکهای تسلیحاتی به روسیه متهم کرده اند. هرچند که وانگ یی، مدیر دفتر کمیسیون امور خارجی چین، این ادعا را رد کرده است، اما میتوان سفر بایدن را مانند یک صف بندی جدی میان شرق و غرب و یک پیام روشن تلقی کرد.
همان طور که گفته شد، سفر بایدن، در سالگرد آغاز جنگ و در آستانه نبرد سرنوشت ساز فصل بهار انجام شده است. اما چرا این نبرد سرنوشت ساز است؟ پولیتیکو روز یک شنبه در مقالهای در این باره نوشت: «پیشزمینه سفر بایدن پیچیده، خطرناک و نامطمئن است [..]غربیها از این نگراناند که روسیه پس از یک سال، جای پای خود را محکم کند و اوکراین در برخی جبهههای شرق و جنوب، از پس روسیه برنیاید و روند ارسال سلاح از غرب به کییف به مرور زمان کُند شود.» اگر این فرض را در نظر بگیریم که جبهه غرب در بلندمدت نخواهد توانست به صورت متحد (همچون اکنون) به کمک تسلیحاتی اوکراین بپردازد، به این نتیجه میرسیم که زمان جنگ بزرگ یا حالاست یا هیچ وقت. اکنون که روسیه بسیاری از مواضع اشغال کرده خود در اوکراین را از دست داده و چین تمایل چندانی برای کمک تسلیحاتی به روسیه از خود نشان نداده، وقت تصمیم گیری برای به نتیجه رساندن جنگ است. اما، این جنگ برای دولت کییف چند پیش نیاز دارد.
اوکراین ماه هاست به رغم کمبود نفرات، در شهر باخموت در برابر روسیه میجنگد. شهری در شرق اوکراین و در منطقه دونباس که به رغم ارزش نمادین، فاقد هرگونه اهمیت استراتژیک است. باخموت، در خط مقدم منطقه دونتسک، پیش از جنگ ۷۰ هزار نفر جمعیت داشت، اما اکنون ویرانهای بیش نیست. دولت اوکراین برای نتیجه گیری از جنگ یک ساله روسیه، نیازمند این است که با واگذاری نبرد در دونباس، روی جبهه جنوب متمرکز شود. بر اساس این راهبرد اوکراین میتواند روسیه را مجبور به عقب نشینی کند و نبرد بر سر کریمه را کلید بزند؛ به جای آن که درگیر دونباسی شود که از سال ۲۰۱۴ تاکنون، در اشغال نیروهای هوادار روسیه و به تازگی ارتش مسکوست. نکته مهم این است که اوکراین اکنون برای مقابله با روسیه، به چیزی فراتر از تانکهای پیشرفته لئوپارد و موشک اندازهای هیمارس نیاز دارد. تسلیحاتی که اعضای ناتو هنوز برای ارسال آن به اوکراین تصمیمی نگرفته اند و ارسال نشدن آنها روی سرنوشت جنگ تاثیرگذار خواهد بود. جنگی که میتواند مختصات صلح در آینده را ترسیم کند.
یوسف مرتضایی، عضو کارگروه پیگیری مطالبات بازنشستگان کشوری و لشکری طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت نوشت: قانون بودجه، دو بخش اصلی دارد؛ یک سمت آن منابع یا همان درآمدهاست و سمت دیگر آن مصارف یا هزینههاست. اگر منابع کشور محدود نباشد هر دولتی میتواند آرمانها و برنامههای توسعه را عملیاتی کند. هنر بودجهنویسی خودش را در منابع محدود نشان میدهد. دولتها، دانش، تجربه، قابلیت و ابتکار خودشان را زمانی بروز میدهند که با وجودِ منابع محدود، بتوانند پرداختهای دولت در قانون بودجه را در جهت اهداف برنامه، به لحاظ کمی و کیفی توسعه و عادلانه توزیع کنند. تحریم، دسترسی دولت به منابع را محدود کرده و تاثیر مستقیم در تراز پرداختیهای دولت دارد. در چنین شرایطی، دولت باید بتواند پرداختهای خود را در پیکره اقتصادی کشور طوری تنظیم کند که در راستای قانون برنامه و چشمانداز کشور باشد. برنامههای توسعه ۵ساله و خصوصا چشمانداز ۲۰ساله براساس اهداف توسعه و آرمانخواهی تدوین میشوند. در مقابل گامهای برنامه در قوانین بودجه، با واقعیتهای منابع و مصارف کشور بیشتر درگیر است اما در هر سه سطح یعنی چشمانداز، برنامه توسعه و قانون بودجه، عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی از مبانی تعهدی دولتهاست. قابلیت توزیع عادلانه منابع محدود، در توسعه اجتماعی، انسانی، فرهنگی، نظامی، کشاورزی، امنیتی، محیطزیست و اقتصادی در قانون بودجه است که کشور را به سمت توسعه همهجانبه و یا همان توسعه پایدار سوق میدهد.
اگر منابع کشور، محدود به بخش و یا گروه خاصی باشد و منابع به جای توزیع در جمع عوامل توسعه، به سمت عوامل خاصی در قانون بودجه هدایت شود، نمیتوان قانون بودجه را عادلانه ارزیابی کرد. بودجه زمانی ابزار موثر برای «حکمرانیِ خوب» است که با توزیع عادلانه در جهت توسعه عدالت اجتماعی محقق شود و این مهم، هنر، مهارت و تخصص خود را طلب میکند. بودجهنویسی فقط جمع و تفریق اعداد در دو سوی منابع و مصارف و یا هدایت بودجه در جهت منافع گروه خاص نیست. تخصیص منصفانه منابع در یک جامعه، سطح قابل قبولی از عدالت واقعی را در جامعه تضمین میکند. عدالت اجتماعی، تعادل و تناسب برخورداری بین همه گروههای اجتماعی است که باعث میشود همه گروهها از مزایا و لوازم آسایش و رفاه برخوردار باشند، برای مثال کدام وجاهت عملکرد در افزایش پرداخت۲۰درصدی حقوق برای شاغلان و بازنشستگانِ دولت نسبت به برخورداری گروههای دیگر در بودجه است؟ عدالت در برخورداری از قانون بودجه به معنای تنظیمگری بین حداقل و حداکثر حقوقهای پرداختی نیست. اقتصاد مقاومتی یعنی: «عدالت در سطح توزیع بودجه باید به شکل همسان باشد» و آحاد جامعه باید توانمندی خود را برای مقاومت و عبور سلامت از این وضعیت داشته باشند. به هر دلیلی که مجال این نوشته نیست دولت توان کنترل تورم را ندارد و از سوی دیگر منابع هم بسیار محدود است.
در قانون بودجه ۱۴۰۲ اعتبارات دستگاهها و ارگانهای دولتی برابر نرخ تورم و گاهی هم بیش از نرخ تورم افزایش پیدا کرده است یعنی ساختارهایی که حامی دولت هستند مشکلی با نام تورم نخواهند داشت چون ردیفهای اعتباری آن نهادها نزدیک به نرخ تورم در بودجه افزایش داشته است. اعتبارات فوق، نقدینگی نامتعادلی را وارد بازار خواهد کرد و اگر دولت نتواند آن مبالغ را در افزایشGDP محقق کند، شاهد تورم مضاعف در کشور خواهیم بود و این تورم مضاعف، از نیمه دوم سال ۱۴۰۲ خودش را برای دولت نشان خواهد داد یعنی نهادهای وابسته به دولت حداقل تا اواسط سال بعد تورم را احساس نخواهند کرد. رییس دولت و رییس سازمان اداری و استخدامی مدتهاست فقط از عدالت در پرداخت صحبت میکنند در حالی که افزایش حقوق برای بازنشستگان و شاغلین دولت، کمتر از نصف نرخ تورم سال ۱۴۰۱ است یعنی از اول سال ۱۴۰۲ این حقوقبگیران علاوه بر تحمل نرخ تورم انباشتی دولتهای قبل و خصوصا تورم دو سال اخیر، باید متحمل تورم نقطه به نقطه مضاعف از محل عدم عدالت در بودجه تخصیصی به دستگاههای دولتی هم باشند. محدودیت در منابع و عدم کنترل نرخ تورم، به معنای محدود کردن عدالت در قانون بودجه نیست.
اگر منابع دولت محدود است باید برای دولت نیز این محدودیت اعمال شود و دولت هم این تورم را احساس کند. تا زمانی که دولت تورمی را که خودش مسبب بخشی از آن است احساس نکند، تلاشی برای کنترل نرخ تورم هم نخواهد داشت. نمیشود افزایش اعتبارات دولت براساس نرخ تورم و اعتبارات پرداختی به کارکنان و بازنشستگان براساس کمتر از نصف آن نرخ باشد و تکرار هر ساله این روش را عدالت در پرداخت نامگذاری کرد!!. تقلیل عدالت اقتصادی و اجتماعی با نام «عدالت در پرداخت حقوق»، چیزی بهغیر از لوث قانونیِ عدالت و یا لوث عدالت با قانون نیست. اگر این بودجه برای مردم است باید پیش از هر تصمیم و هر تقسیم و هر توزیعی، مردم و زندگی آنها لحاظ شود. وضعیت به جایی رسیده که دیگر نمیشود با معیشت مردم شوخی کرد. قانون بودجه برای رتق و فتق امور جامعه است و نقش مجلس در تصویب و نظارت بر بودجه صرفا برای امور جاری دستگاهها و نهادهای وابسته به دولت نیست. روشی که دولت و مجلس در قانون بودجه ۱۴۰۲ اختیار کردند باعث خواهد شد نرخ تورم از روی دستگاههای وابسته به دولت برداشته شود و بر دوش شاغلان و بازنشستگان به اسم پرداخت عادلانه شیفت پیدا کند.
علي میرزا محمدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان ايران، مادري براي فرهنگهای مختلف نوشت: چهارده آذر امسال، يادداشتي به همين قلم با عنوان «ايرانيان و هراس از تجزيه ايران» در روزنامه اعتماد منتشر شد كه بازتاب قابل توجهي در ميان مخاطبان به همراه داشت. در آن نوشتار آمده بود كه ايجاد جذابيت در كشور ايران ميتواند جلوي خطر تجزيه ايران را بگيرد و ايران را به كشوري تبديل كند كه قوميتهاي مرزنشين آن به همزبانهاي مقيم ديگر كشورها فخر بفروشند كه آنها يك ايراني هستند و گرفتن تابعيت ايراني را در مردمان كشورهاي ديگر به ويژه همسايهها به يك خواسته و آرزو تبديل كند. در تكميل آن يادداشت، در اين نوشتار به جذابيتآفريني ايران در بعد فرهنگي و زباني خواهيم پرداخت و ايدههايي عملي و كاربردي پيشنهاد خواهيم نمود. اگر بيشتر كشورهاي منطقه به دلايل ملاحظات سياسي معترف نباشند كه سرزمين آنها قرنها به نوعي بخشي از قلمرو سرزميني ايران بوده است اما به احتمال حداقل اين را ميپذيرند كه سرزمين ايران مادر فرهنگهاي مختلف منطقه است. اما اين باور و پذيرش، نيازمند تقويت و ايجاد بسترهاي نهادي و حمايت عملي است. اجازه بدهيد براي ايدهپردازي درباره تقويت و بسترسازي نهادي اين باور، از كليد واژه «مادر» كمك بگيريم. اگر مدعي هستيم كه ايران سرزمين مادري و زايشگاه فرهنگهاي مختلف است، بايد منش رفتاري دولت- ملت ايران شامل حاكميت، نخبهها و نيز عامه مردم نيز همانند مادر باشد. اما مادر چگونه رفتار ميكند كه ميتواند الهام بخش ما در سياستهاي فرهنگي منطقهاي باشد؟ مادر با عمل رهبرانه ميداند چگونه با فرزندان ارتباط برقرار كنند. مادر با برجستهسازي خوبيها، فرزندان را تعليم ميدهد اما هيچگاه وارد حريم خصوصي آنها نميشود. او هرگز به فرزندانش ترس و اضطراب منتقل نميكند بلكه سعي ميكند كه با آنها دوست باشد و اعتماد آنها را جلب كند. خانه مادري مأمن فرزندان است.
فرزندان حتي پس از مستقل شدن نيز هر وقت دلشان خواست به خانه مادر سر ميزنند و از او مهرباني ميبينند. سياستهاي فرهنگي ايران نيز به مثابه سرزمين مادري ميتواند از رفتارها و خلق و خوهاي مادرانه اقتباس شود. ايران خانه مادري فرهنگهاي مختلف است؛ اما آيا رفتار و منش سياسي و فرهنگي ما با كشورهايي كه بخشي از قلمرو فرهنگي ايران محسوب ميشوند، مادرانه است؟ اجازه بدهيد به برخي واقعيتها اشاراتي داشته باشيم كه در برجستهسازي ايده مادر بودن سرزمين ايران به ما كمك خواهد كرد.
- جمعيت تركهاي آذربايجاني ايران از جمعيت جمهوري آذربايجان بيشتر است. سهم و نقش ايران در شكلگيري فرهنگ آذربايجاني در قرنهاي متمادي قابل انكار نيست. حال پرسش اين است آيا بهطور طبيعي نبايد در مقام مقايسه، ايران سردمدار جذابيت فرهنگي تركهاي آذربايجاني باشد و نگاهها بيشتر به ايران باشد تا كشور كنوني جمهوري آذربايجان؟ متاسفانه آنچه ذهن سياستورزان و نخبهها و حتي افكار عمومي را به خطا ميكشاند، «درصد جمعيت» و «سهم جمعيتي يك گروه قومي» در دو كشور مجاور است. اين خطاي تحليلي موجب ميشود كه به جاي شمار جمعيت اقوام ساكن در كشورها، درصد جمعيتي آنها در كشورها ملاك قرار گيرد. در نتيجه كشوري كه درصد جمعيت يك گروه قومي در آن بيشتر است، براي مردمان آن قوم، سرزمين مادر محسوب و نگاههاي فرهنگي به آن معطوف ميشود.
- كردها، قطب مهم جمعيتي ايران را تشكيل ميدهند و سهم ايران در ايجاد فرهنگ كردي مانند فرهنگ آذربايجاني قابل توجه است.
- جمعيت عرب زبانهاي ايران از برخي كشورهاي عرب منطقه بيشتر است.
- جمعيت بلوچ زبان ايران هرچند در مقايسه با كشورهاي همسايه چون پاكستان و افغانستان كمتر است ولي به لحاظ فرهنگي، بستر نفوذ ايران در مسائل فرهنگي اين قوم بيشتر است.
اين مسائل را به آن جهت در اين نوشتار پررنگ كرديم كه تلنگري باشد به اين واقعيت كه آنچه ميتواند درباره فرهنگ اقوام ايراني نقطه قوت و امتياز و برگ برنده ما در تحولات منطقه به ويژه جذابيتآفريني ايران باشد با سياستهاي نادرست به عامل هراس و چالش امنيتي و سياسي تبديل شده است. شالوده اين بيتدبيريها به اين بر ميگردد كه تقويت فرهنگهاي قومي ايران، عاملي در راستاي تضعيف هويت ملي و خطر تجزيه ايران تلقي ميگردد. در صورتي كه درست بر عكس، وقتي ايران به عنوان سرزمين مادر، محل پرورش فرهنگ اقوام منطقه در زمينههايي چون شعر، داستان، هنرهاي نمايشي، تصويري و شنيداري چون نقاشي، تئاتر، سينما و موسيقي باشد و شهرهاي بزرگي چون تهران، تبريز، سنندج، اهواز و زاهدان، مأمن نخبهها و فعالان فرهنگي، سخنوران، شاعران، نويسندگان، هنرمندان ترك، كرد، بلوچ و عرب از كشورهاي مختلف منطقه محسوب شود، ديگر سمت و جهت نگاهها به ايران خواهد بود. همچنين ايجاد كرسيهاي پژوهش براي زبانهاي تركي آذربايجاني، كردي، بلوچي، ... و تشويق و ترغيب سخنوران ديگر كشورهاي جهان براي همكاري با اين مراكز، زمينه را براي مركزيت بخشي فرهنگي ايران فراهم خواهد ساخت.
يادمان باشد ويژگي سياست فرهنگي مادرانه آن است كه در مقابل نامهربانيهاي سياستمداران كشورهاي همسايه به مثابه فرزندان صبوري كرد تا حرمت مادري شكسته نشود. بايد زيركانه عمل كرد تا فرزند را مقابل مادر قد علم نكنند. يادمان باشد شباهت ايران با كشورهاي همسايه و خاورميانه بسيار بيشتر از شباهت كشور فرانسه با كشورهاي آفريقايي است اما امروز بهرغم وجود برخي احساسات ضد فرانسوي در اين كشورها، فرانسه همچنان از نفوذ اقتصادي و فرهنگي عميقي برخوردار است و نخبگان برخي كشورهاي آفريقايي، فرانسه را به عنوان مركز ثقل فرهنگي و علمي تلقي ميكنند. جاي تعجب نيست كه در كشور فرانسه موسسهاي براي اهداي جايزه ادبيات عرب تاسيس ميشود.
اجازه دهيم ايران مأمن همه اقوام منطقه گردد. با ايجاد جذابيت كاري كنيم نخبههاي كشورهاي منطقه، ايران را به عنوان مركز ثقل فرهنگي، مقصد مهاجرتي خويش انتخاب كنند. اجازه دهيم تهران، مركز همايشهاي زبان اقوام ايراني با حضور گسترده از پژوهشگران كشورهاي مختلف باشد. خودمان به اين زبانها كتاب چاپ كنيم و خودمان براي تدوين فرهنگ لغت آنها، بودجه اختصاص دهيم. از گسترش فرهنگ اقوام ايراني نهراسيم؛ چراكه با گسترش تلقي ايران به عنوان سرزمين مادري، هيچ كسي از مردم منطقه، از كوچك و ناامنشدن ايران حمايت نخواهند كرد و به عكس ايران را آباد و آزاد خواهند خواست.