حزب جبهه کار اسلامی اردن شاخه سیاسی اخوان المسلمین اردن در این انتخابات 31 کرسی از 138 کرسی مجلس نمایندگان اردن (22 درصد) را به دست آورد. قانون جدید انتخابات، کل اردن را دو حوزه انتخاباتی در نظر گرفته است و هر نفر دو رای به صندوق میاندازد؛ نخست یک حوزه انتخاباتی در سطح ملی و دیگری حوزههای انتخاباتی محلی و منطقهای.
از 138 کرسی پارلمان این کشور 41 کرسی به فهرست احزاب در سطح ملی و 97 کرسی دیگر به لیستهای انتخاباتی محلی (18 حوزه) اختصاص یافت. اخوان اردن 17 کرسی از 41 کرسی احزاب در سطح ملی و 14 کرسی از 97 کرسی حوزههای محلی را تصاحب کرد. مستقلین نیز بیشتر کرسیهای حوزهها را کسب کردند.
اخوان اردن هم از قانون جدید بهره برد و به عنوان بزرگترین حزب توانست در سطح ملی کرسیهای بیشتری را به دست آورد و نیز تعدیل این قانون در سطح حوزههای انتخاباتی مبنی بر ضرورت پیروزی سه لیست در حوزههای دارای سه کرسی به بالا به ضرر این تشکیلات تمام شد و اگر این اصلاحیه نبود، کرسیهای بیشتری را در این حوزهها به دست میآورد.
پیروزی اخوان اردن هم برای فعالان و کنشگران داخلی و نیز برای ناظران خارجی غیرمنتظره بود؛ از این جهت که این تشکیلات در انتخابات 2020 در قالب ائتلاف ملی اصلاح پنج کرسی را به دست آورد و در انتخابات 2016 هم 16 کرسی.
برآمدن اسلامگرایان در انتخابات اردن در حالی است که بقیه احزاب اپوزیسیون یعنی احزاب چپ و ملیگرا و ... نتوانستند حد نصاب لازم را کسب کنند.
هر چند میزان مشارکت در این دوره از انتخابات اردن حدود 3 درصد بیشتر از قبل بود و به 32 درصد رسید، اما همین خود نشان میدهد که کلیه بازیگران سیاست ورزی رسمی در این کشور اعم از اپوزیسیون (اسلامگرایان و جریانهای ناسیونالیستی و چپ) و هواداران و نزدیکان سلطنت اردن در واقع اقلیتی در میان اکثریت مردم و به تعبیری دیگر اکثریتی از اقلیت شرکت کننده در روند سیاسی رایج هستند.
به هر حال، واقعیت سیاست و انتخابات در خاورمیانه همین است و عموما اکثریت مردم به دلایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با روندهای سیاسی و انتخابات قهر کردهاند.
وضعیت بد اقتصادی و سیاسی و نومیدی از اثرگذاری انتخابات در طول چند دهه اخیر بیشتر رای دهندگان اردنی را از شرکت در پروسه انتخابات منصرف کرده است. با این حال امر سیاست در این کشور پادشاهی همچنان حائز قسمی از پویایی و نشاط است.
اسلامگرایان امروز به بزرگترین اپوزیسیون پارلمانی اردن بدل شده و همین خود دولت آتی این کشور را با چالش اپوزیسیونی متحد و یکدست روبرو میکند؛ البته احتمالا اخوان بتواند تعدادی از نمایندگان مستقل را نیز به جبهه خود ضمیمه کند. اما این پیروزی بعید است که خالق تغییراتی معنادار در سپهر سیاست داخلی و خارجی اردن شود.
اردن در یک دهه گذشته راه مستقلی از رویکرد جبهه منطقهای و فشارهای مصر و امارات برای حذف اخوان المسلمین رفت و با وجود در پیش گرفتن رویکرد سختگیرانهتر از قبل اما با این جریان چکشی و حذفی برخورد نکرد. پیروزی اخیر اخوان اردن میتواند نظام سلطنتی این کشور را در مواجهه با اسلامگرایان محتاطتر کند؛ ولی در مقابل نیز آنها که تجربه شکست همتایان خود در مصر و تونس و بقیه کشورهای عربی را پیش روی خود دارند، بعید است که از این نتایج پلی برای چالشآفرینی جدی و تهدید برای نظام حاکم بسازند.
پیروزی بیسابقه اخوان اردن که بیشترین قرابت را با اخوان فلسطین دارد، و به حاشیه رفتن جریانهای چپ و ملی صرفا مولود نارضایتیهای داخلی نیست، بلکه بیشتر محصول دو عامل طوفان الاقصای حماس و جنگ غزه است که دوباره جریان اسلام سیاسی را به ویترین سیاست در منطقه باز گرداند.
حمله هفتم اکتبر، به نتیجه نرسیدن جنگ همه جانبه اسرائیل برای حذف آن و همچنین بیعملی رژیمهای عربی در مقابل نسل کشی در غزه دوباره به برآمدن اسلام سیاسی کمک کرد. در واقع «یکی» از دلایل این بیعملی و چه بسا نوعی همراهی عربی پنهان برای حذف حماس به ویژه در ماههای نخست جنگ، نگرانی مخالفان دو محور اخوان و ایران از پیامدهای منطقهای شکست این جنگ در جهت بازگشت دوباره اسلام سیاسی سنی و نیز فربه شدن بلوک ایران و متحدان آن در لبنان، یمن و عراق است که هر کدام به طریقی در این جنگ مشارکت دارند. حماس در این میان با اولی قرابت نسبی و ایدئولوژیک و با دومی پیوند سببی و ژئوپلیتیک دارد.
صابر گل عنبری
i