وقتی تیمی مثل ایرالکو منحل میشود، فقط یک سهمیه از لیگ حذف نمیشود بلکه فرصت دیدهشدن از جوانهایی گرفته میشود که در میانه محرومیتهای زیرساختی کشور، دل به همین تیمهای نیمهدولتی بستهاند.
به گزارش سرویس ورزشی تابناک، خبر کوتاه بود و تکاندهنده: «تیم فوتسال آلومینیوم اراک رسماً منحل شد.» خبری که شاید برای افکار عمومی در ازدحام شلوغی لیگ فوتبال و تورنمنتهای ملی چندان مهم جلوه نکرد اما برای جامعه فوتسال بخصوص در استان مرکزی بهمثابه یک زلزله خاموش بود. تیمی که حدود دو دهه در ردههای مختلف فوتسال ایران تلاش میکرد حالا از بین رفته؛ بدون مراسم وداع، بدون دلجویی از بازیکنان، بدون پاسخی برای هواداران.
مربیان؛ شوکه!
تیم فوتسال ایرالکوی اراک با اسامی مختلف و سابقهای نزدیک به دو دهه فعالیت در لیگهای پایینتر، سال ۱۴۰۲ با هدایت مسعود کیانفر از مربیان خوشنام و با تجربه فوتسال ایران به لیگ برتر صعود کرد. در میانههای فصل کیانفر جای خود را به جواد اصغریمقدم داد. تیم ایرالکو با هدایت ملیپوش پیشین فوتسال در هفتههای پایانی از خطر سقوط گریخت تا امتیاز اراکیها در لیگ برتر همچنان حفظ شود اما خبر شوکه کننده از سوی مدیران ایرالکو اعلام شد که از آن دست اتفاقاتی بود که نباید میان حجم زیاد اخبار این روزهای کشور گم شود.
تأثیر این اتفاق در زیستبوم فوتسال ایران عمیق و نگرانکننده است. این فقط خبر تعطیلی یک تیم نیست؛ روایت تلخ یک عقبگرد است، عقبگردی که در متن آن هم امیدهای جوانان دود میشود، هم ساختار ورزشی یک شهر فرو میریزد و هم اعتبار یک رشته جذاب مثل فوتسال لطمه میبیند.
تیم ایرالکو که سالهای اخیر در سطوح مختلف فوتسال ایران حضوری پیوسته داشته حالا دیگر وجود ندارد. نه تمرینی، نه مسابقهای، نه فریادی از روی نیمکت، نه شوری روی سکوها. آلومینیوم اراک بهعنوان مالک این تیم با استناد به محدودیتهای قانونی از ادامه فعالیت در رشتههایی غیر از فوتبال منصرف شده است. دلیلش را هم «لزوم تشکیل هیئت مدیره و دفاتر حسابرسی جداگانه» عنوان کردهاند. این درست، اما پشت این عبارت حقوقی، سرنوشت دهها بازیکن و مربی و خانواده خوابیده است.
استعدادها؛ خاموش
وقتی تیمی مثل ایرالکو منحل میشود، فقط یک سهمیه از لیگ حذف نمیشود بلکه فرصت دیدهشدن از جوانهایی گرفته میشود که در میانه محرومیتهای زیرساختی کشور، دل به همین تیمهای نیمهدولتی بستهاند. فوتسالیستهایی که شاید قرار بود روزی پیراهن تیم ملی را بر تن کنند، حالا باید یا قید آرزوها را بزنند یا سراغ تیمهای دیگر بروند؛ اگر جایی باشد که آنها را بخواهد.
ایرالکو؛ قربانی!
ماجرا نگرانکنندهتر از یک تیم است. سالهاست فوتسال در ایران قربانی سیاستهای متغیر مالی، ضعف قوانین حمایتی و نبود استراتژی مشخص است. در حالیکه تیم ملی فوتسال ایران یکی از قدرتهای برتر آسیا و حتی جهان محسوب میشود، باشگاههای ما یکی پس از دیگری در مسیر فروپاشی هستند. نبود حمایت مالی، ضعف در جذب اسپانسر، عدم ثبات مدیریتی و قوانین پیچیده حسابرسی دستوپای تیمها را بسته است.
مسیر؛ غیرقابل اصلاح!
اگر فدراسیون فوتبال، وزارت ورزش، مجلس شورای اسلامی و دیگر نهادهای قانونگذار دنبال حفظ و توسعه فوتسال هستند باید فوراً برای اصلاح سازوکار مالکیت تیمهای چندرشتهای فکری اساسی بکنند. نمیتوان از یک باشگاه لیگ برتری انتظار داشت همزمان با حفظ تیم فوتبالش، در فوتسال هم باقی بماند، وقتی قوانین، مسیر را برایش سد کردهاند.
از طرف دیگر وقت آن است که برای استقلال ساختاری فوتسال اقداماتی جدی در دستور کار قرار گیرد. چیزی فراتر از یک کمیته به اصطلاح فوتسال. این ساختار یا تشکیلات میتواند ایجاد کنفدراسیونی مستقل برای فوتسال باشد همانطور که در بسیاری از کشورهای پیشروی جهان مرسوم است تا بتواند سرآغاز تحول جدید باشد. فوتسال دیگر آن ورزش کوچک در گوشهای از سالنها نیست. این رشته حالا شأن حرفهای شدن را دارد، بهشرط آنکه مانند به چشم یک ورزش درجهدو به آن نگاه نشود.
بحران؛ تیمداری در ایران
خبر انحلال یک تیم فوتسال فقط پایان ماجرا نیست، بلکه نمونهای از بحرانی بزرگتر است: بیبرنامگی، تصمیمات شتابزده و عدم تعهد در نظام تیمداری فوتسال ایران. واقعیت این است که فوتسال ایران بهرغم افتخارات بینالمللی و جایگاه تثبیتشده در سطح آسیا و حتی جهان در سطح باشگاهی همچنان روی یک زمین لرزان حرکت میکند. باشگاههایی بدون برنامه بلندمدت، بدون ساختار مالی پایدار و اغلب با تکیه بر تصمیمات فردی مدیرانی که با کوچکترین تغییر در شرایط اقتصادی یا مدیریتی، به سادگی قید تیم را میزنند.
مدیرانی که نه با انگیزه توسعه فوتسال، بلکه فقط برای اعتبارسازی موقت، جلب توجه رسانهها یا پاسخ به فشارهای مقطعی وارد گود میشوند اما وقتی فشار بودجه بالا میگیرد یا وقتی پای حسابرسیهای قانونی به میان میآید سادهترین راه را انتخاب میکنند: «انحلال!»
استراتژی؛ تصمیمات احساسی!
بزرگترین معضل ورزشهای تیمی در ایران بهویژه فوتسال، فقدان نگاه راهبردیست. در شرایطی که تیمداری نیازمند چشمانداز حداقل ۵ ساله است، تصمیمگیریها در اکثر باشگاهها محدود به بازههای چندماهه یا نهایت یک فصل است. اغلب باشگاهها حتی نقشه راهی برای بازیکنسازی، توسعه زیرساختها یا مدل پایدار مالی ندارند.
تأسفبارتر اینکه تیمداری نه با تحلیل دادهها، ارزیابی ریسک یا تدوین طرح تجاری بلکه با هیجان، روابط و برخی انگیزههای مقطعی شکل میگیرد و همینکه یک مانع جدی از راه برسد – چه مالی، چه فنی – همان مدیرانی که روزی با وعده «ساختن آینده فوتسال» آمده بودند بهراحتی از مسئولیت شانه خالی میکنند بیآنکه خود را در برابر سرنوشت بازیکنان و کادرفنی پاسخگو بدانند.
سازوکار نظارتی؛ هیچ!
یکی از عجیبترین معضلات فوتسال ایران این است که هیچ چارچوب مشخصی برای ورود و خروج تیمها از لیگها وجود ندارد. هر فرد یا شرکتی میتواند با حداقل سرمایه و کمترین مدارک، تیم تشکیل دهد، وارد لیگ شود، قرارداد ببندد و بازیکن جذب کند اما هیچ کجای مسیر، تعهدی برای استمرار وجود ندارد. بهعبارتی در فوتسال ایران تیمداری یک پروژه «آزمایشی» است نه یک «تعهد سازمانی».
فدراسیون، کمیته فوتسال، سازمان لیگ و وزارت ورزش تاکنون هیچ طرح جامع و الزامآوری برای بررسی صلاحیت مدیران تیمها ارائه نکردهاند. نه مطالبهای برای ارائه برنامه بلندمدت دارند، نه ضمانت اجرایی برای ادامه فعالیت. نتیجه هم میشود وضعیت امروز: تیمهایی که به سرعت شکل میگیرند، لیگ را نیمهکاره میگذارند یا به پایینترین شکل ممکن به حیات خود پایان میدهند.
احساس مسئولیت؛ صفر!
با این روند انحلال تیمها در دهههای اخیر بازیکنانی هستند که با قراردادهای یکساله یا حتی سهماهه تمام آینده خود را روی حضور در این تیمها شرط میبندند. حالا با انحلال تیم نه تنها از دستمزد خبری نیست بلکه آنها باید با دغدغه اسکان، هزینههای زندگی و بلاتکلیفی کامل وارد بازار نقل و انتقالات شوند. هیچ نهادی هم نیست که از حقوق آنها دفاع کند. نه اتحادیهای، نه بیمهای، نه صندوق حمایتی. آیا مدیرانی که بهراحتی با یک نامه انحلال، تیم را تعطیل میکنند، تکلیفی در برابر معیشت بازیکنان احساس میکنند؟ آیا فکری برای نوجوانانی که آرزویشان پوشیدن پیراهن آن تیم بوده کردهاند؟ بهوضوح نه. در ساختار فعلی، تیمها میآیند و میروند، اما پیامدهای آن همیشه روی دوش ضعیفترینها میماند.
پیامدهای انحلال برای فوتسال:
- کاهش جذابیت لیگ: وقتی تیمها بهراحتی منحل میشوند، نه فقط سطح رقابت افت میکند، بلکه اعتبار لیگ هم زیر سوال میرود. هواداران اعتماد خود را از دست میدهند و رسانهها نیز از پوشش جدی لیگ صرفنظر میکنند.
- فرار استعدادها: فوتسال ایران سالهاست به عنوان سکوی پرش استعدادها به لیگهای خارجی شناخته میشود، اما بیثباتی باشگاهها، سرمایه انسانی را دلسرد میکند.
- تضعیف تیم ملی: باشگاهها، شریان حیاتی تیم ملی هستند. بیثباتی آنها مستقیماً بر روند آمادهسازی تیم ملی، استعدادیابی و ساختار فنی تأثیر میگذارد.
راهحلهایی برای پایان دادن به تیمداری بیبرنامه:
- ایجاد «کمیته نظارت بر تیمداری» در فوتسال: با مسئولیت بررسی صلاحیت، برنامه و توان مالی مالکان جدید تیمها قبل از اعطای مجوز فعالیت.
- الزام تیمها به ارائه برنامه سهساله تیمداری: شامل اهداف فنی، منابع مالی، توسعه زیرساختی و تیمهای پایه باشد.
- قراردادهای حمایتی بازیکنان: طراحی مدلهایی که بازیکنان در صورت انحلال تیم، تا پایان فصل از یک صندوق حمایتی غرامت دریافت کنند.
- وضع جریمه برای انحلال تیمها: تیمی که بدون دلیل قانعکننده و اطلاعرسانی اصولی از لیگ خارج میشود، باید پاسخگو باشد و مشمول محرومیت و جریمههای سنگین مالی شود.
- تشویق تیمهای مردمی و پایدار: مانند صنایع غذایی، فرهنگی یا نهادهای اجتماعی که انگیزههایی فراتر از دیدهشدن رسانهای دارند.
در پایان باید نوشت که فوتسال ایران امروز بیش از هر زمان دیگری به ثبات، برنامهریزی و تعهد نیاز دارد. دیگر نمیتوان بهسادگی از کنار انحلال تیمهایی چون ایرالکو گذشت. هر تیمی که منحل میشود، بخشی از پیکره ورزش ایران فرو میریزد. باید از این ویرانیها عبرت گرفت، پیش از آنکه ساختمان فوتسال نیز همچون برخی تیمهایش، تنها تابلویی فرسوده بر دیوار خاطرات باقی بماند.
گزارش: مهدی شمشیری