به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه دوم اسفند ماه در حالی چاپ و منتشر شد که معمای حمله ناتو به روسیه، اطلاعیه تبیینی و مهم مرکز رسانه قوه قضائیه در خصوص پرونده بابک زنجانی و غیر قانونی شدن فیلترشکنها در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
فریدون حسن طی یادداشتی در شماره امروز جوان نوشت: فرهنگ عذرخواهی از مردم یک عادت نیکو و قابل تحسین است که باید امیر قلعهنویی، سرمربی تیم ملی فوتبال را بهخاطر داشتن آن ستود. اینکه قلعهنویی بابت عدم نتیجهگیری تیم ملی در جام ملتها از مردم عذرخواهی میکند کار پسندیدهای است، اما در این میان یک نکته مهم باید مورد توجه سرمربی محترم تیم ملی قرار بگیرد و آن هم قبول اشتباهات است.
تیم ملی با وجود شایستگی از رسیدن به فینال و کسب عنوان قهرمانی بازماند و این برای تیمی که داعیه قهرمانی و تنها دو قدم با آن فاصله داشت، چیزی جز شکست نیست. سرمربی تیم ملی با هزار و یک دلیل میخواهد به همه ثابت کند که تیمش خوب بوده و چیزی برای قهرمانی کم نداشته است. قلعهنویی حتی معتقد است در دیداری که نتیجه آن منجر به حذف ایران از جام ملتها شده هم خوب بازی کرده و متوسل به آمار و ارقام میشود، اما به این نکته مهم توجه نمیکند که دستش برای رقبا رو شده بوده و او باید برای کسب پیروزی تغییر تاکتیک میداد. مسئلهای که سرمربی تیم ملی باید به آن بیشتر از همیشه دقت کند درست همین «قبول اشتباه» است. قلعهنویی، اما در صحبتهایی که دوشنبه شب از رسانه ملی پخش شد، نشان داد به هیچ عنوان نمیخواهد بپذیرد که اشتباه داشته و همچنان بر این باور است که تیمش فوتبالی بدون نقص را به نمایش گذاشته است.
باید به سرمربی تیم ملی یادآور شد که اگر تیم خوب بازی کرده پس باید نتیجه مطلوب را هم کسب میکرده و امروز مجبور به عذرخواهی نبودید، اما وقتی عذرخواهی میکنید، یعنی کار درست انجام نشده است. یعنی ایرادی وجود داشته که باید برطرف شود تا در آینده نتیجه لازم به دست آید، اما سرمربی تیم ملی فقط عذرخواهی میکند و اشتباهات و نقایص را نه باور دارد و نه قبول میکند. طبیعی است، در چنین شرایطی هیچ عزمی هم برای برطرف کردن ایرادات و اشکالات شکل نمیگیرد و با ادامه همین روند موفقیتی هم کسب نخواهد شد.
ناگفته پیداست که قبول اشتباه و حرکت در مسیر رفع آن یکی از عوامل اصلی کسب پیروزی در میدانهای پیشرو محسوب میشود، اما شرط لازم برای رسیدن به این مهم همان قبول اشتباهات است که سرمربی تیم ملی از آن طفره میرود. به عنوان نمونه میتوان به عکسالعمل قلعهنویی در خصوص دریافت هفت گل در شش بازی اشاره کرد که باز هم به ارکان درست خط دفاعی تیمش اشاره میکند. یا اینکه در پاسخ به عدم استفاده درست از بازیکنان نیمکتنشین پاسخ میدهد که منتظر بوده کار به وقتهای اضافه کشیده شود، درحالیکه تیمش در همان ۹۰ ذقیقه هم از حریف عقب بوده، اما چارهای برای این عقبافتادگی نداشته است. باز هم تکرار میکنیم، عذرخواهی قلعهنویی از مردم یک حرکت پسندیده است، اماای کاش سرمربی تیم ملی حالا که قرار است با این تیم به کار ادامه دهد و تیم ملی را جوان کند به اشتباهات تاکتیکی و تکنیکی خود، کادر فنی و بازیکنانش هم پی ببرد تا بتواند تیم ملی را آنگونه که باید و شاید رهبری کند و در مسیر موفقیت قدم بردارد. امیر قلعهنویی باید بپذیرد که اشتباهاتی داشته و تیمش با مشکلاتی روبهرو بوده و باید برای جبران این اشتباهات برنامه داشته باشد، چیزی که فعلاً در او دیده نمیشود.
محسن پیرهادی طی یادداشتی در شماره امروز رسالت با عنوان معنای مردمسالاری و اولویت امروز ما نوشت: یک. ۹ روز تا دو انتخابات مهم مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری باقیمانده و طبیعتا مهمترین مسئله همه کنشگران این عرصه در بازه زمانی پیشرو، مشارکت است. مشارکت قوی و مؤثر، از یک جهت تهدیدهای بسیاری را خنثی میکند و از طرف دیگر، علاوه بر اینکه وسیلهای اقتدارساز و رافع خطر است، نفس حضور درصد بالایی از مردم در انتخابات در یک نظام مردمسالار، هدف است.
دو. در سالهای اخیر، تا سخن از مشارکت میشود، همه نگاهها به سمت جریانهای سیاسی میرود و مشارکت یا عدم مشارکت، سیاسی تفسیر میشود. این در حالی است که مشارکت در شرایط فعلی، بیش از آنکه پدیدهای سیاسی باشد، مسئلهای اجتماعی است.
سه. گزاره بند قبل احتیاج به استدلال و اثبات دارد و نیازمند بیان نمونههاست. پیمایشهای مختلف نشان میدهد که از میان واجدان شرایط رأی در ادوار مختلف، حدودا ۲۰ درصد آرا متوجه جریان مشهور به اصولگرا و ۲۰ درصد اصلاحطلب است.
۶۰ درصد باقیمانده آرا معمولا ناشی از سلایق شخصی، فضای غالب و عمدتا غیرسیاسی است. دلیل غیرسیاسی بودن این اکثریت هم آن است که در سال ۸۰ به آقای خاتمی و در سال ۸۴ به آقای احمدینژاد مایل میشود، درحالیکه این دو شخصیت از منظر سیاسی کاملا نامتجانساند.
چهار. انتخاباتی پرشور و با مشارکت بالا تلقی میشود که عمده عناصر غیرجریانی و غیرسیاسی پای صندوق بیایند. درست است که ایجاد دوقطبی میان دو جریان ۲۰ درصدی جامعه ایران، میتواند محرک ۶۰ درصد غیرسیاسی باشد -مشابه آنچه در سال ۸۸ رخ داد و ۸۵ درصد واجدان، رأی دادند-، اما ایجاد دوقطبی تنها راه تقویت مشارکت نیست. باید به سراغ بخشهای غیرسیاسیتر جامعه هم رفت. این یعنی امروز، حتی اگر کاندیداهای حداکثری جریان اصلاحطلب تأیید شوند یا خودشان حاضر باشند در میدان حضور یابند، احتمالا باز هم توان تکاندادن بدنه حامیان خود و سمپاتها را نخواهند داشت.
پنج. احتمالا شما هم در اطرافیان خود چنین افرادی را دیدهاید؛ اگر در گذشته برخی از شدت معترضبودن، سیاسیبودن یا عدم پذیرش فضای حاکم، پای میدان انتخابات نمیآمدند، امروز افرادی از طبقات متوسط یا محروم ممکن است نخواهند پای صندوق بیایند. حتی ممکن است این افراد، از وفاداران کامل به انقلاب اسلامی و مثلا عضوی از بسیج هم بوده باشند. باید برای بالا بردن مشارکت در همه طیفهای جامعه تلاش کرد، اما تلاش برای طیف اشاره شده ضروریتر است.
شش. پس از انحلال شورای شهر اول تهران با نظر وزارت کشور دولت آقای خاتمی، مردم تهران از این نهاد بسیار ناراضی بودند و پایینترین نرخ مشارکت در تمام ادوار با حدود ۱۳ درصد ثبت شد. اما با کارآمد شدن این شورا در دورههای بعد و کاهش اختلافات بیمورد، این نهاد در میان مردم جایگاه پیدا کرد و درصد مشارکت در انتخابات ادوار بعدی آن چندین برابر شد. این یعنی عموم مردم (همان اکثریت غیرسیاسی مردم) به همان میزان که با فرد یا جریانی عقد اخوت ندارند و با مشاهده عملکرد ضعیف ناراضی میشوند، بههمان میزان با مشاهده خدمت زود راضی میشوند و پای کار میآیند.
هفت. تکلیف چیست؟ در همین یک هفته باقیمانده تا پایان مهلت تبلیغات انتخابات، هر یک از ما که به ضرورت حضور مردم در میدان واقف است، باید با مردم عادی کوچه و بازار سخن بگوید و این کار را از اطرافیان خود شروع کند. اگر هر یک از ما، چند نفر از اطرافیان خود اعم از دوست، همسایه، همکار یا ... را به مشارکت در انتخابات دعوت کنیم، فضای کشور تغییر اساسی خواهد کرد. مردم، یکایکشان حق دارند. علاقهمندان به آرمانهای اساسی این کشور یعنی استقلال، آزادی، جمهوریت و اسلامیت باید این فداکاری را داشته باشند که حتی اگر بدانند فردی در صورت قانعشدن به حضور، علیه خودشان رأی خواهد داد، این کار را انجام دهند. دعوت مردم به حضور ممکن است خیلی هم راحت نباشد. باید پای حرف مردم نشست، غرور خود را شکست، انتقادات و درد دلها را شنید و حق را به مردم داد. گاهی برخی کلمات را آنقدر گفته و شنیدهایم که در معنای دقیقشان کمتر تدقیق کردهایم. مردمسالاری یعنی مردم، سالارند.
سیدنیما موسوی طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با عنوان دورنمای جنگ غزه در سایه تنش مصر و اسرائیل نوشت: از زمان شروع جنگ در غزه روابط میان مصر و رژیم صهیونیستی بیش از پیش به سردی گراییده است با این حال تهدیدات کابینه افراطی نتانیاهو برای حمله گسترده به شهر رفح و به دست گرفتن کنترل مرز میان مصر و غزه در محور فیلادلفیا دمای این بحران دیپلماتیک را به نقطه جوش نزدیک کرده است؛ به صورتی که طی روزهای گذشته گزارشهای مختلفی از تهدیدات نظامی و سیاسی قاهره علیه ماجراجویی جدید تلآویو در غزه به گوش میرسد. رادیو ارتش صهیونیستی همچنین از طرح ایجاد یک دیوار ضد تونلی زیرزمینی همانند دیوار حائل در مرز نوار غزه و شهرکهای اشغالی خبر داد. در این میان علاوه بر اعتراف رسانههای صهیونیستی مبنی بر تلاش رژیم برای به دست گرفتن کنترل نوار مرزی، مساله نگرانکنندهتر برای مصریها طرحهای پشت پرده، اما کاملاً روشن صهیونیستها برای کوچ دادن جمعیت مهاجران در شهر رفح به سوی صحرای سیناست.
در واقع قاهره اظهارات و اشارات رژیم صهیونیستی برای کنترل کریدور فیلادلفیا به بهانه تخریب تونلهای حماس و هجوم به منطقه رفح را رد میکند. ازسوی دیگر، با شکست مذاکرات قاهره نیز بین طرفهای مصری و اسرائیلی مشخص شد که طرح جایگزینی «محمد دحلان» برای حکومت دولت فلسطینی آینده در کوتاه مدت امکان عملیاتی شدن ندارد. این مذاکرات به موازات تلاش امارات در شورای امنیت برای شناسایی جهانی دولت فلسطینی انجام شد. محمد دحلان شخصیت امنیتی جدا شده از تشکیلات خودگردان بود که روابط خوبی با بنزاید دارد. امارات در طول دوران بنزاید ضعف جغرافیایی خود را با نزدیکی به لابیهای امنیتی کشورهای مختلف جبران کرد تا جایی که بسیاری از افرادی که در حلقه امنیتی ابوظبی بودند در منطقه به قدرت رسیدند. آبی احمد در اتیوپی و مصطفی الکاظمی در عراق از مهمترین این چهرههای امنیتی محسوب میشوند که با حمایت امارات توانستند به ریاست قوه مجریه کشور متبوع خود برسند.
تلاش امارات برای به قدرت رساندن محمد دحلان را نیز باید از این جهت دید. طرح امارات برای به قدرت رساندن دحلان چند معارض مهم دارد: نخست دولت اسرائیل است که در صدد تصرف تمامی نقاط غزه میباشد؛ البته جناح چپ اسرائیل و نظامیانی، چون هالوی و گالانت نیز ایده حداقلیتر حاکمیت ائتلاف غربی در غزه را مطرح میکنند. معارض دوم این طرح آمریکاست که روابط خوبی با تشکیلات خودگردان دارد و درصدد است که گزینهای همچون ماجد فرج و یا حسین الشیخ را مسئول آینده دولت تکنوکرات فلسطینی کند. در این میان شانس فرج که روابط خوبی با تیم بایدن بهویژه بلینکن و برنز دارد بیشتر است. در عین حال ایران و قطر که از حامیان حماس هستند؛ خود را متضرر میبینند و خواهان حاکمیت حماس بر نوار غزه هستند. در حال حاضر با توجه به قریب الوقوع بودن حمله سراسری رژیم صهیونیستی به رفح و شکست خوردن مذاکرات قاهره، مصر علیرغم اینکه تاکنون با اسکان ساکنان غزه در خاک خود مخالفت کرده گویا درصدد است تا به کمک «ابراهیم العرجانی» رهبر اتحادیه قبایل سینا که روابط تنگاتنگی با دستگاه امنیتی مصر دارد به ساخت اردوگاههای محصور در دیوار بتنی برای آوارگان غزه مبادرت کند. این اردوگاهها قرار است در منطقه قوز ابورعد در جنوب رفح ساخته شود. در سطح کلان به نظر نمیرسد که با توجه به اختلاف دیدگاه کشورهای منطقه در باب آینده غزه شاهد آتشبس فراگیر در غزه باشیم؛ مگر آنکه بایدن از کارزار اعتراضی در سرزمینهای اشغالی علیه نتانیاهو حمایت بیشتری کند.