تهران امروز: شكنجه دو هفتهاي گروگان نوجوان سرانجام پايان يافت.
مردي كه با پليس تماس ميگرفت و با صدايي مضطرب از آنها كمك ميخواست يكي از ثروتمندترين ساكنان شهرستان گراش استان فارس بود.
هفت آذرماه سال جاري بود كه اين تاجر متمول خبر ربوده شدن نوجوان خود را به ماموران داد: ساعتي پيش تلفنم زنگ خورد و فردي ناشناس با صدايي خشن از آنطرف خط به من گفت حميد پيش ماست. او را امروز دزديدم. اگر بچه ات را سالم ميخواهي بايد هر چه زودتر يك ميليارد تومان پول به ما بدهي. در غير اين صورت جنازه پسرت را تحويل ميگيري در ضمن اگر از پليس هم در اين زمينه كمك بخواهي همين اتفاق خواهد افتاد. دفعه بعد ميگويم پول را كجا بياوري.
بلافاصله داستان به كارآگاهان مبارزه با آدم ربايي پليس آگاهي فارس اطلاع داده و تيم ويژهاي مامور رسيدگي به اين اقدام شرورانه و آزادي گروگان شد.
در آغاز اين تحقيقات يكي از هم كلاسيهاي حميد كه هميشه مسير خانه تا مدرسه را با وي ميپيمود به ماموران اين طور گفـت: روز حادثه تا سر كوچهاي كه خانه حميد در آن واقع شده بود با او بود. آنجا از هم جدا شديم و ديگر خبري از او نشد.
پرس و جو از اهل محل هم نتيجهاي براي كارآگاهان نداشت چرا كه هيچ كدام از آنها در روز ربوده شده حميد، او يا آدم ربايان احتمالي را نديده بود. كارآگاهان در ابتدا با اين فرض كه انگيزه آدم ربايان تسويه حساب شخصي با پدر حميد است كند و كاو درباره افرادي كه با اين مرد اختلاف شخصي داشتهاند را آغاز كردند اما در پايان اينطور نتيجه گيري كردند كه اين دلخوريها به حدي نيست كه از دل آن اتفاقي مثل آدم ربايي بيرون آيد.
ماموران خبره آگاهي با اين تفاسير چارهاي جز در كمين نشستن متهمان نديدند و منتظر تماس ديگر آدم ربايان شدند.
پس از چند روز سرانجام اين انتظار به سر آمد و مردي با تماس با پدر نوجوان ربوده شده از وي درباره تهيه كردن يا نكردن مبلغ درخواستي خود پاسخ خواست كه با توجه به آموزشهاي پليس پدر حميد اين مكالمه را كش داده و از وي زمان بيشتري براي فراهم كردن اين پول طلب كرد.
رديابان پليس نيز با خوشحالي پيداشدن محدوده اين تماس تلفني را به مسئولان اين پرونده گزارش داده و اعلام كردند اين تلفن از منطقه كهنوج واقع در استان كرمان صورت گرفته است.
گروهي از ماموران اداره آگاهي فارس به سرعت دست به كار شده و راهي اين نقطه كويري شدند.
آنها با زير نظر گرفتن ناحيه و استمداد از پليس محلي سرانجام موفق به كشف مخفيگاه آدم ربايان و محل اسارت فرد ربوده شده شدند و با محاصره محل از گروگانگيران مسلح خواستند حميد را آزاد كرده و با عملي كردن تهديدات پيشين خود و صدمه زدن يا قتل گروگان شر بزرگتري براي خود درست نكنند.
اين ديالوگ پليس و مجرمان چهار ساعت طول كشيد و آدمربايان سر عقل آمده و دستان خود را به علامت تسليم بالا برده و از دخمه خود خارج شدند. آنها حميد را هم كه رنگ پريده و حال نامساعدش نشان از سپري كردن روزهاي سختي داشت را تحويل ماموران داده و تيم مبارزه با آدم ربايي استان فارس با دست پر به قرارگاه خود برگشت.
حميد كه پس از آزادي به شدت لاغر شده بود به كارآگاهان گفت بعد از جداشدن از دوستم و در نزديكي منزل يكمرتبه دو نفر از چهار سرنشين يك پرايد سفيد رنگ از داخل ان خارج شده و با گرفتن دست و دهان من مرا به زور روي صندلي خودرو نشانده و به سمت مكاني نامعلوم حركت كردند.
طول مسير هم چند قرص خواب آور به من خورانده و وقتي به هوش آمدم كه در يك كلبه كوهستاني با زنجير به زمين بسته شده بودم. هر چقدر به آنها التماس كردم مرا رها كنند ثمري نداشت و اين مردان قسيالقلب بارها مرا زير مشت و لگد گرفته و كتكم زدند.
داخل كلبه بسيار سرد بود و آدم ربايان از دادن يك پتو هم به من خودداري ميكردند. شبها تا صبح از شدت سرما به خود ميلرزيدم و صبحها هم دو نفر از آنها ميآمدند و مرا با غل و زنجير بالاي كوه ميبردند. خدا كمكم كرد و پليس مرا پيدا كرد وگرنه شانسي براي نجات خود نميديدم.
اين نوجوان پس از دو هفته اسارت به آغوش خانواده خود برگشت و چهار آدم ربا با قرار مجرميتي سنگين روانه زندان شدند.