به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه یکم اسفند ماه در حالی چاپ و منتشر شد که پوشاک قاچاق بنگلادشی در بازار، تولید ایرانی در انبار!، حمله دوباره به ظریف، کاهش قیمت ارز، طلا و سکه و احتمال توافق در وین، شاید تا دو هفته دیگر در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
امیر حسین یزدان پناه طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با عنوان ساعت ۸ صبح روز بعد از احیای برجام... نوشت: فرض کنیم الان همان صبحی است که مذاکرات وین به نتیجه رسیده و براساس یک توافق مثلا چند ده صفحهای که تعهدات دو طرف و سازوکار اجرا را مشخص کرده، برجام دوباره اجرایی شده است؛ اکنون ثم ماذا؟ وقتی پیش فرض این است که تیم هستهای انقلابی ما در وین در توافق احتمالی تاحدی که بتواند امتیازات بیشتری خواهد گرفت و امتیازات کمتری خواهد داد، به نظرم پاسخ «ثم ماذا؟» را باید الان که هنوز نتیجهای حاصل نشده و طرف غربی هم از ترس کاهش گریز هستهای ایران ضرب الاجل چند روزه برای رسیدن به توافق برای خودش تعیین کرده است، داد.
در صبح روز بعد از توافق احتمالی در وین برای ما چه چیز مهم خواهد بود؟
۱- این که همه مکلف باشند توافق را اجرا کنند و بهانه نیاورند؟ (تضمین حقوقی)
۲- این که در صورت تغییر دولت/کنگره آمریکا، آنها تعهدات شان را اجرا کنند؟ (تضمین سیاسی) ۳- این که ما از منافع برجام بتوانیم استفاده کنیم؟ (تضمین اقتصادی) بله هر ۳ سوال مهم است. هرکدام در جای خود اهمیت بسزایی دارد که تجربه ۶ سال گذشته ما اثبات میکند برای هر سه تضمین محکم گرفت، اما همین تجربه تذکر میدهد که تقریبا در هیچ کدام از این موارد نمیشود به طرف مقابل حتی اروپاییها اعتماد کرد و تضمین شان را معتبر دانست؛ حتی در دوره قدرت برجام یعنی در سال پایانی دولت اوباما که برخی دستورالعملهای اوفک به نفع ایران صراحت داشت، بسیاری از بانکها و هلدینگهای بزرگ مالی و تجاری دنیا، به قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت وقعی ننهاده و به سمت ایران نیامدند.
از این تذکر باید به سوال چهار برسیم و آن این که: «ما بعد از توافق میخواهیم چه کنیم؟» یا «برنامه ما برای ساعت ۸ صبح بعد از توافق در وین چیست؟» چرا این سوال مهم است؟ و چه کسانی باید به آن پاسخ بدهند؟
این سوال مهم و چه بسا مهمتر از ۳ سوال نخستین است به دلایلی:۱- دولت گذشته یکی از مهمترین ضعفهایی که داشت این بود که برای روز اجرای برجام یا برنامهای نداشت یا خود را معطل شرکت و بانکهای بزرگ دنیا کرد که آنها هم یا همان اول نیامدند و دستش را در حنا گذاشتند یا برخی شان آمدند برای سرمایه گذاری و فعالیت، اما به محض روی کار آمدن ترامپ، باز هم به دست دولت سابق حنا زدند. این نتیجه نداشتن برنامه راهبردی برای فردای توافق بود.
۲- به دلایل متعدد هر توافقی که حاصل شود را باید یک توافق موقت دانست از جمله؛
الف- احتمالا آبان ۱۴۰۱ (نوامبر ۲۰۲۲) در کنگره و آبان ۱۴۰۳ (نوامبر ۲۰۲۴) در کاخ سفید شاهد تغییر ترکیب سیاسی خواهیم بود؛ بنابراین سال آینده با روی کار آمدن جمهوری خواهان در سنا و مجلس نمایندگان، هر توافقی که امسال نهایی شود، زیر تیغ کنگره خواهد رفت. ب- براساس متن برجام در پایان سال سال ۲۰۲۳ (دی ۱۴۰۲) باید بخش مهمی از محدودیتهای تحقیق و توسعه برنامه هستهای ایران به صورت خودکار لغو شود. این بخش یکی از حیاتیترین اجزای برنامه هستهای صلح آمیز ایران است که غربیها روی آن حساسیت ویژهای دارند و بخشی از اختلافات وین نیز مربوط به پیشرفتهای ایران در همین بخش است؛ بنابراین آشکارا میشود ادعا کرد که آمریکا هرکاری خواهد کرد که این اتفاق رخ ندهد.
ج. در پاییز ۲۰۲۵ (پاییز ۱۴۰۴) باید قطعنامههای شورای امنیت لغو شود و طبق برجام شورای امنیت دیگر حق ندارد به موضوع هستهای بپردازد. این یعنی پایان هرگونه فشار به ایران از طریق قطعنامههای سنگینی که شورای امنیت در دهه ۸۰ بر ایران تحمیل کرده است. این تاریخ به نوعی پایان عملکرد مکانیسم ماشه نیز هست؛ بنابراین میتوان تصور کرد که آمریکاییها چه دولت فعلی و چه دولت آینده این کشور که احتمالا رادیکالتر خواهد بود، با این تاریخ کنار نمیآیند.۳- آمریکاییها در مذاکرات وین از دادن تضمین سیاسی برای اجرای برجام خودداری کرده اند. به این معنا که در صورت تصمیم کنگره (که احتمالا ترکیب سیاسی آن سال آینده تغییر میکند) یا تغییر دولت آمریکا در ۲۰۲۴ باید منتظر پایان مجدد این توافق بود. نماینده کاخ سفید در وین حتی نپذیرفته که اگر جوبایدن پیر در این فاصله بمیرد و «کامالا هریس» جانشین او شود، لااقل او از توافق بیرون نرود!
مواردی همچون تحولات جدید منطقهای و بین المللی و تغییر نقاط تمرکز قدرت در جهان به ویژه که در نتیجه پاندمی کرونا سرعت گرفته است و ... از جمله مواردی است که به ما گوشزد میکند که به توافق احتمالی وین به چشم یک توافق موقت نگاه کنیم. حتی اگر کسی خیلی خیلی خوش بین باشد و ادعا کند توافقی که در وین حاصل شود پایدارتر از برجام است باید گفت وجود قوانین مادر نظیر کاتسا، ویزا و امثالهم در آمریکا، عدم دسترسی کامل به چرخه دلار حتی در صورت حصول توافق و امکان استفاده آمریکا از مکانیسم ماشه از جمله دلایلی است که باعث میشود تردیدهای جدی درباره پایداری هرنوع توافقی داشته باشیم.
اما این سوال مهم را که برای فردای روز توافق چه برنامهای داریم، دیگر نه تیم مذاکره کننده بلکه باید وزارتخانههای نفت، صمت، جهاد کشاورزی، اقتصاد و بانک مرکزی پاسخ بدهند.
حنیف غفاری طی یادداشتی در شماره امروز رسالت با عنوان غرب و تاکتیک دور شدن از توافق خوب نوشت: مذاکرات وین به نقطه مهم و سرنوشت سازی رسیده است، جایی که آمریکا باید تصمیم سیاسی و نهایی خود را در خصوص بازگشت عملیاتی به برجام یا استمرار مسیر پرهزینه فعلی اتخاذ کند. در این میان، غرب که از تاکتیک «بازگشت پوچ به برجام» ناامید شده است، در آخرین روزهای مذاکرات رو به تاکتیک «دور شدن از توافق خوب» آورده است.
هشدارهای پوشالی اخیر ژان ایو لودریان، وزیر امور خارجه کشور فرانسه و گزارش هدفمند و مغرضانه خبرگزاری رویترز، بهخوبی نشان داد که اضلاع سیاسی و رسانهای غرب در آخرین روزهای مذاکرات وین، چگونه در حال تکمیل و اجرایی ساختن یک تاکتیک مشترک در این آوردگاه هستند. آمریکا و تروئیکای اروپایی قبلا چه در قبال مذاکرات هستهای با ایران که منتهی به توافق سال ۲۰۱۵ شد و چه در توافقاتی که با دیگر بازیگران بینالمللی داشتند نشان دادند که بازیهای تاکتیکی خاصی را در دقیقه ۹۰ یعنی در آخرین لحظات مذاکرات آغاز میکنند، این بازیها مبتنی بر این است که آمریکا سعی میکند از جو هیجانی در راستای کسب امتیازات بیشتر در آخرین لحظات مذاکرات استفاده کند و اروپا هم در این بازی با واشنگتن همراه است.
واشنگتن و تروئیکای اروپایی که این بار نسبت به احیای صوری و ظاهری برجام ناامید شدهاند، درصدد آن هستند تا هرگونه اقدامی را در خصوص دوری گزیدن از یک توافق منطقی و خوب صورت دهند. توافق خوب (نرمال) توافقی است که ابعاد کمی آن قابلسنجش و راستی آزمایی بوده و اجازه سوء تفسیر در اجرا را از سوی بازیگران طغیانگر بگیرد. کاخ سفید و بازیگران اروپایی نسبت به انعقاد چنین توافقی وحشتزده هستند.
گارد بسته تیم مذاکرهکننده هستهای ما قطعا در این لحظات و ادوار حساس نباید بههیچعنوان باز شود و همچنین نباید اجازه داد که قرائت فرامتنی آمریکا از برجام که مبتنی بر هیجانات بیرون از میز مذاکره است جای دغدغههای فنی و حقوقی ما را پای میز مذاکره بگیرد، بنابراین ما باید مراقب باشیم که القای این گزاره از سوی آمریکا که همه موارد دیگر تمام هست و توافق قطعی و در دسترس است.
نباید باعث شود که ما در این فضای هیجانی اسیر بازی مشترک آمریکا و اروپا شویم، البته خوشبختانه دستگاه سیاست خارجی کشور و تیم مذاکرهکننده ما طی هفتههای اخیر نشان داده که این بازی را به خوبی رصد کرده و اهداف تبلیغاتی و هیجانی آمریکا و تروئیکای اروپایی را نیز مورد واکاوی قرار داده است.
در مذاکرات یک متن و یک فرا متن داریم. متن آن چه است که پشت میز مذاکره بر سر آن بحث میشود و مربوط به فاکتورهای حقوقی و فنی است، اما فرا متن مربوط به محیط و عوامل بیرونی دخیل در مذاکرات است. در حوزه متن، آمریکا به لحاظ فنی و حقوقی متهم پرونده برجام است. این کشور از توافق هستهای خارجشده و در قبال برجام بی تعهدی کرده و سخنی برای گفتن ندارد. به همین دلیل غرب بر روی گزارههای فرامتنی متمرکز شده یعنی با القای کمبود زمان و اینکه اگر زودتر به نتیجه نرسیم مذاکرات از بین خواهند رفت، تلاش میکند به گونهای افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهد تا به تیم مذاکرهکننده ما در خصوص عبور ازمطالبات جزئی (که بسیار مهم بوده و در ذیل مطالبات کلی تعریف میشوند) فشار وارد کنند. بدیهی است که تاکتیک «دور شدن از توافق خوب» که اکنون از سوی بازیگران غربی مورد توجه قرار گرفته نیز در مقابل تاکتیک «اصرار بر روی خطوط قرمز» فرصتی برای عرض اندام نخواهد داشت.
رضا رضاییزاده طی یادداشتی در شماره امروز با عنوان عدالت بنزینی یا تامین کسری بودجه در مردمسالاری نوشت: ترجیعبندی که قبل از انتخابات دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی در ادبیات سیاسی مطرح شد که به نظرم اولین بار توسط علیرضا زاکانی با هدف حمایت از محرومان و قشر ضعیف که فاقد خودروی سواری هستند و به تعبیر ایشان از یارانه بنزین استفاده نمیکنند مطرح شد و قرار گذاشتند در صورت حضور در مجلس این طرح را پیگیری خواهند کرد، به هر ترتیب ایشان که بعد از انتخابات ریاست جمهوری راهی «بهشت» شدند و این طرح نه از سوی مجلس که از طرف دولت بصورت پایلوت در قشم و چند جای دیگر در حال اجراست که در صورت موفقیت آمیز بودن در کل کشور اجرا شود.
به این صورت که به جای اینکه ماهیانه ۶۰ لیتر یارانهای با قیمت ۱۵۰۰ تومانی به هر خودرو تعلق بگیرد، به هر فرد بالای ۱۵ ساله دارای کارت ملی تعلق بگیرد، به این صورت که افرادی که خودرو ندارند معادل ۱۵ لیتر بنزین یارانهای دریافت کنند. طرحی که در نگاه اولیه و پوپولیستی به نظر میرسد به نفع محرومین و مستضعفین جامعه باشد و اساسا باتوجه به این قشر و توزیع مناسب ثروت و عدالت تدوین شده باشد، ولی با یک نگاه دقیقتر و یک حساب سر انگشتی متوجه میشویم که این مصوبه و طرح دولت نه تنها گرهای از مشکلات مردم باز نمیکند بلکه در طولانی مدت به ضرر همان قشر هم خواهد بود که بعدا به تفصیل توضیح داده خواهد شد.
به نظر میرسد این طرح دولت بیشتر از اینکه در جهت منافع مردم و کاهش فاصله طبقاتی باشد درجهت تولید ثروت و افزایش درآمد دولت و رفع کسری بودجه باشد، به این شکل که در طرح فعلی سهمیهبندی بنزین به خودرویی که کارت سوخت دارد ماهیانه ۶۰ لیتر بنزین به قیمت ۱۵۰۰ تومان تعلق میگیرد، تا کنون حدودا ۲۷ میلیون کارت سوخت صادر شده است. در طرح جدید به ازای فرد بالای ۱۵ سال دارای کارت ملی ماهیانه ۱۵ لیتر بنزین ۱۵۰۰ تومانی داده میشود که این افراد حدودا ۵۸ میلیون نفر از جمعیت کشور را شامل میشوند با یک ضرب و تقسیم ساده متوجه میشیم که دولت اکنون تقریبا نیمی از بنزینی که قبلا ماهیانه با یارانه در اختیار مردم قرار میداد را اکنون بصورت آزاد به همان مردم میفروشد و از این محل سالیانه چیزی در حدود سیزده هزار و پانصد میلیارد تومان ناقابل به عایدی دولت اضافه میشود، میبنیم که این شعار عدالتخواهی دولت بیشتر بخاطر کسب درآمد خودش است تا توجه به قشرآسیب پذیر که با این طرح اتفاقا بیشتر هم متضرر میشود. تا اینجای حساب و کتاب ما به نظر همه راضی هستند، مردمی که خودرو ندارند ماهیانه مبلغی بعنوان یارانه دریافت میکنند و دولت با یک حرکت ساده بخشی از کسری بودجه خود را به این شکل جبران میکند. ولی اتفاقی که در نهایت میافتد و ازهمه این مسائل مهتر است ضرری است که متوجه همان قشر ضعیف میشود که طرح به بهانه کمک به آنها اجرا شده است، اول از همه درآمد افرادی که با تاکسی و اتومبیل شخصی در تاکسیهای اینترنتی و ... کار میکنند که عمدتا هم از روی ناچاری و نیاز در این حوزه فعالیت میکنند مجبور هستند هزینه بیشتری جهت تامین سوخت پرداخت کنند و وقتی هزینهها برای ارائه خدمات مقرون به صرفه نباشد قاعدتا با تورم و افزایش قیمت در این حوزه مواجه خواهیم شد و از آنجایی که عمدتا کسانی که خودروی شخصی ندارند از حمل و نقل عمومی استفاده میکنند، به این شکل در این چرخه باطل چند برابر مقداری که بابت یارانه بنزین دریافت میکنند را باید بعنوان هزینه خدمات حمل و نقل خود پرداخت کنند.
به نظر میرسد هدف از اجرای این طرح توسط دولت دو نکته باشد یکی اینکه جامعه رای دهندگان خود را که عموما از اقشار ضعیف جامعه هستند را با این حرکت عوام فریبانه راضی کند و از طرفی درآمد هنگفتی برای خود ایجاد نماید. به هر صورت در نهایت این کلاه گشاد به سر مردم خواهد رفت که مضرات این طرح در طولانی مدت به مردم توضیح داده نمیشود. توصیه میشود دولت به جای طرحهای پوپولیستی به فکر ترمیم و اصلاح زیرساختهای اقتصادی باشد که با رونق کسب و کارها و دریافت مالیات درآمد کسب کند و نیازی به اجرای این طرحها که به عقل جن هم نمیرسد نباشد.