به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه چهاردهم آذرماه در حالی چاپ و منتشر شد که صدای انفجار در آسمان نطنز و تغییر کانال دلار در یک آخر هفته، فهرست خدمات ۱۰۰ روزه دولت از مهار کرونا تا ساماندهی بازار در صفحه نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور می کنیم؛
سید حامد مرندی طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار، چرا رسیدن به توافق در برجام، منطقیترین کار است؟ نوشت: روز جمعه بود که پس از چهار روز مذاکره تیم جدید خارجی کشورمان با کشورهای حاضر در توافق آسیب دیده برجام، از هتل محل مذاکرات، دود مشکی بر آسمان سیاست نمایان شد و در این میان، همه طرفها خود را صاحب حق دانسته و دیگری را مقصر به بن بست رسیدن مذاکرات در مقطع فعلی معرفی کردند؛ از پلیس بد مذاکرات، یعنی فرانسه که خود را بی تفاوت نشان داد و از بعید بودن برگزاری دور بعدی مذاکرات در آینده نزدیک صحبت به میان آورد، تا برخی از دیپلماتهای ارشد اروپایی که جمع بندی نظر خود را در عدم احیای برجام دیدند و در این میان آمریکا که امکان گفتگوی مستقیم را نداشت نیز، از ادبیات همیشگی خود مبنی بر محدود بودن فرصت ایران و موجود بودن سایر گزینههای روی میز صحبت به میان آورد.
اکنون طرفهای برجام هر یک بر اساس تفکرات و داشتههای خود اقدام به مطالبه صددرصدی خواستههای خود میکنند و این موضوع بر قفل شدن مذاکرات، افزوده است. تغییر شیوه مذاکره توسط ایران، پس از شش دور مذاکرات قبلی و ارائه دو پیشنویس غیر منتظره، همراه با اعلام عدم امکان تغییر گسترده در متون ارائه شده به جهت جبران منافع از دست رفته ایران، سبب شد تا خارجیها تا حدودی غافلگیر شده و آن را سختگیرانه توصیف کنند و اتفاقا این درخواستها را خارج از متن برجام ارزیابی کرده و این موضوع را دلیلی برای ترک مذاکرات بیان مینمایند. متاسفانه در وضعیت حاضر و با این شیوه گفتگو، خواسته یا ناخواسته، دانسته و یا ندانسته، همه طرفها دست به قماری بسیار خطرناک زدهاند که میتواند جهان را با چالشهای بسیاری مواجه کند. اروپاییها بدون بیان ریشه اصلی مشکلات که تا حدود زیادی توسط خودشان ایجاد شده، مرتب از طریق رسانههای خود اعلام میکنند که اقتصاد ایران در شکنندهترین زمان خود در نیم قرن اخیر بوده و چشم به فشار از پایین به بالا از طریق نارضایتی عمومی در ایران داشته و برای پیشبرد اهداف خود مدام بر طبل وخامت وضعیت ایران و لزوم پذیرش شرایط جدید میکوبند؛ ایران نیز اکنون با تکیه بر غنی سازی ۶۰ درصدی و با تصور ضعف در طرفهای مخالف به دلیل مسائل پیش آمده در چند ماه گذشته نظیر بحران انرژی و توجه به بدهیهای سنگین خارجی و نمایان شدن بحرانهای اقتصادی غرب و خروج شرمآور آمریکا از افغانستان و عنایت به وضعیت کنونی منطقه بخصوص در عراق و ترکیه و نیز بروز نشانههایی از شکاف میان ابرقدرتهای حاضر نظیر درگیری سیاسی ناشی از برگزیت میان فرانسه و انگلستان و نیز مجادله با آمریکا بر سر قرارداد نظامی استرالیا و تغییر برخی نیروهای تاثیرگذار نظیر آنگلا مرکل صدراعظم قدرتمند آلمان و صد البته حساب باز کردن روی حمایتهای ناگزیر استراتژیک روسیه و چین، به این جمع بندی دست یافته که غرب توانایی درگیری نظامی در این مقطع را ندارد و با این پیش فرض به دنبال مذاکره با دست بالاتر است. تصوراتی که برای همه طرفها میتواند سرآغاز تحولات بسیار خطرناک و پیش بینی نشدهای باشد.
برای درک تاریکی تحولات احتمالی کافی است تصویر آینده را بعد از شکست مذاکرات تصور کنیم؛ به زعم غربیها پیش بینی میشود پس از شکست مذاکرات در کوتاه مدت، انتظارات تورمی در ایران بالاتر خواهد رفت و با افزایش بیشتر تورم، احتمالاً ایران با اعتراضات صنفی بیشتری مواجه خواهد شد. همزمان تحرکات دشمنان کشور نیز با وضع تحریمها و موانع بیشتر در مسیر فروش کالا و نفت و نیز تلاش برای بردن پرونده ایران به فصل هفتم منشور ملل متحد بیشتر خواهد بود. در این میان ایران نیز چارهای جز نزدیکی بیشتر به چین و روسیه نخواهد داشت و حتما از طریق ابزار در دسترس خود، ناچار به حفظ منافع و امنیت خود است، با شکست مذاکرات، ارتباط ایران با اروپا و آمریکا بدتر از هر زمان دیگری خواهد شد و با کمرنگ شدن کنترل وضعیت اتمی کشور توسط آژانس بینالمللی اتمی و ایجاد حساسیت در منطقه، احتمال ورود و دستیابی به تکنولوژی نظامی مرتبط توسط سایر بازیگران منطقه نظیر مصر، عربستان و حتی ترکیه دور از ذهن نخواهد بود؛ موضوعی که برای هیچ یک از قدرتهای حاضر حتی چین و روسیه نیز خوشایند نیست. از سوی دیگر ضرورت کنترل چین توسط قدرتهای جهانی با از دست رفتن دسترسی به ایران، سبب سرعت گرفتن ابتکار کمربند و جاده چین خواهد شد و تقابل پروژه دروازه جهانی اروپا که برای مقابله با طرح چین در شرایط حاضر با ارزش بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار در حال انجام است، به مرحله جدیتری وارد میشود و با نماییتر شدن تضاد منافع شرق و غرب و حضور ایران در مرکز آن، ممکن است علیرغم همه مراقبتها، در شرایط بدبینانه، برخورد نظامی برای طرفین بر روی میز قرار بگیرد و این موضوع میتواند شروعی جدید بر بحران پناهجویان و فشار بیشتر بر اقتصاد غرب و بروز مشکلات جدیتری شود و این به معنی تهدید بسیار بزرگ برای سالها برنامهریزی و سرمایهگذاری انجام شده در منطقه است. اینها تنها بخشهای بسیار کوچکی از آنچه ممکن است اتفاق افتد، بوده و تقریباً منافع همه طرفها در منطقه، در خطر است.
در پایان به نظر میرسد برای کاهش این مخاطرات باید بر اساس توصیه همیشگی سازمان ملل، تلاش همه طرفها برای توافق، مضاعف گردد، زیرا با شرایط احتمالی پیش گفته، منطقیترین کار، رسیدن به توافق است، حال به صورت محدودتر و یا گام بندی شده!
سید رحیم نعمتی طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه جوان با عنوان قضاوت درباره وین زود است نوشت: هفتمین دور از مذاکرات هستهای روز جمعه گذشته به پایان رسید و ارزیابی امریکا و متحدانش از آن نهتنها مثبت نیست بلکه امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه، در جریان سفر به امارات در مورد عدم موفقیت این دور مذاکرات گفته و حتی پیشبینی کرده که مذاکرات ادامه نخواهد داشت. معلوم است که ماکرون برای فروش ۸۰ فروند جنگنده رافائل و دیگر تسلیحات فرانسوی به امارات لافزنی کرده تا بتواند پول بیشتری از اماراتیها به جیب بزند، اما باید گفت که او بیتوجه به رویکرد منفی امریکا نسبت به این دور از مذاکرات نبوده و همسو با آنتونی بلینکن، وزیر خارجه امریکا، حرف زده تا به پروپاگاندای غرب علیه پیشنهادهای غرب دامن زده باشد. این سیاست کلی غرب در مقطع فعلی است، اما نمیتوان گفت که پایان کار است.
در واقع برخلاف حرف ماکرون، مذاکرات ادامه خواهد داشت و غرب نیز به این دلیل رویکرد منفی در ابتدای کار در پیش گرفته تا اینکه بتواند قدرت چانهزنی خود را حفظ کند. در واقع، از اول هم روشن بود که این دور از مذاکرات به سختی شروع خواهد شد و طرفهای مذاکره به وین نمیروند تا کار احیای برجام را در همین دور از مذاکرات و بعد از چند دور گفتگوهای غیرمستقیم بین ایران و امریکا تمام کنند، چرا که مسائل اصلی در پیش رو طی شش دور قبلی از مذاکرات لاینحل باقی مانده و بعید است بتوان با چندین دور رفت و برگشت به وین حل کرد. دو مسئله از میان این مسائل مهمتر از همه هستند که اولی مربوط به امریکا میشود و دومی به ایران.
مساله مربوط به بیاعتمادی به امریکاست. دونالد ترامپ پیش از این نشان داد که به امضای مقامهای امریکایی پای هیچ قراردادی نمیتوان اعتماد کرد. نتیجه سادهلوحی به امضای جان کری پای برجام در ۲۰۱۵ پاره شدن این توافق در ۲۰۱۸ به دست ترامپ بود و دیگر نمیتوان چنین اعتمادی به بلینکن یا حتی جو بایدن، رئیسجمهور امریکا، داشت. این موضوع با توجه به انتخابات ریاست جمهوری سه سال بعد امریکا حائز اهمیت است چرا که جمهوریخواهان یکپارچه شده و وعده میدهند در صورت دستیابی به هر توافقی با ایران، آن را در صورت پیروزی در آن انتخابات پاره خواهند کرد. بنابراین، بدون داشتن تضمین واقعی و قابل اعتماد از امریکا هر توافقی با آن فقط سه سال دوام خواهد داشت. مسئله مربوط به ایران پیشرفتهای هستهای است که غرب میخواهد با احیای توافق ۲۰۱۵، این پیشرفتها را معکوس ساخته و ضمن برچیدن سانتریفیوژهای پیشرفته، ذخایر اورانیوم ۲۰ و ۶۰ درصد را به خارج از ایران منتقل کند و ذخایر پایینتر از ۴ درصد را نیز به میزان مذکور در برجام کاهش دهد. مسئله اینجا است که ایران چگونه میتواند با وجود بیاعتمادی به امریکا و متحدان غربیاش چنین کاری را قبول کند و قبل از راستیآزمایی لغو تحریمها از سوی امریکا، اجازه انجام این کارها را بدهد در حالی که انجام این امور مهمترین اهرمهای ایران برای اطمینان یافتن از لغو تحریمها است. روشن است که نه تنها این دو مسئله به یکدیگر ارتباط دارند بلکه یافتن راهحل قابلقبول تمام طرفها در مورد هر یک از این مسائل زمانبر است. این اتفاقی بود که طی شش دور از مذاکرات قبلی رخ نداده بود و نمیتوان انتظار داشت که با یک دور نشست در وین هم به نتیجهای رسید بلکه باید انتظار چندین دور از مذاکرات را داشت تا شاید راهحلهایی برای تمام مسائل به دست بیاید و تازه آن موقع میتوان از احیای برجام حرف زد. شاید بتوان گفت که نتیجهگیری انریکه مورا، هماهنگکننده اتحادیه اروپا در مذاکرات وین، واقعبینانهترین اظهارنظر در خصوص این دور از مذاکرات بود که گفته بود: «مشکلات زیادی پیش رو داریم و مذاکرات آسان نخواهد بود، اما در چند روز آینده به مذاکرات برخواهیم گشت.» بنابراین، هنوز خیلی زود است تا نسبت به این چند روز مذاکرات در وین قضاوتی شود و باید منتظر بود و دید روند مذاکرات در دورهای بعد به چه سمت و سویی خواهد رفت، اما دستکم این نکته روشن است که فاصله زیادی تا رسیدن به نتیجه نهایی و احیای برجام باقی مانده است.
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان دولت سیزدهم هنرنمایی کند نوشت: شهید مظلوم آیتالله بهشتی جملهای کلیدی داشت که در سخنرانیهایش آن را مطرح میکرد و میگفت: انسان، موجودی است شدنی.
منظور آیتالله بهشتی این بود که نباید توقع داشته باشیم انسانها همیشه یکسان بمانند و تغییری در آنها به وجود نیاید. تکامل، لازمه وجود انسانهاست و هر فردی میتواند رشد فکری داشته باشد.
این روزها در رسانههای مکتوب و مجازی تهاجم زیادی به سران جناح اصولگرا به خاطر گرایش مثبتی که به برجام و مذاکره درباره رفع تحریمها نشان دادهاند صورت میگیرد که به نظر میرسد با معیارهای مرتبط با تکامل فکری انسانها آنطور که شهید مظلوم آیتالله بهشتی مطرح میکرد، منطبق نیست. به سران جناح اصولگرا ایراد میگیرند که شما همان کسانی هستید که برجام را آتش زدید و گفتید بعد از شهادت سردار سلیمانی هرکس سخن از مذاکره بگوید دهانش را خرد میکنیم. شما برجام را سند ذلت میدانستید و آن را با عهدنامه ترکمانچای مقایسه میکردید و هرگونه مذاکره با طرف مقابل را خیانت میدانستید و حالا با یک هیات ۴۰ نفره به وین رفتهاید و با آمریکا هرچند غیرمستقیم مذاکره میکنید. ایراد میگیرند و سوال میکنند که بالاخره کدام حرفتان را قبول کنیم؟ اگر برجام خیانت بود، چرا حالا خودتان به دنبال آن هستید و این موجودی که خودتان آن را مرده میدانستید به آن دخیل بستهاید؟
با توجه به منطق صحیح «انسان، موجودی است شدنی» این ایرادها به دولتمردان سیزدهم وارد نیست. آنها میتوانند در جواب بگویند ما قبل از آنکه مسئولیت اداره کشور را در دست بگیریم، برجام را قبول نداشتیم، ولی حالا که با مشکلات گسترده کشور مواجه شدهایم و راههای حل مشکلات را بررسی کردهایم به این نتیجه رسیدهایم که برجام آنطور که ما فکر میکردیم نیست و باید برای احیاء آن مذاکره کنیم و به آن برگردیم.
این استدلال، قابل قبول است و باید به دولتمردان سیزدهم حق داد تغییر عقیده بدهند و به این نتیجه برسند که قبلاً اشتباه میکردند و حالا باید درصدد جبران اشتباه خود برآیند و مشکلات اقتصادی کشور را برطرف نمایند.
نکته بسیار مهم اینست که همه فعالان سیاسی باید دست به دست همدیگر داده و مشکلات مردم را حل کنند و رقابتهای سیاسی را در امور کشور دخالت ندهند. سران جناح مقابل باید خوشحال باشند که رقبای سیاسی آنها اکنون تغییر عقیده دادهاند و راه درست را انتخاب کردهاند. این همسانی که در مورد نگاه به برجام و مذاکره برای احیاء آن میان دو جناح به وجود آمده، برای کشور مبارک است. نتیجه بسیار مطلوبی که این همسانی فکری خواهد داشت اینست که در کشور کسی نیست که در برابر دولت مانع ایجاد کند، مجلس مصوبهای برای مشکل کردن کار هیات مذاکرهکننده نمیگذراند، نیروهای مسلح اقدامی که حساسیتبرانگیز باشد انجام نمیدهند، رسانه ملی و سایر رسانهها نهتنها علیه هیات مذاکرهکننده تبلیغ نمیکنند بلکه با آن همراهی هم میکنند و کسی هم فیلمی برای خائن نشان دادن اعضاء آن و متهم ساختن آنها به جاسوسی نمیسازد. بدین ترتیب، هیات مذاکرهکننده میتواند از زمینه کاملاً فراهم شدهای که در اختیار دارد حداکثر استفاده را به عمل بیاورد و مذاکره را به نتیجه مطلوب برساند.
اکنون برای همه روشن شده است که احیاء برجام و رفع تحریمها برای حل مشکلات اقتصادی کشور، ضروری است و برخوردهای شعاری با این موضوع را باید کنار گذاشت. اینکه احیاء برجام توسط کدام دولت و کدام شخص و کدام هیات صورت بگیرد و کدام دولت موفق به رفع تحریمها شود، مهم نیست، مهم اینست که این کارها انجام شود و مردم از رنجی که میبرند رها شوند. همه حاضرند بپذیرند تمام افتخارات به نام دولت سیزدهم ثبت شود و تمام قلمها و زبانها حمایت از کارگزاران کنونی را وجهه همت خود قرار دهند، اما شاهد رفع تحریمها و حل مشکلات اقتصادی باشند. همه خواهان عزت ملت، استقلال کشور و اقتدار دولت هستند و معتقدند در پرتو این عزت و استقلال و اقتدار میتوان مشکلات را نیز حل کرد. در چنین شرایطی دولت سیزدهم باید هنر خود را نشان دهد.