حال روسیه نیز خطر از دست دادن احتمالی پایگاه هوایی روسیه در حُمَيْمِيم در لاذقیه و پایگاه دریایی آن در ساحل طرطوس در سوریه را احساس می کند.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، پس از حمله 7 اکتبر 2023 حماس به رژیم صهیونیستی، این رژیم با حمله به غزه و اعلام هدف نابودی حماس به جنگ ادامه داده است.
با شروع درگیری با حزب الله لبنان، این رژیم خسارات مهمی به تشکیلات رهبری و فرماندهی نظامی آن وارد کرد و با ترور سید حسن نصرالله دبیر کل شهید این جنبش خسارات جدی به آن وارد شد.
پس از اعلام آتش بس و مبتنی بر قطعنامه 1701 شورای امنیت سازمان ملل که بر خروج حزب الله از جنوب رود لیتانی و خلع سلاح آن تاکید دارد، پیشروی گروه تحریر الشام به صورت برق آسایی در سوریه شروع شد.
جالب آنکه این پیشروی بلافاصله بعد از تهدید بشار اسد رئیس جمهور سوریه توسط «بنیامین نتانیاهو» صورت گرفت که به اسد گفت با آتش بازی نکند!
در ظرف چند روز نظام بشار اسد سقوط کرد. حال این کشور به صورت «دفاکتو» بین گروههای مورد حمایت آمریکا (نیروهای دموکراتیک کرد)، «ارتش ملی سوریه(ارتش آزاد)» (مورد حمایت ترکیه)؛ تحریر الشام (مورد حمایت ترکیه و اسرائیل) و سایر گروهها تقسیم شده است.
حال روسیه نیز خطر از دست دادن احتمالی پایگاه هوایی روسیه در حُمَيْمِيم در لاذقیه و پایگاه دریایی آن در ساحل طرطوس در سوریه را احساس می کند.
تاسیسات طرطوس به عنوان تنها مرکز تعمیر و تدارکات روسیه در دریای مدیترانه عمل میکند و مسکو از سوریه به عنوان ایستگاهی برای گسیل پیمانکاران نظامی خود به داخل و خارج آفریقا استفاده می کند.
به نوشته یورو نیوز «فرودگاه حمیمیم یک تاسیسات صنعتی پیچیده و چند طبقه نیست، بلکه میدانی با ساختارهای اولیه و رو زمینی است که به محض اینکه نیروهای دشمن در محدوده توپخانه یا پهپادهای آنها قرار گیرند، دیگر نمیتواند فعالیت کند.»
بر اساس این گزارش: «وضعیت پایگاه دریایی طرطوس نیز به همین منوال است و درست است که در صورت وجود امکانات میتوان برای مدت طولانی از آن دفاع کرد اما اینگونه است که یا کاملا غیر عملیاتی می شود یا عملیات آن بسیار محدود میشود.»
اما مهمترین ضربه تحولات سوریه، متوجه ایران و محور مقاومت است. بعد از خسارات وارده به حماس و حزب الله لبنان، سوریه به عنوان حلقه لجستیکی این محور نیز از کنترل این جبهه خارج شده است.
این موضوع بر قدرت بازدارندگی ایران مبتنی بر گروههای متحد در منطقه، تاثیر بسزایی خواهد داشت.
از سوی دیگر برخی ناظران معتقدند بزرگترین بازندگان سقوط اسد بعد از علویان، نیروهای کُرد pkk/ypg هستند. قدرت آنها بیشتر از هر چیزی وابسته به پشتیبانی آمریکاست. حضور آمریکا هم با توجیه عدم مشروعیت اسد، مقابله با ایران و داعش بوده است.
به اعتقاد برخی کارشناسان کردها خواهان این بودند که این بحران بیثباتی و کشوری که تکه تکه شده ۱۰ سال دیگر هم امتداد داشته باشد و آمریکا حضورش را حفظ کند، اما آمریکا دیگر بعید است در بلندمدت توجیهی برای بقا در سوریه داشته باشد، در ضمن مردم عربِ بسیاری از مناطق sdf هم دیگر اتحاد با دمشق را میخواهند؛ بنابراین دیر یا زود آمریکا مجبور است در توافقی با دولت ترکیه و فاتحان دمشق، سوریه را ترک یا حداقل حضورش در سوریه را تغییر دهد که نتیجه آن، در بهترین حالت، کوچکتر شدن قلمروی خودمختار کردهاست.
به اعتقاد ناظران سقوط حکومت اسد تبعات بسیار سختی برای قدرت ج. ا و شیعیان در منطقه دارد. از بسته شدن کریدور زمینی به لبنان زیاد گفته شده، اما مشکل فقط این نیست. تاکنون اسد حامی حزبالله بود، اما از این به بعد حکومت سوریه دشمن حزبالله خواهد بود و این بر معادلات قدرت در لبنان هم بیتأثیر نیست. با برقراری حکومت جهادگران سنی در دمشق، خطر نفوذ ناآرامی به اهل سنت عراق در مرز سوریه بسیار جدی خواهد بود.
برنده بلامنازع سقوط دولت بشار اسد، دولت ترکیه و شخص اردوغان رئیس جمهور آن است. حال اردوغان با تسلط بر سوریه، نیمی از لیبی، قفقاز، اتحادهای قدرتمند با قطر و کشورهای آسیای میانه و عضویت در ناتو تشکیل میدهد.
حال موضوع تجزیه سوریه و قدرت گرفتن گروههای چون داعش در آن نیز مطرح است. این موضوع مورد نگرانی آمریکا و غرب نیز قرار دارد. اگرچه آنها در دشمنی با دولت بشار اسد بودند ولی کنترل گروههای افراطی می تواند موجبات نگرانی بلندمدت آنها باشد.
حتی برخی کشورهای عربی نیز از احتمال تجزیه سوریه ابراز نگرانی کرده اند. «انور قرقاش» مشاور رئیس امارات متحده عربی در امور بین الملل با اظهار بی اطلاعی از مکان حضور «بشار اسد» گفت که باید منتظر بمانیم و ببنیم که بعد از این چه اتفاقی در سوریه رخ خواهد داد، تنها راه این است که دولت قابل اعتماد روی کار بیاید. نگرانی اصلی اکنون حفظ و یکپارچگی خاک سوریه است که در تهدید قرار دارد.
وی گفت: ایران همچنان طرفی مهم در منطقه است و باید از این فرصت برای گفت وگو با این کشور درخصوص منطقه استفاده کنیم.
«رحمان قهرمانپور» کارشناس مسائل منطقه در این خصوص معتقد است: درباره سوریه باید توجه کرد عوامل ایجاد تغییر سیاسی الزاما همان عوامل ایجاد ثبات سیاسی نیستند. یافته مهم نظریه های سیاسی در دهه 1980 همین نکته بود. یعنی هر تغییری الزاما مثبت و تکاملی نیست.
وی می گوید: با سقوط یک حکومت اقتدار گرا نمی توان انتظار داشت یک حکومت دموکراتیک سرکار بیاید. اولی سلبی و از جنس خراب کردن است و دومی ایجابی و از جنس ساختن است و ماهیت این دو اساسا متفاوت است. حکومت های اقتدارگرا از نوع خاندان اسد کاری می کنند که فرهنگ سیاسی تحمل و مدارا شکل نگیرد. مردم را به گروههای مخالف هم تقسیم می کنند. با سیاست های خاص، خودی ها را تقویت و ثروتمند و غیر خودی هارا فقیر و ضعیف می کنند. لذا عوامل لازم برای ایجاد و ساختن یک حکومت دموکراتیک را از بین می برند. لذا ساده انگاری است تصور کنیم دوران پس از اسد منجر به ظهور یک نظام سیاسی دموکراتیک خواهد شد. بستر و عوامل لازم وجود ندارد. جامعه مدنی سرکوب و نابود شد و طبقه متوسط شهری فقیر!
وی می گوید: حکومت های اقتدارگرا برای حفظ امنیت خود می کوشند کشور را به زمین سوخته تبدیل کنند تا دشمنان در آن طمع نکنند. اما پیامد این کار نابودی نیرو ها و نهادهایی است که می توانند به ظهور یک نظام سیاسی دموکراتیک یا کمتر اقتدارگرا کمک کنند. مردم به هم بدبین می شوند و به جان هم می افتند.