بازگش
ایی مکرر پرونده جهان پهلوان تختی، بزرگمرد ورزش کشور و نسبت دادن خودکشی به این قهرمان در کنار برخوردهای تحقیرآمیز با جایگاهش و نزولش در سطحی پایین تر از یک کارمند ساده و یک ورزشکار کمسواد، در دی ماه سال جاری و به فاصله چند روز از سالگرد درگذشت این یگانه عنصر نایاب، باعث شد تا موجی از نگرانی نسبت به لطمه زدن به چهره این پهلوان پدیدار شود.
در این میان برخی از اشخاص صاحب سابقه در عرصه رسانه که به کیفیت اتفاق در حال وقوع پی بردند، از این موج جدا شدند اما گروهی همچنان در قالبهای مختلف، پروژهای را خواسته یا ناخواسته تحت عنوان تخریب پهلوان برای جایگزینی چهرههای غیرقابل مقایسه با او ادامه دادند که با اعتراضاتی همراه شد.
بهزاد کتیرایی مدیرکل اسبق حراست دستگاه ورزش که اطلاعات جامعی در خصوص کیفیت مرگ تختی در اختیار دارد در گفتوگو با تابناک ضمن گلایه از چنین رفتارهایی، در ارتباط با شرایطی که رقم خورد تا تختی به قتل برسد، ابتداً در خصوص جایگاه تختی در دوره حیاتش اظهار داشت: در آن دوران کشتی به عنوان ورزش اول جایگاه والایی داشت که قهرمان آن پهلوان کشور بود و هنوز ورزش های وارداتی همچون فوتبال، جای کشتی را تنگ نکرده بودند و از سویی دیگر به دلیل منش و رفتارش او را شبیه ترین چهره به پوریای ولی می دانستند. اما این قهرمان برخلاف اکثر همدورههایش دارای دیدگاههای سیاسی محکم بود، در آن دوران که برخی اعضاء خانواده آیتالله طالقانی در زندان ساواک به سر می بردند، به بیت ایشان رفت و آمد داشت و حتی عکس یادگاری می انداخت و از سویی دیگر روابط حسنهای با اعضاء جبهه ملی داشت. به همین دلیل از دیدگاه کارشناسان سازمان اطلاعات و امنیت رژیم مخلوع پهلوی، عنصری خطرناک برای رژیم شاه محسوب میشد و همچون عدهای از سیاسیون کد پروندهای داشت و یک عده در ساواک مامور مراقبت از تختی بودند.
وی ادامه داد: عدهای خود را با تختی مقایسه می کنند، که این قیاس را باید قیاس پرواز عقاب با گنجشکی دانست که در صورت قیاس به عقاب ظلم نکردهایم، بلکه پرواز را در معرض ظلم قرار دادهایم. در زمان تختی هنگامی که او در حادثه زلزله بوئین زهرا آن کمکها را جمع کرد، رژیم برایش دست نزد، بلکه با او برخورد کرد که به چه حقی خودسرانه چنین کاری انجام داده است و در سایر حرکتهای اخلاقی اش نیز این صدق و صفا وجود داشت و بر اساس افکار سیاسی و اجتماعیاش در عرصه ورزش موضع گیری می کرد اما در حال حاضر کدامیک از آنهایی که مدعی هستند میتوانند جانشین تختی شوند، چنین ویژگی هایی دارند و رفتارشان تقلیدی از این پهلوان نیست. در حال حاضر برخی اشخاص منتظر یک حادثه یا زلزله هستند تا در حرکتی سوری که کیفیت آن از منظر عموم پنهان میماند، خود را به تختی بچسبانند و مراتب یا مسائلی را دریافت کنند، حال آنکه در سال1346 نیز هیچ کس از جمله تختی نمی دانست امکان دارد روزی انقلاب اسلامی محقق شود و نامش در صدر پهلوانان ذکر شود و همین پرداخت هزینههای مختلف برای اعمال جوانمردانه بود که خلوص نیت این پهلوان را به اثبات می رساند.
کتیرایی ادامه داد: مرحوم محمود عدل کاپیتان اسبق تیم مل
ی والیبال به من گفت که روزی با تختی به جایی می رفتیم و به جویی پهن رسیدم که من از عرض جوی پریدم اما تختی از همان سمت جلو آمد تا به پلی رسید و به سمتی که من بودم، آمد. از او پرسیدم چرا نپریدی که پاسخ داد ما قهرمانیم، مردم رویمان حساب باز می کنند. او شان پهلوانی را به خوبی حفظ کرده بود و نه تنها رفتارش بیانگر این منش پهلوانی بود، بلکه کردارش نیز چنین حکایت داشت و همین مسئله او را متمایز از سایرین می سازد.
وی یادآور شد: در آن دوره که بسیاری از قهرمانان در حال و هوای جاهلی بودند و امثال بلور رئیس وقت فدراسیون کشتی، امثال فردین که قهرمان جهان بود را به فیلمفارسی فرستاد، حال آنکه تختی حتی حاضر نشد تبلیغ تیغ ژیلت بکند اما آیا چیزی از فردین و بسیاری از قهرمانان آن دوره برای بازیگری کم داشت؟ باید بپذیریم پس از او هیچکس نتوانسته خلاء وجودیاش را پر کند و در دل مردم همچون تختی چنان جایگاهی بگشاید که سالهای سال نامش در سراسر جهان، با عنوان یک ورزشکار جوانمرد یاد شود.
وی ضمن اشاره به این موضوع که برخی اشخاص هنوز به دنبال جایگاه دست نیافتنی تختی هستند و بدین منظور از هیچ عملی، واهمه ندارند، تاکید کرد: مایکل فیلیپس پدیده آمریکایی المپیک پکن صاحب 7 مدال طلا شد که به اندازه تمامی نشانهای طلای ایران در تاریخ حضورمان در المپیک است و این مدالها را نیز به مادرش اهداء کرد که حرکتی اخلاقی است اما چرا به او پهلوان خطاب نمی کنیم؟ علت مشخص آن است که پهلوانی صرفاً با درخشش رنگ نشانهای یک ورزشکار در میادین بزرگ حاصل نمیآید و اگر شخصی پهلوانی را به مدالآوری گره بزند و مدالآورترین، پهلوان لقب گیرد، مردم در همان زمان تختی، قامت پهلوان را برای تختی متصور نمی شدند و از او مدالآورتر نیز حضور داشتند اما آیا چنین تفسیر ساده لوحانهای از مفهوم پهلوانی، جز ظلم به تاریخ است؟
این چهره مطلع در رابطه با ایجاد شائبه میان خودکشی و مرگ تختی و اظهارات برخی همدورههای تختی که تلمیحاً برچسب خودکشی را بر پیشانی تختی زدند، گفت: بر هیچکس پوشیده نیست که برخی همدورههایش و قهرمانان دورههای بعد تا هماکنون به جایگاه مردمی تختی رشک می ورزیدند و هنگامی که نمی توان به جایگاهی رسید، چه راهی بهتر از آنکه، صاحب آن جایگاه را نزد مردم پایین کشید و خود را در مقام پهلوان قرار داد. این حسادتها و بخلها تا جایی پیش رفت که با تختی در آمریکا توسط یکی از همین آقایان برخورد فیزیکی کرد و به همین دلیل در هواپیما آنچنان فشاری به او وارد میشود که میگوید چه ميشد اگه اين هواپيما به زمين مي خورد و همه راحت ميشديم که البته همیشه نقل قول تختی بیان شده اما هیچکس نگفته تختی در چه شرایطی چنین مسئله ای را بیان کرده و به هیچ عنوان این گفتار را نمی توان دلیلی بر انگیزه وی برای خودکشی دانست که در این صورت بسیاری از عموم مردم که شاید در سال به دلیل فشار زندگی چنین جملاتی را به انحاء مختلف بیان میکنند، باید روحیه قبول خودکشی داشته باشند و آمارهای میلیونی خودکشی در سال ثبت شود.
مدیرکل اسبق حراست دستگاه ورزش به سیاستهای کاری ساواک در سال 44 و پس از آن اشاره کرد و یادآور شد: پس از به شهادت رساندن شهید بخاری، صفار هرندی در قالب گروه فدائیان اسلام و موجی که ایجاد شد، ساواک دیگر دست به قتل مستقیم چهرههای مردمی و دارای پشتوانههای قدرتمند در سطح جامعه نزد و برای آنکه برابر مردم قرار نگیرد، مبارزین شاخص همچون امام راحل، آیت الله طالقاتی و بسیاری را تبعید یا راهی زندانهای سیاسی کرد و از اعدام یا برخوردهای اینچنینی همچون ترور پرهیز کرد. بر همین اساس برخی چهرههای مطرح را نیز با صحنهسازی به شهادت رساند تا مرگشان برای رژیم هزینه نداشته باشد و تنها خسرو گل سرخی و چند چهره دیگر بودند که آنها نیز آنچنان مطرح نبودند و رژیم با برگزاری دادگاه علنی برایشان، آنها را تبدیل به چهرههای دارای پشتوانه مردمی کرد. بدین جهت اصولاً در زمان مرگ تختی که دو سال از سیاست جدید ساواک میگذشته، چنین فضایی برای حذف علنی با قتل و ترور، یا زندان و قتل زیر شکنجه و یا اعدام فراهم نبوده است.
این چهره مطلع در مورد جزئیات این قتل گفت: تختی برای خودکشی بدترین جای ممکن که میتوانس
ت انتخاب کند هتل آتلانتیک بود، چرا که ساواک در تمامی هتلها مامور داشت و قطعاً بلافاصله پس از استقرار وی، مراقبتهای فنی برای قهرمان متاهلی که در هتل اتاق گرفته، به چند دلیل از جمله جمعآوری اسناد و اطلاعاتی برای تخریبش در نظر گرفته شده بوده است اما چرا در گزارشهای سری ساواک به مقامات عالیرتبه که من باب مثال در خصوص تظاهرات حتی نفرات برجسته و شعارهایی که داده می شد، ذکر می شد، هیچ سندی از نحوه مرگ تختی که ساواک بدون شک با توجه به مراقبتهای فنی ناظر آن بوده، وجود ندارد و چه مستقیم و چه غیرمستقیم هیچ اشارهای نیز در هیچ سندی به نحوه وقوع آن نشده است؟ بنده به شخصی که چنین سند طبقه بندی شدهای را از ساواک ارائه دهد که حاوی جزئیات مرگ تختی باشد، جایزه میدهم. نکته دیگر آنکه تختی در هتلی در نزدیکی یکی از دفاتر ساواک اقامت کرده بود که شرایط را برای حذفش تسهیل میسازد.
کتیرایی افزود: ضمن آنکه نخستین بار توسط ساواک به روزنامههای کیهان و اطلاعات که متعلق به دربار بودند، دستور درج تیتر خودکشی را داده میشود و در مسیر این پرونده، کمترین نقش از آن شهربانی شده و تماماً با شواهد و قرائن برخوردی امنیتی شد که تحت نظر بودن تختی را تا آخرین لحظه حیاتش نشان میدهد.
وی در ادامه پیرامون اختلافات خانوادگی تختی که برای مدعیان خودکشی تختی، دلیل اصلی تلقی می شود گفت: متاسفانه به خانواده مرحوم تختی سالها ظلم شده و این مسئله تماماً متوجه آنها شده است، حال آنکه اگرچه اختلافاتی به دلیل طبقه اجتماعی بوده و من باب مثال تحصیلات همسر تختی بیشتر از او بوده، اما تختی جذابیتهای فراوانی در ظاهر و همچنین دیدگاههای عمیقی داشت و یک مرد کامل بود. با این حال به زعم بنده دستان ساواک در تشدید این درگیریها با استفاده از اطرفیان تختی که برخی از آنها جزو عوامل ساواک بودهاند، مشهود است و در واقع ساواک تختی را با فشار به گوشه رینگ کشاند و کار را تمام کرد تا قتلش را بتوان، یک حذف نرم یا اعدام نرم و غیرمستقیم تلقی کرد که این طرز تلقی با کلیات ماجرا همخوانی دارد و در واقع منجر به بازبینی تکههای گمشده پازل مرگ تختی شده است.
کتیرایی در خاتمه تاکید کرد: در هیچ مملکتی هر سال یا حتی هر چند سال یک بار، یک اسطوره همچون تختی متولد نمیشود و شاید یک سده نیاز باشد، تا نامی دیگر کنار تختی و پوریای ولی قرار گیرد و بدین سان هیچکس نباید در پی ایجاد پیکره پهلوانانی باشد که نه تنها نمیتوانند گرهای از کمبودهای فرهنگی باز کنند، بلکه عنوان پهلوانی را نیز همچون سایر عناوین لوث میکنند و تنزل میبخشند که این قطعاً برخلاف خواست ملت ایران مبنی بر حفظ شائنیت جایگاه پهلوانی است. به همین دلیل معتقدم باید در درجه اول مقابل موج تخریب تختی ایستاد و در وحله بعد، به دنبال بسترسازی برای شکلگیری پهلوانانی همچون تختی بود.