به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه ۲۹ خردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که تنش ایران با آژانس به سود اسرائیل؟! سبقت عرضه دلار از تقاضا، ۲ «فرمانداری ویژه» و ۲ استان جدید در دو سوی تهران و تولد خودروی ایرانی ـ روسی در سنپترزبورگ، از مواردی است که در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
حسن هانی زاده، تحلیلگر مسائل بین الملل طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: در طول روزهای گذشته جمهوری اسلامی ایران کانون رایزنیهای منطقهای و بین المللی بود. دیدارهای رئیس جمهور ونزئولا، رئیس جمهور تاجیکستان و رئیس جمهور ترکمنستان از جمهوری اسلامی ایران و بحث پیرامون همگرایی منطقه نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران به عنوان تاثیرگذارترین کشورهای منطقه میتواند در ایجاد وفاق و همگرایی منطقهای و بین المللی نقشی فرادستی ایفا بکند. از جمله رخدادهای اخیر منطقه، مساله سالگرد تاسیس حزب الله لبنان و سالگرد تاسیس الحشدالشعبی هست که این دو نهاد نظامی و سیاسی لبنان و عراقی نهادهایی هستند که در رخدادهای منطقه و تغییر ساختار غرب آسیا چه به لحاظ نظامی و چه به لحاظ سیاسی نقش مهمی ایفا کرده اند. الحشدالشعبی سال ۲۰۱۴ در جریان حمله داعش به عراق با فتوای مرجعیت و کمک نیروهای ایرانی و فرماندهان ایرانی، مخصوصا شهید حاج قاسم سلیمانی در عراق شکل گرفت و توانست در حفظ امنیت عراق در طول هشت سال گذشته نقشی بسیار مثبت ایفا کند و در سرکوب داعش و اخراج این گروهک تروریستی نقش مهمی برعهده داشت. در مورد لبنان و حزب الله، طبیعتا چهلمین سالگرد تاسیس این حزب در شرایطی برگزار شد که لبنان شاهد یکسری چالشهای امنیتی، سیاسی و اقتصادی است.
حزب الله لبنان در طول چهار دهه گذشته در تقابل با نیروهای تجاوزگر خارجی بویژه نیروهای اسرائیلی نقش داشته و در حفظ امنیت لبنان کوشش فراوانی داشته و در سال ۲۰۰۶ در جنگ سی و سه روزه، حزب الله ثابت کرد از توانمندی بالایی برای حفظ امنیت لبنان برخوردار است. هرچند که الان جریان سازیهای شدیدی از سوی رسانههای بین المللی و منطقهای علیه حزب الله اغاز شده. بویژه اینکه الان لبنان شاهد یک چالش اقتصادی شدیدی است که درحقیقت تاثیرخودش را بر رخدادهای سیاسی و منطقهای باقی گذاشته. در خصوص مسائل ایران و جهان بویژه در حوزه هسته ای، قطعنامه شورای حکام طبیعتا بر روند مذاکرات ایران و کشورهای ۱+۴ در وین تاثیر منفی باقی گذاشته و این قطعنامه در حقیقت نشان داد که سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان تابعی از سیاستهای آمریکا هستند زیرا آمریکا با تهیه پیش نویس قطعنامهای در شورای حکام قصد دارد که از ایران باج خواهی کند. با این حال ایران همواره باب مذاکره با کشورهای ۱+۴ را باز گذاشته و آماده همکاری با آژانس بین المللی انرژی هستهای است، به رغم اینکه قطعنامهای که در شورای حکام تصوب شد یک قطعنامه کاملا سیاسی، غیرفنی و غیرحرفهای است فلذا ایران یک سلسله تدابیری را برای تقابل با زیاده خواهی و جریان سازی آژانس و آمریکا و سه کشور اروپایی اتخاذ کرد و دوربینهای اژانس را از تاسیسات هستهای ایران برداشته و قطع کرد که این یک اقدام تلافی جویانه است و اگر آمریکا و کشورهای اروپایی بخواهند حسن نیت نشان دهند و راه را برای همکاری متقابل بین ایران و آژانس بین المللی انرژی هستهای باز بگذارند طبیعتا ایران این آمادگی را دارد که همکاری کند.
مسائل دیگری در منطقه رخ داد از جمله انفجارهایی که در کابل صورت گرفته و نشان میدهد که امنیت در افغانستان همچنان ناپایدار است. مسئلهای که در رسانهها اخیرا انعکاس وسیع داشته، سفر قریب الوقوع جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا به عربستان است که اگر این سفر که قراراست در ماه آینده تیرماه صورت بگیرد، یک مناسبات جدیدی بین ریاض و واشنگتن از سر گرفته خواهد شد زیرا در طول دو سال گذشته عربستان و آمریکا تحت تاثیر فضای انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا بوده و، چون جو بایدن نظر منفی نسبت به حاکمیت محمد بن سلمان دارد، این سفر میتواند در بهبود روابط عربستان و آمریکا کاملا موثر باشد. ضمن اینکه در این سفر جو بایدن سعی خواهد کرد که یک جبهه عبری- عربی علیه ایران و محور مقاومت ایجاد کند. طبیعتا هرچه دیدگاه آمریکا و عربستان نزدیکتر باشد، فشارها به ایران افزایش پیدا میکند. به رغم اینکه بیش از یکسال است که بین ریاض و تهران در بغداد مذاکراتی صورت گرفته، پیشرفتهایی هم داشته ولی از آنجایی که عربستان به سیاستهای آمریکا متکی است، طبیعتا انتظار نمیرود که مذاکرات ایران و عربستان حداقل در یک فرآیند کوتاه به یک نقطه قابل اتکایی برسد. از طرفی با توجه به سابقه تاریخی دموکرتها و اینکه شخص جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا و تیم وی اعتقادی به عملیات نظامی ندارند، به نظر میرسد که گزینه نظامی خیلی پررنگ و محتمل نباشد، اما به هر حال این جبهه گسترده امنیتی، نظامی و سیاسی از سوی آمریکا در منطقه علیه ایران با شرکت رژیم صهیونیستی و برخی رژیمهای مرتجع عرب شکل خواهد گرفت و فشارها از سوی آمریکا از هر جهت از ناحیه سیاسی و امنیتی و اقتصادی تشدید خواهد شد و ایران شاهد یک نوع تقابل سیاسی با برخی کشورهای منطقه و بیش از همه رژیم صهیونیستی و حتی با آمریکا خواهد بود، اما به مرحله تقابل نظامی نخواهد رسید.
سیدجلال فیاضی طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با عنوان بازنشستگان در انتظار تصمیم عادلانه نوشت: وزارت کار طی اطلاعیهای روند مصوبه دولت برای افزایش حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی را اعلام کرد بدون آن که در باره علت تغییر مصوبه شورای کار عالی کار و هیات مدیره سازمان تامین اجتماعی در دولت توضیح قانعکنندهای ارائه کند. در این زمینه توجه به چند نکته ضروری است؛
۱_ بر اساس ماده ۱۱۱ قانون تامین اجتماعی: «حداقل مستمری پرداختی به افراد واجد شرایط دریافتی مستمری کامل در هر سال (مشتمل بر مستمری از کارافتادگی کلی، مستمری بازنشستگی و مجموع مستمری بازماندگان) نباید کمتر از حداقل حقوق تعیین شده از سوی شورای عالی کار برای کارگران مشمول قانون کار باشد.» دراین ماده قانونی بین حداقل بگیران وسایر بازنشستگان تفکیک نشده است و همه بازنشستگان مشمول حداقل افزایش مصوبه شورای عالی کار هستند؛ بنابراین مصوبه دولت برای کاهش افزایش ۳۸ درصدی سایر سطوح بازنشستگان برخلاف نص صریح این ماده از قانون تامین اجتماعی است. روشن است که تصریح قانون به حداقل حقوق تعیین شده نیز به معنای حقوق حداقل بگیران نیست چرا که تصریح شده نباید از حداقل حقوق تعیین شده از سوی شورای عالی کار برای کارگران مشمول قانون کار کمتر باشد درنتیجه این قانون میزان افزایش سایر سطوح را هم شامل میشود.
۲_ بر اساس ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی: «سازمان تامین اجتماعی مکلف است میزان کلیه مستمریهای بازنشستگی از کارافتادگی و مجموع مستمری بازماندگان را در فواصل زمانی که حداکثر از سال یک بار کمتر نباشد با توجه به افزایش هزینه زندگی با تصویب هیئت وزیران وبه همان نسبت افزایش دهد.» تصریح این ماده به میزان افزایش هزینه زندگی، با توجه به تورم رسمی ۴۰ درصدی وافزایش روزانه قیمتها، تعارض افزایش ۱۰ درصدی سایر سطوح بازنشستگان با این ماده قانون تامین اجتماعی غیر قابل انکار است.
۳_ آن چنان که در اطلاعیه آمده است: مصوبه هیات مدیره سازمان تامین اجتماعی با در نظر داشتن مصوبه شورای عالی کار تنظیم و برای تنفیذ به هیات دولت ارسال شده است؛ بنابراین تغییر این مصوبه در دولت برخلاف مصوبه شورای عالی کار ودرنتیجه برخلاف ماده ۱۱۱ قانون تامین اجتماعی است. جالبتر این که وزیر کار به عنوان نماینده دولت در شورای عالی کار و هیات مدیره تامین اجتماعی حضور داشته است. مصوبه هیات دولت همچنین برخلاف رویه چندین ساله در باره تنفیذ مصوبه هیئت مدیره در هیات وزیران است؛ تنفیذ در لغت و رویه به معنای تایید و دستور اجرای مصوبه است نه تغییر آن!
۴_ بر اساس نظر کمیسیونهای اقتصادی و اجتماعی مجلس شورای اسلامی مصوبه دولت برخلاف قانون سازمان تامین اجتماعی است و باید مورد تجدید نظر قرار گیرد. انتظار میرود معاون اول که از سوی رئیسجمهور مامور بررسی اعتراضات شده است هرچه سریعتر به نگرانی جدی بازنشستگان تامین اجتماعی پایان دهد.
۵_ اگر چه هنوز هم بازنشستگان منتظر اقدام جدی از سوی مجلس و دولت برای تغییر مصوبه خلاف رویه و خلاف قانون افزایش حقوق سایر سطوح بازنشستگان هستند، اما انتظار میرود دیوان عدالت اداری با ابطال مصوبه دولت زمینه احقاق حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی را فراهم آورد.
۶_ درصدبندی میزان بازنشستگان مشمول مصوبه دولت نمیتواند مصوبه خلاف رویه، خلاف قانون وغیر عادلانه دولت را توجیه کند. محروم شدن بازنشستگان از افزایش حقوق خود مطابق مصوبه شورای عالی کار وهیئت مدیره سازمان تامین اجتماعی خلاف عدالت و قانون است چه ۷ درصد را شامل شود و چه ۳۰ درصد!
سعید درویشی تحلیلگر سیاسی طی یادداشتی در شماره امروز همدلی با عنوان برای مدیریت فقط جوانی کافی است؟ نوشت: در دولتهای سوم و چهارم که رهبر انقلاب رئیسجمهور بودند، محمدعلی نجفی ۳۰ساله وزیر آموزشوپرورش، بیژن زنگنه ۳۱ساله وزیر جهاد سازندگی، علیاکبر ولایتی ۳۶ساله وزیر امور خارجه و حسن غفوریفرد ۳۸ساله وزیر نیرو، در کابینه حضور داشتند و میانگین سنی دو دولت ایشان ۳۹سال بود که تاکنون رکورددار جوانترین دولت در تاریخ جمهوری اسلامی است. میانگین سنی دولتهای اول و دوم ۴۰سال بود. دولتهای مرحوم هاشمی میانگین سنی ۴۲سال و نیم را داشتند. در دولتهای اصلاحات میانگین سنی کابینه به ۴۶سال رسید. میانگین سنی دولتهای احمدینژاد ۴۹سال و نیم بود. در زمان روحانی میانگین سنی هیات دولت به ۵۷سال و نیم رسید و میانگین سنی دولت رئیسی ۵۲سال است. اما مدیریت در کشور محدود به وزارت نیست و به نظر میرسد که در سفر استانی به اصفهان، منظور رئیسجمهور از میدان دادن دولت به جوانان انقلابی، سپردن امور مدیریت کشور به جوانان برای سه سطح مدیریتِ عملیاتی، میانی و عالی است. سبک زندگی امروزی گونهای است که جوانان سختیها و کمبودهای دوران قدیم را ندارند و بلافاصله از پشت میز دبیرستان به پشت میز دانشگاه میرسند و چندان سردوگرم روزگار را نمیچشند تا برای مسئولیتهای مهم آمادگی قبلی داشته باشند.
از طرفی، تفاوتهای شخصیتی و فرهنگی بین جوانان متولد پس از انقلاب و پیش از انقلاب نیز مشهود است که از دلایل آن تغییر سبک زندگی ایرانیان از سنتی به مدرن، پایان عصر پدرسالاری و افزایش اطلاعات جوانان به دلیل گسترش رسانهها میتواند باشد. اصرار حاکمیت برای سپردن مدیریتهای عملیاتی و میانی طرحی است که از سال ۸۴ با شدت شروع شد، اما از سال ۹۲ تا ۱۴۰۰ کمرنگ شد. مدیران میانی دوره احمدینژاد اکثراً جوانان بیتجربه و بعضاً مغروری بودند که در لباس خدمت هم خودشان سختی کشیدند و هم به کارمندان زیردست سختی دادند. احمدینژاد هم در اواخر دوره ریاستجمهوریاش شفاف گفت که ممکن است کار را به جوان داده باشیم و نتوانسته انجام دهد. واقعیت این است که کسی با مدیر جوان مخالف نیست. مردم با مدیر جوانی که کاربلد نباشد مخالفاند. وزیر مستعفی کار هم یکی از جوانان دولت فعلی محسوب میشد که متولد سال۶۰ بود و در ۴۰سالگی وزیر شده بود، اما نتیجه مدیریت ایشان را دیدیم که دوام نداشت. چیزی که امروز در نظام اداری جمهوری اسلامی دیده میشود این است که جوانان برای گرفتن پستهای مدیریت مسابقه گذاشتهاند و قطعاً این فرهنگ نه برای نظام و نه برای مردم نفعی ندارد.
جوانان برای مدیر شدن عجله نکنند و جوانانی که ادعای خدمت دارند، در هر پست و مسندی غیر از مدیریت میتوانند به کشور خدمت کنند تا بهوقت پختگی از تجربهشان در مدیریت استفاده شود. متأسفانه در مدیریت دولتی، چندان تابع علم نیستیم. پس از انقلاب با اینکه فضا برای مشارکت طبقات مختلف جامعه در اداره کشور باز شد، اما هنوز حق به حقدار نمیرسد و یکی از شاخصهای این تبعیض کنار گذاشتن باتجربهها از مدیریت و سپردن این مسئولیت سنگین به جوانانی است که بدون پشت سر گذاشتن سلسلهمراتب مدیریتی، یکشبه و یکروزه مدیرکل میشوند. این نظام نباید فراموش کند که برای مدیران باتجربه چقدر هزینه کرد تا توانستند به اینجا برسند و اگر امروز مدیران بالای ۵۰سال را قبول ندارد، پس در اعتماد به آنها اشتباه کرده و اگر اشتباه نکرده است پس دلیل واقعی حذف مدیران باتجربه و سپردن مدیریت به جوانان بیتجربه چیست؟ کنار گذاشتن مدیر باتجربه و انتصاب جوان بیتجربه به جای او مثل این است که درخت کهنسالی را از ریشه بکنید و نهالی را جایش بکارید، اما برای داشتن میوه و سایهاش مجبورید سالها صبر کنید.