به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه ۲۳ بهمن ماه در حالی چاپ و منتشر شد که بازتاب حضور گسترده مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن، اختلاف اسرائیل و آمریکا بر سر رفح و تجارت ایران در تله تعطیلی پنجشنبههای دولت در صفحات نخست تعدادی از روزنامهها برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
روزنامه کیهان در مطلبی به نقد گزارشی از خبرآنلاین پرداخت و نوشت: خبرگزاری وابسته به دولت سابق در مطلبی غلطانداز نوشته است: «ایران ۱ - قطر ۵. باختیم، بد هم باختیم.» خبرآنلاین به بهانه ناکامی تیم ملی فوتبال در برابر تیم قطر- تیمی که قهرمان جام ملتهای آسیا شد، به موضوعی اقتصادی پرداخته و نوشت: «حقیقت کوتاه و تلخ است: قطر تاکنون از میدان مشترک گازی با ایران، بالغ بر ۱۵۰۰میلیارد دلار کسب درآمد کرده، ولی ما ۳۰۰میلیارد دلار. قطر توسعه میدان گنبد شمالی خود را از سال ۱۹۹۱ آغاز کرد، اما ایران توسعه پارس جنوبی را از سال ۲۰۰۱. در همین ده سال، قطر حدود ۲۱۰میلیارد مترمکعب گاز از این میدان استخراج کرد که به ارزش آن زمان، حدود ۶۰میلیارد دلار درآمد برای قطر به دنبال داشته. قطر تمامی نیاز داخلی و صادراتی گاز خود را از گنبد شمالی تامین میکند.
این کشور در سال ۲۰۲۰ از مجموع ۲۱۱میلیارد مترمکعب گاز طبیعی تولیدشده تنها ۲۲میلیارد مترمکعب را با خط لوله دلفین به امارات و عمان صادر و ۱۰۶میلیارد مترمکعب را بهصورت الانجی به کشورهای هندوستان، کرهجنوبی، ژاپن، چین، انگلستان، پاکستان، کویت و سایر کشورها صادر کرده است. جالبتر اینکه؛ در سالهای پیشرو، قطر در نظر دارد تا سال ۲۰۲۷ ظرفیت صادراتی خود را با عملیاتی کردن دو فاز جدید، ۶۸میلیارد مترمکعب بیشتر تولیدش را افزایش دهد. ایران دومین ذخایر گاز شناختهشده جهان را در اختیار دارد، ولی کمتر از ۲٪ کل صادرات گاز جهان را در اختیار دارد.
گاز نهتنها برای ما درآمد است که میتواند سپر امنیتی نیز باشد. اگر اروپا و هندوستان به گاز ما وابسته بودند به شدت روی امنیت ملی ما مؤثر بود. هر روز که میگذرد ما میلیون دلاری ضرر میکنیم! چه باید کرد؟ توسعه تولید گاز و صادرات نیازمند سرمایهگذاریهای بزرگ و عظیم است. سرمایهگذاری هم فقط مالی نیست بلکه فنی و مدیریتی نیز هست. این حجم از سرمایهگذاری نیازمند ورود سرمایهگذاران خارجی و مشارکت سرمایهگذاران داخلی است. اما سرمایه فرّار است! این مرغ وحشی به بامی نمینشیند که امنیت نداشته باشد. امنیت در گرو ثبات داخلی است. ثبات داخلی معلول روابط بینالمللی پایدار و رضایت شهروندان است. اگر میخواهیم به همین روند ادامه بدهیم که هیچ! جلوی چشمانمان مالمان را میبرند و میفروشند و پولش را میخورند! اما اگر فکر میکنیم که میتوان به درآمد میلیارد دلاری در گاز رسید این مسیر را برویم:
۱) ترمیم و تثبیت رابطه با جهان
۲) ترمیم رابطه با جامعه با نشان دادن اصلاحات واقعی و شفاف
۳) تبدیل شماره ۱ و ۲ به ثبات و امنیت
۴) دعوت سرمایهگذاران داخلی و خارجی به سرمایهگذاریهای تضمینشده
۵) توسعه توان تولید و صادرات گاز
۶) ورود به تجارت و تهاتر گاز و تبدیلشدن به هاب گازی منطقه
۷) تبدیل ۵ و ۶ به درآمد گازی برای بهبود معیشت و کسب رضایت شهروندان
۸) استفاده از دیپلماسی گازی (ناشی از بند ۴ و ۵) برای تامین امنیت بینالمللی ایران و تثبیت رابطه با جهان.
حتی با بهترین تیم و منابع و امکانات، ولی با «استراتژی اشتباه» در هیچ جامجهانی نمیتوان برنده شد».
این تحلیل آمیخته با مغالطه در حالی منتشر شده که اولاً وزیر نفت دولت مدعی تدبیر و امید (برجام و دیگر هیچ)، پالایشگاهسازی را کثافتکاری میخواند. دولت مذکور هم با افتخار روی افزایش فروش نفت خام پس از برجام مانور میداد و آن هم با دبهکردن طرف کلاهبردار به جایی رسید که آقایان زنگنه و نوبخت و دیگران گفتند نمیتوانند حتی یک قطره نفت بفروشند. به بیان دیگر، تعامل اقتصادی مورد ادعای خبرآنلاین با جهان؛ در همان دولت برجام به بدترین وضعیت ممکن رسید.
ثانیاً دولت روحانی، به واسطه عقد قراردادی یکطرفه و بیپشتوانه با شرکت توتال، وعده توسعه میدان گازی در پارس جنوبی (مشترک با قطر) را داد و حال آن که این شرکت فرانسوی پیش از این یکبار دیگر در دوره دولت غربگرای دیگری عهدشکنی کرده بود. نتیجه قرارداد کذایی، واگذاری اطلاعات محرمانه محدوده گازی سمت ایران به شرکتی بود که همزمان در حوزه قطر فعالیت میکرد و برای بالا کشیدن بهتر سهم ایران، نیاز به آن اطلاعات سرّی داشت. پس از آن هم به بهانه فشار آمریکا، در اصل قرارداد دبهکرد و آن را یکطرفه به هم زد.
نکته سوم این که طرف قطری به شدت تحت فشار طرف آمریکایی است چنان که مجبور شده پایگاه نظامی بزرگی واگذار کند، همچنان که چند سال قبل نیز، تحت محاصره اقتصادی و نظامی عربستان قرار گرفت. متأسفانه محافل غربگرا، این واقعیتها را نمیبینند؛ همچنان که در موضوع فوتبال نیز کتمان میکنند که تیمهای پرآوازهای مانند عربستان و کرهجنوبی و ژاپن، خیلی زودتر از ایران، از گردونه مسابقات اخیر حذف شدند.
سید عطاءالله مهاجرانی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان فوتبال و سیاست نوشت: به دلایل و علل مختلف فوتبال تبدیل به سلطان ورزشهای جهان شده است. این سلطنت بدیهی است که نمیتواند در قلمرو سیاست مطرح نشود و رنگ و بوی سیاست نگیرد. گرچه رشید رضا از قول امام محمد عبده روایت کرده است که «ما دخل السیاسه فی شیئ الا افسده!» سیاست در هیچ امری وارد نشد، مگر آنکه آن را تباه کرد! برخی دولتها و رهبران سیاسی از ظرفیت فوتبال برای مطرح کردن کشور و ملت خود بهره میبرند.
زیر برق فلاش دوربینها مینشینند و لبخند میزنند. مثل کاری که قطر انجام داد و با بازیهای جام جهانی فوتبال، برای مدتی کشور قطر که مخالفان به طنز میگویند: «قطره» یا با نیشخند «دولت عظمای قطر» کانون توجه جهان بود. در جام جهانی سال ۲۰۲۲ که در روز استقلال قطر در ۱۸ دسامبر (۲۷ آذرماه ۱۴۰۱) آغاز شد، شاهد آمیختگی ورزش فوتبال و سیاست بودیم. برای کشور ما، همزمانی جام جهانی و پروژه آشوب در کشور، به فوتبال چهره دیگری بخشیده بود. اپوزیسیون برانداز با تمام قوا به میدان آمده بود، گفتند: «این تیمی که شرکت کرده است، تیم ملی ایران نیست، تیم جمهوری اسلامی است. تیم سپاه است و تیم قاسم سلیمانی! باید این تیم را از قطر اخراج کنند.» فشار بسیار سنگین تبلیغاتی - روانی بر بازیکنان اعمال میشد که چرا سرود ملی خواندند، گفتند اصلا این سرود ملی نیست.
برخی ستارگان سابق فوتبال هم که ادای رهبری اپوزیسیون را درآورده بودند و نمیتوانستند دو تا جمله را درست حرف بزنند یا دو سطر را سر راست بنویسند! عکسشان با کلاه ستارهدار چگوارا منتشر شده بود. آن ایام گذشت! از جام جهانی تا مسابقات قهرمان آسیایی دی ماه و بهمن ماه امسال، اپوزیسیون برانداز تغییر گفتمان داده است. پیروزی تیم ایران بر ژاپن که انصافا قهرمانان تیم ملی فوتبال ایران در نیمه دوم بازی تماشایی بینظیری در تاریخ فوتبال ایران ارایه دادند، گفتند: «این تیم جمهوری اسلامی ایران نیست، تیم ملی است! افتخار پیروزی برای ملت ایران است.» البته از سوی دیگر هم روابط عمومی دفتر رییسجمهور محترم گفت: «این پیروزی در واقع دستاورد دولت جناب رییسی است.» در این دوسوی طیف ماجرا به تعبیر اهل منطق ما «وسط» را چگونه پیدا کنیم؟! این دشواری با شکست تیم ملی، البته شکستی قابل تحمل و با توجه به شرایط و رفتار ویژه قطریها، در ساماندهی تماشاچیان و در واقع حذف و هضم تماشاگران ایرانی در میان جمعیت قطریها و انتخاب داور اصلی و کمک داور کویتی، پرسشهایی را برجای گذاشت.
اپوزیسیون دوباره با شکست تیم ملی ایران به گفتمان سابق بازگشتند و گفتند: «تیم جمهوری اسلامی ایران شکست خورد!» مقامات دولتی ایران هم خاموش ماندند. طبیعی است، فوتبال یک لایه سیاسی پنهان دارد که معمولا از چشم ما پنهان است. بدهبستانهای پشت صحنه که گاه گوشههایی از آن افشا میشود. تیم ملی ایران با دو چهره پیروزی بر ژاپن و شکست از قطر و تفسیرهای گوناگون، از هر دو بازی، یکبار دیگر ما را با این پدیده فوتبال و سیاست مواجه کرده است. گمان نمیکنم، به همان صراحتی که بعد از پیروزی تیم ملی ایران بر ژاپن روابط عمومی دفتر رییسجمهور محترم، پیروزی را توی هوا زدند و به حساب دولت جناب آقای رییسی حواله کردند، علاقهمند باشند که شکست در برابر قطر را هم به همان حساب حواله کنند. واقعیت این است که برد و باخت تیم ملی را نمیتوان به حساب هیچ دولتی نوشت. اصلا در کشور ما بیش از حد دولت و نهادهای حکومتی در امر ورزش دخالت کرده و میکنند. این دخالتها در نقاط عطف پیروزی یا شکست خودش را بهتر نشان میدهد.
برای اینکه دولتها از تبعات این امور فارغ باشند، باید از تیم ملی فوتبال ایران فاصله منطقی بگیرند، شرایط و مقتضیات توسعه ورزش را فراهم کنند و در هر حال و همیشه طرفدار تیم ملی باشند، اما وارد قلمرو باشگاهداری نشوند و مدیران باشگاهها و فدراسیونها را منصوب نکنند. به بخش عمومی و خصوصی فرصت داده شود تا در امر ورزش فوتبال سرمایهگذاری کنند. دولت در واقع از آنها مالیات بگیرد و مالیات را خرج توسعه زیرساختهای ورزشی کند. کشورهای عربی داستان ویژه خود را دارد. اما ما میتوانیم با بهرهگیری از تجربه خود، سایه سیاست را از ورزش فوتبال کم کنیم. در این صورت نه پیروزی به حساب دولتها که میآیند و میروند، گذاشته میشود و نه باختها و شکستها. اما این رویه حتما به سود کشور و آینده فوتبال و ورزش خواهد بود و گرنه همچنان دوره میکنیم، شب را و روز را، هنوز را.