به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ۱۹ شهریورماه در حالی چاپ و منتشر شد که درگذشت ملکه الیزابت دوم و جانشینی چارلز در انگلیس، شرایط نامساعد در مرزهای عراق و بازگشت گندم به ریل خودکفایی؟ در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مررور میکنیم؛
جهانصنعت طی یادداشتی در شماره امروز خود با تیتر داستان گاز اروپا، ما و روسیه نوشت: ولادیمیر پوتین این روزها زخم خورده و خونین است و دنبال هر راهی برای شکست اتحاد اروپا و آمریکا با هم و اتحاد اردوگاه جهان آزاد با اوکراین است. مدیران احزاب و گروههای سیاسی و روسای دولتهای مستقر در جهان با توجه به همین وضعیت روسیه کوشش میکنند در مناسبات خود با این کشور که اقتصادش در حال فلج شدن است تجدیدنظر کنند. ولادیمیر پوتین و باندهای مافیایی وی که پیش از یورش به اوکراین تصوری از ادامه جنگ نداشتند حالا برای بیرون آمدن از باتلاق راههایی را پیدا میکنند که کشورها و شهروندان جهانی را به وسط میدان بکشانند و آنها را درگیر کنند. بهطور مثال روسها با بستن شیر گاز شهروندان اروپایی میخواهند سرمای زمستان را به جان اروپاییها بیندازند و آنها را به خیابانها بکشانند. شهروندان برخی از کشورهای اروپایی شاید از این تهدید هراس نشان داده و سازی خلاف دولتهای خود بزنند، اما تجربه نشان داده که اروپاییها از این معرکه بیرون خواهند آمد. روسیه، اما درباره ایران و کرهشمالی ترفند تازهای به کار گرفته و به بهانه اینکه کمبود سلاح دارد میخواهد این دو کشور را گام به گام به میدان نبرد با اوکراین و غرب بکشاند.
سیاستمداران ارشد ایرانی لابد به این راهبرد روسیه اشراف دارند و از خطرهای بلندمدت ورود به میدان آگاه هستند و کوشش میکنند پای نظامیهای ایرانی را به این جنگ باز نکنند. البته روسهای حیلهگر نیز آرام نمینشینند و هر روز ترفند تازهای به کار میگیرند. آیا روسیهای که خود را از نظر تجهیزات نظامی سرآمد دنیا میداند نمیتواند سلاح کافی برای جنگ تهیه کند و به تجهیزات ایران و کرهشمالی نیاز دارد؟ اگر چنین است چرا ایران باید به کشوری دخیل ببندد که نمیتواند از خود مراقبت کند. اما راهبرد اصلی روسیه درباره ایران که از دیرباز در دستور کار داشته و دارد این است که هرگز اجازه ندهد ایران با اروپا از شرایط مجادله دور شود و با آرامش در کنار هم نشسته و به گفتوگوی سازنده روی بیاورند. واقعیت بسیار روشن است: ایران دارای دومین ذخایر گاز طبیعی جهان است و نیز راههای دسترسی قابل اعتنایی برای انتقال گاز به اروپا که نیازمند گاز ایران است را دارد؛ بنابراین اگر مجادله ایران و اروپا روزی تمام شود که نباید چندان طولانی باشد که ذخایر گاز ایران بیاستفاده بماند، روسیه تا اندازهای انحصارش در بازار گاز اروپا را از دست میدهد و دیگر نمیتواند از این ابزار برای فشار به اروپا استفاده کند. به این ترتیب است که مقامهای سیاسی باید بین انتخاب روسیه تضعیفشده و اروپای متحد انتخاب کارآمد داشته باشند. فرصت استفاده از گاز همیشگی نیست.
حمید حاج اسماعیلی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان مشکلات نیروی کار و خط فقر نوشت: واقعیت آن است که کارگران ایرانی از منظر معیشتی این روزها با چالشهای عدیدهای مواجهند. در ارزیابی وضعیت معیشتی کارگران در شرایطی که وزارت کار هنوز متولی رسمی خود را نشناخته، باید به ماده ۴۱ قانون کار مراجعه کرد و از این طریق تصویری از وضعیت کارگری به دست آورد. چون از طریق مکانیسم ماده ۴۱ است که این ارزیابیها صورت میگیرد. سال گذشته سبد معیشتی برای کارگران ۹ میلیون تومان در نظر گرفته شد، یعنی فردی که زیر ۹ میلیون تومان درآمد داشت، فقیر محسوب میشد. در بحث خط فقر که هنوز شاخص آن به درستی تعریف نشده، رقمهای متفاوتی از سوی نهادهای مختلف ارایه میشود؛ کارشناسان حدود ۱۰ میلیون تومان را به عنوان خط فقر برای پایان سال قبل اعلام کردند، اما بخش رفاهی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای اولینبار در یک گفتوگوی رسانهای این رقم را حدود ۵ میلیون تومان برای پایان سال قبل اعلام کرد. این اعداد را باید با اتفاقات اقتصادی موجود در جامعه مقایسه کنیم تا ببینیم چقدر با واقعیت تناسب دارند. مرکز پژوهشهای مجلس یکی از نهادهایی است که در این زمینه بررسیهایی دقیقی انجام داده و نرخ خط فقر را برای یک خانواده متوسط در سال قبل، ۹ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان اعلام کرده بودند. نباید فراموش کرد، یکی از شاخصهای مهم در حوزه فقر ضریب جینی است؛ ضریب جینی ایران از ۴۵ دهم درصد به ۴۷ دهم دصد افزایش پیدا کرده است، آماری که نشان میدهد، کشور در حال فقیرتر شدن بیشتر است، اما شاخصهای دیگری هم وجود دارد که دولت اعلام میکند و اعداد و ارقامی درباره آن مطرح میکند.
در دولت دوازدهم زمانی که قیمت بنزین افزایش پیدا کرد؛ دولت از طریق آمارهای وزارت کار متوجه شد که حدود ۶۰ میلیون نفر از جمعیت ۸۰ میلیونی ایران واجد دریافت یارانه هستند. وقتی خود وزارت کار در دولت سیزدهم خط فقر را حدود ۵ میلیون اعلام میکند، نشان میدهد، تعاریفی که بخشهای دیگر مثل شورای عالی کار، مرکز پژوهشها و... در خصوص نرخ خط فقر اعلام میکنند، درست است، چون خط فقر دولت، خط فقر مطلق است. در حالی که باید خط فقر نسبی را محاسبه کرد. از سوی دیگر سازمانهایی مثل کمیته امداد و بهزیستی و... که خدمات حمایتی ارایه میکنند از افزایش حجم مددجویان خود طی سالهای اخیر خبر میدهند. مددجویان این مراکز از فقیرترین اقشار جامعه هستند. بر اساس آمارهای این مراکز طی سالهای اخیر مددجویان این مراکز حدود ۷ برابر افزایش پیدا کرده است. یعنی قبل از آمارهای اخیر، حدود ۵ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر در این سازمانها عضو بودند، افزایش ۷ برابری، یعنی حدود ۳۵ میلیون نفر به این سازمانها مراجعه کردهاند. اینها دچار فقر مطلق هستند و از سر ناچاری به این سازمانها مراجعه کردهاند. در مجموع این شاخصها که افزایش ضریب جینی، افزایش فقر مطلق؛ آمارهای مراکز پژوهشی، نرخ سبد معیشتی و آمارهای دولت در خصوص واجدان دریافت یارانه از جمله آنهاست نشان میدهد که کشور در حال فقیرتر شدن است. امروز دولت سیزدهم از حدود ۷۴ میلیون یارانه بگیر خبر میدهد؛ یعنی طبقه متوسط در حال نابودی و طبقه فقیر و محروم در حال افزایش است. این نشان میدهد که نظام طبقاتی کشور نیز در حال تغییر و اضمحلال است. این وضعیتی که امروز دچار آن شدهایم در تاریخ معاصر بیسابقه است. چون موتور محرکه کشور نیروی کار، کارمندان، کارگران و... است و دست و پنجه نرم کردن این طبقات با فقر معانی فراوانی را در بر دارد. این طبقات باید از نیازهای معیشتی، تفریحی، آموزشی، درمانی و... صرف نظر کنند و خود را دلخوش به سیر شدن شکم کنند. این یک زنگ خطر برای کشور است که مسوولان باید هرچه سریعتر نسبت به آن واکنش نشان دهند و اوضاع را ساماندهی کنند. اقشاری که میتوانند روند توسعه را تحقق بخشند، درگیر فقر شدهاند. برای این منظور لازم است، موضوع برجام برای لغو تحریمها هرچه سریعتر احیا شود تا اثرات فقر در اجتماع کاهش پیدا کند.
سیفالرضا شهابی طی یادداشتی در شماره امروز همدلی نوشت: در روزهای اخیر خبر سفر فرزند یکی از معاونان رئیسجمهور به کشور کانادا توجه بسیاری از محافل ایرانی مخالف و موافق جمهوری اسلامی را به خود جلب کرد و حتی شخص رئیسی جمهور نیز وادار به واکنش شد تا جایی که دبیر شورای اطلاعرسانی دولت دراینباره به اظهارنظر پرداخت و گفت: «اخیراً فرزند یک معاون وزیر برای ادامه تحصیل در یک کشور خارجی ویزا گرفته بود و قصد خروج داشت که بهمحض اطلاع رئیسجمهور، دستور صادر شد؛ اگر فرزند رفت پدر هم برود.» اگرچه اظهارات فوق به سفر فرزند یک معاون وزیر منتسب شد، اما حضور فرزند خانم «انسیه خزعلی» معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهور در خارج از کشور در کانون توجهات قرار گرفت. دراینارتباط، خانم خزعلی عکسالعمل نشان داد و در حساب توییتری خود نوشت: «گذشت آن دوران که مسئولانی مثل کوه پشت فرزندان خویش میایستادند و صراحتاً از مهاجرت و زندگی آنها در خارج از کشور دفاع میکردند.» وی در ادامه نوشتهاش اظهار کرد: «سفر موقت کاری ایشان جهت توسعه و پشتیبانی مجموعه دانشبنیانی است که در ایران با تعداد زیادی دانشجویان کامپیوتر فعال است. خوشبختانه این پروژه کاری رو به اتمام بوده و وی در ماههای آینده به کشور بازمیگردد. اگرچه ایشان متأهل و مستقل است، ولی هرگز قصد مهاجرت نداشتهاند.» در ورای اینکه، سفر فرزند خانم خزعلی یا سفر هر شخصی دیگر به چه منظوری و برای چه مدتی میباشد و انتقادات مخالفان در مخالفت با سفر فرزندان مسئولان تا چه حد منطقی است و دفاع موافقان چنین سفرها تا چه اندازه مستدل و همچنین مخالفت رئیسجمهور چقدر صحیح است و اظهارات خانم خزعلی آیا واقعی است یا صرفاً برای توجیه بیانشده، اما یک واقعیت غیرقابلانکار را باید مورد امعان نظر قرار داد و آن اینکه، در جامعه خصوصاً در این عصر که زندگی میکنیم، والدین تا سن قانونی در مقابل فرزندان مسئولیت مستقیم دارند و از این سن به بعد، فرزند میتواند در همه موارد یا اکثر موارد شخصی، بهطور مستقل تصمیم بگیرد و اجرا کند و والدین فقط میتوانند در حد ارشاد و راهنمایی دخالت کنند. ازاینرو، هر شخصی، چه والدینش دارای مسئولیت حکومتی و دولتی باشند یا نباشند این حق را دارد که بعد از رسیدن به سن قانونی، بهطور مستقل تصمیم بگیرد کجا زندگی کند و چه شغلی برگزیند و با چه کسی وصلت کند و. والدین فقط میتوانند نظرات خودشان را بهدوراز اجبار و تحمیل منتقل کنند. آقای ریس جمهور فقط میتواند به وزرای کابینه یا معاونان بگوید که اگر فرزندانشان برای مهاجرت به خارج نروند بهتر است. وزیران یا معاونآنهم اگر با نظر رئیسجمهور موافقاند میتوانند پیام رئیسجمهور را به فرزندشان انتقال بدهند و تصمیمگیری نهایی با فرزند است. اگر این فرهنگ در جامعه جا بیفتد که والدین در مقابل عملکرد فرزندانشان بعد از رسیدن به سن قانونی مسئولیت مستقیم ندارند دیگر شاهد انتقاد به سفر فرزند فلان مسئول نخواهیم بود و لازم نیست رئیسجمهور بگوید والدین همراه فرزندان بروند و نیازی هم نیست والدین برای فرار از انتقادات به توجیهات صحیح یا ناصحیح روی بیاورند. از همه اینها گذشته، مشخص نیست فرزندان بعد از رسیدن به سن قانونی، چقدر به نظرات والدین توجه میکنند و حرفشنوی دارند. در بسیاری از مواقع مشاهده میشود فرزندان راه خودشان را میروند و توجهی به نظرات خانواده ندارند. اما قضیه وقتی به این صورت درمیآید و انتقادات دیگران را برمیانگیزد که اکثر این پدران و مادرانی که فرزندانشان تصمیم میگیرند در خارج از کشور زندگی کنند، در شعارهایشان فرزندان دیگران را از حضور در خارج از کشور نهی و حتی منع میکنند یا عملکردشان در داخل بهگونهای است که عرصه را بر بسیاری از فرزندان دیگران تنگ میکنند؛ دیگرانی که نه بهمانند آقازادههای مسئولان، امکان رشد در کشور را دارند و نه موقعیت مالی و اجتماعی دارند که بتوانند به خارج از کشور سفر کنند.