هرچه وزارت علوم دولت یازدهم توانسته به سرعت برخی بیعدالتیهای رایج در دولت قبل (مثل اهدای بورسیه به برخی دانشجویان خاص به جای دادن این امتیاز به مستحقان دریافت بورس یا بستن حفرهای که از آن سه هزار دانشجوی مقطع دکترا بدون کنکور جذب شده بودند) را سامان دهد، گاه در برخی عرصهها آنقدر به آن سوی بام غلتیده که بیم سقوطش میرود.
به گزارش «تابناک»، از جمله مشکلاتی که در سالهای اخیر همواره گریبانگیر آموزش عالی کشورمان بوده و در مقاطعی به بحران نزدیک شده، موضوع دانشجویان بورسیه کشورمان در دیگر کشورهای دنیاست؛ دانشجویانی که گاه در میانههای تحصیل آگاه میشوند با تصمیم دولتمردان، دانشگاهی که در آن تحصیل میکنند از حیث اعتبار در کشورمان ساقط شده، گاه در کمبود ارز به حال خود رها شده و باید با بدترین شرایط سر کنند و در پایان ممکن است روز دیگری با بر سر کار آمدن مسئولان جدید، لغو بورس شده و به روزگار چه کنم چه کنم بیفتند.
این رویدادها در حالی رخ میدهد که بسیاری از دانشجویان در زمان خروج از کشور، تمامی مراحل تحصیلیشان را با دولت وقت هماهنگ کرده بودند و اکنون حق دارند، هر تغییری در روند تحصیلیشان را اجحاف به خود دانسته و گلایه سر دهند؛ از جمله این گلایهها که در دولت پیشین کلید خورد، بیتوجهی به اوضاع ارزی دانشجویان خارج از کشور بود که گویا در دولت کنونی به شکلی جدید در حال بروز و ظهور است.
اگر روزگاری دولت دهم با کمبود ارز، پرداخت ارز به دانشجویان را متوقف میکرد، از دولت یازدهم خبر میرسد که پس از آشکار شدن حقایقی که حکایت از بورس شدن به ناحق برخی دانشجویان داشت، اکنون دیگر کسی روی خوشی به پرداخت ارز به دانشجویان بورسیه ندارد و هر آن ممکن است این مستمری کان لم یکن شود.
اگر این اتفاق برای آن دسته از دانشجویان که با رانتهای گوناگون و در سایه حمایتهای پنهان و آشکار برخی دولتمردان دولت سابق بورس شدند رخ دهد، نه تنها جای اعتراض نخواهد داشت، بلکه باید تشویق هم شوند، زیرا دست افراد بیصلاحیت را از بیتالمال کوتاه خواهد کرد، اما اگر حذف بورسیه شامل همه دانشجویان بورسیه شود، اوضاع کاملا متفاوت خواهد بود.
به عبارت بهتر، هنگامی میتوانیم از اجرا شدن عدالت در این زمینه سخن بگوییم که هم دست افراد بیصلاحیت را از بیت المال کوتاه کنیم و هم بر حق و حقوق افرادی که با ممارست و در سایه تلاش شخصی و سرمایهگذاری ملی به جایگاهی دست یافتهاند، صحه گذاشته و نگذاریم که نخبگان کشور در سایه تغییرات دولتها و نگرش مدیران، ضربه ببینند.
بدین ترتیب هم میتوان با توبیخ و جریمه دانشجویانی که به شیوههای ناسالم بورس دریافت و جای دیگران را اشغال کردهاند و هم میتوان با تصمیمات در قد و قواره لغو پذیرش دانشجویان بورسیه برای چند سال کنار آمد، ولی نمیتوان پذیرفت که بدون تدارک شیوهنامه تشخیص شایسته و متقلب در این عرصه و بدون تعیین عیاری برای اعتبارسنجی این دانشجویان و یا دانشگاههایی که در آن تحصیل میکنند، همزمان خشک و تر را سوزاند و انتظار داشت عدالت برقرار شود.
باید دست آن بورسیههای متقلب را که قرار است در آینده فخر تحصیلات عالیهشان در دانشگاههای خوب را به ملت فروخته و میخواهند با تکیه بر جایگاهی که غصب کردهاند و حقشان نیست، تکیه بزنند، شکست و همزمان دست آن دسته از دانشجویانی را که واجد شرایط بودهاند و از قضا اینقدر شرایطشان کتمان ناشدنی بوده که در بلبشوی پارتی بازی هم موفق به دریافت بورس شدهاند، گرفت تا با بازگشتشان به کشور، به نقشی دست یابند که حرکت کشور رو به جلو، یکی از دستاوردهای آن است.