به گزارش تابناک به نقل از ایران، پسری که در نوجوانی از قصاص پدرش به اتهام قتل مادر خود گذشت کرده بود؛ پس از ۷ سال و هنگامی که به ۱۹ سالگی رسید با مراجعه به دادگاه خواهان قصاص پدرش شد.
زمستان سال ۱۳۹۵ مردی در تماس با اورژانس برای همسر بیمارش درخواست کمک کرد. بلافاصله تکنیسینهای اورژانس به خانه آنها واقع در شهر ری رفتند و پس از بررسیهای اولیه اعلام کردند که زن ۵۶ ساله به نام مریم فوت کرده است. از آنجایی که آثار کبودی و سوختگی روی اندام وی مشخص بود، موضوع به پلیس اعلام شد و مأموران با حضور در صحنه به بررسی پرداختند و جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد.
همسر این زن در توضیح ماجرا به مأموران گفت: مریم چند سالی بود که پیوند کلیه کرده بود. چند هفته قبل من به شوخی لگدی به پای سمت راستش زدم و به خاطر اینکه پایش در تصادف چند ماه قبل آسیب دیده بود، کبود شد. پس از آن او به حمام رفت و من آب داغ را روی پایش گرفتم تا درد پایش بهتر شود، اما پایش سوخت. میخواستم او را به بیمارستان برسانم، اما مخالفت کرد و گفت با پماد سوختگی خوب میشود. ۱۰ روز از این قضیه گذشته بود و من سرکار بودم که شهرام پسرم با من تماس گرفت و گفت حال مادرش بد شده است. به سرعت خودم را به خانه رساندم و دیدم به سختی نفس میکشد که با اورژانس تماس گرفتم.
اما در این میان پزشکی قانونی در گزارشی علت فوت مقتول را سوختگی درجه ۳ اعلام کرد و با این گزارش برای شوهرش کیفرخواست صادر و پرونده به شعبه ۸ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
نخستین جلسه دادگاه
در نخستین جلسه رسیدگی به این پرونده نماینده دادستان پس از قرائت کیفرخواست، برای پیرمرد به اتهام قتل عمدی درخواست اشد مجازات کرد.
سپس متهم به جایگاه رفت و گفت: مریم همسر دومم بود و نزدیک به ۳۰ سال با هم زندگی کردیم. البته او از همسر اولش چند فرزند داشت، اما من فقط یک پسر از او دارم که نوجوان است. بعد از بازنشستگی به خاطر مشکلات اقتصادی مجبور شدم با ترازوی وزنکشی کنار خیابان کار کنم. پسرم شهرام دوست داشت به مدرسه غیرانتفاعی برود و من به خاطر تأمین مخارج مدرسهاش تا نیمههای شب کار میکردم. اما همسرم بدون اجازه از جیبم پول برمیداشت و به برادر معتادش میداد تا مواد بخرد.
وی ادامه داد: آخرین بار ۸۰۰ هزار تومان روی تخت پسرم گذاشته بودم تا به مدرسه ببرد، اما وقتی پسرم از خواب بیدار شد گفت پول نیست و همین موضوع باعث درگیری من و همسرم شد. باور کنید قصدم کشتن همسرم نبود و اتفاقی فوت کرد. وقتی به زندان افتادم پسرم را به خواهرم سپردم تا از او مراقبت کند، اما خواهرم به بهانه بیماری پسرم را به بهزیستی سپرد.
متهم گفت: من یک خانه دارم که میتوانم آن را به جای دیه به فرزندان همسرم که اولیای دم هستند بدهم. حتی اگر آنها تقاضای قصاص داشته باشند حاضرم اعدام شوم، ولی از قضات دادگاه تقاضا دارم اجازه دهند تا فقط یک روز کنار پسر کوچکم باشم.
در پایان این جلسه هیأت قضایی وارد شور شد و پرونده را به دادستانی فرستادند تا قیمی برای پسر ۱۲ ساله قربانی تعیین و درخواستش درباره مجازات مطرح شود. با تکمیل تحقیقات، قضات دادگاه وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند.
این حکم پس از صدور به شعبه ۲۴ دیوان عالی کشور رفت، اما قضات دیوان پس از بررسی، حکم قصاص را تأیید نکردند و اعلام کردند لازم است ادعای متهم درباره غیرعمد بودن قتل بار دیگر بررسی شود و با توجه به نظر پزشکی قانونی که علت فوت را عفونت ناشی از سوختگی اعلام کرده است قرار شد متهم بار دیگر محاکمه شود.
دومین جلسه محاکمه
وقتی پرونده به شعبه همعرض ارسال شد، متهم این بار در شعبه ۵ دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. در این جلسه فرزندان مریم درخواست قصاص کردند. اما نماینده دادستان گفت: شهرام تنها فرزند مشترک متهم و قربانی که در بهزیستی نگهداری میشود، اعلام گذشت کرده است.
پس از دفاع متهم در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده بار دیگر وی را به قصاص محکوم کردند.
با اصراری شدن حکم، پرونده این بار در هیأت عمومی دیوان عالی کشور به شور گذاشته شد و قضات عالی رتبه حکم قصاص متهم را تأیید کردند. اما در حالی که زمان زیادی تا اجرای حکم باقی نمانده بود، متهم توانست با پرداخت دیه رضایت فرزندان مقتول را جلب کند.
در حالی که نزدیک به ۷ سال از قتل زن میانسال گذشته بود، این بار شهرام که حالا ۱۹ سال دارد برای پدرش درخواست قصاص کرد. با این درخواست، متهم بار دیگر در شعبه ۵ دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
سومین جلسه
در این جلسه شهرام به قضات گفت: پدرم با پرداخت دیه، رضایت خواهر و برادرهای ناتنیام را جلب کرده، ولی من زمانی اعلام گذشت کردم که رشید و بالغ نبودم. حالا که به سن قانونی رسیدهام برای پدرم درخواست قصاص دارم. او با مرگ مادرم زندگی مرا هم تباه کرد. من سالها در بهزیستی زندگی کردم و از محبت مادر محروم شدم.
پس از آن متهم در حالی که اشک میریخت به جایگاه رفت و گفت: شهرام همه زندگی من و همسرم بود. من شرمنده او هستم که موجب مرگ مادرش شدم. از او میخواهم من را ببخشد.
با پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.