به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکنشبه دهم آبان در حالی چاپ و منتشر شدند که زمزمههای ازسرگیری مذاکرات وین، وعده تثبیت بازار در سه ماه آینده، ریزش آوار بورس برسر سهامداران و نمره مردودی در طرح تردد شبانه در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
مهدی حسن زاده طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با عنوان بورس در دو راهی جبران یا اصلاح؟ نوشت: این روزها صفحات فضای مجازی پر از انتقادها و گلایهها درباره وضعیت بورس و سقوط ارزش سهام است. دولتی که با سرعت دادن به واردات و تزریق گسترده واکسن کرونا و همچنین حضور میدانی رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت در بین مردم توانست امید را در دل بسیاری از آحاد جامعه روشن کند، این روزها در چالش با انتظارات سهامداران به سر میبرد. تردیدی نیست که وضعیت فعلی بورس را باید یکی از میراثهای شوم بی تدبیریهای دولت قبل دانست. دولتی که نظاره گر شکل گیری حبابی بزرگ در بازار سهام بود.
حبابی که با دعوت مسئولان و وعده حمایت آنها از بازار سرمایه و عرضه سهام دولتی، این ذهنیت غلط را در بسیاری از افراد ایجاد کرد که دولت به هر طریقی رشد مداوم بازار را تضمین میکند در حالی که افزایش چهار برابری شاخص کل بورس در پنج ماه نخست سال ۹۹، اتفاقی بی سابقه در تاریخ بازار سهام ایران و حبابی بزرگ به معنای واقعی و علمی کلمه بود. پس از ریزش بازار بسیاری از سهامداران خرد و تازه وارد که پس از شکل گیری حباب وارد بازار شده بودند، با ترکیدن آن دچار زیان شدند. در این میان سرنوشت سهام صندوقهای دولتی دارا یکم و پالایشی، سرنوشت تلخی است. خریداران سهام دولتی دارایکم در نقطه سر به سر و پالایشی در زیان سنگین قرار دارند. حتما این وضعیت، تلخ و انتظار سهامداران برای جبران این زیان قابل درک است، ولی بحث بر سر این است که آیا زیان رخ داده شده را میتوان جبران کرد و آیا این جبران از جیب بودجهای با کسری نجومی قابل جبران است و تبعات آن چه خواهد بود؟ آن هم در شرایطی که مردم از زبان برخی مسئولان وعدههای گزاف حل سه روزه مشکل بورس و برخی وعدههای دیگر را شنیده اند. تردیدی نیست که هیچ منطق اقتصادی اجازه نمیدهد که با استقراض و تزریق پول از جیب بیت المال، زیان سهامداران را جبران کنیم.
در این میان حداکثر میتوان و لازم است که زیان خریداران سهام دولتی از طریق پرداخت سهام جدید به صورت هبه از سوی دولت جبران شود. بیش از این، تزریق منابع از محل بودجه به بازار سهام، نه ممکن است و نه اساسا تاثیر ماندگاری بر رشد بازار میگذارد، چنان که تزریق منابع بانکها و بخشی از منابع وعده داده شده از صندوق توسعه ملی صرفا تاثیر کوتاه مدت بر بازار داشت و پس از مدتی، وضعیت شاخص کل به روال نزولی قبلی بازگشت. وظیفه دولت به طور عام و وزارت اقتصاد و سازمان بورس به طور خاص، ایجاد بستر مناسب برای حضور مردم در بازار سرمایه است. در وهله نخست چنان که به تازگی وزیر اقتصاد اعلام کرده است، توقف فروش اوراق را باید ادامه دهد و دیگر روشهای تامین مالی از جمله فروش اموال مازاد دولت را در دستور کار قرار دهد. فراتر از این وظیفه وزارت اقتصاد و سازمان بورس، بهبود کارآیی بازار سرمایه از طریق ایجاد شفافیت بیشتر، حذف رانتها و به ویژه حذف قیمت گذاری دستوری است.
با وجود برخی تلاشها و همراهی در مواردی نظیر سیمان، تلاش برای حذف قیمت گذاری دستوری در زمینه فولاد و خودرو، باید به صورت جدی در دستور کار قرار گیرد. این موضوع باید فراتر از وزارت اقتصاد با همراهی مجموعه دولت محقق شود. مسئله مهم دیگر، پالس نرخ ارز به بازار است. بورس بیش از هر عامل دیگری تحت تاثیر تغییر نرخ ارز است. بازار باید به طور شفاف مطمئن باشد که در بهترین شرایط ارزی و با فرض رفع کامل تحریمها و دسترسی کامل به درآمدهای ارزی، نرخ ارز از محدودهای مشخص پایینتر نخواهد رفت و تجربه غلط دولتهای گذشته در زمینه ارزپاشی و سرکوب نرخ ارز و خالی کردن منابع ارزی کشور تکرار نخواهد شد. همین پالس و حفظ نرخ ارز در محدودهای مشخص، سهم مهمی در جلوگیری از ریزش بازار خواهد داشت. در نهایت تجربه غم انگیز فراخواندن مردم به بورس نشان داد که هم مردم باید واقعیات اقتصاد و سواد مالی را جایگزین وعدههای دولتمردان کنند و هم دولتمردان از قمار بر سر بازاری که قرار است مامن سرمایههای مردم باشد پرهیز کنند و اجازه دهند این بازار به روال طبیعی خود حرکت کند نه بر مدار سلیقه مسئولان.
محمدصالح نشان طی یادداشتی در شماره امروز آفتاب یزد با عنوان تبعات روانی گرانیهای اخیر نوشت: از نگاه علم روانشناسی یک واقعیتی ثابت شده است که آدمی نیازهای خود را بر طبق یک سلسله مراتب دنبال میکند. سطح اولیه نیازهانیازهای زیستی است. یعنی نیاز به خوراک، پوشاک، مسکن و نیازهای بیولوژیکی که باعث زنده ماندن انسان خواهد شد در اولویت قرار دارد. سطح دوم نیازها، نیاز به امنیت و وجود شرایط با ثبات برای انسان است که به دنبال تامین نیازهای سطح اول این بار این نیاز برای فرد مهم میشود. بعد از این نیاز، نیاز به احترام و دوست داشتن و دوست داشته شدن فعال میشود و به همین ترتیب نیازهای بعدی انسان به دنبال این روند پیدا میشوند. نکته مهم این است که اگر هر یک از سطوح این نیازها به خطر افتد ما به سطح قبلی و نیاز قبلی باز میگردیم. یعنی تا زمانی که نیاز به امنیت تامین نشود نیاز به احترام در ما فعال نمیشود. اگر نیازهای زیستی به خطر افتد نیاز به امنیت برای ما بیمعنا میشود. یعنی دیگر برای ما مهم نیست که آیا در شرایط امن و باثباتی هستیم یا نه؟ آیا اقداماتی که انجام میدهیم امنیت خودمان یا اطرافیانمان را به خطر میاندازد؟ در این موقعیت هدف فرد رفتن به سمت تامین نیازهای زیستی و اولیه میشود؛ بنابراین آنچه که ما در وضعیت فعلی شاهد آن هستیم به خطر افتادن وضعیت نیازهای زیستی انسانی است. سفره مردم روز به روز کوچکتر میشود و گرانی به گونهای اتفاق میافتد که افراد نه تنها از تامین نیازهای ثانویه خود صرف نظر میکنند بلکه از تامین برخی از نیازهای اولیه خود نیز ناتوان هستند.
این شرایط وضعیت خطرناکی را در سیستم روان جامعه ایجاد میکند که به تبع آن حداقل وضعیتی که ما خواهیم دید شدت گرفتن اضطرابها در افراد است. اضطراب برای بودن یا نبودن؛ که این اضطراب میتواند از تخریب عزت نفس به عنوان بنیاد سلامت روان فراتر رفته و حتی موجودیت انسانی را به خطر بیاندازد. به همین واسطه منجر به این خواهد شد که فرد برای فرونشاندن اضطراب دست به خیلی از کارها میزند. آنچه که نگرانی بیشتری ایجاد میکند تبدیل این اضطراب به خشمها است. خشمهایی که نمونههای آن به وفور در جامعه دیده میشود. در کنار این وضعیت یک فاکتور دیگر را باید به این مسئله اضافه کنیم و آن هم بحث شرایطی است که مردم در فضای مجازی زندگی خود را با زندگی دیگران مقایسه میکنند. چراکه در فضای مجازی افراد زندگیهای با کیفیتتری را به نمایش میگذارند و خیل عظیمی از جامعه از این نوع سبک زندگیها محروم هستند. این مورد شدت خشم و اضطرابها را در افراد بیشتر میکند و آنها را برای آسیبهایی مانند افسردگی، پرخاشگری، جرائم و بزهکاری ها، اعتیاد، تنشها و تعارضات مستعدتر میسازد. اگر برای این مشکلات چاره جویی نشود ممکن است زمان را از دست بدهیم. از طرفی بسیاری از آسیبهایی که این مسائل در جامعه ایجاد میکند حتی با برطرف شدن عامل اصلی آن ممکن است بهبود پیدا نکند و تبعات آن تا سالیان سال با ما همراه باشد.
حسین شریعتمداری در بخشی از یادداشت روز امروز کیهان با عنوان دفاع از مرجعیت به گروه خون شما نمیخورد! نوشت: این روزها، سخنان حضرت آیتالله صافیگلپایگانی در دیدار آقای قالیباف با ایشان به موضوعی پُر تنش تبدیل شده است. آیتالله صافی در این دیدار فرموده بودند «توصیه حقیر این است که باید با تمام کشورهای دنیا با عزّت و اقتدار رابطه داشته باشیم. اینکه با بسیاری از کشورها قهر باشیم صحیح نیست و به ضرر مردم عزیزمان است. شما باید با عقلانیت و تعامل سازنده، حقوق ملت را احقاق کنید... امروز یکی از راههای اصلاح امور این است که با حفظ منافع کشور و با عزت، با جهان در ارتباط باشیم که خیلی از مشکلات برطرف خواهد شد.»
درپی انتشار این خبر، یک جریان سیاسی بدنام که سابقهای سیاه در مقابله با مرجعیت و برخی از مبانی اسلام و انقلاب دارد به گونهای هماهنگ با رسانههای غربی و عبری و عربی، ضمن تقدیر از حضرت آیتالله صافی (که از جانب آنها باور کردنی نبوده و نیست) اعلام کردند که نظر ایشان برقراری ارتباط با آمریکا (و حتی اسرائیل) است! بدیهی است که این اتهام با مواضع و عملکرد ایشان فاصلهای پر ناشدنی دارد مخصوصاً آنکه حضرت آیتالله صافی در سخنانی که از ایشان نقل شده نیز بر حفظ منافع کشور، عقلانیت، عزت و تعامل سازنده تاکید داشتهاند. آیتالله صافی به خوبی میدانند که ساز مخالفت با جمهوری اسلامی ایران از جانب دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب کوک شده و با کینهتوزی و باجخواهی ادامه یافته است. دشمنان ایران اسلامی بارها به صراحت اعلام کردهاند که تنها در صورت تسلیم کامل و تمام عیار ایران اسلامی و تحویل کشور به آنان از دشمنی با ایران اسلامی دست برمیدارند. از اینروی، به یقین میتوان گفت حضرت آیتالله صافی که عمری را در خدمت به اسلام گذراندهاند هرگز نمیتوانند با تسلیم کشور به دشمنان اسلام و مردم مسلمان این مرز و بوم موافق باشند و بیتردید نه فقط قهر، بلکه دشمنی و خصومت ایران با دشمنان یاد شده را ضروری میدانند.
۳- ایران در سیاست خارجی خود از رابطه با آمریکا که صدها نمونه از قتل و غارت و خونریزی و توطئه علیه ایران را در کارنامه خود دارد، پرهیز کرده و میکند و نابودی و محو رژیم جعلی، کودککش و جنایتکار صهیونیستی از جغرافیای سیاسی جهان را، ضروری میداند. بدیهی است که حضرت آیتالله صافی با این دو فقره از سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز کمترین مخالفتی ندارند. و، اما از سوی دیگر، سیاست خارجی ایران نسبت به سایر کشورهای جهان تابع قوانین و روال تعریف شده بینالمللی است و مانند هر کشور دیگری در برخی از موارد تحفظهای خاص خود را دارد. این بخش از سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هم نمیتواند با دیدگاه حضرت آیتالله صافیگلپایگانی منافاتی داشته باشد. تا اینجای ماجرا هیچ نمونهای را نمیتوان یافت که با روال شرعی، قانونی و منطقی ناسازگار بوده و باعث نگرانی حضرت آیتالله صافی شده باشد. پس ماجرا چیست و از کجا شروع شد؟!
۴- شبکه عنکبوتی دشمن که متاسفانه رشتههای درهم تنیدهای در داخل کشور دارد و کسانی که نتانیاهو از آنها با عنوان «بزرگترین سرمایه اسرائیل» یاد میکرد مدیریت داخلی این شبکه را برعهده دارند بلافاصله بعد از اظهارات آیتالله صافی دست به کار شده و سخنان ایشان را اعتراض به قطع رابطه با آمریکا و بعضاً کنار گذاشتن مخالفت و مقابله با رژیم صهیونیستی قلمداد کردند! یعنی آرزوهای برزمین مانده خود و دنبالههای داخلی خویش را به حضرت آیتالله صافی نسبت دادند! و از حق نباید گذشت و با عرض پوزش از محضر واجبالاحترام حضرت آیتالله صافی باید گفت، متاسفانه بیان نه چندان دقیق حضرت ایشان در سوءاستفاده طیف یاد شده بیتاثیر نبوده است. اگرچه ساحت حضرت آیتالله صافی و سوابق ایشان از این شائبه به دور بوده و هست.
۵- برای معرفی هویت واقعی جریان بدنام مورد اشاره که این روزها به سوءاستفاده از اظهارات حضرت آیتالله صافی روی آورده و به دروغ سنگ دفاع از مرجعیت را به سینه میزند، اشاره به چند نمونه از مواضع صریحاً اعلام شده آنها که فقط اندکی از بسیارهاست ضروری به نظر میرسد و میتواند از چهره واقعی این جریان هرزه سیاسی پرده بردارد.