به گزارش «تابناک»، محمدرضا تاجیک استاد دانشگاه شهید بهشتی و رئیس مرکزبررسی های استراتژیک ریاست جمهوری در دولت اصلاحات در گفت وگو با خبرآنلاین، در بیان علت رفتار خشونت آمیز مردم علیه وضع موجود با علت یابی آن در «نظم پلیسی» اذعان می کند «اینکه میبینیم این مردم صبور، دفعتا خشونتی از خود بروز میدهند که قبلا در هیچ جریان دیگری تجربه نشده بود، به دلیل بازگشت خشونت (روحی، روانی، زبانی، احساسی، فرهنگی، جنسی، قومی و...) و ترومایی است که به انحاء گوناگون بر جامعه تحمیل شدهاند و در ناخودآگاه آنان بایگانی و انبار شده است.»
تاجیک معتقد است در چنین شرایطی، «نظم پلیسی» جایگزین «سیاست» می شود و مردمی که «رادیکالیسم قدرت را نمیپسندد، همواره ممکن است صرفا واکنشی در مقابل نظم پلیسی مستقر باشد.» او تاکید کرد «چنانچه به جای پلیس، سیاست جاری و حاکم باشد، همواره منطقةالفراغ وسیعی برای کنشگری و فعالیت و اعتراض مدنی شهروندان وجود دارد که اساسا امکان حرکتهای رادیکال وجود ندارد.»
چگونه ایدئولوژی ابزار قدرت می شود؟
رئیس مرکزبررسی های استراتژیک ریاست جمهوری در دولت اصلاحات با تاکید بر اینکه «نظم پلیسی» از ایدئولوژی به مثابه قدرت استفاده می کند، معتقد است وقتی سیستم از نظم پلیسی ناامید می شود، «از ایدئولوژی بهمثابه دستگاه قدرت استفاده میکند؛ یعنی خودِ ایدئولوژی و حتی قانون به دستگاه قدرت تبدیل میشوند، یا به تعبیر فوکو به دستگاه نرم اِعمال قدرت تبدیل می شود»
محمدرضا تاجیک با اشاره به اینکه «در این شرایط، به ایدئولوژی بهمثابه ابزار نگریسته میشود و کسانی که ایدئولوژی را به کار میگیرند، لزوما خودشان ایدئولوژیک نیستند و حتی ممکن است به آن ایدئولوژی باور نداشته باشند اما از آن استفاده میکنند تا به اهداف خود برسند و اِعمال قدرت کنند.» نقش افراد و نهادهای ذی نفع در بهره برداری ابزاری از ایدئولوژی را برای اعمال قدرت و سلطه بر جامعه مهم می داند.
تمثیل «رَمه و شبان» از درونی شدن نظم پلیسی
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه در مرحله ی استفاده ابزاری از ایدئولوژی «رابطه شبانی» بین مجریان ایدئولوژی و صاحبان ایدئولوژی ایجاد می شود گفت «یعنی رمه سلطه شبان را میپذیرد، زیرا رمه براساس اعمال نوعی ایدئولوژی بر این باور میشود که آنچه شبان میکند، نیکو میکند. در این رابطه شبانکارگی، به تعبیر فوکو، «تکنیک خود» ایجاد میشود؛ قدرت به واسطه ایدئولوژی، از بیرون میآید و در درون انسانها مینشیند و افراد بر اساس پلیس خودشان تبدیل میشوند، خود را بههنجار و بهقاعده میکنند.» در چنین شرایطی، سیستم به جای اعمال نظم پلیسی از «بیرون»، سلطه ایدئولوژیک را در انسان ها، «درونی» می کند.
چرا انسان ها شورش می کنند؟
استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی در توصیف چرایی شورش انسان ها از «سوژه شورشی» نام می برد که نمی خواهد رابطه «رمه و شبان» را بپذیرد و «دیگر نمیخواهد ابژۀ میل و اراده دیگری بزرگ باشد؛ از اینرو، تلاش میکند تمام حقایق گفتمان مسلط را معکوس کند.»
این سوژه، در غایتش، مسئله «مرگ و نیستی» را برای خودش حل شده مفروض می گیرد و «تبدیل به یک اراده نیستی میشود که ایجاب خود را در نفی جستوجو میکند و هر آنچه را در نگاه دیگری بزرگ زیباست، هرآنچه را نزد او خوب است، و هر آنچه را در نزد او بایسته و شایسته است، معکوس میکند.»
قدرت با دست خودش جامعه را به سمت خشونت می برد
این وضعیت استثنایی و خطرناک در ارتباط بین جامعه و دولت، زمانی پدید می آید که قدرت مسلط، جامعه را به سمت کنش خشونت آمیز دعوت می کند. به عبارت دیگر خشونت جامعه، دعوت به رفتاری توصیه شده از جانب حکومت است. دکتر تاجیک در توصیف این وضعیت، تحمیل سبک زندگی به جامعه را عامل مهمی در خشونت ورزی جامعه دانسته و می گوید «در تئاتر مواجهه قدرت و مقاومت، باید دید که قدرت، مقاومت را به چه کنش و واکنشی دعوت (تهییج و تحریک) میکند. خشونت فقط فیزیکی نیست و میتواند در تحمیل نوعی سبک زندگی، روابط اجتماعی فردی، و تحمیل فرهنگ و زبان و ایستار و هنجار خاص و... به خشنترین شکل ممکن اِعمال شود.»
این همان خشونتی است که در اوج خود به «خشونت گفتمانی» توصیف شده که در کلمات و واژگان و فحش هایی می آید که معترضان را به چنین کنش خشونت آمیزی رهنمون می کند. مشاور سیدمحمد خاتمی در زمان دولت اصلاحات دلیل این وضعیت را به نقل از فوکو، این چنین تعریف می کند: «خشونت گفتمانی، کریهترین شکل خشونت است. گاهی خشونتی که با کلمات اعمال میشود، در هیچ شکلی از اِعمال خشونت فیزیکی وجود ندارد. بیتردید، اشکالی از خشونت رادیکال و بدخیم (از هر طرف که اعمال شوند) منجر به نوعی آنارشیسم میشوند.»