به گزارش «تابناک»؛ روزنامه های امروز دوشنبه سیزدهم بهمن ماه در حالی چاپ و منتشر شد که موضوع بازگشت به برجام و واکنش ها به اظهارات برجامی تیم سیاست خارجی بایدن عمدتا در روزنامه های اصولگرا همراه با بازتاب دفاع وزیر بهداشت از واردات واکسن روسی کرونا در صفحات نخست برجسته شده است.
موضوع توهین نماینده سبزوار به مطبوعاتی ها و استفاده از واژه شعبان بی مخ برای آنان از یک سو و درخواست چند نماینده از ناجا برای عذرخواهی از عنابستانی در کنار شفافیت در بهارستان و سوالات درباره واکسن روسی کرونا در بیشتر روزنامه های اصلاح طلب برجسته شده است. حضور رهبر انقلاب در حرم مطهر امام خمینی به مناسبت دهه فجر نیز موضوعی است که با تیترها و تصاویری در بیشتر روزنامه های امروز منعکس شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم:
سعید لیلاز اقتصاددان طی یادداشتی با عنوان چرا تورم مهار نشد؟ در روزنامه ایران نوشت: با توجه به مزمن بودن تورم دراقتصاد ایران، در تمام ۵۰ سال گذشته تنها در چهار سال شامل ۱۳۶۴، ۱۳۶۹، ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ شاهد تورم تک رقمی بودهایم و درمابقی سالها نرخ تورم دراقتصاد دورقمی بوده و تا ۵۰ درصد در سال ۱۳۷۴ هم افزایش یافته است.
درسالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ در دولت یازدهم که تورم درکشور تک رقمی شد، این مهم از طریق افزایش عرضه کل رخ داد و موجب شد تا تورم مهار شود. در این سالها عرضه کل بهصورت عمده از محل افزایش درآمدهای ارزی و فروش نفت بواسطه لغو تحریمها صورت گرفت بهطوری که درآمد ارزی ۳۳ میلیارد دلاری درسال ۱۳۹۴ در سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ به میزان قابل توجهی افزایش یافت. اما در سال ۱۳۹۷ علاوه برمشکلات ساختاری و سنتی مانند کسری بودجه و فساد شبکه بانکی که باعث رشد نرخ تورم میشود، مشکل دیگری بهنام تحریم به اقتصاد ایران افزوده شد که عرضه کل را بواسطه کاهش درآمدهای ارزی و نفتی بشدت کاهش داد. این درحالی است که نقدینگی با همان آهنگ قبلی رشد کرد. درهمین دوران بحران مؤسسات مالی و اعتباری غیرمجاز که ناشی از فساد درکشور بود، نیز تأثیر منفی شدیدی براقتصاد ایران داشت بهطوری که دولت برای پرداخت سپردههای سپردهگذاران دراین مؤسسات، ۳۳ هزار میلیارد تومان پرداخت کرد که با ضریب فزاینده این مبلغ ۲۶۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی جدید دراقتصاد خلق کرد که این حجم معادل ۱۴ درصد از کل نقدینگی تاریخ اقتصاد ایران است.
در کنار این مسائل اقتصاد ایران با بدترین تحریم تاریخ کشور و سومین تحریم شدید در تاریخ دنیا مواجه شد که از سوی امریکا برایران تحمیل شد. پساز گذشت حدود ۲۰ ماه از اعمال شدیدترین تحریمها علیه اقتصاد ایران که تقریباً تمام آثارآن درحال جذب بود، بحران چهارمی دراقتصاد ایران این بار ناشی از شیوع کرونا پدیدار شد که تاکنون ۳ تا ۴ درصد از اقتصاد ملی را بلعیده و موجب شده است تا هزینههای دولت برای حمایت از اقشار کم درآمد و همچنین کسب و کارهای آسیب دیده از کرونا بشدت افزایش یابد. برهمین اساس دولت مجبور به چاپ اسکناس شد به طوری که برداشت یک میلیارد یورویی از صندوق توسعه ملی برای مقابله با کرونا حدود ۲۰ هزارمیلیارد تومان پول پرقدرت به اقتصاد ایران تزریق کرد؛ بنابراین در این سالها نه تنها مشکلات ساختاری و سنتی رشد تورم دراقتصاد ایران حل نشده است، بلکه دو مشکل جدید نیز به آنها اضافه شده است. دراین مدت دولت تقریباً مشکل سوم یعنی تحریمها را جذب و رفع کرده است، اما همچنان سه مشکل دیگر باقی است به طوری که کسری بودجه همچنان ادامه دارد، دولت یارانه سنگینی برای مقابله با کرونا پرداخت میکند و فساد شبکه بانکی نیزپابرجاست. درهمین راستا به نظر میرسد با وجود کاهش قابل توجه شتاب نرخ تورم درماههای اخیر نمیتوان انتظار تکرقمی شدن تورم درآینده نزدیک را داشت. درشرایطی که درمهرماه امسال نرخ تورم ماهانه به ۷ درصد رسیده بود این نرخ درآبان به ۵.۲ درصد، درآذر به ۲ درصد و در دی ماه به ۱.۸ درصد رسیده است و پیشبینی میشود با این روند دربهمن و اسفند سالجاری این نرخ به حدود یک درصد کاهش یابد، ولی درآینده نزدیک شاهد افت قابل توجه تورم نخواهیم بود.
«جهانصنعت»طی یادداشتی در شماره امروز خود با عنوان یک کارخانه و یک داروی نامدار روسی را اسم ببرید نوشت: در ایران کرهجنوبی با سامسونگ و هیوندایی مشهور است، ژاپن با تویوتا و هوندا و آلمان با بنز و بوش و… اما ایرانیان در سده تازهسپریشده هیچ کالایی به نام برند روسی را در بازارهای کشورمان در هیچ صنعتی ندیده و نشنیدهاند. اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در نبرد با دنیای آزاد بیش از اینکه دنبال صنایع کارخانهای در رشتههای گوناگون باشد، دنبال این بود که صنایع سنگین را با راهبرد به کارگیری آنها در صنایع نظامی و تجهیزات جنگی توسعه دهد.
مشهور است، شوروی سابق توانست همزمان یا کمی دیرتر همپای آمریکا فضانورد به کره ماه بفرستد و نیرومندترین زیردریاییها و موشکها را تولید کرده و به کشورهای دوست یا زیر دست دوران امپراتوری سوسیالیستی بفروشد و صادر کند اما از تولید و ساخت یک سوزن خیاطی ناتوان بود.
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سرانجام نیز در نبرد اقتصادی بود که دستهایش را در برابر دنیای آزاد بالا گرفت و آن امپراتوری مثل برف ذوب شد. روسیه ولادیمیر پوتین نیز در این دو دهه بیش از آنکه دنبال رقابت در صنایع کارخانهای با غرب و حتی کشورهای شرق آسیا مثل ژاپن، کرهجنوبی و چین باشد، مسیر ساخت و تولید صنایع نظامی را در دستور کار قرار داد و به این ترتیب است که شما نام یک محصول روسی که در خانهها و در اختیار شهروندان دستکم در بازار ایران باشد را پیدا نمیکنید.
اما پدافند موشکی اس۳۰۰ و اس ۴۰۰ و هواپیماهای جنگی روسی در رقابت با همتاهای غربی و آمریکایی چیزی کم ندارد و در دنیا نیز مشتریان قابل اعتنایی برای خرید آن صف کشیدهاند که ایران نیز یکی از مشتریان استوار آنهاست که البته هنوز با فروش سامانه موشکی مشهور به ایران موافقت نشده است. در چنین وضعیتی اما روسیه ناگهان واکسنساز شده است و وزیر امور خارجه ایران نیز انگار که واکسنشناس درجه یک است، آن را مناسب تشخیص داد و ایران نیز میخواهد آن را خریداری کند. ایرانیان به این دلیل که این واکسن در کشوری ساخته شده که تاکنون نام هیچ داروی برند مشهوری را ندارد و هیچ کارخانه مشهور داروسازی نیز در دنیا نیست که به روسیه تعلق داشته باشد، با ناراحتی با خرید واکسن روسی برخورد میکنند.
آقای وزیر محترم بهداشت برای نشان دادن اعتبار واکسن روسی گفته است به کوری چشم برخی اولین واکسنهای روسی را به خانواده خود میزند. به نظر میرسد وزیر محترم میتواند به جای این حرف که شهروندان اندکی آن را به طور کامل باور خواهند کرد میتواند بگوید سابقه صنعت داروسازی روسیه چگونه است و از میان این همه داروهایی که در دنیا اشتهار دارند و میلیاردها شهروند جهانی به طور مثال آسپرین را میشناسند و به آن اطمینان دارند یا واکسنهای گوناگون غربی را برای فلج اطفال و نیز بیماری آبله را خریداری و مصرف کردهاند چند داروی مشهور و چند کارخانه مهم داروسازی روسی را نام ببرد. در این صورت شاید مردم اطمینان کنند.
غلامرضا صادقیان در یادداشت سردبیر روزنامه جوان با عنوان آقای روحانی! آن کار سخت را رها کن! نوشت: پنج روز از اعلام شروط ترامپی وزیر خارجه بایدن برای برجام گذشته و در این مدت آقای روحانی رئیسجمهور دو سخنرانی داشته است، اما هیچ اشارهای به این شروط نشدنی و تکلیف ایران نکرده است. اگر این سکوت ادامه پیدا کند و آن توفندگی که گاهی در مقابل خروج امریکای ترامپ از برجام دیده میشد، از آقای روحانی دیده نشود، شائبه آن میرود که شاید قرار است بخشی از مطالبهگری ضروری از امریکای بایدن را به داخل سرریز کنند! زیرا حمله دوباره به منتقدان و مخالفان داخلی و بندالکردن بخشی از موضوع به دولتهای قبل کم هزینهتر است تا آنکه با دولت جدید امریکا -که قرار بود تفاوتی اساسی با قبلی داشته باشد- درگیر شویم!
ظاهراً علت طمع کردنهای «دولت مذاکره» برای گشایش اقتصادی با کمک رفع تحریمها، این بود که وقتی با کار آسانتر میتوان به مقصود رسید چرا با اقتصاد مقاومتی و ریاضت و دشواری به آن برسیم. اما اکنون معلوم شده است که آنچه در این مدت هشت سال دنبال آن بودهایم اتفاقاً سختتر و ریاضتی دشوارتر از مقاومت و سختکوشی است.
درباره اینکه اصولاً چرا ما باید مقاومت کنیم و چرا دشمن داریم، بحث فراوان شده است و تکرار آن بدون آنکه زمینههای معرفتی و جهانبینی دو طرف به یکدیگر نزدیک شود، بیفایده است، اما یک بحث فایدهمند این است که دولت آقای روحانی بداند رفع تحریمها از این پس دقیقاً همان کار سخت است و کار راحت و رسیدن به میوه و گلابی، حالا بازگرداندن امید و مقصود به داخل کشور است.
ژوبین صفاری در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان جانا سخن از زبان ما نوشت: معاون اول رئیس جمهوری روز گذشته به مشکلات اقتصادی و فشار تحریم ها اشاره کرد، از لزوم گفتوگو سخن راند و گفت که مردم احساس تبعیض و فساد، بیشتر از نداری آزارشان می دهد. او همچنین گفت: «احساس مردم درباره فساد این است که عده ای در کشور در حال غارت و کسب ثروت و عده ای به نان شب محتاج هستند.»
حال سوال اینجاست که آیا آقای جهانگیری سخن تازه ای گفته است و یا او به عنوان یک شهروند و نه در قامت یک مسئول آنچه را دیده و بیان کرده که مردم سالهاست آن را لمس می کنند.
ناگفته پیداست مردم در شرایطی که 8 سال از روی کارآمدن دولتی گذشته است انتظار ندارند که مسئول اش همان دردهای به جا مانده از سالهای گذشته را برایشان بازگو کند و در نهایت با ارتباط آن به ظهور رئیس جمهوری دیوانه ای مانند ترامپ، این عدم تغییر در شرایط را توجیه کند. تردیدی نیست که تحریم های ظالمانه غرب به طور مستقیم اقتصاد کشور را هدف گرفت و اثرات آن برخلاف تصور برخی بسیار مخرب است. تردیدی نیست که گفتمان مخالف دولت هم برای رهایی از این شرایط هیچ دستورالعمل و راهکار قابل قبولی نداشته و ندارد. اما آیا با بیان این مشکلات فرقی در وضعیت موجود حاصل می شود؟
آقای معاون اول در حالی سخن از زبان مردم می گویند که حتی اگر تحریمی در کار نبود کارنامه دولت به خصوص در دور دوم هیچ نشانی از کارآمدی برای تغییر در ساختارهای معیوب در آن دیده نمیشود. همان ساختارهای معیوبی که رسانه های دلسوز و حتی همسو با دولت بارها نسبت به اصلاح آن هشدار دادند تا امروز بعد از 8 سال مقام مسئولش بر سر نقطه آغازین بیان مشکلات قرار نگیرد.
این سخنان امروز نه تنها مرهمی برای مردم نا امید شده نخواهد بود که زخم بیاثر بودن انتخاب شان را تازهتر می کند آنجا که منتظر بودند دولت منتخبشان با رای بالا و قاطع، حداقل تغییرات بنیادین و موثر در اقتصادی ایجاد میکرد که از معیوب بودن ساختارهایش رنج می برد تا شاید اگر روزی تحریمی هم در کار نبود بتواند خود را بازیابی کند.
مردم اما امروز از آمارهای احتمالی در باب اینکه شرایط این بود و حالا این شد؛ خسته شده اند. امروز حقیقت ماجرا سفره هایی است که لابلای تورم فزاینده کوچکتر شده و اعتمادشان نسبت به شعارهایی که داده شد و داده می شود کمرنگ تر شده است. آقای معاون اول، به نظر می رسد در این روزهای پایانی کار دولت نه به آمارها احتیاجی باشد و نه به بیان مشکلاتی که مردم لمس می کنند. بلکه امروز بهتر آن است که برای مردم از دلایل ناکارآمدی و عدم تحقق وعده هایتان بگویید. صادقانه ضعف های خود و دولت را بیان کنید.
هرچند به درستی گفتید که امروز به گفتوگو و به تغییر در رویکردهای سیاست داخلی و خارجی نیاز است اما به راستی این نیاز را چه کسانی باید برطرف کنند؟ مردم که قبلاً با رایشان این نیاز را اعلام کردند پس شاید قصور را باید در خودتان جستجو کنید.