صبا نوشت: پس از نمایش عنوان بندی، فیلم با جملهای آغاز میشود که از وقوع داستان در سال ۱۳۹۰ حکایت دارد.اتوموبیلی مقابل کانون اصلاح و تربیت میایستد و دو جمله ابتدایی فیلم چنین آغاز میشود: «فرهاد کیوانی- قتل». در ادامه داستان ضمن آنکه ریتم و حرکت خود به سمت جلو را دارد، با ارجاع به گذشته قصه قتل علیرضا سرابی توسط فرهاد را روایت میکند.
پرونده باز است فیلمی پلیسی- جنایی محسوب میشود اما از همان ابتدای داستان کارگردان تاکید دارد که مطلبی برای پنهان کردن از مخاطب ندارد و با این روش وجه «معمایی» فیلم را کنار میگذارد. در عوض کارگردان با زاویه دیدی شصت درجه به سراغ موضوع میرود. اینکه چه عاملی میتواند باعث قتل شود و در ادامه چه اتفاقی برای افراد درگیر در این پرونده میافتد. در روایت داستان نیز کارگردان خساست به خرج نمیدهد و با گشاده دستی و ریتمی تُند موضوعها را یکی پس از دیگری روایت میکند. نسخه فعلی نسبت به نسخه جشنواره ریتم بهتر و تُندتری دارد.فیلم نگاهی واقعی و مستندگونه به اتفاقها دارد و به همین دلیل تاکید دارد تا بخشهای مختلف داستان را در فضاهای واقعی روایت کند؛ از کانون اصلاح و تربیت تا زندان قزلحصار که دوربین آزادانه در آنها در رفت و آمد است و از نظر بصری به بافت این فضاها نزدیک میشود و قابل قبول از آب در میآید.
چند ظرافت خاص هم در فیلم لحاظ شده است.مثل دادن لهجه جنوبی به پژمان بازغی که این بازیگر را از چهارچوبهای تکراری پیشین خارج کرده است.محمد رضا غفاری اما شباهتی به هیچ یک از وکلا ندارد و بیشتر فعال اجتماعی است.شادی مختاری به خوبی توانسته شخصیت خبرنگار را تداعی کند و سایر بازیگران نیز مجموعا بازیهای خوب و روانی دارند و البته میشد برای «نرگس» انتخاب بهتری داشت.
پرونده باز است تاکیدی بر قابلیتهای حرفهای یک کارگردان است که حتی از داستانی قابل حدس نیز میتواند فیلمی قابل قبول بسازد.پوراحمد به بهانه تشکیل کلاس موسیقی در کانون، حس و حال خوبی به فیلم داده و با قرار دادن علی باقری در موقعیت فردی لال، از این مساله بهره برده است. فرار و بازگشت فرهاد و حضور شخصیت مزاحم قنبر در حکم گره گشایی و گره افکنیهای فیلم به خوبی عمل میکند. حضور شادی و تلاش او برای نجات فرهاد نیز قابل قبول است. او دلیلی منطقی برای این موضوع دارد و جایی به فرهاد میگوید: اگه تو رو نبخشن خودشون نابود میشن.
آخرین یادگار کیومرث پوراحمد در سینمای ایران فیلمی نجیبانه و شریف است و نشان میدهد او در آخرین ماههای زندگیاش چقدر به فیلم ساختن عشق داشت و به دنبال ساخت فیلمی جذاب و قابل قبول بود.