به گزارش تابناک، روزنامه های امروز شنبه هشتم اردیبهشت در حالی چاپ و منتشر شد که سیاه و سپید اوراق زدایی از بودجه دولت، یک بار دیگر کنکور ویرانگر!، اوجگیری تنشها در دانشگاههای امریکا در پی حمایت از غزه و پیگیری دیپلماسی اقتصادی با آفریقا پس از آسیا در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم؛
غلامرضا صادقیان طی یادداشتی در شماره امروز جوان نوشت: کنکور و ماادریک کنکور! در دو روز گذشته یکبار دیگر آن مناره عظمای نظام تعلیمی ما با افتخار برپا شد. با آنکه به حقیقت یک چاله است، صدها برابر عمیقتر از آن منارهای است که برپا و تظاهر میشود.
کنکور و ماادریک کنکور! در دو روز گذشته یکبار دیگر آن مناره عظمای نظام تعلیمی ما با افتخار برپا شد. با آنکه به حقیقت یک چاله است، صدها برابر عمیقتر از آن منارهای است که برپا و تظاهر میشود. اکنون از کنکور گریزی نیست، اما اگر در سه دهه اخیر جستوجو کنید، صدها بار (صدها یعنی صدها) کسانی از وزیران علوم و آموزشوپرورش و نمایندگان پر ادعای مجلس و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی و بسا کسان باربط و بیربط دیگر وعده دادهاند که کنکور را چند سال دیگر (و حتی سال بعد) حذف خواهند کرد و اکنون کنکور همچنان قامت برافراشته و ایستاده است و آن مدعیان رفتهاند، بیآنکه به مجازات آن حرفهای گزاف، کسی یقه آنها را گرفته باشد و به پشت درهای کنکور برده باشد که: از نوبیاموز! که هیچ چیز نیاموختی!
کنکور به اشکال دیگر یعنی با اعتماد به ساختار و انتخاب دانشگاه در همهجای دنیا هست. اما حالا که در کشور ما به این شکل هیولایی برگزار میشود، فقط به این آمار و تحلیلی که از آن دارم، توجه کنید تا ببینید این چه هیولایی است درون یک چاله عمیق به نام کنکور. امسال یک میلیون و ۱۵۲ هزار و ۵۱۸ نفر در کنکور شرکت کردند. با آنکه کسانی که در سن مناسب تحصیلات دانشگاهی و تکمیلی هستند، چندینبرابر این است ولی جوانان از رفتن به دانشگاه دل کندهاند. در کنکور امسال، زنان (۶۳ درصد) دوبرابر مردان (۳۷ درصد) هستند. این یک فاجعه است. مقصود اول اغلب دانشجویان دختر از رفتن به دانشگاه، به دست آوردن قدرت انتخاب شریک زندگی بهتر است. اما آن شریک نگون بخت خود را از دانشگاه کنار کشیده و برای فراهم آوردن فرصت سریعتر ازدواج، به دستآوردن یک شغل را بر چهار سال تحصیل یک لیسانس بیخاصیت ترجیح داده است! پس در آینده همان دختر درسخوانده حاضر نمیشود همسر چنین پسر درسنخواندهای شود؛ و این اوج چرخه باطل است. به همینسادگی، پسر درس نمیخواند تا زودتر به کار و پول برسد و بتواند ازدواج کند و دختر درس میخواند تا بتواند همسر بهتری انتخاب کند ولی هر دو بهشدت در حال دورشدن از یکدیگرند! و آمار ازدواج و فرزندآوری گواه این مدعاست!
از رقم ثبتنامیهای کنکور امسال که کمتر از پارسال و پارسال کمتر از پیارسال است، نزدیک ۱۷۰ هزار نفر برای گرفتن کارت ورودی اقدام نکردند! این خودش خوب نشان میدهد که کنکور چه موجودی است! و از کسانی که کارت ورودی گرفتند حدود ۵۰ هزار نفر در کنکور شرکت نکردند. اینها تحلیلهای متعددی میتواند داشته باشد، ولی دستکم میتوان گفت هیولایی است که هرچه به آن نزدیک میشویم، دستهای از روبهروشدن با آن میگریزند! از این تعداد که به کنکور شرفیاب شدند (بهجز کسانی که میدانیم درس نخواندهاند و تست نمیزنند و به جبر خانوادهها یا برای راضیکردن آنان یا برای احتمال بهدستآوردن فرصت گریز موقت از سربازی، پاسخنامهها را شانسی پر میکنند)، شمار بسیار بالایی از کسانی که مجاز به انتخاب رشته میشوند، رشتهای را انتخاب نمیکنند! آمار پارسال نشان میدهد در کنکور ۱۴۰۲، یک میلیون و ۶۰ هزار نفر مجاز به انتخاب رشته شدند و فقط ۶۰۰ هزار نفر انتخاب رشته کردند! از این رقم بسیاری هرگز برای ثبتنام در دانشگاه مراجعه نمیکنند و بسیاری دیگر در همان ترم اول یا سال اول و دوم انصراف میدهند! در یک مورد مشخص دانشجویان رشته باستانسنجی در یکی از دانشگاههای هنر ابتدا ۱۴ نفر پس از قبولی در کنکور، دانشگاه ثبتنام کردند، اما ۹ نفر در ترم اول حاضر نشدند و یکنفر دیگر هم در ادامه منصرف شد! این رشته واحد شیمی دشواری برای علومانسانیها و آقایان و خانمها گویا آن رشته را که یکی از آموزههایش سنجش قدمت آثار با ایزوتوپ کربن ۱۴ است، با رشته باستانشناسی اشتباه گرفته بودند، یا دلایل متورم دیگر! همینجا لازم است یادآوری کنم در بسیاری از دانشگاههای دنیا به دانشجوی ورودی، دقیق و با ذکر مصادیق میگویند که چه درسی میخواند و در آینده چهکاره خواهد شد یا چه فرصتهای شغلی انتظار او را میکشد. اما کنکوریهای ما بسیاری هیچشناختی (هیچ یعنی هیچ) از رشتهای که انتخاب میکنند، ندارند.
اما این هیولا هنوز ترسناکترین روی خود را نشان نداده است. روی بی رحم این هیولا آنجاست که بیشتر فارغالتحصیلان رشتههای دانشگاهی، هرگز (هرگز یعنی هرگز) در رشتهای که درس میخوانند، وارد شغل و حرفه نمیشوند و در شغلی که انتخاب میکنند، هیچ وابستگی به دروسی که خواندهاند، ندارند! در اینباره پژوهشهایی شده است که میتوان دید، اما شخصاً مدعی هستم در طول سهدهه کار روزنامهنگاری فقط یکدرصد همکارانم روزنامهنگاری خوانده بودند و از تحصیلات دیگر از مهندسی دامپروری تا حسابداری و حقوق و پزشکی و پرستاری تا میکروبیولوژی در میان آنان فراوان بود. تصور کنید استاد فیزیک را که چهار سال تمام از مکانیک کوانتومی برای دانشجو میگوید و عرق میریزد و بعد دانشجوی خود را میبیند که در یک شرکت تجاری، پشت میز نشسته و بازاریابی میکند و همه به او میگویند آقای مهندس! این است آن هیولای کنکور و آنچه گفتم بهقدر ضرورت یک مقاله ژورنالیستی بود نه بهقدر اندازة آن هیولای ماندگار!
علي آهنگر طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان كريدور عراق-اردوغان- اروپا نوشت: وقتي در ۱۹ شهريور ۱۴۰۲ بايدن در دهلينو توافق بر سر كريدور عرب-مد را اعلام كرد، تنها صداي مخالف رجب طيب اردوغان بود. بيست كشور ثروتمند جهان كه عنوان جي۲۰ را با خود يدك ميكشند، دو روز شهريور گذشته را در دهلينو به سر بردند. جهان و آنچه در او هست در اين دو روز چشم به خيابانهاي نه چندان پر زرق و برق دهلينو دوخته بود. همه ميدانستند كه چكشهاي نارندرا مودي بر ميز رياست اجلاس نمادي بيش نيست و توافقهاي اساسي همه از پيش صورت پذيرفته است. اما جهان بيتاب از اعلام توافقي بود كه هندوستان را از يك كريدور به امارات و عربستان و از آنجا به درياي مديترانه و اروپا متصل ميكرد. كريدوري كه از آن پس در ادبيات ژئوپليتيك به كريدور عرب- مد شهرت يافت. معلوم بوده و هست كه اين كريدور به اين سادگيها به سرانجامي نخواهد رسيد. اما نكته اين بود كه رجب طيب اردوغان با صداي بلند مخالفتش را با اين كريدور اعلام كرد و بيان داشت تركيه بايد از اين معامله سهمي داشته باشد. امارات متحده عربي از سوي رهبران گروه ۲۰ ماموريت يافت تا رضايت خاطر اين صداي بلند و پرغوغاي آناتولي را كسب كند. نتيجه اين سر و صدا و آن لابيهاي پشت پرده با امارات و قطر در سفر روز دوشنبه سوم ارديبهشت ۱۴۰۳ اردوغان به عراق نمايان شد. وقتي اردوغان در فرودگاه بغداد با استقبال محمد شياع السوداني بر فرش قرمز گام نهاد تا از يگان استقبال سان ببيند، وزيران راه و حمل و نقل امارات و قطر هم در هتلهاي بغداد جا خوش كرده بودند. همه چيز مهيا بود تا رجب طيب اردوغان و شياع السوداني در پشت ميزهاي سالن بزرگ تشريفات كاخ نخستوزيري بايستند و وزيران راه تركيه، عراق، امارات و قطر امضاهايشان را پاي يادداشت تفاهمي براي ايجاد كريدوري جديد بگذارند كه چهره ژئوپليتيك منطقه را تغيير ميدهد.
كريدوري كه از اين پس كريدور عراق-تركيه-اروپا نام دارد كه ما بحق آن را در اين نوشتار كريدور عراق- اردوغان-اروپا نام نهاديم، چراكه برپايي اين كريدور بيش و پيش از هر چيز قاچ بزرگي از كيك تجارت و اقتصاد آينده اقيانوس هند-اروپا را نصيب تركيه ميكند و نقش رجب طيب اردوغان را در به دست آوردن اين قاچ بزرگ ژئوپليتيكي براي تركيه روشن ميدارد. با برپايي اين كريدور كه ظاهرا علاوه بر ارتباط با هند، تجارت و البته رضايت چين را نيز به همراه دارد، عراق و بندر فاو در جهان برجسته ميشوند. فاو شهر بندري كوچكي در دهانه اروندرود است كه براي رزمجويان آن سالها خاطرات عميقي را به همراه دارد. مگر ميشود فاو را بگويي و از آن همه درگذري؟!
آن فاو بيقرار با آن مسجد با نمازگزارهاي مخلص بيشمار حالا تبديل به يك بندر بزرگ ميشود. بندري فخر جبل علي در امارات. اگر بندر جبل علي امارات با ۶۷ اسكله كانتينري لقب بزرگترين بندر خاورميانه را به خود داده، حالا قرار است تا سال ۲۰۲۵ در برابر بندر ۹۰ اسكلهاي كانتينري فاو كلاه از سر بردارد. ميگويند با راهاندازي فاز نخست اين كريدور در ۲۰۲۸ كه تركيبي از بزرگراهها، راهآهن، انتقال خطوط نفت و گاز و خطوط ارتباطات است، زمان رسيدن بارها به اروپا از ۴۵ روز دماغه اميدنيك و ۳۵ روز درياي سرخ، به ۲۵ روز كاهش مييابد. يعني كالاهاي ساخت چين و هند ده روز زودتر به دست مشتريان سيريناپذير اروپايي ميرسد. اما اين تمام مطلب نيست. آنگونه كه ميدل ايستاي ميگويد؛ عراق چشم دارد در قالب اين قرارداد، ۱۷ ميليارد دلار سرمايه جذب كند، ۱۲۰۰ كيلومتر راهآهن خود را از فاو به تركيه و از آن طريق به اروپا برساند، قطارهايي با ۳۰۰ كيلومتر سرعت در ساعت در ريل بگذارد، سالانه ۴ ميليارد دلار درآمد كسب كند و براي ۱۰۰ هزار نفر از جوانان عراقي كار و شغل بسازد. اينها همه خوب است، اما يك نقص عمده و يك عيب بزرگ دارد. نقص عمده داستان پيش گفته اين است كه از دو مبدا اصلي تجارت امروز و آينده كريدورهايي كه قرار است از خليج فارس بگذرد، يعني چين و هند كسي در بغداد نبود تا در كنار وزيران راه چهار كشور عراق، تركيه، امارات و قطر، به عنوان تضمينكننده اصلي دادن كالا و كانتينر پاي قرارداد را امضا كند. و اما عيب بزرگ و بسیار بزرگش اين است كه هيج سهمي براي نقش ژئوپليتيك ايران در منطقه قائل نشده است. مگر ميشود ابركشتيهاي كانتينري با ميليونها تن كالا از جلوي چشمان بندر چابهار و آن پهنه بيكران دشت مكران بگذرند، براي لنجهاي ماهيگيري كنارك دست تكان دهند و در شماليترين نقطه خليج فارس، در بندر فاو پهلو بگيرند؟! آقاي رجب طيب اردوغان لابد فكري كردهاند كه چنين چيزي تحقق يافتني نيست. پس تا دير نشده، چهار كشور تركيه، عراق، امارات و قطر خوب است به تهران بيايند؛ وزيراني از چين و هند هم در پايتخت ايران حضور يابند و بر نقش تاريخي ايران و بندر مكران و چابهار انگشت تاييد بگذارند.
محمد علی سبحانی سفیر پیشین ایران در لبنان، اردن و قطر طی یادداشتی در شماره امروز هم میهن نوشت: یکی از اشکالهایی که سیاست خارجی ما دارد این است که تحت تاثیر نهادهای بیرونی قرار گرفتهاست و در انجام وظایف ذاتی خودش دچار مشکل شدهاست. گاهی مشاهده میکنیم که به وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی حمله میشود که چرا اقدام مشخصی را انجام ندادهاست یا جلوی مشکلاتی را که پدید آمده است، نگرفتهاند.
در عین حال که برخی از این انتقادها به دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی وارد است، اما واقعیت این است که ساختار حکومتی، وجود برخی ملاحظات، نقش نهادهای قدرت سخت در مسائل منطقه و گریز از مرکز قدرت سخت باعث شدهاست که اساساً نقش وزارت امور خارجه در جریان برخی پروندهها نادیده گرفتهشود.
در خیلی از فعالیتهایی که جریان دارد، وزارت خارجه گهگاه بیاطلاع است، یا دیر مطلع میشود. در سالهای اخیر ما شاهد بودیم که خیلی اتفاقها رخ دادهاست که وزارت خارجه کشور باید قبل از همه مطلع میشد و برای آن برنامهریزی میکرد، اما متاسفانه نقش وزارت امور خارجه کاملاً نادیده گرفتهشدهاست.
اکثر وزرای امور خارجه کشورمان هم در سالهای گذشته از چنین رفتارهایی گلایهمند بودند و کارشناسان و تحلیلگران سیاست خارجی هم این مسئله را بهعنوان یک معضل و چالش برای نحوه اداره پروندههای خارجی در کشور میدانند.
اگر امروز بخواهیم منطقی به مسائل نگاه کنیم، باید در ساختار تصمیمسازی سیاست خارجی توجه بیشتری شود و تحولی در نحوه تصمیمسازی و سیاستگذاری در سیاست خارجی کشور رخ دهد.
اشکالاتی که متاسفانه وجود دارد و مصداقهای بسیاری از آنها وجود دارد، باید برطرف شود و وظایف ذاتی وزارت امور خارجه به این نهاد بازگردد. نکته دیگر این است که در حوزه سیاست خارجی باید روابط کشور در سطح منطقهای و بهویژه در سطح بینالمللی اصلاح شود.
روابط ما در دنیا در شرایط کنونی، روابط متعادلی نیست، یعنی با تعدادی از کشورها انقدر روابطمان غیرمنطقی جلوه میکند که افکار عمومی نسبت به این روابط حساس شدهاند.
گاهی این احساس پدید میآید که گویی اجباری وجود دارد که اینچنین وزنه برخی کشورها در سیاست خارجی کشور سنگین شود یا اینکه نفوذ از طرف قدرتهای بدخواه باعث شدهاست که مسیر سیاست خارجی کشور از تعادل خارج شود.
متاسفانه در اتفاقهای یکی دو سال گذشته، شاهد این بودیم که وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی روزبهروز بیشتر از تصمیمگیریها و سیاستگذاریها کنار گذاشتهشدهاست.
برای مثال در پاکستان که هفته گذشته رئیسجمهور اسلامی ایران به این کشور سفر کرد، بدون اینکه تصمیم اجماعی وجود داشتهباشد و نظر دستگاه دیپلماسی گرفتهشدهباشد، عملیاتی علیه خاک این کشور انجام شد.
این عملیات هر دلیل موجهی هم که داشت، مشخص بود که بدون کسب نظر تخصصی وزارت خارجه انجام شد و دستگاه دیپلماسی را بدون برنامهریزی در عمل انجامشده قرار داد.
نقش دیپلماسی آنطور که باید و شاید در سالهای اخیر به رسمیت شناخته نشدهاست. من وزارت امور خارجه را مقصر این نقص نمیدانم، بلکه معتقدم وزارت امور خارجه و کارشناسان و دیپلماتهای خبره این نهاد همواره این آمادگی را داشتهاند که نقش ذاتی و مؤثر خود را اجرا کند، اما متاسفانه نهادهای دیگری که دستاندرکار هستند، هنوز اهمیت و ضرورت ایفای نقش وزارت امور خارجه را در تصمیمگیری و سیاستگذاری درک نکردهاند و به همین دلیل از ظرفیت این دستگاه غافل شدهاند.