به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه نهم اسفندماه در حالی چاپ و منتشر شد که خروج ۳ هزار میلیارد تومان از بورس تهران، ثبت رشد اقتصادی ۶ درصدی دومین رکوردشکنی طی دو سال اخیر، و ادامه رقابت لیستها در انتخابات مجلس دوازدهم در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
زهرا نژاد بهرام طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان بیکاری ۵۰۰۰ فارغالتحصیل دکتری... نوشت: بر اساس آمارهای ارایه شده ازسوی اداره آمار ۵۰۰۰ فارغالتحصیل دکترا در کشور بیکار هستند درحالی که دیگر آمارها میگویند نرخ بیکاری پایین آمده است! (۱) برخی منابع دولتی اعلام کردهاند که در پاییز ۱۴۰۲ نرخ بیکاری فارغالتحصیلان ۱۱.۴ بوده است و نرخ مشارکت کاردانی در سال ۱۴۰۱ معادل ۵۰ درصد، نرخ بیکاری آنها ۱۰ درصد، نرخ مشارکت کارشناسی حدود ۴۸ درصد و نرخ بیکاری آن ۱۵درصد، نرخ مشارکت کارشناسی ارشد بالای ۶۸درصد و نرخ بیکاری آنها نزدیک به ۹ درصد، نرخ مشارکت فارغالتحصیلان دکترا بالای ۷۰ درصد و نرخ بیکاری آنها ۳ درصد است. این تناقض را چگونه باید پاسخ گفت؟! آیا بیکاری این تعداد فارغالتحصیل دکترا خسارت نیست که جامعه علمی و پژوهشی کشور در کنار دیگر بخشهای سازمانی خصوصی و دولتی در سکوت ماندهاند! و قادر به جذب آنها نیستند! آیا هزینه برای تربیت این نیروها کمتر از ایجاد فرصت شغلی برای آنها بوده است؟!
این مهم جدا از خسارات روحی و اجتماعی برای این گروه از فارغالتحصیلان است که بهطور مداوم بر دامنه افسردگی و میل مهاجرت افزون میکند! به راستی بنیاد نخبگان و معاونت علمی ریاستجمهوری در کجای این مشکل ایستادهاند که تلاشی صورت نمیدهند! مگر وظیفه آنها جذب و ساماندهی نیروهای نخبه کشوری و ساماندهی وضعیت نخبگان و فارغالتحصیلان برجسته کشور نیست! آیا با به کارگیری سیاستهای جناحی مساله مهمی مثل بیکاری جمعیت بزرگی از دکترهای این کشور به حاشیه رفته است؟! نکته مهم در این آمار این است که با توجه به نیاز کشور به نیروی متخصص و ضرورت حل مشکلات کشور با کمک نیروهای انسانی آموزشدیده چگونه است که این حجم از بیکاری برای فارغالتحصیلان مقطع دکترا وجود دارد! به ظاهر این مساله دو معنا دارد؛ نخست آنکه آموزشدیدگان کارایی لازم را برای حل مسائل کشور ندارند؟! دوم اینکه نوع آموزش ارایه شده به آنها کفایت حل مشکلات کشور را نمیکند که در هر دو صورت این وزارت علوم و... دستاندرکاران برنامهریزی کشور هستند که باید پاسخ دهند! اگر از این نگاه هم نخواهیم به موضوع نگاه کنیم شاید نیروهای فارغالتحصیل به کار سیستم برنامهریزی و حل مساله کشور نمیآیند، بلکه کسانی میتوانند به مشکلات کشور رسیدگی کنند که نوعی وابستگی خانوادگی یا گروهی و... به برنامهریزان و تصمیمگیران دارند! که این خود نگرانی را بیش از گذشته میکند! چراکه اگر نیروهای آموزشدیده کشور برای حل مشکلات کشور کارایی نداشته باشند یا به کار گرفته نشوند به معنی آن است که مشکلات بر هم انباشته شده و نیروهای آموزشدیده در این سطح در بستر ناکارایی و ناامیدی مشترکا گرفتار میآیند؟!
بر اساس یک اظهارنظر (۲) در سال ۱۴۰۰ طبق آمار بیکاران زیر دیپلم بسیار کمتر هستند. آمار بیکاران با تحصیلات زیردیپلم ۳۱ درصد، بیکاران بیسواد ۳ درصد، بیکار با تحصیلات عالی ۴۲ درصد و بیکار با تحصیلات دیپلم ۲۴درصد است. نتیجه این موضوع این است که ۵۲درصد شرکتکنندگان در کنکور انتخاب رشته نمیکنند. یعنی درس نخواندن را ترجیح میدهند، در واقع آموزش عالی کشور نتوانسته اعتماد جوانان را جلب کند! و آنان نیز که در این بخش شرکت کردهاند عملا با امواج بیکاری ۴۲ درصد روبهرو هستند! به گزارش مرکز آمار در پاییز ۱۴۰۲، حدود ۴۱.۵درصد جمعیت ۱۵ساله و بیشتر، از نظر اقتصادی فعال بودهاند، یعنی در گروه شاغلان یا بیکاران قرار گرفتهاند. بررسی تغییرات نرخ مشارکت اقتصادی حاکی از آن است که این نرخ نسبت به فصل مشابه سال قبل (پاییز ۱۴۰۱) ۰.۵درصد افزایش یافته است. بررسی آمار بازار کار و بیکاری فارغالتحصیلان بیانگر این است در پاییز ۱۴۰۲ سهم جمعیت بیکار فارغالتحصیل آموزش عالی از کل بیکاران ۴۲.۸درصد بوده است.
این سهم در بین زنان نسبت به مردان و در نقاط شهری نسبت به نقاط روستایی بالاتر است. بررسی تغییرات این شاخص نشان میدهد که نسبت به فصل مشابه سال قبل۰.۴درصد افزایش داشته است. در پاییز۱۴۰۲ سهم جمعیت شاغل فارغالتحصیل آموزش عالی از کل شاغلان ۲۷.۵درصد بوده است. (۳) این مهم نه تنها درخصوص فارغالتحصیلان مقطع دکترا قابل تامل است، بلکه در میان کل دانشگاهیان که درس خود را به اتمام رساندهاند، رقم نگرانکنندهای است! این به معنی آن است که مراکز دانشگاهی و بازار کار راههای مجزا را برای فعالیت خود انتخاب میکنند و خروجی تحصیلات عالی به معنی جذب بازار کار شدن نیست؟! بیتوجهی مراکز صنعتی خدماتی به جذب این نیروها در کنار کم توجهی مراکز آموزش عالی به این مهم، تصویری نگرانکننده از جامعه پیش رو میگذارد! که درنهایت منجر به جدا ماندگی دانشگاه که سالهاست از سوی مراکز مختلف مورد اشاره است، با بازار کار میشود! بسیاری از افرادی که در دسته بیکاران قرار گرفتهاند دو راه پیش رو ندارند؛ یا باید به مشاغلی که هیچ نوع تخصص خاصی لازم ندارند، روی بیاورند یا آنکه طعم بیکاری را با چاشنی مدرک دکترا بچشند و از ذخیره خانواده بهره ببرند! و در شرایط خاص ترک وطن کنند! ناکارآمدی سیستم آموزشی در کنار ناتوانی سیستم برنامهریزی برای جذب این دانشگاهیان هزینه سنگینی است که جامعه آن را پرداخت میکند! و این مهم جدا از امواج ناراحتیها و بیماریهای روحی است که به آنها تحمیل میشود! کار غیرمرتبط در کنار بیکاری دو بازوی بیتوجهی سیستم آموزشی و مدیریتی کشور برای جذب این نیروهاست! نادیده گرفتن این مهم آثار بلندمدت و کوتاهمدت را همزمان به جامعه تحمیل میکند که یقینا بیشترین خسارت دیده آن کشور است! یقینا با گسترش مراکز آموزش عالی و بیتوجهی به بازار کار و عدم دراختیار گذاشتن مهارتهای لازم برای آموزشدیدگان، تصویری از ناتوانی مدیریتی ایجاد شده که سکوت در برابر آن به معنی تشدید خسارت و ناامیدی اجتماعی است! نکته قابل توجه در این مساله، تشدید این امر است که در هر فصل بیشتر و بیشتر میشود و ما را با سکوت مدیریتی مسوولان روبهرو میکند که هیچ تدارکی برای جذب آنها در بازار کار نمیبینند! جنسیتی شدن این مهم نیز امری دوچندان است، چراکه بیشتر بیکاران فارغالتحصیل زن هستند!
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
محمدصادق جنانصفت طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان ایرانیان نمیخواهند برای پوتین فداکاری کنند نوشت: ایرانیان ساکن در این سرزمین در این روزهای سخت و دشوار تنها چیزی که لازم ندارند و هرگز نمیخواهند این است که ناخواسته یا خواسته به درون باتلاق جنگی کشانده شوند که از دو سال پیش در اوکراین شروع شده و هر روز بر اندازه و پیچیدگیهای آن افزوده میشود. به نظر میرسد مدیران ارشد کشور به اندازه شهروندان از جنگهای احتمالی دوری نمیکنند و باور دارند شاید از دل همین جنگهاست که نام جمهوری اسلامی هم نیرومند خواهد شد.
مدیران ارشد ادارهکننده نظام جمهوری اسلامی تا امروز توانستهاند خود را از ورود بیشتر به منطقه جنگی در اوکراین دور نگه دارند، اما این پایان کار نیست. در تازهترین دگرگونی رخدادهای پیرامون جنگ اوکراین سخنان دلهرهآور رییسجمهوری و نخستوزیر فرانسه است که گفتهاند رهبران اروپا به این توافق رسیدهاند که فرستادن نیروی زمینی به مناطق جنگی در نبرد با اوکراین ممکن شود. در واکنش به این اظهارات مقامات فرانسوی، سخنگوی کرملین هشدار داد که اعزام نیرو به اوکراین «به نفع» غرب نیست. دیمیتری پسکوف به خبرنگاران گفت: اعزام نیرو از سوی کشورهای اروپایی عضو ناتو به اوکراین منجر به درگیری «حتمی» بین روسیه و سازمان فراآتلانتیک خواهد شد.
اگر تهدیدهای اروپاییها از حرف به عمل در آید و روسیه نیز بخواهد با ناتو درگیر شود آیا ایران برنامهای برای حمایت از روسیه دارد؟ معلوم است که با فرضهای منطقی و خردمندانه ایران نمیتواند و شهروندان نمیخواهند کشور در صف متحدان روسیه قرار گیرد و ایران به دامان جنگی خانمانسوز بیفتد. این مقوله در حرف آسان است و روسیه به عنوان متحد راهبردی مدیران ارشد نظام جمهوری اسلامی به همین سادگی از کنار کمک بزرگی که ایران میتواند کند چشم نخواهد پوشید. روسیه تا اینجای کار هم با تشویق ایران به ساخت و ارسال پهپادها و موشکها گامبهگام در دامی افتاده که ولادیمیر پوتین برایش پهن کرده است.
واقعیت تلخ این است که نظام سیاسی جمهوری اسلامی تا اینجای کار خطاهایی کرده که ادامه آنها بدون، چون وچرا پای ایران را به جنگ باز خواهد کرد. این نوشته نمیخواهد بگوید مدیران کشور فراموش خواهند کرد که سادهانگاری و ندیدن همه سوهای ورود به جنگ بزرگ احتمالی پیامدهای ویرانکنندهای برای ایرانیان دارد، اما یادمان باشد احتمال وقوع هیچ رویدادی صفر نیست و یک خطای محاسبه در گامهای نخستین ایران را به بدترین روزها خواهد انداخت. پوتین نشان داده است توانایی مجاب کردن دوستان خود را برای فداکاری برای خودش دارد. ایرانیان، اما هرگز این را نمیخواهند که برای پوتین فداکاری کنند.
حسین عبداللهیفر طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان شاخصه عقلانیت انتخابات ۱۱ اسفند نوشت: هرچند از منظر روانشناختی، احساس و هیجان و عشق و ایثار در رأی و انتخاب دخیل بوده و روی انگیزههای فردی رأی دهندگان تأثیر میگذارد، از نگاه جامعه شناختی رأی دادن و مشارکت سیاسی نوعی کنش نیتمند و رفتار عقلایی به شمار میرود که بر منافع آحاد جامعه، سرنوشت کشور و حتی نسلهای آینده تأثیر میگذارد. بنابراین، قاطعانه میتوان گفت هر رأیدهنده ضمن داشتن انگیزههای شخصی و اهداف اجتماعی، در انتخاب خویش از منطقی پیروی میکند که شاید منحصر به خویش باشد. اما عقلانیت در حضور و انتخاب شاخصههایی دارد که مهمترین آنها عبارتاند از:
۱. اگر دشمن به دنبال عدم رأی و مشارکت پایین است، عقلانی است که با حضور پررنگ در پای صندوقهای رأی مانع احساس برد دشمن و طمع در دسترسی به اهدافش شد.
۲. وقتی دشمن میخواهد ادعا کند مدیریت افکارعمومی را بر عهده دارد، عقل ایجاب میکند رفتار انتخابی ملت به گونهای باشد که دشمن سرافکنده شود. ۳. اگر دشمن تلاش میکند با فضاسازی، تصویری را که نیاز دارد ارائه کند تا عدهای به گمان اینکه کسی نمیآید، خانهنشین شوند؛ عقل میگوید که رأی دهندگان با حضور خویش در پای صندوقهای رأی قبل ظهر این فضا را بشکنند. ۴. منطق رأی میگوید در انتخاب نامزدها لازم است به شاخصههای فردی و اجتماعی فرد بر اساس سوابق وی توجه شود. مهمترین شاخصههای مورد اشاره رهبر معظم انقلاب عبارتاند از:
۱. اوّلاً باکفایت باشد، دارای مدیریت و کفایت مدیریت باشد؛ ۲. با ایمان باشد؛ ۳. عدالتخواه باشد، ضدّفساد باشد؛ ۴. دارای عملکرد انقلابی و جهادی باشد؛ ۵. به توانمندیهای داخل معتقد باشد؛ ۶. به جوانان معتقد باشد، جوانها را قبول داشته باشد؛ ۷. مردمی باشد و ۸. امیدوار باشد. مأیوس و بدبین به آینده نباشد.
۲. منطق رأی ایجاب میکند با رویکرد ایجابی به شایستگیهای فردی نامزدها توجه شود و از رأی دادن به خاطر رأی نیاوردن دیگری خودداری شود.
۳. رأی براساس مشورت جمعی: عقل ایجاب میکند اگر برای هر فردی امکان تحقیق روی همه نامزدها وجود ندارد با مشورت به انتخاب اصلاح اقدام کند. چنانچه رهبر معظم انقلاب اسلامی میفرمایند: تشخیص مصداق فرد متناسب با این شاخصهها در میان نامزدها کار سادهای نبوده و به مشورت با نخبگان نیاز دارد.
۴. رأی بر اساس عقل جمعی: منطق عقل و رأی عاقلانه اقتضا میکند رأی دهندگان به جای استنباطهای شخصی و تحلیلهای فردی، از عقل جمعی بهرهمند شده و نظرات و استدلالهای خود را در معرض نقد دیگران قرار دهند تا با تضارب آرا و بهره گرفتن از مشورت دیگران اقدام به گزینش نامزد اصلح و مناسب شرایط کنونی نمایند. از این رو مقام معظم رهبری نیز تأکید فرمودند تشخیص مصداق کار سادهای نبوده و به مشورت نخبگان نیاز دارد.
۵. منطق رأی ایجاب میکند تا در گزینش افراد بر اساس منافع جمعی به جای منافع شخصی و گروهی اقدام شود.
۶. منطق رأی میگوید اگر رأی دهندگان منافع کوتاه مدت خویش را فدای منافع دراز مدت خود کنند آینده درخشانی فراروی آنها قرار میگیرد. در حالی که متأسفانه اکثریت رأی دهندگان به منافع کوتاه مدت خویش توجه دارند.
۷. در حوزههایی که فهرستهای متعدد وجود داشته و شناسایی تک تک افراد داخل آن برای همگان ممکن نیست منطق عقلانی ایجاب میکند به نیت و اهداف فهرستدهندگان توجه شود. اگر افرادی انقلابی و با نیتهای خالص بودند میتوان به آنها اعتماد کرد. حتی اگر همه افراد آن فهرستشناخته شده نباشند.
۸. در انتخاب اعضای خبرگان رهبری منطق ایجاب میکند گزینش نامزدها با حساسیت و دقت بیشتری انجام شود. نماینده مردم در خبرگان باید مؤمن، انقلابی، شجاع، دارای مواضع ضد امریکایی و پایبند به آرمانهای امام راحل (ره) باشد.