به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، ابراهیم پور در توضیح این شعر، آورده است؛ این نامهی عاشقانه به سینما سال ۱۳۹۰ در «کتاب آلن دلون لاغر میشد و کتک میخورد» به چاپ رسید.
این شعر را مرور می کنیم؛
آلن دلون بود و چند زخم پنهانی
آلن دلون بود و یک کلاه و بارانی
آلن دلون با چشمان آبیِ نیلی
آلن دلون جزو دستههای سیسیلی!
آلن دلون تنها با تپانچهای پر بود!
آلن دلون مثل بمبی از تنفر بود!
آلن دلون مثل شیشهای ترک میخورد
آلن دلون لاغر میشد و کتک میخورد!
همیشه حسرتمان بود، نعش بیجانش
شبیه «دایرهای سرخ» بود چشمانش
(مچاله میشد با مشت، گریه میکردی
گلوله میخورد از پشت، گریه میکردی...)
بوگارت با یک کُلت و کلاه و بارانی
بوگارت با خطهایی میان پیشانی!
بوگارت با اندوه و نگاه بیزارش
بوگارت با کتهای سیاهِ خطدارش
بوگارت با سیگار و سکوت و تنهایی
بوگارت با غمهای کازابلانکایی!
بوگارت با دهها فیلم کالت در مشتش
بوگارت با یک «شاهین مالت» در مشتش!
مچاله میشد، پایان کار میافتاد
همیشه آخر فیلمِ نوآر میافتاد
(تو زخم خورده و آرام گریه میکردی
تو با «-دوباره بزن سام» گریه میکردی)
براندویی که عرقگیرِ خیس پوشیده!
براندویی که لباسِ پلیس پوشیده!
براندو و همهی خاطرات مجروحش
براندو و طغیانی بزرگ در روحش
براندو و همهی نقشهای پر ایجاز
براندویی که کتک خورده پشت «بارانداز»
براندو و رگِ خواب شکار در مشتش
براندو و موهای همیشه کمپشتش!
براندوی خونی روی شیشههای ولوُ
براندوی مرده بعد از «آخرین تانگو»
(تو تکیه داده به دیوار گریه میکردی
مچاله میشد و هربار گریه میکردی)
من و تو در هر پایان تلخ جان کندیم
من و تو با هر پایان شاد خندیدیم
من و تو عاشق بودیم و شعر میگفتیم
من و تو شاعر بودیم و فیلم میدیدیم
تو و تجسم یک عمر آرزوی غریب
من و تلاطم یک مشت عقدهی وطنی
فرار کردن از «هفت» اتفاق سیاه
کتک نخوردن در باشگاه مشتزنی!
«سزار کوچک» ماندیم و زود افتادیم
دوباره آخرِ بازی نصیب گرگ شدیم
من و تو «دشمن مردم» شدیم و جان کندیم
من و تو عاشق «دیکتاتور بزرگ» شدیم...
من و تو بودیم و ساعتی شتابزده
من و تو بودیم و حسرتی کبود شده
من و تو بودیم و سینهای که زنگ زده
من و تو بودیم و خانهای که دود شده...
جنازهمان از میدانِ تیر برمیگشت
هنوز در تنمان نبض بود آن شبها
چقدر آخر هر فیلم، شعر میگفتیم
«چقدر درّهی ما سبز بود» آن شبها...
آلن دلون در جان کندنی بدون دلیل!
آلن دلون در یک فیلمِ ژان پیِر مِلویل
آلن دلون در نقش پلیس و زندانی
آلن دلون با موهای روی پیشانی
آلن دلون... زخمی در رُلِ جدیدش بود
آلن دلن با بارانی سفیدش بود...
آلن دلون، امروز در فرانسه و در کنار خانواده اش در منطقه دوشی درگذشت.