ابراهیم حاتمی کیا در برنامه راز درباره فیلم گزارش یک جشن، آخرین ساخته سینمایی خود و در ادامه درباره شرایط فعلی فرهنگی و اجتماعی کشور با نادر طالب زاده به گفت و گو نشست. حاتمی کیا صحبت های خود را با دفاع از خود برابر انتقادها درباره فیلم جدیدش شروع کرد و یاد آور شد که در اکثر فیلم هایی که ساخته، انتقادهایی از نوع فعلی را تجربه کرده است. متن کامل گفت و گوی حاتمی کیا و طالب زاده به شرح زیر است:**فیلمنامه «گزارش یک جشن» چهار بار بازنویسی شدبنابر این گزارش، حاتمیکیا در پاسخ به اولین سوال طالبزاده با این مضمون که «ایده این فیلم از کجا آمد؟ واقعیت بود یا شما شهود کرده بودید؟»، گفت: طبق روالی که همیشه برای فیلمهایم دارم و تحقیق است، گزارش یک جشن را ساختم. دلم میخواست درباره باب ازدواج و جوان کار بسازم. فکر کردم کجا میتواند مرکز این بحث باشد. میتوانستم فکر کنم سالنهای عقد و عروسی و یا دفاتر عقد باشد تا اینکه آخر خوردم به اینکه موسساتی برای ازدواج وجود دارد. با دید بدبینانهای هم رفتم که نباید جای مطلوبی باشد اما دیدم که با دقت هستند. نشستم ببینم که مراجعان چطور میآیند و میروند و فضا چطور است. اصلا مگر میشود با چنین شکلی ازدواج کرد؟ حتما خانمهایی که میآیند سن بالا هستند و یا از نظر جمال و چهره فکر میکردم شاید مشکلاتی باشد، اما دیدم همه جور تیپ از دکتر و یا ردههای پایینتر مانند دانشجو مراجعه کننده این مراکز هستند.
وی ادامه داد: مراکزی که من رفتم ده سال و بیشتر ریشه داشتند. اتفاقا یکی از مراکزی که رفتم، حدود 10 سال ریشه داشت و ریشهاش هم از دانشگاه بود. حتی یکی از آنها یک روحانی بود که احساس کرده بود چنین مرکزی احتیاج جامعه و لازم است و آن را دایر کرده بود. اینها منبع تحقیقات من برای ساخت گزارش یک جشن بود. این ماجرا از 3 سال پیش بود و پی بردم که آنجا چه میگذرد و درامی که وجود دارد، به من چه ارتباطی دارد؟ 4 بار فیلمنامه نوشته شد و تا سومی قبول نکردم تا اینکه چهارمی را خودم دست گرفتم. هدف ازدواج، جوان و احتیاج بود و فکر کردم که چه نقطهای میتوانم پیدا کنم. اسم اولش «بانوی یک شهر» بود و دیدم که درباره بانو نیست و یک چیز کلیتر است که آن را نوشتم. برای نوشتنش مدتی از تهران جدا شدم و اصرار داشتم که این اتفاق بیافتد و نتیجه آن فیلم گزارش یک جشن شد که البته من در حین فیلمبرداری هم تغییراتی در کار میدهم.
**نسلی که از نوجوانی با آثار من همراه بوده در مقابل آثار جدیدم جا خورده است کارگردان فیلم سینمایی «از کرخه تا راین» در پاسخ به اینکه «آیا گزارش یک جشن تفاوت ماهوی دارد و متفاوت است با ساختههای قبلی شما؟»نیز توضیح داد: سوال خیلی سختی است و جوابش را هم راحت نمی توانم بدهم. توقعی است که مخاطبان از من دارند و آثارم را تعقیب میکنند. نسلی که از نوجوانی و جوانی با من آمده و کارهای من را تعقیب میکردند، نسبت به کارهای اخیر من جا خوردند و واکنش نشان دادند. آنها توقع دارند که از جنسی حرف بزنم که قدیم حرف میزدم، شاید 4 یا 5 سال پیش. ولی خودم پی این هستم که من خودم جای خودم را پیدا کنم در این شهر، که سخت است و مانند پیچیدن تریلی به یک کوچه تنگ است که کار مشکلی است. این را میفهمم و درک میکنم که یک ریسک است. اما حسب عادتم در ساخت فیلمهایم، باید یک منظر تازهای را باز کنم در جایگاهی که هستم، اصرار داشتم که وارد حوزههای اجتماعی که هیچ نسبتی با ساختههای قبلیام ندارد، وارد شوم و جایگاه خودم را از زاویه نسلی که با این انقلاب شکل گرفته و الان در میانسالی است، پیدا کنم.فکر میکردم که جوان در این مساله مهم است و ندیدن آنها یک ظلم است و نوعی خودخواهی من تعبیر میشد یا و محافظه کاری من محسوب میشد. ورود به این حوزه (اجتماعی)خطرناک است برای من که نوع فیلم سازی و نگاهم برای مخاطب شکل گرفته است.
**در دورانی هستیم که حرف زدن از آرمان ها مانند زدن موسیقی خارج استوی اظهارداشت: در دورانی هستیم که حرف زدن از آرمان ها مانند زدن موسیقی خارج است. در حالی که میزانسنهایی که من میشناسم تازه جای حرف زدن دارد. حتی فیلم دعوت نیز از این جنس بود که مخاطبان خیلی از آن خوششان نیامد ولی مردم از آن استقبال کردند. حتی نسلی که با نوع فیلمسازی قبلی من همراه شده بود، نیز در مقابل دعوت مقاومت داشت و گفت که تو چرا سراغ این سوژهها میروی و این سوژهها برای بقیه بماند. اما من احساس کردم که باید این چرخش را داشته باشم و مصر بودم با اتفاقاتی که افتاد این فیلم را بسازم.
کارگردان فیلم سینمایی وصل نیکان درباره اینکه مخاطبان درگیر لایه لایه فیلمهایش میشوند نیز گفت: من نمیدانم که چطور فیلم میسازم که مخاطب را لایه لایه درگیر میکند. نمیدانم که چه اتفاقی میافتد برای مخاطب. خیلیها گفتهاند که فیلم گزارش یک جشن را برای بار اول با استرس دیدیم و دفعه دوم طبیعی فیلم را دیدیم.
**به شدت زیر ذرهبین هستمحاتمیکیا تصریح کرد: اینها از آفات شهرت من است و کاریش نمیشود کرد. دوست و دشمن و ... توجه دارند که چه میسازم و به شدت زیر ذرهبین هستم. من فیلمهایم فیلمهایی است که وقتی از سینما بیرون میآیی تازه شروع میشود و آنچه کاشتهام مخاطب را درگیر میکند. حتی علیه خودم و فیلمم عمل کند باز هم هست. واکنشها و قلمهایی که جوان هم هستند و شاید از سر دلخوری و علاقه عجله میکنند. گزارش یک جشن، فیلم یکبار دیدن نیست و باید تنشها بخوابد تا فیلم دیده شود.
وی در پاسخ به سوال طالبزاده که «آیا در ساخت فیلم گزارش یک جشن برای رساندن به جشنواره فیلم فجر عجله داشتید؟» گفت:فیلم با آرامش کامل ساخته شده است. در 64جلسه فیملبرداری شده و مونتاژ و صداگذاری آن را با آرامش ساختهام و اصلا بلد نیستم عجول فیلم بسازم.
کارگردان فیلم برج مینو همچنین درباره این مطلب که فیلم گزارش یک جشن طعنه جدی به مسائل سیاسی و اتفاقات سال 88 کشور ایران میزند و آیا عمداَ به سمت موضوعی میروید که تنشزا است؟ حتی در بخشی شبیه به موبایل کار را گرفتید و عمدا به لبه تیغ میروید، نیز توضیح داد: نکته بسیار ظریفی است. اینها بحثهای جدی است و ادب کار کردن من است. من در فیلم از کرخه تا راین ورود به حوزههایی داشته ام که تنشزا بوده است. اصلا نشستن کنار و وارد دایره آتش نشدن ادب من نیست. شاید بگویید که دعوت این وسط چه بود؟ دعوت هم آتش است. برای من و موقعیتی که دارم آتش است. سر کرخه هم همین بحث بود و شروع کردند به کم کردن آن. حتی آن موقع آقای پورنجاتی گفت که زهر فیلم را کم کردیم که تلویزیون پخشش کرده بود. خاکستر سبز هم همین بحث بود که چرا این بلند شد رفت بوسنی؟ من از منظر درام و وارد شدن به تغزل آن را میدیدم که بحث کشید به مجلس و محکوم کردن آقای لاریجانی که دفاع کرد و بخشی هم یقه آقای زم را در حوزه هنری گرفتند.
**میگویند حاتمیکیا از اول نفوذی بوده استوی ادامه داد: سر فیلمهای بعدی هم همین موضوع پیش آمد. سر فیلم برج مینو هم همین بود که همه وسایل را از ما گرفتند. گفتند با زبانی از دکل حرف میزند که معنا ندارد. یعنی چه یک زن به بالای دکل برود. اما فیلم عاشقانه من در آن زمان فیلم برج مینو بود. منی که در جبهه هستم در آن موقعیت به تو فکر میکردم ای همسرم. فکر عینیت دادنش در هنر تعریف دارد. سر فیلم موج مرده هم غوغا شد تا رسید به وصل نیکان. یا روبان قرمز هم همین بحثها بود و ما قاچاقی وسایل سر صحنه میآوردیم و همه از روی محبت و دلسوزی بوده است. این جمله که حاتمیکیا دیگر از دور خارج شده و ... همیشه از فیلم کرخه تا الان بوده تا الان و اوجش الان است و نفاقم را هم تعیین کردهاند که منافق بوده و این از اول نفوذی بوده است.
این کارگردان در ادامه سخنانش در برنامه تلویزیون راز تصریح کرد: نوع فیلمسازی من همیشه این جو را داشته است. گزارش یک جشن را باید با تامل دید. شرایطی که در این چند سال اتفاق افتاد را نمیتوانیم نبینیم.
در ادامه این برنامه طالبزاده خطاب به حاتمیکیا گفت: شهید آوینی این شرایط را دید و هشدار هم دراین باره داد که عجولانه قضاوت نکنید. جملاتی هم درباره شما، وصل نیکان و از کرخه تا راین دارد و حسش را بسیار زیبا پیاده کرد و حتی درباره آینده شما نیز مطالب بسیار قشنگی دارد که حاتمیکیا در جواب گفت: این موقعیت غصهای است که امثال ما داریم. مقتدای ما در سینما کیست؟ من که اصلا دستیاری هم نکردم و از اول سوپر 8 دست گرفتم و با بال جریان رنگی مثل جبهه و جنگ توانستم مسیر را بخوانم و جلو بیایم. آدمهایی نظیر شهید آوینی که میدانستند باید دفاع بسازند، من باید به عمق بروم و شاید در این جریان بوی بد هم بگیرم. آن وقت من را نبینند و از کنار این موضوع بگذرم. ما مدافع نداریم و این که کسانی باشند که ادب این کار را بشناسند، نمیشناسم. فیلمسازی مثل من که همیشه هم مورد اتهام است، اگر بخواهم پلیس در فیلم داشته باشم باید قاچاقی بسازم و نمیتواند غیر از این باشد. اصلا در ساختار جا نمیگیرم. بگویم دارم فیلم میسازم در این موضوع اصلا اگر بخواهی با آنها صحبت کنی در این باره کاسه کوزهات را به هم میریزند.
کارگردان فیلم سینمایی آژانس شیشهای عنوان داشت:من اصلا زبان پروازم، زبان خودم با سقف پرواز مخصوص خودم است و معمولا آنها از من عقب تر هستند و اگر غیر از این باشد حالم بد میشود و نمیتوانم فیلم بسازم. وقتی دارم توضیح میدهم که فضای فرهنگی را امنیتی نکنید که اگر این کار را بکنیم اتفاق بدی میافتد و کاملا فوکوسم روی این نقطه است، شروع به نشانهسازیهای عجیب و غریب از فیلم میکنند. باشد، خیلی خوب است. حاتمی کیا را بزن زمین مبارکت باشد. خیلی خوب است که نفاق را از من کشف کنید. آیا درست است این حرفها؟ کو کسی که از ما دفاع کند؟ من وارد حوزههای میشوم که ملتهب است.
**گزارش یک جشن همه وجود من استوی ادامه داد: سر فیلم از کرخه تا راین 500 صفحه نقد گذاشتند روی میز آقای خامنهای از طرف جانبازان که این فیلم آبروی ما را برده است. اگر اینطور باشد که ما را زمین میزنند. اما من کوتاه نمیآیم و وارد این حوزهها میشوم. همیشه هم همینطور بوده است. فیلم به رنگ ارغوان چطور بود؟غصه خوردم بس که گفتم این فیلم عمیق است و 5 سال باید صبر کنیم تا متوجه شوند. به من میگویند تو از مؤلفههایی استفاده میکنی که نشانههای روز است. بله. من قطعا این کار را میکنم. مگر قرار است فیلم کهنه بسازم؟ و یا از من قرار است فیلم عادی ببینید؟ من این کار را نمیکنم. به آوینی هم در بحث وصل نیکان گفتم که من جور دیگری بلد نیستم. من اصلا نمیفهمم چجوری میسازم. من یک مرحله فیلمسازی دارم که عقلم است و تحقیق میکنم و از مرحلهای رها میکنم و چشمم را میبندنم و پرواز کور میکنم. اگر چشمم باز باشد که وحشت میکنم. پرواز با چشم روشن اصلا کار من نیست و نتیجه میشود فیلمهای من.
حاتمیکیا پس از پخش لحظاتی از فیلم گزارش یک جشن در برنامه تلویزیون راز اظهارداشت: این فیلم همه وجود من است و لکنت آن هم مال من است. اف باشد بر منتقدی که میگوید برای ما اصلا اهمیتی ندارد و فیلم باید فیلم باشد. یعنی چه؟ من وارد حوزهای میشوم که حوزه سختی برای بیان است. شما اصلا جرات ندارید که وارد آن شوید ولی من آن را میسازم. من در جبهه هم قاچاقی فیلم میساختم. اصلا ممکن است که فیلمی بسازم که آن طور نخواهم که بشود ولی صفحه تاریخ کشور من است.
**متعلق به هیچ رنگ، حزب و گروهی نیستموی با بیان اینکه یتیم حوزه فرهنگی هستیم، گفت: من کسی را ندارم که به او اقتدا کنم و بگویم او میایستد به پای ما. هیچ کس نیست و میگذارند هرکس با هر ادبیاتی و بیادبی و بیاخلاقی هرچه میخواهد بگوید و حمله کند. اگر محافظه کار بودم، این فیلم را نمیساختم. من دلم میخواست حرف روزم را با تعبیری که خودم میفهمم در این فیلم بسازم. من متعلق به هیچ رنگ و حزب و گروهی نیستم. نه الان بودم نه آن موقع. نه آن موقع کولی دادم به چپ و راست و ایکس و ایگرگ و نه الان. همیشه هم خواستم این را بفهمانم که من خودم هستم و من را با این کارتها تقسیم نکنید.
حاتمیکیا تصریح کرد: این حوزه دردهایی دارد که وارد خط کشیها نمیشود. حرفهایی باید بزنم که مال همین جامعه است و کو مدافعی که بداند ما در این حوزه میرویم، ممکن است زخم برداریم، لکنت برداریم و لباسهای کثیف پیدا کنیم. آن وقت بنشینند و راحت فیلم را نگاه کنند. دارند میلرزند این فیلم را میبینند آن وقت میگویند این فیلم ادبیات اول انقلاب دارد. بابا بچه بنشین سر جایت. تو حالا باید بروی و ادبیات فیلمسازی را یاد بگیری.
حاتمیکیا در بخش دیگری از سخنان خود گفت: من وارد دایرههای ملتهب میشوم و اتهام هم میخورم. فیلم به رنگ ارغوان را که میساختم یکسری فکر میکردند که من کارت بلانژ از وزارت اطلاعات گرفتهام و رویشان نمیشد که به من بگویند و من مامور وزارت اطلاعات هستم. دوستان هم جلوی فیلم را گرفتند که سبب خیر شد. اصلا از این جور مشورتها هم نمیگیرم. چشمهایم باز است و تلویزیون هم هست. ماهواره هم میبینم و تحلیل میکنم و تحلیلم را بروز میدهم. اما آنچه بروز میدهم از درون نظام است. مردم و مخاطبان هم میفهمند که من از درون نظام حرف میزنم. برخی هم بهشان برمیخورد که اهمیتی ندارد.نیتم دشمن تراشی نبوده است. من اپوزیسیون نبودهام و پوزیسیون به معنی که بایستم هم نبودهام و همیشه حرفهایم را زدهام.
** من فردیت خود را دارمحاتمیکیا همچنین درباره نگارش متن پیرامون مردم بحرین نیز گفت: این مسائل غصه من است. بحثی است که میفهم آن را. من نمیتوانم به جایی بروم و درباره جایی حرف بزنم که بخشی از من بوده است؟ بیانیه و گزارش متعلق به یک ذهن است. من دو دو تا چهارتا بلد نیستم و با دلم حرکت میکنم. از بیرون اطلاعات متضادی به من میرسد و من باید تحمل کنم. میفهمم که گاهی سیستم تحمل ورورد به مسائل سیاسی ندارد. من فردیت خودم را دارم.
وی همچنین درباره اینکه هنرمند چقدر میتواند اصلاحگر باشد، توضیح داد: وقتی تعریف هنر را میکنند و هنری که امام(ره) اشاره میکرد که هنر متعهد باشد، هم هنر از دریچه هنر درست است و هم هنر از دریچه تعهد. ورودم به حوزه هنر این بوده که کاری کرده باشم. برای من با این ماموریت این است که وارد حوزههایی میشوم که حرف بچههایی از این مملکت را بزند. من باید از خاورمیانه با این مختصات حرف بزنم و اینکه میشود اینطور نبود. من گریهام میگیرد که برخی جوانان را میبینم که روبروی هم میایستند. اینها بحثهایی است که کاش تحمل نظام میگذاشت که وارد آن حوزهها بشویم و نظام هنوز عصبی است. درام گزارش یگ جشن وقتی شکل گرفت که وقتی جوانان میخواهند خودشان را بشناسند اگر فضا امنیتی بشود، فضا به سمت دیگری می رود و کیست که این مساله را انکار کند؟
کارگردان فیلم دعوت همچین درباره اینکه چقدر لازم است که بچههای فرهنگی کنار این جریان قرار بگیرند؟ عنوان داشت: وقتی بود که به آقای یونسی وزارت اطلاعات گفتم کار شما پنهان کردن کاری است. خدا رحمت کند آوینی را. ما آن زمان به جبهه میرفتیم که فیلم بگیریم ولی برخی پشت به ما میکردند و به ما برمیخورد. اما مرتضی نریشنی روی تصویر گذاشت که ای عزیز کار تو پنهان کردن است و کار من عیان کردن. مامور نظامی کار خود را میکند و من هم کار خودم را اما نباید ساختار دستش باشد. بعضی وقتها برخی تعریفها نباید در اختیار آنها باشد. وقتی حوزه فرهنگی است باید دست اهالی فرهنگ باشد. هرکدام قواعد خود را دارد. درباره مساله حجاب هم این مساله اتفاق افتاد که برخورد انتظامی جواب نمیدهد.
او درباره این مطلب طالبزاده که ایران الگوی خاورمیانه و زیر ذره بین است، وقتش نرسیده که در حوزه های نظامی هم افراد فرهنگی حضور داشته باشند؟ گفت: افرادی که باید تفنگ دستشان باشد و نظامی باشند نباید در حوزههای فرهنگی باشند. دعوا از جایی شروع میشود که زمان جنگ شما میگفتید برو تو این جبهه یا نرو. اما الان به شهر آمدهایم و جاهایمان تغییر پیدا کرده است. مثل خانوادههای سنتی که همه راهها را بستهاند و جوانشان به دانشگاه میرود و بافت خانواده به هم میریزد. ثابت شده که ما می توانیم با احترام با هم حرف بزنیم. منتها وای به وقتی که فضا امنیتی باشد و کسی که قدرت دارد میگوید من حرفم را میزنم. الان و در سال 90 جای آدمهای استخوان دار فرهنگی خالی است که حرفهای جدی داشته باشند. اگر تحمل ایجاد شود، خیلی از کسانی که کنار ایستادهاند، وارد میشوند.
**چرا لحن دوستان و دشمنان در مواجهه با آثار من یکی شده است؟وی همچنین درباره رواج ناامیدی در آثار برخی فیلمسازان نیز اظهارداشت: من نمیبخشم خودم را که فیلمی بسازم که مخاطبم را ناامید کنم. من چه کسی هستم که این کائنات بزرگ را نبینم و بگویم آسمان را ابر گرفته است. خیلی بیانصافی و بیاخلاقی است که یک فیلمساز یا هنرمند خفقان ایجاد کند و این خفقان خیلی بدتر از خفقان سیاسی است که بخواهیم بگوییم هیچ امیدی نیست و همه بلند شویم و برویم آن ور آب. غصه هم میخورم که خودی و غیرخودی درهم شده است. گزارش یک جشن را جریان رادیکال سیاسی با همان تندی میزند که اپوزیسون میزند. چرا این دو لحنشان یکی شده است؟ من دلگیر این زدنها نمیشوم. غصه من کشورم است که مال ماست و این نظام باید اصلاح شود و همه هم میدانیم که این اتفاق باید بیافتد. حالا اگر این حرف را نگوییم، میشود فیلم من که 5 سال متوقف شد و وزارت ارشاد باید تصمیم میگرفت ولی آن طرف تصمیم گرفت. بخشی از فیلمسازی من متعلق به من نیست و به همین دلیل سه سال فیلم نساختم. این موضوع مداقه می خواست و میخواستم حرفی بزنم که رویش مطالعه شده است.
**چه کنم که امروز حرف زدن از امثال شهید چمران بوی نا میدهد؟حاتمیکیا در بخش دیگری از سخنان خود تصریح کرد: من میخواستم فیلم چمران را بسازم و رویش کار میکردم اما بعد از فیلم گزارش یک جشن با من تماس گرفتند و میگویند ما فکر کردیم و دیدیم که روی بودجه مشکل داریم. تهیه کننده دولتی تو فکر کردهای که من با تو طرف هستم سر چمران؟ جایی که احساس کنم باید حرف بزنم این کار را میکنم با تمام قوا. آن زمان دیگر تکنیک را کنار میگذارم و جور دیگری کار میکنم. نمیشود به راحتی این حرفها را گفت.
او همچنین درباره انتخاب چمران نیز توضیح داد: من چمران را دوست داشتم. چه کنم که الان فضای حرف زدن از امثال چمران بوی نا میدهد و کار را سخت میکند؟ والله هویت ما از آنجا (جبهه ها)سرچشمه میگیرد و آبهای زمزم ما آنجا بوده است نه اینکه نان دانی برای برخی شود. فیلمنامه را نوشتم، شاید تهیهکننده آقای پیرهادی خوشش نیاید. فیلمنامه را میخوانند و میگویند تو می خواهی بروی همین راکه نوشتهای بسازی؟ نه میخواهم چیز دیگری بسازم و حکومت را سر و ته کنم.!!! آخر این چه سوالهایی است که از من میکنید؟ حیا نمیکنند اینها. به من میگویند تو فرصت داری. آره من اصلا مسلسل دارم اما با آن بانک زدهام یا دفاع کردهام؟ این مسئولیت من را بیشتر میکند. کارت بلانژ به چه درد من خورد؟ فقط مسئولیت گردن من افتاد.
منبع: فارس