به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه ۲۱ بهمن ماه در حالی چاپ و منتشر شد که دوقطبی شرق و غرب، حامیان قالیباف و منتقدان نحوه سفر به روسیه از یک سو همراه با تیترها و تصاویری از سفر رئیس مجلس به روسیه و تحویل پیام رهبر انقلاب به رئیس دومای روسیه و تحلیلهای مرتبط با روابط ایران و روسیه از سوی دیگر محور اصلی بیشتر روزنامههای امروز شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
عباس عبدی طی یادداشتی با عنوان چرا انقلاب در شماره امروز اعتماد نوشت: رژیم گذشته فاقد پشتیبانی عمیق در جامعه بود. از یکسو با سنت و وجه غالب آن دین به مقابله برخاسته بود و از سوی دیگر با طبقات مدرن و رو به رشد که حاملان مدرنیته هستند نیز سر سازگاری نداشت و همه را تحقیر میکرد. بقای او ناشی از حمایت خارجی، ارتش و نیروی پلیس و امنیتی و از همه مهمتر درآمدهای نفتی بود. اگر نیک بنگریم، رژیم شاه واجد ساختار سیاسی قابل قبولی نبود. نه مجلس و نه دولت آن هیچکدام از اقتدار و استقلال نسبی برخوردار نبودند. در عرصه عمومی هیچ روشنفکر و صاحبنظری نمیتوانست از آن دفاع کند و غالبا مخالف رژیم بودند. کمتر کسی آن رژیم را از آن خود میدانست تا برایش دل بسوزاند. البته افراد خیرخواه و خدمتگزار در آن بودند. ولی آنان، چون میخواستند خدمتگزار کشور باشند، چارهای نداشتند جز اینکه در دل آن نظام کار کنند. نمونههایش قابل توجه است. شخصا به واسطه پژوهشم درباره دانشگاه امیرکبیر یا پلیتکنیک تهران باید تاکید کنم که افرادی، چون مهندس حبیب نفیسی و دکتر محمدعلی مجتهدی روسای دانشکده پلیتکنیک و دبیرستان البرز خدمات بینظیری به این کشور کردند که در تاریخ کشور ثبت شده است و احتمالا در موارد دیگر نیز چنین افراد خیرخواه و سالم و کارآمد نیز وجود داشتهاند.
با وجود این، هیچگاه ندیدهام که آنان حکومت خود را شایسته بدانند، سهل است که علیه آن نیز موضع داشتند. البته تحقق آرزوها و اهدافشان در تربیت نسلهای آموزشدیده و فرهیخته جز با حضور در آن ساختار ممکن نبود، برای نمونه تاسیس دانشگاه صنعتی شریف فعلی و آریامهر آن زمان را باید نشانهای از کارآمدی دکتر مجتهدی دانست که چگونه چنین کار بزرگی را در مدت بسیار کوتاهی انجام داد. یا مهندس نفیسی چگونه یکی از بهترین دانشگاههای کنونی کشور را با دست خالی (به معنای دقیق کلمه) تاسیس و پایهگذاری کرد. امروز هم افراد زیادی هستند که خواهان خدمت به توسعه کشور هستند و طبعا ظرفی جز حضور در ساختار رسمی برای پیشبرد منویات آنان وجود ندارد.
با این مقدمه باید گفت که آن رژیم مثل هر رژیمی که در نهایت نتواند همراهی ملی یا حمایت حداقلی طبقهای مهم را با خود داشته باشد، سرنوشتی جز سقوط یا اصلاح نمیتوانست داشته باشد. رژیمی که با بهترین مظاهر مدرنیته ناسازگار بود و در عین حال مخالفتهای تندی را با سنت نیز در پیش گرفته بود. جالب اینکه خودش را همزمان متولی هر دو عرصه سنت و مدرنیته میدانست و در عین حال سطحیترین وجوه آنها را گزینش و ترویج میکرد. نتیجه این شد که در سال ۱۳۵۷ و پیش از آن سنتیترین اقشار جامعه با مدرنترین طبقات را علیه خود متحد نمود و آن رژیم را سرنگون کردند. شاید هیچ کس احتمال حتی کوچکی نمیداد که یک روز در این کشور یا هر کشور دیگری دو نیروی ذاتا رقیب و حتی دشمن تاریخی یکدیگر، علیه نیروی سوم چنین متحد و منسجم شوند. این اتحاد نه ایجابی که ناشی از نفرت مشترک از نیروی حاکم که همان شاه است، بود. به همین علت پس از رفتن او شکاف شدید و اختلافات ذاتی میان این دو نیرو به سرعت برجسته و حتی به ستیز تبدیل شد و فرصت تفاهم و همکاری با یکدیگر را نیز از دست دادند.
رضا سلیمانی تحلیلگر مسائل سیاسی طی یادداشتی با عنوان آیا قواعد دیپلماتیک تغییر کرده یا...؟ در شماره امروز آرمان ملی نوشت: این روزها، اخبار مربوط به اولین سفر رئیس محترم مجلس شورای اسلامی، جناب آقای دکتر قالیباف به روسیه و حواشی قبل و بعد از آن، در صدر اخبار رسمی و غیررسمی، بهویژه در فضای مجازی قرار گرفته است. برخی افراد و محافل، انجام سفر را ضروری و نتایج آن را عزتمندانه و برخی آن را به دلیل امتناع رئیسجمهوری روسیه از ملاقات با رئیس مجلس ایران و عدم دریافت مستقیم پیام راهبردی رهبری معظم انقلاب، غیرضرور و حتی آن را نوعی بیاحترامی به ایران و ریاست مجلس آن، تلقی میکنند. فارغ از مباحث سیاسی و جناحی، با شنیدن اخبار مربوط به این سفر، ناخودآگاه به یاد سوابق و تاریخ دیدارهای دیپلماتیک بین مقامات دو کشور افتادم و اینکه در گذشته، جمهوری اسلامی ایران و مسئولان آن، چه جایگاهی در سطح بینالملل، داشتند و امروز به چه جایگاهی رسیدهاند؟ معمولا، عرفی در سطح روابط دیپلماتیک بین کشورها وجود دارد و آن اینکه اگر شخصی، حامل پیامی از مقام بالاتر خود برای مقام عالی کشور میزبان باشد، وی در واقع، در مقام و جایگاه خود به آن کشور سفر نمیکند؛ بلکه فرستاده ویژه مقام مافوق خود تلقی شده و در کشور میزبان، با ایشان در همان رده برخورد میشود و از وی میزبانی میکنند. مثلا، پیام امام خمینی (ره) به میخائیل گورباچف، رئیسجمهوری وقت شوروی، توسط یک هیات غیردیپلماتیک و سیاسی، به سرپرستی آیتا... جوادی آملی که شخصیتی مذهبی و کاملا غیرسیاسی بود، مستقیما توسط شخص گورباچف دریافت شد و، چون آیتا... جوادی آملی، فرستاده ویژه رهبر انقلاب اسلامی محسوب میشد؛ باید در حد و اندازه یک شخصیت عالیرتبه، مستقیما پیام رهبری را تقدیم رئیسجمهوری شوروی میکرد و بالعکس پاسخ گورباچف، توسط وزیر خارجه شوروی آقای شوارد نادزه، مستقیم تقدیم امام خمینی (ره) شد.
همچنین به خاطر داریم، در سیام خرداد سال ۱۳۶۸ با اینکه صدام، متحد شوروی، با تجهیزات و ادوات نظامی این کشور با ایران میجنگید، آیتا... هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، سفری تاریخی به مسکو داشت و به عنوان رئیس مجلس ایران، از آنچنان جایگاه و شانیتی برخوردار بود که اولا، بنا به دعوت رسمی شخص میخائیل گورباچف به این کشور سفر کرد و توسط ایشان نیز مورد استقبال رسمی و دیپلماتیک قرار گرفت و ثانیا، تصمیمات و توافقات حاصله درآن سفر تاریخی، از آنچنان اهمیتی برخوردار بود که تا سالهای سال، پشتوانه همکاریها و روابط دو کشور قرار گرفت که انعقاد قرارداد خرید موشکهای استراتژیک اس ۳۰۰ یکی از دستاوردهای آن سفر محسوب میشود. دوران ریاستجمهوری ایشان نیز بنا به گفته مقامات وزارت خارجه و اسناد موجود، وقتی مقامی در هر سطح سیاسی، حتی اظهار میکرد، حامل پیام شفاهی رئیسجمهوری ایران برای مقامات کشور میزبان است، به ایشان در بالاترین سطح مقامات آن کشور، وقت ملاقات داده میشد و پیام شفاهی آیتا... هاشمیرفسنجانی، مستقیم و بدون واسطه ابلاغ میشد. حال سوال اساسی اینجاست که آیا جایگاه سیاسی مسئولان و نهادهای جمهوری اسلامی ایران، نسبت به گذشته تنزل پیدا کرده یا دستورالعملهای دیپلماتیک گذشته، تغییر کرده و دیگر در جایگاه و اهمیت خود قرار ندارند؟
روزنامه جوان در بخشی یادداشتی انتقادی در شماره امروز خود نوشت: از همان روزهای رسانهای شدن خبر سفر رئیس مجلس شورای اسلامی به روسیه میشد حدس زد به دلایل مختلف این سفر خوشایند برخی نخواهد بود و با حاشیهسازیهای فراوان آن را تحتالشعاع قرار دهند. از این رو دستگاه تبلیغاتی دشمن و برخی دنبالههای داخلی آنها هجمه رسانهای خود را آغاز کردند؛ حملاتی که با لغو دیدار قالیباف و پوتین به اوج رسید و همچنان هم ادامه دارد.
اتهام زنندگان به رئیس مجلس خود در معرض اتهام بزرگ غرب باوری و غرب زدگی هستند که صد البته از اعلام به این گرایش هم ابایی ندارند. چنانکه رسانههای آنها در مقاطع مختلف حتی رنگ لوگوی خود را با سران امریکا هماهنگ کردند و در جریان برجام نافرجام هم با وقاحت تمام از «امضای کری تضمین است» به عنوان یک وادادگی تاریخی رونمایی کردند. این جماعت فریفته و مسحور غرب حتی طی ماههای گذشته «سلامت» مردم را وسیله تسویه حسابهای سیاسی خود کردند و هنگامی که صحبت از خریداری واکسن روسی برای مقابله با کرونا شد، آن را تخطئه کردند و تنها زمانی به این محصول علمی تن دادند که در اروپا تأییدیه آن را گرفتند!
نکته طنز و البته تلخ ماجرا موضعگیری تلویحی یک مقام دولتی علیه سفر قالیباف به روسیه بود. محمدجواد آذریجهرمی دیروز همسو با مبتذل نویسان ضد منافع ملی در جلسه شورای اداری استان زنجان در اظهار نظری با بیان اینکه امام راحل و همه کسانی که پیرو ایشان بودند و انقلاب را به ثمر رساندند، نگاهشان بر این بود که تکیه ما نباید به کاخ سفید و کرملین باشد، عنوان کرد: «نگاه امام راحل بر این بود که تکیه ما بایستی به مردممان باشد، زیرا مردم پشتوانه انقلاب و کشور هستند.» سخن حقی که اراده باطل از آن شد. گرچه باید سخنان وزیر کم تجربه ارتباطات را در نگاه سیاسی و انتخاباتی او جستوجو کرد، اما آنچه جهرمی هم از آن رنج میبرد، عدم فهم او از کلام امام حتی در سطح یک فعال سیاسی تازهکار است. اینکه یک دولتمرد جمهوری اسلامی در تراز وزیر نمیداند شرق مورد اشاره امام شرق ایدئولوژیک، شرق کمونیسم و شرق سلطه طلب بود که اکنون باید در تاریخ جستوجو کرد، تأسف آور است؛ و گرنه کیست که نداند دعوت به سخن امام درباره تکیه کردن به کوخنشینان، از سوی دولتی که جهرمی وزیر آن است بیشتر به یک شوخی شبیه است چرا که سیاستهای اجرایی این دولت کمترین نسبتی با کوخ نشینان ندارد.
با این حال به نظر میرسد تلاش ضدانقلاب برای تحتالشعاع قرار دادن این سفر و القای تصویر رابطه سرد دو کشور، به علت پیامی باشد که رئیس مجلس حامل آن است.
روی کار آمدن رئیسجمهور جدید امریکا و ادامه دادن مشی ترامپ نسبت به برجام، بیش از پیش اهمیت روابط راهبردی ایران و روسیه بهعنوان دو همپیمان در عرصه خارجی را ضروری میسازد.