به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه سی ام دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که وضعیت هشدار دهنده منابع آبی در برخی از استانها ازجمله تهران، آرامش پس از تنش تهران – اسلام آباد، بهانه تکراری خودروسازان برای توقف عرضه و ۵ دلیل قرمز شدن قیمت گوشت قرمز در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
حامد رحیم پور طی یادداشتی در شماره امروز خراسان نوشت: تنشهای مرزی بین ایران و پاکستان در دو سه روز گذشته ریشه در گذشتهای دارد که به حضور تروریستها و گروههایی بازمیگردد که امنیت مردم ایران را نشانه گرفتهاند. درواقع بسیاری از این تنشها و درگیریها در گذشته بوده، اما به دلیل رسانهای شدن روندهای جهانی و طبعاً سرایت این فرایند به داخل کشور، همه، نظراتی درخصوص مسائل مرتبط با سیاست خارجی و امنیت ملی دارند که از جهتی مفید و از جهتی آسیبزننده است. به هر روی پس از هر کنش یا واکنش نظام، افرادی هستند که نظر خود را میدهند. اگر پاسخی داده نشود، میگویند نظام ترسیده و جرئت مقابله ندارد. اگر پاسخ داده شود، عدهای پس از ایراد به نوع واکنش اتهام میزنند که چرا اطلاع دادید؟ پس یعنی میترسید. اگر اطلاع داده نشود و طرف مقابل واکنش نشان دهد هم میگویند چرا با بیتدبیری، تنش میسازید؟ و یک عده دیگر هم میگویند پس باید سنگینتر بزنید! به هر حال هر کس برای خود تزی دارد و هنر آن است که بهترین تز در فرایندهای تخصصی کشور اتخاذ شده و به شکل مناسب به جامعه برای همراهی منتقل شود. پیرامون تنش مرزی اخیر نیز به نظر نگارنده نکاتی حائز اهمیت است:
۱-هیچکس نباید از جمهوری اسلامی ایران انتظار داشته باشد تا در برابر حضور و جولان گروهکهای تروریستی در محیط پیرامونی خودش بیتفاوت باشد، بهویژه اگر این جریانات و مشتقاتشان در داخل مرزهای ایران شیطنتهایی کرده باشند. تنها در طی دو هفته اخیر تقریباً هر روز یک مشکل حاد امنیتی در سیستان و بلوچستان که ریشه در پاکستان داشته رخ داده بود؛ موارد جدی امنیتی در حد انتحاری. به کرات نیز به طرف پاکستانی با اسناد و مدارک، پایگاهها و تحرکات تروریستها گفته شده بود، اما هیچگونه کار موثری از سمت پاکستان اتفاق نیفتاد. این اواخر تحرکات و تهاجمات جیشالظلم در حال تبدیل شدن به رویه شده بود (عملیات و سپس بازگشت به سمت پاکستان)؛ رویهای که برای ایران و نهادهای نظامی- امنیتیاش خیلی سنگین بود و نمیتوانست بی تفاوت بماند.
۲- حب وطن و علاقه انسان به جغرافیای محل زندگی و اجتماعی که فرد در آن تحت عنوان ملیت رشد پیدا میکند، امری غریزی است. پس همانطور که من و شما خاک ایران را دوست داریم و بدان تعصب میورزیم برای طرف مقابل هم همین است. عملیات در کوه سبز پاکستان، اما کاملا درست و حسابشده بود؛ از طرحریزی و تاکتیک تا اجرا و عملیات، اما نقشآفرینی یک متغیر کنترلنشده یعنی رسانهای کردن ماجرا باعث شد اتمسفر روابط دوجانبه تهران-اسلامآباد تا حدی متاثر شود. اگر حمله ۲۷ دی ماه مانند بسیاری از عملیاتهای گذشته خبررسانی نمیشد، هم افکار عمومی پاکستان علیه ایران یکپارچه نشده و هم مقامات پاکستانی با تحریک طرفهای خارجی خاصه تحریکات طرف هندی، مجبور به اقدام نظامی نمیشدند.
۳- اگرچه اسلام آباد در روابط خود با تهران دچار اصطکاکاتی همچون سپاه صحابه و گروههای تکفیری، مسئله بلوچستان و... بوده است، ولی پاکستان در سطح رسمی کمترین تنش را به نسبت سایر همسایگان با ایران داشتهاست. اگر این تنش مرزی منجر به بالا رفتن عزم پاکستان برای برخورد با گروههای تروریستی و تجزیه طلب شود و اسلام آباد را ترغیب سازد تا با ایجاد کارگروههای مشترک به سمت نوعی همکاری مرزی در مقابله با این گروههای تروریستی حرکت کند؛ فواید این تنش بر مضراتش خواهد چربید. گفتوگوی دیپلماتیک در بالاترین سطح و حتی گفتوگو بین نظامیان ارشد دو کشور دراین مقطع زمانی نیز لازم و فوری است. آنچه مهم است، شکلگیری یک توافقنامه جدید امنیتی بین دوطرف برای نوع پاسخگویی نظامی به تروریسم در دو سوی مرز است.
۴- ساعاتی پس از حملات پهپادی پاکستان به خاک ایران، یکی از خبرنگاران صداوسیما در صفحه شخصی خودش و برخی از کانالهای تلگرامی درصدد بودند این خط خبری را جابیندازند که حملات پاکستان نشاندهنده وجود یک هماهنگی مخفیانه میان ایران و ارتش پاکستان بهمنظور دستیابی به هدف مشترک ریشهکن کردن تروریسم در دو سوی مرز است. سناریویی پرهزینه و دارای تبعات منفی بیشمار. در واقع پیام این خط خبری این است که ایران توافق و هماهنگی انجام داده است که خروجیاش تجاوز به خاک کشورمان میباشد! افزون بر این که این سناریو به نوعی پیام ضعف و ناتوانی ما را در انهدام تروریستهای داخل خاک ایران میرساند و همچنین میتواند در اذهان بلوچها در ایران و پاکستان و افغانستان، تبعات سنگین سیاسی امنیتی داشته باشد.
۵- برخی از سیاسیون و کارشناسان میگویند که حملات موشکی ایران به اربیل عراق و سوریه و پاکستان موجب به حاشیه رفتن غزه از کانون توجه رسانه و افکار عمومی شده است. اگر این گزاره به معنای این باشد که نباید اولویتها از حمایت از غزه فاصله بگیرد صحیح است؛ اما اگر بدین معناست که تیتر اول رسانهها را در کوتاه مدت تغییر داده است به نظر میرسد چندان مهم نیست. اولا فشارهای رسانهای تغییر موثری در رفتار رژیم صهیونیستی ایجاد نکرده است. استمرار فشار رسانهای هم بعید است تغییر راهبردی در میادین جنگ در نوار غزه ایجاد کند. ثانیا اخبار این درگیریها برای ما مهم و بزرگ است، اما برای افکار عمومی بین المللی خبری در میان اخبار متعدد دیگر است. درواقع اگر بنا داریم درباره درستی یا نادرستی تنش با پاکستان یا اقدام مشابه دیگری قضاوت کنیم، باید درباره بهکارگیری استدلالهای کلیشهای تامل بیشتری داشته باشیم.
۶- ونکته آخر اینکه برای بازدارنده شدن باید شجاع بود و اقدام کرد. اقتضای ورود به میدان زد وخورد است. نمیشود که از نیروی مسلح مطالبه اقدام داشته باشیم، اما با هراتفاقی پشتش را خالی کنیم، هرچند که بازنگریهای اساسی در برخی فرایندهای داخلی از جمله پیوسترسانهای و همراهسازی افکار عمومی الزامی است.
مرتضی مکی طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: اقدام ایران در واکنش به حملات تروریستیای که در کرمان صورت گرفت و پیش از آن در منطقه راسک انجام شد، اقدامی بود که درچارچوب منافع و امنیت ملی ایران قابل توجیه است و هدف هم همین بوده که واکنشی نسبت به اقدامات تروریستی داده شود.
اما دوراندیشی لازم درخصوص چگونگی این اقدام انجام نشد. موشکهایی که به مقر سوریه و داعش خراسان شلیک شد، قطعا هدف اصلی ایران از شلیک این موشکها جدا از اینکه قرار بود تئوریسینهایی که طراحان حملات تروریستی کرمان بودند را مورد هدف قرار دهد، ولی پیامی هم به اسرائیل و حامیان اسرائیل بود که توانایی موشکی ایران و توانایی بازدارندگی ایران در قبال اقدامات اسرائیل و آمریکا به نمایش گذاشته شود. اما تقریبا این هدف به حاشیه رفت آنهم به این دلیل که ما در اقلیم کردستان و پاکستان شاید اگر این اقدام با شیوه دیگری انجام میگرفت به هدفمان خیلی بهتر دست پیدا میکردیم. اگر دیپلماتهایی بودند که مشاورههای لازم را میدادند که چگونگی و در چه زمانی این اقدام انجام شود بهرهبرداری سیاسی، تبلیغاتی و نظامی امنیتی بهتری میتوانستیم از این اقدام انجام بدهیم. واکنش دولت عراق در بردن شکایت ایران به اتحادیه عرب و بیانیهای که در این زمینه علیه ایران صادر کرد و واکنشی که پاکستان به اقدام ایران انجام داد، تقریبا برجسته از آن هدفی بود که در سوریه ما مورد هدف قرار دادیم. اگر به واژهها و ادبیاتی که دولت پاکستان در خصوص هدف قرار دادن چند مرکز در ایران استفاده کرد را نگاه کنیم، از همان واژههای ایران استفاده کرد که نشان دهد ما هم در چارچوب منافع ملی مان، پایگاه تروریستی در ایران را مورد هدف قرار دادیم.
ما باید این نکته را مدنظر داشته باشیم زمانی میتوانیم یک کشور امنیت ساز و ثبات ساز در منطقه باشیم که نسبت به منافع و امنیت ملی کشورهای همسایه نیز حساس باشیم. پایگاههای تروریستی در این کشورها وجود داشته که همواره ایران را مورد تهدید قرار میدادند و در گذشته تا این حد واکنش دیده نمیشد، ولی منطقه بسیار منطقه حساسی است و بعد از وقایع غزه بهشدت در شرایط متزلزل و ناپایداری در منطقه خاورمیانه قرار داریم. در چنین فضای متشنج و ناپایدار هرگاه هر اقدامی که انجام میشود باید با دوراندیشی و تدبیر لازم صورت بگیرد. ما قبلا واکنشهای منفی دولت عراق را نسبت به حملات موشکهایی که به کردستان انجام میشد را داشتیم، ولی دولت عراق اینبار خیلی قویتر عمل کرد. قطعا دولتهای دیگر به عراق مشاوره لازم را دادهاند که از این جهت باید واکنش جدیتری انجام دهد که ایران در قضیه غزه، هدف اصلی قلمداد و حامی اصلی جریان مقاومت تلقی میشود نتواند نقش ایفاگر اصلی را در بحران غزه ایفا کند. دقت کنید هیچ یک از کشورهای عربی منطقه بعد از بحران غزه به عنوان حامی یا حداقل حساس نسبت به وضعیت نوار غزه نبودند و در سیبل حملات اسرائیل و حامیانش قرار نداشتند. اما آفریقای جنوبی شاکی اسرائیل در نسل کشی غزه در دادگاه لاهه است و نه یک کشور مسلمان که موضوع مهمی است.
این نشان میدهد که ما باید چقدر در اقداماتی که در منطقه انجام میدهیم با حساسیت و دوراندیشی لازم عمل کنیم. متاسفانه در زمینه واکنشها به حملات تروریستی در کرمان ما نتوانستیم از این تدبیر استفاده کنیم و هدف اصلیمان در نشان دادن بازدارندگی در قبال اسرائیل در سوریه در حاشیه قرار گرفت. پاکستان در شرایطی نیست که بخواهد جبههای علیه ایران باز کند. ایران هم در شرایطی قرار ندارد که بخواهد در قبال پاکستان واکنشی انجام دهد. دولت پاکستان در بیانیههایی که صادر کرده نشان داده که بیش از این نمیخواهد به منازعه با ایران بپردازد.
فریدون حسن طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان سفرهای خارجی را مدیریت کنید نوشت: درست در روزهایی که تمام هوش و حواس علاقهمندان به ورزش و حتی آنها که چندان رقبتی به فوتبال ندارند، متوجه تیم ملی در جام ملتهای آسیا و نتایجی که شاگردان قلعهنویی کسب میکنند معطوف شده، فوتبالیها باز هم برای حیفومیل بیتالمال و پول بیزبان مردم نقشهها در سر دارند.
ماجرا همان داستان قدیمی برپایی اردوهای خارجی است، آنهم به این بهانه که در ایران امکانات مناسب وجود ندارد! این روزها و زیر سایه توجه همه به تیم ملی، باشگاههای فوتبال به اسم تعطیلات نیمفصل و آماده شدن برای آغاز نیمفصل دوم لیگ برتر چمدان سفر بستهاند. چند تایی قرار است عازم آنتالیای ترکیه شوند و چند تایی هم میخواهند سری به امارات بزنند تا از امکاناتی که اینجا نیست و فقط آنجا پیدا میشود، استفاده کنند.
نکته جالبتر ماجرا اینجاست که اصلاً فرقی نمیکند در خصوص کدام تیم صحبت میکنیم؛ یک عزم همگانی در تیمها وجود دارد که این سفر را حتماً انجام دهند. از مثلث بالای جدول بگیرید تا تیمهای رده پانزدهم و شانزدهم که البته پایینتر نداریم، والا آنها هم حتماً برای خودشان برنامه سفر میریختند تا از قافله بیتالمالخوری عقب نمانند. به هر حال پول این قبیل سفرها قرار است از بیتالمال و جیب مردم تأمین شود؛ بنابراین به آقایان کوچکترین فشاری نمیآید تا از این بابت نگرانی داشته باشند.
اما از این حرفها که بگذریم، سالهاست که همه به بیفایده بودن این سفرها اذعان دارند و حتی برخی از قدیمیهای فوتبال و آنها که روزگاری سرمربی بودهاند، صراحتاً عنوان کردند که این اردوها را میتوان با هزینه بسیار کمتر و ناچیزتر در مناطق خوشآب و هوای کشور خودمان برپا کرد و نتیجه لازم را هم از آنها گرفت، اما نمیدانیم این چه عادت بدی است که نمیخواهد از ذهن مدیران هزینهتراش باشگاهها و مربیان ناکاربلد آنها خارج شود که تنها اردویی را مفید میدانند که مثلاً در اوج فصل سرما در یخبندان کشور ترکیه برگزار شود یا در خرماپزان تابستان در قطر و امارات برپا شود.
مسئله این نیست که امکانات در کشور وجود ندارد. البته نمیتوان منکر برخی کمبودها هم شد، اما اوضاع اینقدر که این آقایان خارجپسند عنوان میکنند تیره و تار نیست. ضمن اینکه به نظر میرسد برای تیمی که در نهایت میخواهد از رده پانزدهم جدول کنده شود و چهاردهم شود، حتی اردو در خود باشگاه هم زیاد به نظر میرسد، چه برسد به اینکه بخواهد سوار ماشین شود و به یک شهرستان نزدیک برود یا حتی اردو برای مثلاً بالانشینهایی که در نهایت میخواهند قهرمان شوند، اما بعد بروند و در آنجا که باید برای کشور افتخاری کسب کنند مایه آبروریزی شوند. تمام این تیمها میتوانند در داخل کشور اردو برپا کنند، اما عادت به بیتالمالخوری و هزینهتراشی باعث میشود تا شاهد باشیم که دوباره همه چمدان بستهاند از استقلال و پرسپولیس و سپاهان گرفته تا نساجی و بقیه، همه با ولع خاصی آماده سفر هستند.
در این میان البته نباید از اهمالکاریهای مسئولانی که باید در این خصوص پاسخگو باشند هم به سادگی گذشت. همان مسئولانی که باید به فکر تجهیز و بهروزرسانی اماکن ورزشی در جایجای ایران باشند و با کمکاری خود بهانه دست فوتبالی جماعت ندهند که با توجیه کمبود امکانات برای برپایی چند روز اردوی تفریحی به اسم اردوی آمادهسازی به بیتالمال دستدرازی نکنند و همینجا در ایران بمانند تا گرفتار تبعات دیگر اینگونه سفرها هم نشوند.