مصطفی عابدی در شهروند نوشت:
هفته گذشته تصویر تأسفباری در صفحه یک روزنامه «شهروند» منتشر شد که مقادیر زیادی زباله را بر ارتفاعات مشرف به مناظر زیبا و سرسبز شمال کشور نشان میداد و گزارش آن نیز حکایت از بیتوجهی مدیریت اجتماعی و شهری به زندگی جدید و الزامات آن است. نکته جالب اینکه چند هفته پیش از آن، کارگران پیمانکاری جمعآوری زباله خشک در تهران برای جلوگیری از ورود سایر افراد به این حوزه، یک کارگر را جلوی چشمان فرزندش چنان زدند که جانبهجان آفرین تسلیم کرد و نیز شنیده شده که برای دادن مجوز جهت جمعآوری زباله پول قابل توجهی از افراد گرفته میشود. به عبارت دیگر میتوان فهمید که همین زبالههای به ظاهر آلودهکننده، چه ارزشی دارند که حتی بابت آن دیگران کشته میشوند. پس مشکل کجاست که نمیتوانیم با زباله درست مواجه شویم و از شر تبعات منفی آن خلاص گردیم؟
اگر ۳۰ یا ۴۰سال پیش به روستایی میرفتیم، متوجه میشدیم که پدیدهای بهعنوان زباله وجود ندارد. بهندرت با چیزی برخورد میکردیم که در گوشهوکناری افتاده باشد و جزیی از طبیعت نباشد یا در یک فرآیند طبیعی، مصرف یا تجزیه نشود و به چرخه طبیعت بازنگردد. حداکثر چیزی که دیده میشد، یک تکه پارچه بود که آن را هم میسوزاندند و اگر این پارچه از جنس نخ بود به سرعت تجزیه و جذب طبیعت میشد. ولی اگر الان به روستاهای کشور برویم، بهرغم وجود سطلهای بزرگ زباله، باز هم شاهدیم که در گوشه و کنار روستا زباله وجود دارد و چهره آن را زشت کرده است. البته در روستا میتوان بخش بزرگی از زبالههای تر را به چرخه طبیعت وارد کرد، ولی آن نیز در سطل زباله جا خوش کرده است. این وضع محصول افزایش مصرف، بهویژه با استفاده از ظرفها و پوششهای مصنوعی است.
میزان دفع سرانه زباله در هر جامعه، شاخصی است از میزان سطح مصرف در آن جامعه. بنابراین طبیعی است که این شاخص در کشورهای غربی و توسعهیافته بیشتر باشد. ولی به موازات افزایش تولید زباله و پسماند، روشهای جدیدی برای بازیافت و استفاده اقتصادی از آنها نیز صورت گرفت. اولین اقدام، تفکیک زبالههای تر و خشک از یکدیگر بود. سپس تفکیک زبالههای خشک برحسب شیشه و غیرآن. این کار بهمنزله کاهش چشمگیر زباله تر بود. سپس احداث کارخانههایی برای تبدیل زباله تر به مواد و کالاهای قابل استفاده بود. ضمن آنکه زبالههای خشک به راحتی بازیافت میشوند و ارزش اقتصادی زیادی دارند.
این کار از مبدأ صورت میگرفت چون کم هزینهتر بود، زیرا مردم هستند که باید هزینه دفع زباله را بدهند، پس هرچه ارزانتر، بهتر. ولی ما چه کردهایم؟ تولید زباله در حد وسیع. کافی است نگاهی به سطلهای زباله بیاندازیم که در ساعات پایانی شب چقدر پر هستند و حتی اطراف آنها نیز زباله است. بخش مهمی از آنها شامل زباله خشک و تر میباشد که به معنی اتلاف منابع و آلودگی بیشتر محیطزیست است. بهعلاوه کارخانههای تبدیل زباله نیز متناسب با سطح تولید زباله نیست. به همین دلیل هر روز بیش از پیش با معضل زباله روبهرو میشویم و این مسأله در مناطقی که زمین غیرقابل کشت کمتر است، نمود بیشتری دارد. در مناطق خشک و مرکزی این مسأله خیلی دیده نمیشود ولی در مناطق بزرگ شهری و نیز شمال کشور حادتر است.
مشکل این است که ما رویه سختافزاری تمدن را که همان مصرف و تولید زباله است، گرفتهایم. ولی با عمق نرمافزاری آن که تطابق دادن خود با محیط از طریق خنثی کردن عوارض منفی تمدن است، بیگانهایم. اگر قرار باشد کشورهای توسعهیافته نیز مثل ما رفتار کنند، الان باید تمام اروپا از زباله و آشغال پرشده بود. مدیریت علمی و حاکمیت قانون و اجرای مقررات از طریق مشارکت دادن مردم، شرط لازم برای مواجهه با موضوع پسماند در تمدن و جامعه جدید است.
برای مثال شهرداری تهران هزینه دفع زباله را از خانوارهای تهرانی میگیرد که به تناسب سطح زیربنای واحد مسکونی است. حال فرق نمیکند که این خانواده زبالههای خشک خود را جدا کند و جداگانه تحویل دهد یا آنها را با زبالههای تر قاطی کرده و بیرون بریزد. درحالیکه این دو رفتار هزینههای کاملاً متفاوتی را برای شهرداری به همراه دارد. اولی از طریق تحویل زباله خشک به شهرداری پول میدهد و دومی هزینههای شهرداری را زیاد میکند. باید سیاست دفع زباله بهگونهای شود که هرکس به تناسب زباله خود و نحوه دفع آن هزینه پرداخت کند. در گذشته وقتی که یک گوسفند را میکشتند، تقریباً از همه اجزای آن استفاده میکردند. حتی خون آن را برای غنیتر شدن خاک در پای درخت میریختند. برای آنکه از همه اینها منفعت مستقیم به دست میآوردند ولی اکنون وضع تغییر کرده و بخش مهمی از زبالهها قابلیت استفاده برای خانوار را ندارند. مدیریت شهری باید به نحوی عمل کند که تولید پسماند هزینههای متغیر داشته باشد، اعم از پسماند خانواده یا کارخانه و از طریق دریافت این هزینهها باید اقداماتی را برای بازیافت زباله خشک یا تر انجام داد.
تا وقتی که جامعه و مردم ما متوجه هزینههای مستقیم رفتار خودشان نشوند امید چندانی به اصلاح امور نمیتوان داشت. اگر پسماند کارخانهای برای محیط و مردم مضر است در این صورت باید دادگستری و دادگاهها برای استیفای حقوق مردمِ ضررکرده، اقدام کنند، آنگاه خواهیم دید که آیا کسی به خود جرأت تولید غیرمسئولانه زباله را میدهد؟ مگر آنکه هزینهاش را بپردازد. اگر ریختن زباله شهرها در جایی موجب خسارت به مردم آن محل میشود و در صورت شکایت آنان، دادگاهها متخلفین را جریمه کنند، این امر موجب تغییر رویه در نحوه جمعآوری زباله خواهد شد. البته زباله مسألهای جهانی است. مدتی در جنوب ایتالیا مسأله شده بود، مدتی در بابل ایران و اکنون هم در سایر نقاط ایران مسألهساز شده است. کافی است که از جاده چالوس به شمال بروید تاگونهای از مسأله زباله را در کنارههای جاده ببینیم. در سطح جهانی هم آن ابعاد جدیدتری یافته و حتی آلودگی اقیانوسها نیز مسألهساز شده است. ولی ظرفیت زباله برای تبدیل شدن به یک مشکل حاد در ایران آنقدر است که اگر رسیدگی نشود ابعاد وسیعتری پیدا خواهد کرد. بنابراین پیش از رسیدن به این مرحله باید چارهای جامع در رابطه با آن اندیشید تا از این معدن به اصطلاح طلای کثیف، به درستی بهرهبرداری شود.