چندی
پیش، گروهی از شکارچیان غیرمجاز به پارک ملی دنا راه یافتند که به دنبال آن، سه گروه از
مأموران یگان محافظت محیط زیست به تعقیب ایشان بپردازند. بدین ترتیب، تعقیب
و گریزی شکل میگیرد که پس از دو شبانه روز با آتش گشودن شکارچیان بر
مأموران، صحنههای دلخراشی رقم میخورد:
به
گزارش «تابناک»، به فاصله دو هفته از به گلوله بسته شدن محیطبانان دنا،
سرهنگ حمیدرضا خیلدار، فرمانده یگان حفاظت محیط زیست در اظهار نظر عجیبی به
ایسنا گفت: «تشدید قوانین و افزایش جریمهها، تلفات را در نیروهای یگان
بیشتر میکند!».
وی که ظاهرا این ایده عجیب را به مرور در ذهن خود پرورانده و بر آن باور دارد، در توجیه سخنان خود مثال آورده و میگوید: «اگر یک جریمه صد هزار تومانی و سه ماه زندان برای یک متخلف به پنج سال زندان و صد میلیون تومان افزایش پیدا کند، آن فرد حتما محیطبان را میکشد تا تمام آثار جرم را مخفی کند؛ بنابراین، افزایش جریمهها آثار و پیامدهای منفی در پی دارد».
بدین ترتیب بر خلاف آنچه بیشتر دوستداران محیط زیست و حتی بسیاری از مسئولان مرتبط مطرح میکنند، سرهنگ خیلدار تلویحا خواستار کاهش جریمهها میشود تا به زعم ایشان، محافظت از محیطبانان بیشتر شود؛ اما انگار این مقام انتظامی اصلا هیچ توجهی به این امر نداشته که هدف از تشکیل نهادی که ایشان در رأس آن قرار گرفته، چیست؟!
به عبارتی بهتر، اشتباه استراتژیک سرهنگ آنجا آشکار میشود که بدانیم ظاهرا نه تنها ایشان هیچ استنباط درستی از افزایش نرخ جرایم قانونی در بازدارندگی شکارچیان از تخلف نداشته، بلکه حتی لازمه وجودی نهاد یگان حفاظت محیط زیست را درک نکرده است، وگرنه راهکارهای دمدستیتری مانند خانهنشین کردن مأموران سختکوش این یگان برای حفاظت از خوی درنده برخی شکارچیان، راه بهتری برای حفاظت از ایشان مینماید!
اکنون کافی است مواردی مانند گران شدن جرایم راهنمایی و رانندگی را به یاد بیاوریم که به
اذعان مردم
کارآمدترین عامل برای کاهش تصادفات و کشتههای آن شده است، یا فرض کنیم که
برای حفظ جان مأموران مقابله با مواد مخدر هم می توان به توصیه سرهنگ
خیلدار عمل کرده و جرایم در نظر گرفته شده برای تجارت افیون را کاهش داد و
یا حتی کلیتر به ماجرا نگریسته و حکم بدهیم که هیچ جنایتکاری تحت تعقیب
قرار نگیرد، هیچ دزدی رهگیری نشود، هیچ سرنخی پیگیری نشود و در نهایت حتی
هیچ دشمنی مقابله به مثل نشود تا به این وسیله جان مأموران حفظ شود؛ دیگر
چه فرقی می کند این دشمن برای گرفتن ثروت های جایگزین شدنی مانند طلا آمده
باشد یا ثروتهایی را هدف گرفته باشد که از طلا با ارزشتر هستند، چون
تجدید ناشدنی هستند و ممکن است منقرض شوند؟!
از حق که نگذریم، این اظهار نظر که بر خلاف منطق و در نقطه مقابل
اظهار نظر
امثال رئیس سازمان محیط زیست بیان شده، می تواند ناشی از افزایش چشمگیر
تعرض شکارچیان از خدا بیخبر به محیطبانان سختکوشی باشد که جان شیرینشان
را کف دست گرفته اند تا از میراث بزرگی نگهداری کنند که بسیار بسیار پیشتر
از بشر دوپا بر این کره خاکی میزیستهاند، ولی اکنون زندگی تمامیشان
متأثر از انسان شده و پیرو آن بسیاریشان در خطر انقراض هستند.
با
توجه به این گزاره، باز هم می شود سخنان دلسوزانه این مقام انتظامی را این
گونه تصحیح کرد که میبایست جرایم به بالاترین سطح ممکنه افزایش پیدا کند
تا تعداد شکارچیانی که خطر میکنند، اندک شده و کمبود محیط بانان به چشم
نیاید و در نهایت می بایست با در پیش گرفتن راهکارهایی (مانند اختصاص ردیف
بودجه خاص یا حتی تزریق همین جرایم دریافت شده) محیط بانان را به گونهای
تجهیز کرد که از امکانات به روز حفاظتی بهره گرفته و یا دست کم جلیقههای
ضد گلوله برای مواقعی که ریسک کارشان بالاست در اختیارشان گذاشته شود، نه
آنکه به عنوان مثال آنها را با دست خالی به جنگ قانون شکنان بفرستیم و
بگوییم جریمه را زیاد نکنید تا کشته نشوند!
در غیر این صورت یا به مانند
اتفاق عجیب رخ داده در دماوند،
گونه ای نادر همچون پلنگ در حضور رئیس محیط زیست منطقه ـ به جای بیهوش شدن
با فشنگ مخصوص ـ با کلت کمری کشته میشود، یا محیط بانان هدف گلوله
شکارچیان قرار می گیرند، یا اظهارنظرهای عجیب و سلیقه ای جای سخنان
کارشناسی را می گیرد و خلاصه هر اتفاقی ممکن است روی بدهد جز وقوع اتفاقی
برنامهریزی شده که میتواند منجر به پاسداشت میراث گرانبهای کشورمان بشود!