سخنان سید محمد خاتمی درباره آشتی ملی با واکنش تند روزنامه رسالت روبهرو شد. همزمان با متهم شدن عربستان سعودی به همراهی با اسرائیل در ماجرای پهپاد ساقط شده در نطنز، موضوع رفع اختلافات با سعودیها به روزنامهها رسیده است. تلاش برای خرابکاری در برنامه هستهای ایران و احتمال شکاف در فراکسیونهای مجلس، دیگر مطالب مهم روزنامههای امروز است.
بیان صریح چالش با خاتمی با عبارات «براندازی و محاربه»
رسالت سرمقاله امروز خود به قلم انبارلویی با تیتر «آشتی ملی، چهارچوب انقلاب و قانون اساسی» را به پاسخ به سید محمد خاتمی اختصاص داده و نوشته است: آقای سیدمحمد خاتمی رئیس شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز اخیرا در دیداری مطالبی مطرح کرده که قابل تأمل است.
۱ ـ وی گفته است: «مصلحت نظام ما آشتی ملی است اما آشتی ملی مورد سرکوب قرار میگیرد». آشتی ملی چیست؟ اصلا چه کسی با چه کسی دعوا کرده است؟ صورت مسئله آشتی ملی کدام است؟ واقعیت این است که عنصر شکست خورده انتخابات سال ۸۸ برخلاف همه موازین عقلی و دینی و ملی قبل از اعلام و شمارش نتایج آرا، خود را پیروز انتخابات اعلام کرد. عدهای تبهکار سیاسی هم از این اعلام، حمایت کردند و هنوز هم حمایت میکنند. این جماعت بنا را بر قهر سیاسی گذاشتند و با اعلام اردوکشی خیابانی باعث قتل شهروندان جمهوری اسلامی، غارت مغازهها و اموال عمومی و دولتی و خسارات فراوان مادی و معنوی به جمهوری اسلامی شدند. قهر چند روسیاه سیاسی را به حساب ملت گذاشتن و دم از تز آشتی ملی زدن چه معنایی دارد؟
اگر این جماعت میخواهند آشتی کنند چرا خجالت میکشند؟ اصلا چرا آشتی ملی را آقای خاتمی پس از گذشت پنج سال از آن رخدادهای تلخ مطرح میکنند؟ آیا او ضرورت این کار را در همان روزهای اول حادثه حداقل پس از خطبههای فیصلهبخش مقام معظم رهبری در ۲۹ خرداد نباید مطرح و تا حصول نتیجه پیگیری میکرد؟ چرا حالا آن هم با متهم کردن رقیب که «طرح آشتی ملی مورد سرکوب قرار میگیرد!»
۲ ـ آقای خاتمی گفته است: «هیچ راهی نداریم جز اینکه همهگرایشها در چهارچوب انقلاب و قانون اساسی فعالیت کنند».
اگر نامزد مورد حمایت آقای خاتمی و مجمع روحانیون مبارز در چهارچوب انقلاب و قانون اساسی فعالیت میکرد حوادث تلخ انتخابات سال ۸۸ رخ میداد؟ اگر دوستان آقای خاتمی میخواستند در چهارچوب انقلاب و قانون اساسی فعالیت کنند، صدای آنها نباید از رادیو بیبیسی و رادیو آمریکا در فتنه سال ۸۸ شنیده میشد، اگر آقای خاتمی و دوستانش در چهارچوب انقلاب اسلامی و قانون اساسی فعالیت میکنند نباید به دوستان خودشان که اکنون در استخدام بیبیسی و رسانههای اهریمنی آمریکا هستند، بگویند برگردید، حضور شما در رسانههای غرب نشانه دشمنی با انقلاب و قانون اساسی است؟!
نباید به آنها بگوید همصدایی شما با دشمن جزء اسناد مشهود و غیرقابل انکار رقبای ماست که مدعیاند فعالیتهای شما خارج از چهارچوب قانون اساسی و انقلاب اسلامی است؟
چرا آقای خاتمی به جای اینکه معترض دوستان خود باشند، همیشه معترض کسانی است که به دلایل مختلف، ادعای آنها را مبنی بر آشتی ملی و فعالیت در چهارچوب انقلاب و قانون اساسی، یک دروغ آشکار میدانند؟
۳ ـ آقای خاتمی گفته است: «هر کس میتواند فعالیت کند فقط به شرط اینکه برانداز نباشد».
آقای خاتمی و دوستانش در فتنه ۸۸ عملا با کسانی در اعتراضات خیابانی همراهی کردند که برانداز بودند. شمار دستگیرشدگان گروهک منافقین و بهائیها و نیز مامورین سرویسهای امنیتی سفارتخانهها بویژه سفارت انگلیس، سند این ادعاست.
سخن این است که چرا جریانی که معتقد است باید در چهارچوب انقلاب و قانون اساسی فعالیت کرد همزبان با جریان برانداز در فتنه ۸۸ ظاهر شدند و یک کلام از آشتی ملی، آن موقع حرفی به میان نیاوردند و اجازه دادند اقتدار و امنیت ملی در معرض تبهکاریهای دولتهای استکباری در ایران قرار گیرد تا جایی که نتانیاهو اعلام کند: «اصلاحطلبان در تهران به نمایندگی از ما با رژیم میجنگند».
۴ ـ آقای خاتمی گفته است: «تعریف درست، منطقی و حقوقی از براندازی، مورد اهتمام و عمل حکومت نیست».
جناب آقای خاتمی، شما یک روحانی هستید. لطفا بفرمایید معنی «محاربه» چیست؟ چه تعریفی از «بغی» دارید؟
کارهایی که از شما و دوستانتان طی هشت ماه پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ صادر شد، مصداق اتم «بغی» و «محاربه» است.
دست شما و دوستانتان مستقیم و غیرمستقیم به خون ۲۲ شهید در حوادث فتنه سال ۸۸ آلوده است. مسئولیت غارت مغازهها و غارت اموال مردم و اموال دولتی که سر به میلیاردها تومان میزند، به عهده شماست. شما بودید که دستور شورش عمومی را صادر کردید. شما بودید که در سالروز قیام مسلحانه منافقین علیه امام و انقلاب اعلام راهپیمایی کردید. چرا آن وقت به فکر آشتی ملی نبودید؟ چرا آن وقت به فکر این نبودید که صف خود را از منافقین و مخالفین نظام و براندازان جدا کنید؟ تعریف شما از براندازی چیست؟
وزیر ارشاد شما در فتنه ۸۸ رفته رادیو بیبیسی، با انبوه روزنامهنگارانی که در دوران اصلاحات در روزنامههای دوم خردادی قلم میزدند یک ارتش رسانهای علیه انقلاب در دامن دشمن تشکیل دادند و هنوز هم به این دشمنی ادامه میدهند. اسم این رویکرد را چه میگذارید؟ شما در تمام این پنج سال یک کلمه علیه این وطنفروشان حرف نزدید. فرض کنید شما و دوستانتان در داخل با مردم آشتی کنید. آیا این جماعت وطنفروش که در آمریکا و انگلیس با منافقین و ضدانقلاب علیه مردم و نظام همکاری میکنند به جریان آشتی ملی میپیوندند؟
فرض کنیم شما میخواهید گذشتهها را جبران کنید. چگونه میشود به خطر انداختن امنیت ملی و منافع ملی را که به حراج گذاشتید و در این مدت تحریمهای ظالمانه دشمن برای دفاع از شما و دوستانتان به ملت تحمیل شد، جبران کنید؟ دوستان شما در بیبیسی و رادیو آمریکا و رادیو صهیونیستی صریحا از غرب میخواستند فشار تحریمها را زیاد کنند تا دولت تسلیم شود!
چگونه میخواهید خونهای به ناحق ریخته شده در فتنه ۸۸ را فراموش کنید؟ فرض کنیم دولت از حق خود بگذرد، اما آیا دولت به نمایندگی از اولیای دم میتواند از این حق چشمپوشی کند؟
دولت میتواند حداقل جرم عمومی را ببخشد، با مدعیان خصوصی اولیای دم چه میخواهید بکنید؟ خسارت مالی وارد به اشخاص حقوقی و خصوصی را چگونه میخواهید جبران کنید؟ حداقل هزینه آشتی ملی، جبران این خسارتهاست. از کجا میخواهید بیاورید؟
۵ ـ فرض میکنیم فضا، فضای آشتی ملی باشد. وقتی که دبیرکل سابق مجمع روحانیون مبارز با کمترین رای به اغتشاشگران و محاربان نظام پیوست و هنوز هم در خیمه فتنه دست از موضع لجوجانه خود برنداشته و با مردم و نظام سر جنگ دارد، چه میخواهید بکنید؟ آرای او که کمتر از آرای باطله انتخابات بود. او چه ادعایی میتوانست داشته باشد؟ اکنون او در قصه آشتی ملی، کدام سوی قصه ایستاده است؟
در خصوص سر دیگر فتنه، با آقای موسوی که شما و دوستانتان را در مهلکه فتنه انداخت، با انقلاب و اسلام و مردم خداحافظی کرد و در عاشورای ۸۸ به کسانی که شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» میدادند مردان خداجوی لقب داد، چه میخواهید بکنید؟ او که هنوز سر موضع خودش است و سر آشتی ندارد. شما به نمایندگی از چه کسی یا کسانی حرف از آشتی ملی میزنید؟!
۶ ـ فرض کنیم آشتی ملی هم صورت گرفت. با این سابقه چطور میشود به شما و دوستانتان اعتماد کرد که در انتخابات بعدی اگر مردم به کسی جز شما و اصحاب شما رای دادند، غائله و فتنه ۸۸ را تکرار نکنید؟
شما که در فتنه ۸۸ نشان دادید نه به اسلامیت نظام پایبند هستید و نه به جمهوریت نظام، چگونه میشود سخن از آشتی به میان آورید؟
این اتهام واقعا سنگین است. با سوابق شما و دوستانتان در انقلاب نباید آن را به زبان میآوردم. اما چه کنم که تاریخ را نمیشود تحریف کرد. کافی است مروری بر حوادث هشت ماهه بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ داشته باشید. شما از امام و شعارها و آرمانهای بنیانگذار جمهوری اسلامی چه باقی گذاشتید؟
شما در برابر شعار نه غزه، نه لبنان سال ۸۸ چه کردید؟ شما وقتی تمثال مبارک حضرت امام (ره) را در دانشگاه تهران روز ۱۶ آذر به آتش کشیدند کجا بودید؟ شما وقتی که دوستانتان فریاد میزدند؛ هم شرقی، هم غربی، جمهوری ایرانی، چه میکردید؟ شما وقتی که در روز عاشورا مردان خداجوی موسوی شعار میدادند مرگ بر «اصل ولایت فقیه»، چه فکر کردید و چه اقدامی کردید؟ مگر در قانون شما اصلی به نام اصل «ولایت فقیه» نیست؟ شما که میگویید میخواهید در چهارچوب انقلاب اسلامی فعالیت کنید این انقلاب اسلامی شما به ولایت آمریکا معتقد است یا ولایت فقیه؟ اگر دومی است، چرا آن موقع حرفی نزدید؟ حالا گذشتهها گذشته است! چرا الان نمیگویید ولایت فقیه را به ولایت آمریکا ترجیح میدهید؟ چرا از براندازان خجالت میکشید که بگویید برای آشتی ملی تنها راه، اطاعت از ولایت فقیه است؟
تنشزدایی تهران ـ ریاض
محمدعلی سبحانی، مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت خارجه در بخشی از یادداشت خود برای روزنامه شرق درباره روابط ایران و عربستان نوشته است: وضعیت ناپایدار و مشوش ایجادشده در خاورمیانه، بهترین فرصت برای تولید و در پارهای موارد، بازتولید فرقهگرایی افراطی با توجیه بازگشت به احکام واقعی اسلامی را فراهم آورده است. در این نکته هیچکس تردیدی ندارد. به طور طبیعی در هر منظومه منطقهای، هنگام رخداد چنین وقایعی است که کشورهای اثرگذار از همه ظرفیتها در راستای همگرایی و بازگرداندن آرامش به منطقه برای تامین امنیت ملی کشورها و تامین چرخه مبادلات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میان همسایگان استفاده میکنند. آنچه به سیاست خارجی ایران بازمیگردد، اهمیت عراق و سوریه، بهویژه عراق است که به عنوان همسایهای خاص، تبادلات فرهنگی، مذهبی، سیاسی و اقتصادی پرحجمی میان دو کشور برقرار است و نمیتوان حتی لحظهای از وضعیت آن و البته سوریه غافل بود. مساله ما و عربستان، در حوزه روابط دوجانبه نمود پیدا نمیکند و در ظاهر، میتوان گفتوگوهای دوجانبه داشت.
مشکل، اختلافنظر بر سر مسایل منطقهای است که به دلیل ناآگاهی از اهمیت روابط ایران و عربستان در دولت گذشته، تا حدی عمیق شده است. حال باید بررسی کرد که ریشه مشکلات کجاست؟ اختلاف نظر بر سر عراق و سوریه، بخشی از این مشکلات است. با توجه به تحولات عراق، باید در سه سطح عمل میشد: نخست سطح داخلی بود که حول محور آیتالله سیستانی، تلاش برای بازسازی وضعیت سیاسی در دستور کار قرار گرفت. سطح دوم، سطح منطقهای است.
ایران و عربستان اگر در کنار یکدیگر قرار گرفته و در مورد آینده عراق با یکدیگر همکاری کنند مشکل تروریسم افراطی بسیار سریعتر از آنچه تصور میشود، قابل حل است.
این مساله در مورد سوریه نیز صدق میکند و از قضا، قدرتهای فرامنطقهای نیز امروز به اهمیت پایان دادن به وضع موجود در این دو کشور، پی بردهاند. سفرهای دیپلماتیک در سطح مقامات ارشد وزارت خارجه به عربستان سعودی در کنار رایزنیهای سفیر ایران در این کشور با اهمیت و محوری عربی، به طور حتم فضا را برای ارتباطات بیشتر در سطح مقامات ارشد دو کشور فراهم میکند.
واکنشهای اخیر عربستان حاکی از آن است که آنها هم مانند ایران، از توسعه فرقهگرایی و رشد افراطیگری و جنگهای داخلی در همسایگی خود که از قضا هر دو هم عرب هستند احساس نگرانی و خطر کردهاند. ایران و عربستان فارغ از هر نظری که در سیاست خارجی خود دارند باید به همگرایی نیروهای سیاسی داخلی کشورهای منطقه برای قدرت یافتن دولتها در مبارزه با تروریستهای سلفی ـ تکفیری کمک کنند.
در سطح منطقهای، ترکیه و مصر به ویژه ایران و عربستان، بخش مهمی از راهحل امروز خاورمیانه هستند.
وظیفه نهادهای بینالمللی نیز در این میان قابل توجه است و ایران میتواند با توجه به تلاش دولت یازدهم برای ارتباط موثر با مجامع جهانی، از برگ برنده خود در منطقه استفاده کند.
امروز وقت کنار گذاشتن اختلافات و نزدیکشدن دیدگاههای کشورهای محوری منطقه برای مقابله با تروریسم و مبادلات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی موثر در سطح منطقهای و در منظومه جهان اسلام است.
محمد شریعتی دهاقان رایزن فرهنگی سابق ایران در سوریه نیز در روزنامه آرمان، «بازگشت به سیاست تنشزدایی خاتمی» را تجویز کرده و از جمله نوشته است: نباید فراموش کرد که در ۸سال اخیر روابط دو کشور روند گذشته را طی نکرده است و بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران مسائل خاورمیانه بر این باورند که تیرگی روابط تهران و ریاض بر امنیت منطقه خاورمیانه اثر سوء داشته است. به یک معنا میتوان بیان داشت که روابط تیره دو کشور عامل اصلی عدمثبات در منطقه خاورمیانه است چرا که از یک سو این دو کشور به دلیل پتانسیلهای بالقوه و بالفعل خود قدرت منطقهای محسوب میشوند.
قدرتهای منطقهای با تعامل خود قادرند امنیت و آرامش منطقه را تضمین کنند یا اینکه با رقابتهای مخرب میتوانند امنیت و آرامش منطقه را با چالشهای جدی روبرو کنند. بنابراین رویکرد دو کشور در تأمین آرامش منطقه موثر است. برای مثال در دوره سیدمحمد خاتمی ایران و عربستان تفاهمنامه امنیتی امضا کردند که این رویداد به نوبه خود میتوانست تضمین کننده آینده روابط دو کشور و صلح پایدار در منطقه خاورمیانه و به خصوص خلیجفارس باشد. در دوره اصلاحات، دکتر روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و به دلیل آشنایی ایشان با مسائل دیپلماتیک میتوان امید داشت روابط دو کشور مسیر موفق دوره اصلاحات و سازندگی را بپیماید. شاید به همین دلیل است که حسین صادقی به عنوان سفیر ایران در عربستان برگزیده شد. با توجه به سوابق و تلاشهای وی میتوان امید داشت، عربستان سعودی هم روند ناامیدکننده گذشته را اصلاح کند.
از سوی دیگر تغییر سفیر عربستان که منتسب به عوامل امنیتی بود این امید را ایجاد کرد که روابط دو کشور مسیر بهبود را بپیماید. با توجه به اینجابهجاییها امید میرفت روابط دو کشور از حالت خصمانه خارج شود اما مسائل حاشیهای همچنان بر روابط ایران و عربستان سایه افکنده است. سفر معاون وزیر خارجه کشورمان دکتر امیر عبداللهیان به ریاض و دیدار با سعود الفیصل این امید را در دلها زنده میکند که دو کشور مسلمان مسیر رفع تخاصمات گذشته را در پیش گرفتهاند. از سوی دیگر کارشناسان امید دارند پرواز پهپاد ساقط شده اسرائیلی بر فراز آسمان ایران بر روابط دو کشور اثرگذار نباشد؛ چراکه پرواز این پهپاد با برد کم این ظن را زنده میکند که برخی از کشورهای منطقه از پرواز آن آگاه بوده و امکاناتی را برایش فراهم کردهاند. در حال حاضر دیپلماتها میدانند که بهترین راه برای از میان بردن اختلافنظرها میان ایران و عربستان در خصوص مسائلی مانند عراق، سوریه، لبنان و... بازگشت به سیاست تنشزدایی دوران خاتمی است.
برداشتهایی از ماجرای سرنگونی پهپاد اسرائیلی
جوان سخنان صالحی یک روز پس از هدفگیری پهپاد رژیم صهیونیستی را با تیتر «طرح ایران برای تدوین کنوانسیون منع خرابکاری هستهای» مورد توجه قرار داده و نوشته است: رئیس سازمان انرژی اتمی یک روز پساز هدفگیری یک پهپاد اسرائیلی در نزدیکی منطقه هستهای نطنز، پیشنهاد تدوین کنوانسیون منع خرابکاری هستهای با محوریت آژانس را مطرح کرد. او همچنین دیروز برای چندمین بار طی کمتر از یک هفته، درباره «سلب اعتماد ایران» از آژانس بینالمللی انرژی اتمی هشدار داد.
رئیس سازمان انرژی اتمی یک روز پساز هدفگیری یک پهپاد اسرائیلی در نزدیکی منطقه هستهای نطنز، پیشنهاد تدوین کنوانسیون منع خرابکاری هستهای با محوریت آژانس را مطرح کرد. او همچنین دیروز برای چندمین بار طی کمتر از یک هفته، درباره «سلب اعتماد ایران» از آژانس بینالمللی انرژی اتمی هشدار داد.
جوان در ادامه موضوع تلاش کشورهای غربی برای خرابکاری در برنامه هستهای ایران را مورد توجه قرار داده و نوشته: رئیس سازمان انرژی اتمی دیروز درباره سرنگونی یک پهپاد در آسمان نطنز گفت بیشتر از توضیحی که سپاه پاسداران ارائه کرده است ندارد و از هوشیاری و آمادگی نیروهای مسلح که اهداف دشمن را به بنبست رساندند، قدردانی کرد. صالحی همچنین از برگزاری مانور هوایی در یکی از تأسیسات هستهای کشور به جز نطنز خبر داد و گفت: تجربیات حاصل از این مانورها بسیار برای ما گرانقدر بود و خوشحالیم از اینکه نیروهای مسلح توانستند چنین اقدام شایستهای را انجام دهند.
صالحی با اشاره به حساسیت صنعت هستهای و بیحد و مرز بودن هر نوع اتفاق ناگوار در این صنعت که تبعاتی دارد، گفت: «در چهارچوب کنوانسیونهای هستهای به آژانس پیشنهاد میکنم که کنوانسیون جدید در رابطه با منع خرابکاری هستهای را تدوین و تهیه کنند تا خرابکاری هستهای ممنوع شود». این پیشنهاد صالحی به خصوص در فضای هدف قرار گرفتن یک پهپاد اسرائیلی در آستانه ورود به منطقه هستهای نطنز حایز اهمیت است. صالحی همچنین از مداخله و حضور برخی شرکتها و کشورهای اروپایی و آسیایی در زمینه خرابکاری هستهای خبر داد و گفت: «متأسفانه خیلی از کشورها، شرکتها و صنایع صاحب نام اروپایی در صنعت در فرآیند خرابکاری با امریکا و رژیم صهیونیستی سهیم شدهاند که اگر روزی اسامی این شرکتها و کشورها را اعلام کنیم اعتبار آنها خدشهدار میشود». او گفت: «شاید برخی سفرای این کشورها را بیاوریم و از نزدیک آنها را در جریان اقدامات کشورهایشان قرار دهیم، حتی در این زمینه کشورهای آسیایی در حال رشد حضور دارند که ما به ناچار از آنها تجهیزاتمان را خریداری میکنیم».
همین روزنامه در مطلبی دیگر با تیتر «جای خالی تهدید پهپادها در توافق جامع هستهای» به قلم نادر ساعد خواستار تأثیرگذاری این ماجرا بر محتوای توافق احتمالی هستهای شده و از جمله نوشته: سرنگونی پهپاد رژیم صهیونیستی قبل از نزدیکی به تأسیسات غنیسازی نطنز که خبر این دفاع موفق توسط نیروی هوافضای سپاه نیز رسماً تأیید شده است، نه تنها یک واقعه و رویداد مهم بلکه پدیدهای مؤثر در انتظارات و مطالبات ایران در چشم انداز تعاملات هستهای است.
بر اساس قسمت آخر توافق مورخ ۲۴ نوامبر ۲۰۱۳ ژنو که ذیل تیتر «عناصر اصلی گام پایانی» ترسیم شده است، توافق نهایی میان ایران و ۱+۵ در چهارچوب زمانی مرتبط با این مقطع از تعاملات، مبتنی بر اصول و محورهایی کلیدی است که «حقوق و تعهدات ناشی از ان.پی.تی». از جمله آنهاست. بر اساس روح و متن این معاهده، تضمین استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای به عنوان یکی از کفههای راهبردی این معاهده است و در نتیجه، حفاظت از تأسیسات هستهای نیز به عنوان بخش لاینفک حقی خواهد بود که در ماده ۴ این معاهده مقرر شده است.
بر این اساس، کنفرانس عمومی آژانس بینالمللی انرژی اتمی طی سالهای گذشته به پیشنهاد ایران قطعنامه حفاظت از تأسیسات هستهای در برابر تهدیدهای مسلحانه و تروریستی را تصویب کرده است. تعهد بینالمللی دائر بر حفظ و حمایت از تأسیسات هستهای، شامل هر گونه تهدیدی است که مغایر با بند ۴ ماده ۲ منشور ملل متحد و اصول و اهداف آن باشد. هرچند جاسوسی از تأسیسات هستهای با برنامهریزی و هدایت پهپاد چهارچوبی است که مغایر با اصول و اهداف ملل متحد به شمار میرود اما برای شمولیت قاطع و آشکار این تعهدات در این قبیل قضایا، تصریح ضروری است. گفتنی است که مضیق بودن مفهوم تهدید و حمله مسلحانه، ممکن است به عنوان چالشی برای تعمیم مفاهیم کلیدی منع توسل به زور به به کارگیری پهپادهای غیرمسلح در عملیات جاسوسی تلقی شود و از اینرو است که این رویدادها دو ضرورت را در زمینه قاعدهسازی برای تضمین امنیت تأسیسات هستهای به عنوان بخشی از تضمین حق استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای پدید میآورد:
نخست، توسعه تعهد بینالمللی به حفاظت از تأسیسات هستهای صلحآمیز به گونهای که اقدامات جاسوسی از طریق بهکارگیری پهپادها نیز در شمولیت اقدامات ممنوعه ذیل آن قرار گیرد و دوم، جهت دادن به محتوای توافق جامع به گونهای که هر گونه تهدید علیه تأسیسات هستهای ایران ممنوع تلقی شود و غرب با دادن تضمین امنیتی در خصوص خودداری از دخالت در تهدیدهای احتمالی دشمنان ایران، تسهیل اقدامات بینالمللی از جمله شورای امنیت علیه این تهدیدها را متعهد شود. بنابراین، در کنار پیشنهاد عامی که میتوان از فرصت برگزاری نشست اواخر ماه سپتامبر کنفرانس عمومی آژانس برای طرح آن استفاده کرد، توافق جامع هستهای با ۱+۵ نیز ظرفیت چنین روندی را دارا است. همانگونه که اشاره شد، محتوای توافق جامع باید بر پایه حقوق و تعهدات اعضای ان.پی.تی. نگارش شود و حق فعالیت هستهای امن و صلح آمیز، مقولهای است که میتواند در این راستا برای ایران مزیتسازی نماید.
واکنشها به احتمال جابجایی مرزها در مجلس
شهروند در مطلبی با تیتر «شایعه انشعاب، دو فراکسیون مجلس را روبهروی هم قرار داد» نوشته: پایگاه اطلاعرسانی فراکسیون رهروان در مطلبی خبرگزاری «مهر» را متهم به تلاش برای تخریب لاریجانی کرد.
شایعه یا واقعیت، خبرش هم اخمهای کاظم جلالی را حسابی در هم میکند و کام رهروانیها را تلخ، اکثریت مجلس با همین قد و قواره فعلیاش همگاه و بیگاه جلو رقیبش کم میآورد چه برسد به آنکه تعدادی از اعضای هم بخواهند فراکسیون سومی تشکیل بدهند و راه خودشان را بروند.
خبرگزاری مهر دو روز پیش خبری منتشر کرد که حالا باعث اعتراض اعضا فراکسیون رهروان ولایت مجلس شده است، مهر در خبری اختصاصی نوشته بود: هیأت مؤسس فراکسیون اعتدال مجلس تشکیل شده است و ۶ عضو این هیأت هم معرفی شدهاند.
شش نمایندهای که خبرگزاری سازمان تبلیغات اسلامی در خبر اختصاصیاش گفته بود، هیأت موسس فراکسیون اعتدال را تشکیل دادهاند اما یک روز بعد خبر را تکذیب کردند، بعضی به نرمی و برخی هم مثل علی مطهری به شدت. مطهری درباره خبر منتشر شده درباره تشکیل فراکسیون اعتدال به خانه ملت گفته است: هیچ نمایندهای مصاحبهای درباره این فراکسیون نداشته و موضوع تشکیل فراکسیون جدید در مجلس مربوط به چند ماه پیش است و بحث امروز نیست.
مطهری انتشار خبر تشکیل فراکسیون جدید در مجلس از سوی برخی رسانهها را یک نوع فرصتطلبی سیاسی خواند و گفت: عدهای میخواهند در فراکسیون رهروان تفرقه ایجاد کنند و بهطورکلی هدفشان تضعیف رئیس مجلس است و از هر بهانهای برای رسیدن به این هدف استفاده میکنند ضمنا اینکه اگر قرار باشد فراکسیون جدیدی تشکیل شود افراد موسس خودشان مصاحبه میکنند، چه نیازی است که دزدکی خبری بدون ذکر منبع خبر منتشر شود.
کیهان جدایی احتمالی در فراکسیون رهروان را در مطلبی با تیتر «دوئل وکیلالدولهها با هیأت رئیسه فراکسیون رهروان» مورد اشاره قرار داده و نوشته: ابراهیم نکو از حامیان تشکیل فراکسیون موسوم به اعتدال از یک سو اعلام کرد این فراکسیون روز یکشنبه (دیروز) تشکیل میشود و از طرف دیگر به برخی سایتها گفته که فراکسیون اعتدال نیمه دوم سال اعلام موجودیت خواهد کرد. با این حال علی مطهری ادعای مذکور را فرصتطلبی سیاسی خوانده و رد کرده است.
گفته میشود مطهری، محجوب، پزشکیان، پیرموذن، نکو و چند نفر دیگر از حامیان تشکیل فراکسیون حامی دولت هستند.
کاظم جلالی رئیس فراکسیون رهروان ولایت روز یکشنبه درباره تشکیل فراکسیون جدید گفته بود: اگر نمایندگان واقعا علاقهمند هستند که فراکسیونی تشکیل دهند ما هیچگاه مخالفت نکردهایم اما آیا مشکل تعامل دولت و مجلس با تشکیل فراکسیون دیگر حل میشود؟ بنابراین انتظار نداریم که کسی بر روی سر ما منت بگذارد. ما این منتگذاریها و برخی تهدیدهایی که میشود را قبول نداریم.
آرمان نیز درباره «شکلگیری ائتلاف نانوشته اصلاحطلبان با لاریجانی؟» نوشت: دست دوستی اصلاحطلبان به سمت لاریجانی دراز خواهد شد؟ آیا این دست به گرمی فشرده میشود یا اینکه با نگاهی و تکان سری فدای مصلحت خواهد شد؛ مصلحتی که گویا ظرف چندین سال افراد زیادی از دو طیف میانهرو و اصلاحات کنار گذارده است. چند وقتی است که اصلاحطلبان در ائتلافی نانوشته با اصولگرایان میانهرو هستند؛ ائتلافی که نه در سال ۹۱ برای نیل به پیروزی در سال ۹۲ بلکه از سالهایی آغاز شد که تیغ بیمهری گروهی از تندروهای اصولگرا خراشهایی بر پیکر طیف سنتی این جریان که کمکم میانسالان میانهرو را هم به دور خود فرا خوانده بودند، ایجاد کرد و از آنسو محدود کردن فضای فعالیت برای اصلاحطلبان به نوعی حس مشترکی ایجاد کرد و همین موضوع سبب شد تا از مدتها قبل از انتخابات ریاستجمهوری یازدهم عقلای دو گروه خط قرمزی بر اختلافات گذشته که البته بهتر است اختلاف سلیقه سیاسی خوانده شوند، کشیدند و تصمیم گرفتند در اتحادی ناخوانده به موضعی مشترک برسند تا بتوانند خود را از تنگناهایی که حاصل تندرویهاست، برهانند. در عصر خاموش اصولگرایان میانهرو و اصلاحطلبان آنچه این دو جریان را به هم وصل کرد بزرگانی بودند که خود سالهای سال از تندرویها آسیب دیده و ضرر کرده بودند اما این ضرر متوجه آنها نبود بلکه نگرانی امثال آیتالله هاشمی، ناطقنوری و سیدمحمد خاتمی بیش از همه برای جلوگیری از برهم خوردن آرامش کشور بود.
این روزنامه در پایان نوشته: با توجه به آنچه بر لاریجانی گذشت و میگذرد و هجمههای بیامان تندروها به نظر میرسد درد مشترک در آینده نزدیک جریان اصلاحطلبی را به لاریجانی نزدیک خواهد کرد چراکه هر دو میدانند ائتلاف قوی تنها راه مهار افراطیگری است. اخیرا هم محمد عطریانفر از اعضای شورای مرکزی حزب کارگزاران به «صدا» گفته است: «به نظر من نهتنها لاریجانی و همفکرانش باید وارد مجلس شوند بلکه اصلاحطلبان باید تلاش کنند اگر وی در جایگاه ریاست مجلس هم قرار گرفت با او همراه باشند. نباید در این تردید کنیم که اندیشه معتدل و معقول آقای لاریجانی به مجلس راه پیدا نکند. به اعتقاد من آقای لاریجانی در جایگاه مدیریت مجلس، امروز تصویری مانند آقای روحانی در نظام اجرایی پیدا کرده است که میتوانیم روی آن حساب کنیم. وی فعالیتهای ملی انجام داده و مدیریتهای هوشمندانهای داشته است. باید در نظر بگیریم اگر ریشه ایشان اصولگرایی است، اما روند مدیریتی او در مجلس اصلاحطلبانه است».