به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز پنج شنبه ۳۰ شهریورماه در حالی چاپ و منتشر شد که رای نمایندگان به اجرای ۳ ساله لایحه حجاب و عفاف، آرامش شکننده در قرهباغ، بیانات رهبر انقلاب در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و چراغ سبز به افزایش قیمت قوت غالب مردم در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
حنیف غفاری طی یادداشتی در شماره امروز رسالت با عنوان پروژه فریب زلنسکی نوشت: اگرچه طی ماههای گذشته مناقشاتی میان وزارت دفاع اوکراین و زلنسکی بر سر مدیریت میدان نبرد رخداده بود، اما عزم کی یف و مقامات نظامی اوکراین بر آشکارسازی این منازعات استوار نبود. ضمن آنکه رسانههای غربی با تمرکز بر اختلافاتی که میان گروه واگنر و کاخ کرملین رخداده بود، مانع از افشاگری شکافها و منازعات عمیق صورت گفته میان ارتش و دولت اوکراین میشد.
اما اتفاقاتی که اخیرا در وزارت دفاع اوکراین رخداده، بیانگر عمق منازعه ایست که در کی یف شکلگرفته و حتی میتواند در آینده (دوران پساجنگ) نیز بازتنظیم مناسبات نظامیان و سیاستمداران در اوکراین را با مشکل مواجه سازد. اخیرا ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهوری اوکراین وزیر دفاع این کشور را برکنار کرد. او گفته این وزارتخانه به «رویکردهای جدید» نیاز دارد. مواردی از فساد ازجمله اتهاماتی که درباره مدیریت آلکسی رسینکوف مطرح است. ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، اولسکی رسینکوف، وزیر دفاع این کشور را برکنار کرد. اما به نظر میرسد عوامل دیگری نیز در تحقق این روند دخیل بودهاند! بیانیه مبهم رئیسجمهور اوکراین در خصوص برکناری شخص وزیر دفاع، بهوضوح نشان میدهد کی یف درصدد پنهانکاری یک «حقیقت تعیینکننده» است! زلنسکی در پیام ویدئویی یکشنبه شب خود (سوم سپتامبر) دلایل برکناری وزیر دفاع را اینگونه عنوان کرد: «من معتقدم که این وزارت خانه به رویکردهای جدید و قالبهای مختلف تعامل، هم با ارتش و هم با کل جامعه نیاز دارد.».
اما این حقیقت پشت پرده چیست؟ به نظرمی رسد وزیر دفاع اوکراین و معاونانش، که آنها نیز جملگی از سوی زلنسکی برکنار شدهاند، ارسال اطلاعات دروغین و کاملا انحرافی در خصوص شرایط میدانی نبرد بوده است. یکی از این دروغها، مربوط به شرایط میدانی نبرد باخموت و دیگری، مربوط به ضد حمله اخیر اوکراین علیه نیروهای روسی بوده است. طبق آنچه منابع آگاه و مستند میگویند، اطلاعات نادرستی که بر اساس ادعای تصرف برخی نقاط دونتسک به زلنسکی از سوی وزارت دفاع داده میشد، وی را در برخی محاسبات میدانی و سیاسی خود بهاشتباه افکنده و همین مسئله، هزینههای هنگفت و جبرانناپذیری را متوجه کی یف ساخته است.
رسینکوف، وزیر دفاع برکنار شده اوکراین، در طی ۵۵۰ روز جنگ اوکراین با روسیه این وزارتخانه را هدایت کرده بود. زلنسکی از مجلس اوکراین خواست تا رستم عمراوف را جایگزین رسینکوف کند. عمراوف در حال حاضر سرپرست مهمترین صندوق دارایی دولتی اوکراین است. رسینکوف در نوامبر ۲۰۲۱ به وزارت دفاع منصوب شد. او موفق شد میلیاردها دلار کمکهای نظامی و غیرنظامی غرب به اوکراین را تأمین کند. بااینحال اتهام فساد علیه وزارتخانه او مطرح است، اما او این اتهامات را «تهمت ناروا» عنوان کرده است. گفته میشود که در قراردادی که او با یک شرکت ترکیهای منعقد کرده بهای نهایی یونیفورمهای خریدشده سه برابر قیمت واقعی آنها قیدشده است. پیشتر نیز اتهاماتی مبنی بر فساد و جعل قیمتها در تهیه مواد غذایی برای جبهههای جنگ مطرح بوده است. اما بر همگان مسجل است که پشت پرده اصلی این برکناری، صرفا این پرونده اتهامی نبوده است!
غلامرضا صادقیان سردبیر روزنامه جوان در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان به چه چیز امید ببندیم نوشت: هربار که رهبرانقلاب از امید به آینده و اطمینان به حل مشکلات به دست جوانان سخن میگویند، گروهی مشخص که توصیف آنان در ذیل یک نام و عنوان دشوار است، در این امیدواری با تردید و ارتیاب مینگرند و چه استدلالها که در خلاف آن نمیکنند. درباره امید یک بحث عقلی وجود دارد و بحثهایی هم دینی، سیاسی و اجتماعی است.
اصل امید یک بدیهی فطری و عقلی است. هرکس زنده است و زندگی میکند، چه انسانی دینی باشد، چه غیردینی، امیدوار است. دینباوران از قرآن آموزه امیدبخشیدن به شقیترین گناهکاران را فرامیگیرند. در ۵۲ زمر میفرماید «از رحمت خدا نومید نشوید که همانا خداوند، همه گناهان را میآمرزد». درجاییکه گناه، همتراز عبادت میشود، حساب دیگر عناصر و مقولههای ناامیدکننده روشن است. «ناامیدی را خدا گردن زده است/، چون گناه و معصیت طاعت شده است». دینباوران و رهبران دینی به مقوله امید چنین مینگرند «انبیا گفتند نومیدی بد است/ فضل و رحمتهای باری، بیحد است/ از چنین محسن نشاید ناامید/ دست در فتراک این رحمت زنید/ بعد نومیدی بسی امیدهاست/از پس ظلمت، دوصد خورشیدهاست/ سوی نومیدی مرو امیدهاست/ سوی تاریکی مرو خورشیدهاست/ ناامیدیها به پیش او نهید/ تا ز درد بیدوا، بیرون جهید»
از این جهت، یعنی جهت دینی، پیوستگی بین زندگی و امیدواری، امکان قوی و گسستناپذیر دارد. پس اگر کسی با هر سخنی که از امید میشنود، با گفتار و رفتار پریشان در رد و تردید آن برآمد، او در کل نه فقط از آموزههای دینی که از حداقلهای عقلی هم فراقت دارد. دسته دیگری میگویند منظور آنان از تردید در امیدبخشیهای رهبری به آینده، نه این فلسفهبافیها که پیشبینیهای علمی از یک ایران روبه اضمحلال و فروپاشی است. غافل از آنکه پیشبینی در علوم انسانی، غیرعلمی است! تقلیلگرایی این گروه از وقایع اجتماعی و سیاسی منع علمی دارد. رخدادهای انسانی، عرصه معلولهای بسیار بزرگ از علتهای بسیارکوچک است. خود این کشف علمی و عقلی بشر، بهترین گواه و ریشه امیدواری است. غالب این گروه حتی بیشتر کسانی که از تریبون دانشگاه در شیپور ناامیدی میدمند، اطلاعات خود را درباره وضعیت علمی، اقتصادی و سیاسی کشور از منابع بسیار محدود و چهبسا انحرافی میگیرند. این با فرض دلسوزبودن و علمیبودن آنان است. طرفه آنکه این گروه معمولاً جایگاه رهبری را که از منابع متعدد دانشگاهی و علمی گزارش میگیرند، متهم میکنند که از همه واقعیتها باخبر نیستند! تأسفبارتر آنکه برخی از ناامیدافکنیها از طرف قشر دانشگاهی فقط از اطلاعات فضای مجازی است! به یاد بیاوریم برجستهترین استاد فیزیک دانشگاه را که در دهه هفتاد به رهبری نامه مینوشت که مبادا فریب ادعاهای هستهای را بخورید، زیرا هستهای شوخی نیست و در دسترس ما نیست، غافل از آنکه برخی شاگردان خود او در نطنز سانتریفیوژها را سوار کرده و مشغول کار بودند! اینجا فیزیکدانی برای باور کافی نبود، حتی اگر کاملاً بیاطلاع از اوضاع میبود، میتوانست با این منطق که اگر ایران فناوری هستهای ندارد و نمیتواند داشته باشد، این هیاهوی جهانی بر سر چیست، نتیجه دیگری بگیرد.
من از همین منطق استفاده میکنم و میگویم اگر امیدی به آینده ایران نیست، چرا غرب چنین بر همه عرصههای ما پنجه میافکند و مانعتراشی میکند؟! آیا بهتر نیست ایران را به حال نزار و ناامید خود رها کنند و به کناری بروند؟! ممکن است گفته شود اتفاقاً بخش اعظم این ناامیدی ما به آینده ایران از همین تقابلی است که با غرب داریم. در این ادعا چند اشکال هست. اولاً ما با غرب تقابل نداریم، غرب ما را تحمل نمیکند. این یعنی ما باید خودمان را عوض کنیم و این نشدنی است و خارج از عزت و عقل و آیندهنگری. ثانیاً مثالهای نقض فراوان هست که تقابل با غرب بهمعنی عقبافتادن از پیشرفت و توسعه نیست. مثال فقط چین نیست. کشورهای جدیدی که در عرصه قدرت اقتصادی و سیاسی ظهور کردهاند، تکیه اصلی خود را به چندجانبهگرایی دادهاند، نه به غرب تکوتنها؛ و این بحثی دامنهدار است.
دستآخر، وظیفه یک رهبر عالی در کنار امیدواریدادن معقولانه و دقیق، تسلیدادن ملت برای عبور از دشواریها و تنگناهاست. برخی با کندذهنی تصور میکنند جایگاه رهبری آنجایی است که در هر سخنرانی، داغی بر دل ملت بگذارند! نوشتهاند که آبراهام لینکلن، در کوران جنگهای داخلی امریکا خطاب به مردم امریکا مینویسد: «من از مسیحیان نیکخواه و نیکوکار این کشور، به جهت نیایشها و تسلیبخشیهای مدام، دینی عظیم بر گردن دارم. منویات خدای قادر مطلق، عیب و نقصی ندارد و باید غالب و قاهر باشد، هر چند ما فانیان خطاکار، پیشاپیش نتوانیم آن منویات را درست درک کنیم. ما امید بسته بودیم که این جنگها پایانی خوش بیابد، اما خدا از هر کس بهتر میداند و حکمی دیگر رانده بود. با این حال همچنان به حکمت او و به خطای خود اعتراف داریم. درعینحال باید در پرتو بهترین بینشی که به ما عطا میکند بهجد بکوشیم و اعتماد داشته باشیم به اینکه باز هم چنین کوششی به غایات عظیمی که او مقدر داشته است رهنمونمان میشود. اطمینان دارم که او اراده کرده است در این فتنه بزرگ، خیر عظیمی عاید شود که انسان فانی نه میتواند موجب پدیدآمدنش شود و نه موجب به تأخیر افتادنش» حالا انتخاب بین این دو است که ما امیدآفرین و تسلیبخش باشیم یا روانپریش و مغلطهکار.
پیروز حناچی شهردار سابق تهران طی یادداشتی با عنوان معادله مونوریل و دوچرخه در اعتماد نوشت:۱) به نظر بنده نظام مدیران اساسا نباید به مردم اطلاعات غلط داده و خلاف واقع بگوید.
نباید فراموش کرد که روند ساختوسازها و رشد نهادهای شهری از صفر که شروع نشده؛ طی سالها و دهههای متمادی، زحمایت بسیاری کشیده شده، سنگ روی سنگ گذاشته شده و ایدهها و طرحها در حوزههای مختلف یکی پس از دیگری اجرایی شدهاند تا نهایتا به نقطه امروز رسیدهایم. قبل از ما هم تلاشهای بسیاری صورت گرفته بود و بعد از ما هم تلاشهای فراوانی انجام خواهد شد. معتقدم از طریق این استمرار روی طرحهای کارشناسی و همافزاییهاست که جوامع به سمت بهبود و رشد و بهتر شدن حرکت میکنند. ما هم در شهرداری تهران، تلاش خود را کردیم و پس از مدتی، مدیریت را تحویل نفرات بعدی دادیم تا کار را ادامه دهند. هیچکس هم شزم و هوخشتره نیست که یک تنه، بتواند همه مشکلات را حل کند. اما متاسفانه مسوولان امروز مدیریت شهری اطلاعات غلط میدهند.
۲) واقع امر آن است که موضوع عقد قرارداد ۶۳۰ واگن مترو که رسانهای شده، اساسا مرتبط با مدیریت شهری فعلی شهر تهران نیست و به تلاشهای مدیریت قبلی بازمیگردد، اما مدیران فعلی انشاءالله آن را پیگیری نموده و پس از انتقال و مونتاژ در واگنسازی، دستاورد آن را برداشت میکنند. ایرادی هم ندارد، مهم این است که قدمی برداشته شود و مردم از سایهسار خدمات بهرهمند شوند. اینکه به نام چه فرد یا جریانی تمام میشود، فاقد اهمیت بنیادین است؛ حقیقت سرانجام مسیر خود را بهرغم همه موانع و دستاندازها پیدا میکند. دلیل اینکه پروژه ۶۳۰ واگن تا به امروز کاملا اجرایی نشده، یکی به خاطر تحریمها و عدم همکاری طرف فروشنده و دوم هم به خاطر عدم واریز سهم ۱۵ درصدی پیشپرداخت است. اگر دولت این مبلغ۱۵ درصد را پرداخت کند، پروژه نهایی میشود.
۳) موضوع مهم بعدی، قطار ملی است که در دوره قبل، با همکاری جهاد دانشگاهی و معاون فناوری ریاستجمهوری چارچوبهای فنی و اجرایی آن تهیه شد. برای نخستینبار، مهندسی، طراحی داخلی و ساخت موتورهای الکتریکی واگنها، ترمز، گنگ وی، دربها و... در کشور ساخته شد و یک رام (هفت واگن) با حدود ۸۰ درصد تولید داخلی پردهبرداری شد؛ و این علاوه بر ۷۸ واگنی بود که در ابتدای دوره به ناوگان مترو تهران وارد و افزوده شده بود. آمار اتوبوسهای داخل شهر هم موضوع دیگری است که در خصوص آن اطلاعات خلاف واقع داده میشود. گزارش خانم سلیمانی در شورای شهر تهران منطبق بر واقعیت بود. نمیتوان کتمان کرد که این شهر بحران دارد و سالها به اندازه نیاز و وسعت شهر اتوبوس وارد نشده است. در زمان مدیریت ما در شهرداری، قراردادی برای خرید ۲۴۰ اتوبوس و مینیبوس با ایرانخودرو دیزل بسته شد که این تعداد به ناوگان حملونقل عمومی پیوستند. قراردادهای دیگری هم بسته شد که تحویلهای آن به دوره ما نرسید و مدیران بعدی، میوههای آن را چیدند.
۴) متاسفانه اخیرا برخی افراد و رسانهها، «تراموا» و «دوچرخه» را مقابل هم قرار دادهاند و تصور تقابلی در این زمینه را بهصورتی غیرکارشناسانه ترویج و تبلیغ میکنند. در حالی که این مقایسه از اساس اشتباه است. در مدیریت قبلی، برای نخستینبار، طرح جامع حملونقل ریلی شهر تهران شامل ده خط مترو و دو خط LRT در شورای عالی ترافیک تهران و کشور در بهمن ماه ۹۸ تصویب شد. اتفاقا این طرح، مسیرهای متفاوتی با برخی ادعاهای فعلی دارد؛ اعتقاد ما این بود که در خیابان ولیعصر از میدان راهآهن تا تجریش این پتانسیل وجود دارد که از تراموا استفاده شود چرا که خیابان ولیعصر به ثبت ملی رسیده بود و مقدمات ثبت جهانی آن در TENTATIVE LIST میراث جهانی به انجام رسیده و طرح آن در کمیسیون ماده ۵ تصویب شد.
خیابان آزادی به این دلیل فاقد این پتانسیل است که در بخش عمدهای از زیر مسیر آزادی، خط مترو وجود دارد، بنابراین از منظر فنی در مسیری که خط مترو وجود دارد، منوریل فاقد منطق کارشناسی و اجرایی است. اساسا مونوریل، یک انتخاب مختص قطار ریلی سبک است و معمولا در نقاطی به کار گرفته میشود که قصد افزایش کیفیت و آرامش، تقدم پیاده بر سواره در آنها وجود داشته باشد. تراموا انبوهبر نیست. اما تراموا کیفیت فضا را بالا میبرد. معمولا در مرکز شهرهای تاریخی یا مکانهایی که امکان پیادهروی برای آنها وجود دارد این ابزار به کار گرفته میشود.
۵) گزارههایی، چون LRT و دوچرخه، مکمل هم هستند و مقابل هم نیستند. افراد و جریاناتی که این دو گزاره را مقابل هم قرار میدهند، درک درستی از مدیریت کیفی و بهروز در شهرها ندارند و موضوعات را بر مدار کارشناسی تعقیب نمیکنند. اگر نگاه مدیریتی مبتنی بر هدف کاهش آلودگی هوا و بالا رفتن کیفیت زیست در شهرها باشد، هر گزارهای را که به کاهش انتشار سوخت فسیلی، آلودگی کمتر، خدمات بیشتر به شهروندان و. منجر شود از آنها باید استفاده کرد. برای این اهداف از ابزارهایی، چون مسیرهای پیاده و دوچرخه، اسکوتر برقی، تراموا و LRT تاکسیهای برقی و... در جای مناسب خود باید استفاده کرد. هرکدام از این ابزارها، مانند پروژههایی هستند که مکمل همند مثل قطعات پازل.
۶) استفاده مناسب، اخلاقی و معقول از رسانه و سایر ابزارهای قدرت، نشاندهنده فهم بالای مدیران و زیرمجموعههایشان است؛ این بد است که برخی افراد و جریانات از ابزارهای در اختیار سوءاستفاده کرده و چهرههای منتقد خود را با رفتارهای سبک، مقابلات غیرعلمی و... نشان دهند. این روشها، بیش از آنکه طرف منتقد را زیر سوال ببرد، مدیریت شهری را زیر سوال خواهد برد. اینکه فردی از نظرات کارشناسی افراد در نقد خود خوشش نیاید و به خاطر نظر و ایده و دیدگاهی با او زاویه داشته باشد، برخورد سخیف نموده و جواب کارشناسی و معقول ندهد، نوعی ترویج بیاخلاقی است. ضمن اینکه فرد هتاک این پالس را به طرف مقابل ارسال میکند که من توانایی گفتگو و استدلال در برابر تو را ندارم! اگر حرف و نظر و استدلالی در برابر دیدگاهها و نقدها وجود دارد، باید از طریق بحث و تبادل نظر طرح شده و چند و، چون آن کاویده شود. متاسفانه در حال حاضر یک چنین خرد و دوراندیشی در ساختار مدیریتی شهر وجود ندارد؛ تا بعد چه پیش آید.