تابناک جهان: سایت تحلیلی فارن افرز اخیرا مقاله ای با قلم «ولی نصر» مشاور پیشین دولت اوباما با عنوان «چرا ایران و اسرائیل از وقوع جنگ پیشگیری نمودند؟» منتشر نموده است. ترجمه متن مقاله در ادامه می آید.
دراوایل آوریل، رگبار حمله و ضد حمله ها بین ایران و اسرائیل به طرز چشمگیری چشم انداز استراتژیک در خاورمیانه را تغییر داد. در تاریخ 1 آوریل در طی حمله هوایی اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق هفت فرمانده سپاه از جمله دو ژنرال کشته (شهید) شدند. دو هفته بعد ایران با حمله هواپیماهای بدون سرنشین و موشک این اقدام اسرائیل را تلافی کرد. اسرائیل نیز به سرعت با حمله هواپیماهای بدون سرنشین و موشکی خود به پایگاه هوایی در ایران پاسخ داد. این مبادله جنگ سایه ای را به همراه داشت که دو طرف بیش از یک دهه در آن جنگیده اند.
اکنون مشخص است که رقابت مارپیچ بین ایران و اسرائیل امنیت منطقه ای را شکل داده و سیاست های خاورمیانه را در آینده ای قابل پیش بینی هدایت می کند. رقابت آنها در نهایت می تواند درگیری ایجاد کند که ایالات متحده را به یک جنگ پرهزینه سوق دهد.
شبح یک جنگ بزرگتر
حمله 7 اکتبر حماس، هاله شکست ناپذیری اسرائیل را شکست و امنیت آن را کاهش داد. اسرائیل پاسخ وحشیانه ای را با هدف نابودی حماس، آزادی اسرای اسرائیلی که در غزه باقی مانده اند وافزایش اعتماد به نفس خود در توانایی جلوگیری از حملات خارجی و محافظت از جمعیت خود داد که هر سه هدف تاکنون محقق نشده است.
حمله اسرائیل به کنسولگری ایران باعث کشته شدن «محمد رضا زاهدی»، فرمانده انقلابی شد که عملیات نظامی حزب الله در لبنان، حوثی ها در یمن و سایر گروه های مسلح در منطقه را که تهران در شش ماه گذشته در حمایت از حماس بسیج کرده بود، هماهنگ می کرد. اسرائیل با هدف قرار دادن زاهدی روشن كرد كه ایران را در نهایت مسئول بحران فعلی می داند و با کشتن او در یک ترکیب دیپلماتیک تمایل و توانایی خود را برای ترور مقامات ارشد ایرانی در هر نقطه و هر زمان نشان داد.
این اولین باری نبود که اسرائیل به پایگاه های ایران در سوریه حمله کرده و یا فرماندهان ارشد ایران را در آنجا کشته است. حتی قبل از 7 اکتبر اسرائیل به زیرساخت های صنعتی و تاسیسات نظامی ایران حمله کرده، دانشمندان هسته ای را در داخل ایران کشته بود، پایگاه هایی را که توسط شبه نظامیان شیعه عراقی نزدیک به مرز عراق استفاده می شد، مورد حمله قرار داده و به طور معمول کاروان های مسافرتی از ایران به سوریه را از طریق عراق هدف قرار داده بود. حملات اسرائیلی در سوریه از اوایل سال 2022 به این نقاط هدف - هنگامی که روسیه ردپای خود در منطقه را جهت تمرکز روی اوکراین کاهش داده بود بیشتر شد.
رقابت منطقه ای ایران و اسرائیل
اما ایران به طور کلی از پاسخ و رویارویی مستقیم با اسرائیل به علت «صبر استراتژیک» اجتناب کرده بود. اما وقتی اسرائیل به کنسولگری آن حمله کرد، تهران استراتژی خود را تغییر داده و حرکت اسرائیل را به عنوان یک اقدام تحریک کننده مهم که خواستار پاسخ مستقیم بود، تعبیر کرد. با این حال، مقیاس واکنش ایران هم تعجب آور و هم نگران کننده بود. تهران به اهداف خود توجه کرد و پاسخ برنامه ریزی شده خود را به ایالات متحده از طریق واسطه های اروپایی و عرب ابلاغ کرد. سپس با شلیک صدها هواپیمای بدون سرنشین و موشک در اسرائیل، اظهار داشت که دیگر نمی تواند صبر استراتژیک را مد نظر قرار دهد و از این پس هنگام حمله پاسخ می دهد.
اسرائیل با کمک اردن، انگلیس و ایالات متحده آمریکا اکثر هواپیماهای بدون سرنشین و موشک های ایران را دفع کرد. تهران احتمالاً انتظار چنین نتیجه ای را داشت. قصد ایران این نبود که جنگ را تحریک کند بلکه فقط نشان دادن تمایل خود برای حمله به اسرائیل بود. با این وجود اسرائیل تلافی کرد و یک حمله موشکی به پایگاه هوایی نظامی در مرکز ایران انجام داد. به نظر می رسد که حملات متقابل میان ایران و اسرائیل فعلا پایان یافته باشد اما باید گفت قوانینی که جنگ سایه ایران و اسرائیل را برای سالها هدایت می کرد، دیگر اعمال نمی شود. اکنون، حمله هر طرف بی شک پاسخ مستقیم از طرف دیگر را می طلبد و باعث می شود احتمال ایجاد جنگ بزرگتر افزایش یابد.
بالاترین اولویت ایالات متحده آمریکا جلوگیری از تشدید جنگ در غزه است که می تواند ایالات متحده آمریکا را به جنگ گران قیمت دیگری در خاورمیانه بکشاند
قطعا واشنگتن و متحدانش می خواهند از چنین تشدیدی جلوگیری کنند - و تهران این مهم را می داند. بلافاصله پس از حمله به کنسولگری ایران در دمشق، ایالات متحده آمریکا و شرکای آن در سراسر اروپا و خاورمیانه به سرعت وارد عمل شدند تا از حرکت بحران به سمت جنگ جلوگیری کنند. ایالات متحده آمریکا به ایران اطمینان داد كه از برنامه های اسرائیل برای حمله از قبل اطلاع نداشته و سپس نگرانی های خود را در مورد خطرات جنگ بزرگتر هم در اظهارات عمومی و هم از طریق واسطه ها نشان داد. دیپلمات های عربی و اروپایی با حمل پیام از واشنگتن، مستقیماً با مقامات ایرانی صحبت می کردند. آنها از تهران خواستند به هیچ وجه پاسخ ندهد، اما تأكید كردند اگر تهران بخواهد پاسخ دهد، باید با دامنه محدودی از اهداف که باعث افزایش تشدید نمی شود پاسخ دهد. پس از تلافی ایران، واشنگتن و متحدانش تلاش کردند اسرائیل را از پاسخ به حمله ایران بازدارند.
تلاش های دیپلماتیک سرانجام موفق به حفظ بحران شد. همچنین روشن شد که بالاترین اولویت ایالات متحده آمریکا جلوگیری از تشدید جنگ در غزه است که ایالات متحده آمریکا را به جنگ گران قیمت دیگری در خاورمیانه می کشاند. واقعیتی که به نفع واشنگتن کار می کند این است که نه ایران و نه اسرائیل علاقه مند به درگیری مستقیم نیستند. ایران می داند که جنگ با اسرائیل در نهایت به معنای جنگ با ایالات متحده آمریکاست. اسرائیل به نوبه خود می داند که درگیری بزرگتر با ایران باعث می شود حزب الله موشک های خود را به سمت شهرهای اسرائیل و مراکز نظامی آن شلیک کند.
احتمال درگیری در آینده
در همین حال، بحران خطرناک دیگری در منطقه به وجود می آید. اگر ایران و متحدانش احساس كنند كه وضعیت بحران بشردوستانه در غزه بدتر می شود، حمله اسرائیل به رفح می تواند رویارویی دیگری را تسریع كند. آتش بس طولانی مدت بین اسرائیل و حماس نیز می تواند زمینه را برای درگیری بیشتر فراهم کند زیرا اسرائیل را جهت تمرکز روی حزب الله یا ایران در سوریه رها می کند. ایران و اسرائیل اکنون آماده جنگ نیستند، اما اگر آنها همچنان یکدیگر را به عنوان تهدیدی که باید از بین رود ببینند، خطر رویارویی نظامی در آینده همچنان وجود خواهد داشت.
آمادگی هر دو طرف برای این درگیری، تعادل امنیتی منطقه را از چند طریق تغییر می دهد. اولین مورد از طریق مسابقه تسلیحاتی است. پس از تبادل حملات نظامی اخیر بین اسرائیل و ایران، هر دو طرف تلاش های خود را جهت افزایش توانایی های تهاجمی و دفاعی تقویت می کنند. از آنجا که ایران و اسرائیل مرز مشترک ندارند، جنگ بین آنها بیشتر به موشک ها و هواپیماهای بدون سرنشین نیاز دارد تا به تانک ها، توپخانه ها و سربازان. این سلاح ها جنگ بین این دو را ویران کننده تر می کند. و تهران با دانستن این واقعیت مهم که قادر نخواهد بود با مسابقه تسلیحاتی متعارف ادامه دهد، ممکن است تلاش های خود را برای تأمین سلاح های هسته ای مضاعف کند.
هر دو طرف همچنین به دنبال دستیابی به یک مزیت جغرافیایی خواهند بود. در دور اخیر حملات، اثربخشی نسبی حملات ایران و اسرائیل نه تنها به توانایی های فناوری بلکه به موقعیت های پرتاب آنها نیز بستگی داشت. هواپیماهای بدون سرنشین و موشک های ایران برای رسیدن به اسرائیل باید از عراق و اردن عبور می کردند و این امر عنصر غافلگیرکننده حمله را ضعیف کرد. بنابراین اردن، انگلستان و ایالات متحده آمریکا موشک ها را قبل از رسیدن به اهداف خود رهگیری کردند. در عوض، اسرائیل احتمالاً حمله خود را از فضای هوایی عراق درست در مرز ایران آغاز کرد.
ایران مدتهاست که استراتژی مسلح کردن حزب الله به موشک را در مرزهای اسرائیل دنبال کرده و ممکن است به دنبال تقویت قابلیت های موشکی و هواپیماهای بدون سرنشین خود در سوریه باشد که دارای مرز مشترک با اسرائیل است. این مهم تهدیدی قابل توجه برای اسرائیل خواهد بود که احتمالاً با افزایش حملات به مواضع ایران و حزب الله در لبنان و سوریه پاسخ می دهد. از این رو نیروهای آمریکایی که در سوریه برای جنگ با داعش حضور دارند، می توانند به مأموریت دیگری کشیده شوند: جلوگیری از ایجاد ارتش ایرانی که می تواند جنگ بین ایران و اسرائیل را تحریک کند.
از آنجا که ایران ظرفیت نظامی خود را در مرزهای اسرائیل تقویت می کند، اسرائیل ممکن است با تحریک اطلاعات و حضور نظامی خود در مرزهای ایران تلافی کند. جمهوری آذربایجان و منطقه کردنشین در شمال عراق در حال حاضر زمینه های مربوط به عملیات اسرائیل را فراهم می کنند. اسرائیل به احتمال زیاد این ردپا را تقویت می کند که باعث افزایش فشار دیپلماتیک و نظامی ایران بر جمهوری آذربایجان و کردستان عراق می شود. ایران به تازگی مانورهای نظامی در مقیاس بزرگ را در مرز خود با آذربایجان انجام داده و موشک هایی را به پایگاه های اطلاعاتی اسرائیل در منطقه کردنشین در شمال عراق شلیک کرده است. چنین فشارهایی می تواند تشدید شود. به همین دلیل جمهوری آذربایجان و اقلیم کردستان عراق می توانند به دنبال حمایت دیپلماتیک و دفاع هوایی ترکیه و ایالات متحده آمریکا باشند. ترکیه ممکن است بتواند بین ایران و جمهوری آذربایجان واسطه باشد، اما فقط ایالات متحده آمریکا می تواند از منطقه کردستان عراق محافظت کند -و چنین حفاظتی احتمالاً نیاز به حضور نظامی ایالات متحده آمریکا دارد.
کشورهای خلیج فارس و ماندن در منطقه خاکستری بین ایران و اسرائیل
همکاری اسرائیل با کشورهای عربی خلیج فارس می تواند گسترش یابد. اسرائیل روابط رسمی و نزدیک با بحرین و امارات متحده عربی دارد و آن کشورها به همراه عربستان سعودی با اسرائیل در زمینه اطلاعات و مسائل امنیتی همکاری می کنند. اما اسرائیل هنوز پایگاه عملیاتی در این منطقه ندارد که از آن طریق بتواند ایران را مستقیماً هدف قرار دهد. حتی قبل از 7 اکتبر، ایران از انجام معامله ای که بر اساس آن اسرائیل می توانست پایگاهی در عربستان سعودی داشته باشد - پیمان دفاعی آمریکا با ریاض – هراس داشت. از آنجا که افکار عمومی سعودی از زمان شروع جنگ در غزه علیه اسرائیل بسیج شده است، این چشم انداز قریب الوقوع نیست. اما مذاکرات عادی سازی روابط میان اسرائیل و عربستان متوقف نمی شود. اکنون ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی از تعمیق مشارکت استراتژیک خود جلوگیری می کند. این مشارکت به ناچار با درگیری بین ایران و اسرائیل تضعیف شد و امنیت کشورهای حوزه خلیج فارس را به خطر انداخت و جاه طلبی های اقتصادی آنها را تضعیف کرد.
وجود پیمان نظامی بین کشورهای حاشیه خلیج فارس با واشنگتن یک معضل مهم را نشان می دهد. آنها چنین اطمینانی را هوس می کنند، اما این امر باعث می شود آنها در هر درگیری مربوط به ایران مورد هدف قرار بگیرند. موشک های ایرانی می توانند در عرض چند ثانیه به سواحل آن برسند. توافق دیپلماتیک این واقعیت را تغییر نمی دهد. از قضا، یک پیمان دفاعی در سناریویی که ایالات متحده آمریکا و ایران تنش ها را بین خود کاهش داده اند، جذاب تر است.
بنابراین کشورهای خلیج فارس حداقل در حال حاضر سعی در ماندن در منطقه خاکستری بین ایران و اسرائیل دارند. اما حفظ تعادل دشوارتر خواهد شد زیرا با تشدید بحران، کشورهای عربی تحت فشار قرار خواهند گرفت. اسرائیل واشنگتن را تحت فشار قرار خواهد داد از نفوذ خود در پایتخت های خلیج فارس برای تأمین همکاری استفاده کند، در حالی که ایران عواقب آن را برای کشورهایی که همکاری می کنند، بیان می کند. جمعیت عرب که از جنگ در غزه عصبانی شده اند، دولت های خود را نیز تحت فشار قرار می دهند تا به اسرائیل کمک نکنند.
تشنج در روابط بین ایران و اسرائیل می تواند آمریکا را وادار کند برنامه های خود برای کاهش ردپای نظامی در منطقه خاورمیانه رها کند
اردن با پیروی از سیاست های ایالات متحده آمریکا در صدد دفع موشک های شلیک شده ایران به سمت اسرائیل بود، اما این اقدام با انتقاد عمومی مواجه و باعث شد دولت به انتقاد از رفتار اسرائیل در غزه بپردازد. عراق بیش از هر کشور دیگری در جنگ بین ایران و اسرائیل آسیب خواهد دید. در حال حاضر ایران از قلمرو و شبه نظامیان عراق برای حمایت از عملیات خود در سوریه و حمله به پایگاه های ایالات متحده در عراق و سوریه استفاده کرده است و اطلاعات اسرائیلی عملیاتی را در داخل ایران از اقلیم کردستان عراق انجام داده است. در جریان رویارویی اخیر، هواپیماهای بدون سرنشین و موشک های ایرانی برای رسیدن به اسرائیل بر فراز عراق پرواز کردند و اسرائیل احتمالاً حمله خود را به ایران از آسمان عراق آغاز کرد.عراق به عنوان اولین خط دفاع در برابر حملات موشکی ایران، که می تواند ایالات متحده را برای حفظ و حتی گسترش ردپای نظامی خود در منطقه ترغیب کند، از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد شد. از طرف خود، ایران فشار بر دولت عراق را برای بیرون راندن سربازان ایالات متحده آمریکا افزایش می دهد. به عنوان مثال، گروههای شیعه ممکن است حملات خود را به تاسیسات نظامی و پرسنل ایالات متحده آمریکا در عراق افزایش دهند. تهران همچنین می خواهد اقلیم کردستان عراق همکاری با اسرائیل و ایالات متحده آمریکا را متوقف کند.
تشنج در روابط بین ایران و اسرائیل می تواند ایالات متحده آمریکا را وادار کند برنامه های خود برای کاهش ردپای نظامی در منطقه خاورمیانه رها کند. اگر هدف واشنگتن جلوگیری از گرفتاری در جنگ منطقه ای است، پس باید از ثبات منطقه ای اطمینان حاصل شود. غریزه واشنگتن ممکن است این باشد که برای جلوگیری از افزایش قدرت ایران به عضله نظامی خود اعتماد کند، اما در حقیقت به یک استراتژی عمدتاً غیر نظامی برای مهار و مدیریت درگیری نیاز دارد. در ابتدا واشنگتن باید تمام نیروی دیپلماتیک خود را با هدف پایان جنگ در غزه بسیج کند و به دنبال آن پیگیری جدی و پایدار از وجود یک کشور فلسطین انجام شود. این مهم جهت پیگیری یک دستور منطقه ای که محدودیت های تشدید کننده ای را بر تصمیم گیران ایرانی و اسرائیلی اعمال می کند، ضروری است.
پایان یک جنگ در غزه نباید آغاز جنگ دیگری در لبنان باشد. اسرائیل و حزب الله باید صلح سردی را که در سال 2006 و 7 اکتبر سال گذشته بین خود حفظ کرده بودند، بازگردانند. موفقیت در این جبهه همراه با گام هایی برای حل سیاسی مسئله فلسطین، برای عادی سازی معنادار روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی و همچنین بین اسرائیل و بقیه جهان عرب بسیار مهم است.
قطعه آخر پازل خود ایران است. مدیریت تهدید ایران علیه اسرائیل باید فراتر از مسلح کردن اسرائیل و ایجاد ترس از قصاص ایالات متحده آمریکا در تهران باشد. ایالات متحده آمریکا همچنین باید یک فشار دیپلماتیک را جهت ایجاد خطوط مذاکره بین اسرائیل و ایران در نظر بگیرد. جهت شروع چنین فرایندی، ایالات متحده آمریکا و ایران باید با ادامه مذاکره در مورد برنامه هسته ای ایران و مسائل منطقه ای که سال گذشته در عمان شروع کردند، تنش های خود را کاهش دهند. علاقه به از سرگیری این مذاکرات می تواند تنش بین ایران و اسرائیل را کاهش دهد.
نکته حائز اهمیت این است که در طی بحران دو هفته ای در ماه آوریل، واشنگتن و تهران در پشت صحنه با یکدیگر مذاکره کردند. ارتباط آنها برای جلوگیری از فاجعه مهم بود. با توجه به اینکه واشنگتن دوره روابط دیپلماتیک بعدی خود با تهران را ترسیم می کند، باید از این فرصت استفاده کند تا خطر جنگ بزرگتر را کاهش دهد. این امر باید ایران را در بسیاری از موضوعات منطقه ای مانند تهدید حوثی ها برای حمل و نقل بین المللی در دریای سرخ درگیر کند. اکنون درست نیست که ایالات متحده آمریکا به عنوان اولین راه حل به گزینه های نظامی توجه کند. در عوض، شرایط امنیتی خطرناک منطقه خواستار آن است که واشنگتن پتانسیل دیپلماتیک آمریكا را تحقق بخشد.