ایران در گزارشی نوشت:
«بیا خانومی! بیا عزیزدلم! بیا جلو بیا! یه امتحان بکن هم غمت سبک میشه هم استخونت.
بیا خانمی! بیا قشنگم! قهر نکن! بشکنه دستم که تو رو زدم. پول که ندارم ببرمت دکتر و دوا برات بخرم. بیا یه پک بزن مسکنه!»
زن این لحن را خوب میشناخت این لحن مهربان مخصوص زمان نشئگی شوهرش بود. وقتی سیخ به دست پای بساط مینشست و حسابی خودش را میساخت آن وقت میتوانستی از او دنیا را بخواهی. همه چیز در آن زمان برایش امکان پذیر بود. دروغهای شیرین میگفت، شوخی میکرد و خوش زبان میشد اما استخوانهای شکسته زن دیگر با شیرین زبانی التیام نمییافت.
زن بیخیالی شوهرش را که دید با تمام دردی که از کتکهای دیشب شوهرش در تنش رسوب کرده بود دل به دریا زد و به خودش گفت: این زندگی نکبتی از این که نکبتتر نمیشود، بگذار من هم مانند او بیخیال شوم. با این فکر خزید و خود را کنار شوهر سیخ به دستش رساند و بوی تلخ تریاک را چنان عمیق نفس کشید که خیلی زود رخوت و سستی و حس سبکی در تمام وجودش رخنه کرد. درد کم کم رفت، غصهها رفت اصلاً انگار مغز او رفته بود در یک تشت آب یخ شنا میکرد و این آب خنک همه فکرهای آزار دهنده را از توی آن میشست و بیرون میبرد.
زن نمیدانست از این نکبتتر هم میشود. نکبتتر از این وقتی بود که به اعتیاد گرفتار شد و باید به هر قیمتی که شده، حتی بیآبرویی مواد خود و شوهرش را جور کند.
دیگر مرد نبود که خود را به آب و آتش میزد، زن برایش این کار را میکرد تا موادش را جور کند و حالا مرد همان کنار منقل میخوابید و مجبور نبود حتی برای تهیه مواد کار کند.
زن از وقتی آلوده شد، کم کم وارد حمل مواد مخدر، جاسازی و خرید و فروش هم شد و در این کار از همسرش هم جلو زد.
حالش از خودش به هم میخورد اما این شده بود زندگی اش، دیگر حتی به فرزندش هم اهمیت نمیداد.
الگوی تاریخی اعتیاد زنانگرچه سالهای گذشته زنان معتاد بیشتر قربانیان اجباری این بلای خانمانسوز بودند و بیشتر به تریاک و کمتر به هروئین اعتیاد داشتند اما امروز این مواد را پشت سر گذاشتهاند و به مواد مخدر شیمیایی یا روانگردانها روی آوردهاند.
آمار منتشر شده از سوی سازمان مبارزه با مواد مخدر نشان میدهد درسال ۸۶ تنها ۴ درصد اعتیاد بانوان به موادمخدر روانگردان تعلق داشت، در حالی که این مقدار در سال ۹۱ به ۲۵ درصد رسید.
همزمان آمار اعتیاد نیز افزایش یافت چنانکه شمار معتادان زن در کشور در ۵ سال گذشته، از ۵/۲ به ۹/۳ درصد رسیده است و هماکنون بیش از 123 هزار زن معتاد ثبت شده در کشور وجود دارد.
تأکید بر ثبت شده بودن این آمار به این لحاظ است که درصد کمی از معتادان در وضعیتی قرار میگیرند که آمار و اسامی آنها جایی ثبت و احصا شود و اکثر معتادان پنهان میمانند.
براساس نظر کارشناسان و محققان الگوی اعتیاد و دلایل ابتلا به آن نیز بسته به سطح سواد و طبقه اجتماعی افراد فرق میکند.
چنانکه پژوهشهای ستاد مبارزه با مواد مخدر با همکاری دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد در تابستان سال 90 نشان داد زنان در شمال تهران توسط همسرانشان به اعتیاد کشیده میشوند اما در جنوب تهران توسط والدین.
حمایت خانوادگی در زنان شمال شهر بیشتر است و برای ترک اعتیاد با آنان همکاری میشود اما زنان در جنوب شهر تبدیل به بردگان جنسی و عوامل توزیع مواد مخدر میشوند و اغلب بعد از مدتی از خانوادهها طرد و به کارتن خوابی رو میآورند.
ژاله شادی طلب جامعهشناس در این مورد گفته است: «زنانی که از حمایت مالی و خانوادگی برخوردار نیستند قادر به ترک اعتیاد با دورههای سم زدایی نیستند و دوباره به چرخه اعتیاد و تنفروشی باز میگردند.»
ویروس اعتیاد«لولیدن در یک لانه!» این توصیفی است که سعیده که در اصطلاح از معتادان تابلو به شمار میرود در مورد زندگیاش در یک زیر زمین 20 متری- از آن نوعی که خیلی پیشتر به شیرهکش خانه معروف بود- میگوید. زندگی با یک مرد که همسرش است و چند دوست همسرش که مواد را با آنها شریکی میکشند، شریکی تهیه میکنند، شریکی تزریق میکنند و اگر حسی باشد با همه رابطه برقرار میکند از روی ناچاری و آن هم شریکی تا شاید بخشی از بدهیهای مواد مخدرشان را جبران کنند. ظاهراً توصیف درستی است!لولیدن در یک لانه! سعیده 25 ساله 12 سال است ازدواج کرده است و آنقدر پوستش در اثر مصرف مواد سیاه و در اثر کثیفی چرک شده است که رنگش قابل تشخیص نیست. دندان زیادی در دهان او نمانده است و ناخنهایش سیاه است. وقتی از احتمال بیماری به خاطر تعدد شرکای جنسی میگویم: میخندد و میگوید توقعداری از چی بترسم؟ مرگ خودم یا اونا؟ سعیده مصرف را وقتی شروع کرده است که شوهرش تنها فرزندش را به خاطر مواد فروخته است. هم برای اینکه روحش التیام یابد و هم جسم درهم شکسته اش. حالا او در مخروبهای در یکی از مناطق جنوب شهر زندگی میکند.
اما این سبک اعتیاد با عبارت «بمب شادی و شهوت» که توصیف سهیلا از بزمهایی است که به آن اعتیاد دارد خیلی فرق دارد. ظاهر خود سهیلا هم با سعیده خیلی فرق دارد. او باید قرصهای روانگردان مصرف کند زیرا الان دیگر به آنها احتیاج دارد. او از طریق دوستانش با این مواد و قرصها آشنا شده است اما حالا دیگر خودش همه چم و خمهای تهیه آن را میداند یک پارتی، یک تماس، یک سفارش و کار تمام است.
سهیلا میگوید: «خیلی وقتها بعد از مصرف این مواد آدم از همه چیز آزاد میشود اما در کل آدم را در یک دنیای دیگر اسیر میکنند و تو هیچ وقت نمیتوانی آزاد شوی.»
سهیلا نیز از ظاهرش معلوم نیست که اعتیاد دارد اما کافی است نیم ساعت با او حرف بزنی تا بدانی که در دنیای دیگری زندگی میکند.
سهیلا تنها فرزند یک خانواده مرفه است که تاکنون چند بار او را تشویق به ترک کردهاند اما هر بار دوباره بازگشت کرده است.
این دختر 27 ساله از 15 سالگی با مواد روانگردان آشنا شده است. مجرد است اما اعتراف میکند که رابطههای ناخواسته و متعددی را پس از مصرف مواد تجربه کرده است.
او ظاهری مرتب و مد روز دارد اما مواد روانگردان روی صحت عقلش اثر گذاشته است. وقتی در مورد ابتلای او و دوستانش به ایدز و سایر بیماریهای جنسی میپرسم میگوید: هر لذتی ریسکهایی دارد. امیدوارم اتفاق بدی نیفتد ولی واقعاً اگر هیجان مواد مخدر غلبه کند آدم خیلی چیزها و از جمله عشق، شادی و هوس را نمیتواند کنترل کند و این موضوع کار دست آدم میدهد.
او دچار بدبینی، وسواس، ترسهای بیمورد و رؤیا پردازیهایی میشود که باورشان میکند طوری که در یکی دو برخورد براحتی میتوان فهمید تعادل روانی ندارد.
زهرا بنیانیان مشاور دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر در امور زنان و خانواده چندی پیش اعلام کرد درصد بالایی از زنان معتاد به علت مصرف مواد مخدر به رفتارهای پرخطر جنسی سوق داده میشوند و از سوی خانواده طرد میشوند، لذا با توجه به شرایطی که در اجتماع برای آنها پدید میآید فاصله ابتلا به مواد مخدر تا سقوط کامل آنها بسیار کوتاه است و بسیاری از زنان چون احساس قربانی شدن دارند به دنبال قربانی کردن افراد دیگری میروند که این موضوع میتواند فضای خطرناکی را برای جامعه به وجود بیاورد.
این فضای خطرناک قبلاً هم در خبرهای دیگر به گوشمان خورده است: «تغییر الگوی آلودگی به ایدز از طریق جنسی» و بیتردید این زنان در این باره سهم مهمی خواهند داشت.
اعتیاد زن، آتش در خانواده 63 درصد از معتادان زن، متأهل هستند و 41 درصد دیپلم دارند. این واقعیات بدان معنا است که اکنون بیسوادان مهمترین قربانیان مواد مخدر در میان زنان نیستند وبا فرهنگسازی میتوان به بهبود آنان امید بست، از سویی بیشتر معتادان زن، خانواده دارند و فرزندان را در معرض آسیب قرار میدهند. اغلب زنانی که معتاد میشوند به علت داشتن فرزند نمیتوانند دنبال درمان خود باشند یا دیر نسبت به درمان خود اقدام میکنند، این در حالی است که به لحاظ شرایط فیزیولوژیکی سرعت تخریب بدن زن بیشتر از مردان بوده و همچنین به لحاظ روحی و روانی اعتیاد آنها بر کیفیت درمان تأثیر میگذارد. وقتی زنان درگیر مسائل عاطفی میشوند عمدتاً به علت اعتیاد همسران خود در این دام گرفتار میشوند و مردان معتاد برای نگه داشتن همسر خود او را به دام اعتیاد میافکنند.
این موضوع از چنان اهمیتی برخوردار است که ستاد مبارزه با مواد مخدراعلام کرده است با حساسیت و برنامه جدی پیگیر مسأله اعتیاد زنان است چرا که زن بنیان و دوام خانواده است و اگر زن در یک خانواده متزلزل شود، خانواده تخریب میشود. این نهاد افزایش دو برابری آمار زنان معتاد در مدت زمان کوتاه را یک زنگ خطر و هشدار محسوب میکند که در این راستا مقرر شده بستههای آموزشی مناسب سن، گروههای شغلی و فضاهای اجتماعی از سوی دستگاههای متولی در اختیار زنان و خانواده قرار بگیرد.
جنون زیبایی
چاق بودن؛ شاید این یکی از ترسناکترین کابوسهای دختران مدروز و امروزی باشد تا جایی که خیلی از جوانان امروزی به قرصهای لاغری روی میآورند اما از این واقعیت غافل هستند که مصرف خودسرانه قرصهای چاقی و لاغری عوارض جبران ناپذیری به بدن وارد میکند.
اعتیاد به مواد روانگردان و آمفتامین که به صورت غیر مجاز در برخی از داروهای لاغری غیر استاندارد و قاچاق وجود دارد یکی از پیامدهای ناگوار مصرف این گونه داروها است.
مشاور یکی از مراکز ترک اعتیاد میگوید: «تعداد زیادی از دختران جوانی که برای ترک انواع اعتیاد مراجعه میکنند دلیل استفاده از سیگار و مواد روانگردان را لاغر شدن دانستهاند.»
محمد حسینی میگوید: «مصرف اینگونه مواد توصیهای است که جوانان در محفال دوستانه میشنوند، یک تجربه شیطنتآمیز و یک رفتار مد روز گاه نخستین جرقههای آلوده شدن به این گونه مواد مخدر است و متأسفانه زنان بسیار سختتر از مردان از گروه مصرفکنندگان جدا میشوند.»
مهارت نه گفتن«مهارت نه گفتن یکی از مهمترین چیزهایی است که باید بیاموزیم.»
این جمله را سهیلا میگوید. بانویی 45 ساله که 10 سال پیش اعتیاد خود را به خاطر فرزندش کنار گذاشت. سهیلا میگوید: «وقتی بچه دار شدم متوجه شدم همسرم معتاد است و او با خوراندن چای آلوده به من و اصرار و پافشاری مرا به اعتیاد آلوده کرد. اگر از همان اول به او نه میگفتم هرگز معتاد نمیشدم.
اصلاً اگر وقتی از اعتیاد او با خبر شدم و ترک نکرد باید به او نه میگفتم و از ادامه زندگی مشترک با او منصرف میشدم اینطوری خودم و فرزندم کمتر آزار میدیدیم.»
سهیلا میگوید: «شوهرم نخستین بار در جمع دوستان معتاد شده بود واگر به آنها نه میگفت و از جمعشان کناره میگرفت هیچ یک از این مسائل اتفاق نمیافتاد.»
شاید مهارت نه گفتن و آلوده نشدن یکی از چیزهایی باشد که باید خیلی قبل از اعتیاد زنان، به آنها بیاموزیم و ضمانت اجرایی این نه گفتن را پدید آوریم.
دختری که پدر معتادش او را به مرد معتادی به زنی میدهد با حمایت قانون بتواند بگوید نه و پناهی داشته باشد،
زنی که کتک میخورد و شوهرش برای التیام یافتن زخمهایش او را دعوت به کشیدن مواد مخدر میکند، باید با اتکا به قانون و حمایت مراکز دولتی یا حمایتی بتواند نه بگوید و «نه» او کتکهایی تا سرحد مرگ به همراه نداشته باشد.
کودکی که والدینش از او میخواهند مواد مخدر برایشان تهیه کند، باید با دیدن نخستین پلیس بتواند اعتراضش را اعلام کند و دوباره نزد والدینش که سرپرستان بدی هستند برنگردد.
می بینید که مهارت نه گفتن چندان هم ساده نیست و شاید سرمایهگذاری اقتصادی و اجتماعی قابل توجهی را میطلبد. نه گفتن مهارت مهمی است.
مشاور دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر در امور زنان و خانواده اعلام کرده است برای پیشگیری ازاعتیاد قرار است بستههای آموزشی مناسب سن و گروههای شغلی و فضاهای اجتماعی از سوی دستگاههای متولی در اختیار زنان و خانواده قرار گیرد.
آیا بعد از توزیع این بستهها وقتی مرد صدا میکند «بیا خانومی! بیا قشنگم!» و سیخ آلوده به مواد مخدر را به همسر دردمند و شکستهاش تعارف میکند همسرش آنقدر قوی شده است که نه بگوید؟!!!
باید دید.